چیزی به شروع کار دولت حسن روحانی باقی نمانده و بحث درباره
انتخابات ریاست و پیروزی مردم بر حکومت همچنان ادامه دارد.
امروز نه تنها جناح راست حکومتی بلکه حتی هواداران تحریم
انتخابات نیز اقرار میکنند که رای به حسن روحانی رای به تغییر
بود.
مثلا سایت "فردا" نزدیک به سردار قالیباف شهردار تهران و نامزد
سابق ریاست جمهوری مینویسد:
"تقریبا همه تحلیلگران سیاسی معتقد هستند که انتخابات ریاست
جمهوری گذشته دو ویژگی اصلی داشته است:
1- نه بزرگ مردم به احمدی نژاد
2- ترس مردم از روی کار آمدن کاندیدای گروهک پایداری."
این سایت در اثبات نظر خود مینویسد:
"شاهد این مدعا رای مردم به «تغییر» است. تقریبا همه
کاندیداهای ریاست جمهوری به جز سعید جلیلی منتقد وضع موجود
بودند و محاسبه آراء آنان نشان میدهد بیش از 30 میلیون رای در
مخالفت با وضع موجود و تفکری که سعید جلیلی را به عنوان
کاندیدا معرفی کرده بود، به صندوقها ریخته شده است. طرح
دوقطبی غیر قابل باور و تصنعی "مقاومت - سازش" که مردم را به
تحریم بیشتر نوید میداد نیز مزید بر علت شد تا جامعه واکنشی
محکم نشان دهد و به حیات سیاسی این تفکر در عرصه عمومی پایان
دهد."
در خارج کشور و در میان هواداران تحریم انتخابات نیز پذیرفته
شده که رای به حسن روحانی رای به تغییر است ولی تفسیرهای عجیبی
از آن ارائه میشود. مثلا نامه مردم مینویسد: "رأی 18 میلیونی
مردم به حسن روحانی، که اصلاح طلبان از او اعلام حمایت کردند،
در حقیقت نشانگر خواست مردم برای تغییر وضعیت کنونی، و در عین
حال، خارج شدن از بن بستی است که، هم از نظر سیاسی و هم از نظر
اقتصادی-اجتماعی جامعه ما را در بر گرفته است." (شماره 923)
نامه مردم میپذیرد که در حول رای به حسن روحانی یک جبهه وسیع
برای تغییر در کشور ما شکل گرفت که توانست اکثریت مردم را نیز
با خود همراه کند. این جبهه شامل راه توده و تودهایها و
فداییهای داخل کشور، اصلاح طلبان، نیروهای ملی و مذهبی،
هواداران محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی و احزاب و گروههای
مرتبط و نزدیک به آنان بود. اگر بپذیریم که رای به روحانی بقول
نامه مردم رای به تغییر بود، پس عدم رای به روحانی و تحریم
انتخابات رای به عدم تغییر و ادامه وضع سابق بود. در واقع نیز
تحریم انتخابات چه دستاوردی میتوانست داشته باشد جز آنکه
حداکثر تغییری بوجود نمیآمد و همان وضع دوران احمدی نژاد و
همان فشارها و ویرانگریها به شکلی دیگر ادامه مییافت؟ در
حول عدم تغییر هم یک جبهه شکل گرفت که از رضا پهلوی و هواداران
شاهپور بختیار شروع میشد و تا راه کارگر و حزب کمونیست
کارگری، حزب حکمتیست، مجاهدین خلق، فداییان اقلیت، چریکهای
فدایی خلق گروه اشرف دهقانی و علی کشتگر و ... بالاخره نامه
مردم ادامه مییافت. ما کاری به این نداریم که نامه مردم با چه
کسانی متحد شده و جبهه مشترک تحریم انتخابات تشکیل داده است.
پرسش ما این است که : انگیزه نامه مردم از رای به عدم تغییر و
ادامه وضع سابق چه بود؟ زیرا هر کدام از کسانی که به عدم تغییر
رای دادند دلایل و انگیزههای خود را داشتند. برخی معتقد بود
که اگر همان وضع دوران احمدی نژاد ادامه پیدا کند اسراییل یا
امریکا به ایران حمله میکند و کار رژیم را یکسره میکند و
حکومت را به آنان میدهد. برخی دیگر فکر میکردند که اگر تغییر
مثبتی بوجود نیاید و وضع به شکل سابق بماند اصلاح طلبان از
دایره نظام به بیرون و خارج کشور پرتاب میشوند و بنابراین زیر
پرچم آنان قرار خواهند گرفت و در صورت حمله امریکا به ایران و
سقوط رژیم میتوانند در آینده ایران وزنی پیدا کنند. برخی دیگر
از تحریم کنندگان معتقد بودند که در صورت ادامه وضع سابق،
اوضاع اقتصادی کشور رو به انفجار میرود و نارضایتیها مردم
را به شورش و انقلاب میکشاند و آنها از همان خارج کشور بر روی
شانههای خلق به سوی کاخ ریاست جمهوری میروند و مردم ناآگاه
را به جامعه رویایی خود راهبری میکنند. برخی دیگر فکر
میکردند که اگر وضع سابق ادامه پیدا کند انها همچنان خواهند
توانست "رییس جمهور برگزیده مقاومت" را به عنوان رییس جمهور
واقعی ایران در پارلمانهای اروپایی دوره بگردانند و به عنوان
رییس جمهور به بی خبران قالب کنند و ... خلاصه هر کس از تحریم
و عدم تغییر اوضاع انگیزهای داشت، انگیزه و محاسبات نامه مردم
از رای به عدم تغییر چه بود؟
ما صفحات نامه مردم را برای یافتن پاسخ این پرسش مرور کردیم و
پاسخی نیافتیم ولی به نکات تازه و حیرت انگیزی برخوردیم. مثلا
در اعلامیهای که نامه مردم به مناسبت پایان انتخابات انتشار
داده گفته میشود: "اخبار رسیده همچنان حاکی از آن است که، در
پی برگزاری آخرین مرحلههای مناظرههای تلویزیونی، سران
رژیم، همراه با اعمال فشار، خروج تنها نماینده مستقیم اصلاح
طلبان، یعنی عارف، از صحنه انتخابات و قبول روحانی از سوی
اصلاح طلبان را خواستار شدند." همه میدانند که مسئله برعکس
بود ولی ظاهرا نامه مردم با همین نوع "اخبار رسیده" اوضاع
ایران را تحلیل میکند که نتایجش این چنین از آب در میآید و
این تازه بخشی از "اعلامیه" رسمی است که مثلا باید دقیق تر از
مقالههای عادی نامه مردم باشد.
"با فروكش کردن گرد و خاک انتخابات ریاست جمهوری سال 1392"
(تعبیر از بازندگان انتخابات در جناح راست نیست بلکه از نامه
مردم شماره 924 است. شاید هم منظور از گرد و خاک همان جشن و
تظاهراتی است که در پی خبر پیروزی روحانی در سراسر کشور برگزار
شد و خواست ازادی موسوی و کروبی بار دیگر فریاد زده شد.) نامه
مردم هم از رای به عدم تغییر اکنون هوادار تغییر شده است. اما
نه تغییر معمولی! همه آنچه "در چارچوب رژیم ولایت فقیه" از 30
سال پیش بدینسو ممکن نبود یکجا باید توسط حسن روحانی و هر چه
سریعتر ممکن شود. مثلا در شماره 924 مینویسند: " از هماکنون
زحمتکشان میهن ما برخی از مهمترین و فوریترین خواستهایشان
را به شکلهای مختلف بیان میدارند و پاسخی روشن را پیرامون
آنها از دولت جدید خواستارند. الغای قراردادهای موقت و سپید
امضاء، احیای حقوق سندیکایی، حق برپایی سندیکاها و تشکلهای
مستقل کارگری، آزادی کارگران زندانی و دیگر زندانیان سیاسی، و
افزایش دستمزد متناسب بانرخ واقعی تورم، از زمره خواستهای
بیدرنگِ طبقه کارگر و دیگر زحمتکشاناند. بهعلاوه، زحمتکشان
با اجرای برنامه آزادسازی اقتصادی زیر عنوان هدفمندی
یارانهها، در طول سالیان اخیر، امنیت شغلی و قدرت خرید خود را
ازدست دادهاند و بشدت با این برنامه ضدمردمی مخالفند. ازاین
روی، مخالفت با اصلاح قانون کار و اصلاح قانون تامین اجتماعی
مستتر در بطنِ برنامه هدفمندسازی یارانهها، از محورهای
مبارزاتی جنبش اعتراضی کارگران بوده است. بنابراین، مشارکت
مستقیم جنبش سندیکایی موجود و سندیکاهای مستقل کارگری در تهیه
و تدوین مسایلی همچون تغییر و اصلاح قوانین کار و تامین
اجتماعی، و جلوگیری از اصلاح قانون کار بهسود کلان
سرمایهداران، از مبرمترین خواستهای زحمتکشان قلمداد
میگردد."
پرسش ما از نامه مردم اینست که تحقق آن خواستهایی که نوشته
اید در چارچوب رژیم ولایت فقیه ممکن است یا نه؟ اگر ممکن است
پس چرا مینویسید در رژیم ولایت فقیه تکان نمیشود خورد؟ و یکی
از دلایل تحریم انتخابات را همین ممکن نبودن اصلاحات در چارچوب
رژیم ولایت فقیه عنوان میکردید؟ و اگر ممکن نیست چرا کارگران
را به چیزی که ممکن نیست امیدوار و توهم پراکنی میکنید؟ یا
شاید مانند موارد دیگر اینجا هم فرصت طلبی پیشه کرده اید و با
خود تصور میکنید که خواستهایی را مطرح میکنید که اگر تحقق
یافت میگذارید به حساب خودتان که زوتر از همه مطرح و پیش بینی
کرده بودید و اگر تحقق نیافت میاندازید به گردن مردم و توهم
آنان نسبت حسن روحانی؟
نامه مردم در جای دیگر چنین مینویسد:
"مردم ما همچنان که در جریان برگزاری انتخابات سال 92 نشان
دادند، از ادامه وضعیت کنونی به شدت ناراضی اند و خواهان
تغییرات جدی در راه تخفیف فشارهای کمر شکن اقتصادی و حرکت به
سمت ایجاد فرصتهای جدید برای بازسازی اقتصادی کشورند. تأکید
روحانی بر اتخاذ سیاستهای متکی بر حمایت ”رهبری“ و مجلس
برگمارده ”رهبری“ نمیتواند نگرانیهای جدیای را برای
نیروهای مترقی و آزادی خواه کشور به همراه نداشته باشد."
(شماره 925)
باید به نویسندگان نامه مردم یاداوری کرد که انتخابات 92 در
کشوری که شما در آن زندگی میکنید برگزار نشده، بلکه در ایران
و در همین رژیم ولایت فقیه برگزار شده است. هیچکدام از آنان هم
که به حسن روحانی رای داده اند تصورشان ان نبود که وی قرار است
با ترور رهبر یا به توپ بستن مجلس دولت تشکیل دهد و کار خود را
پیش ببرد. اتفاقا یکی از نکاتی که حسن روحانی در همه گفتگوها و
مناظرههای تلویزیونی و تبلیغی خود بر آن تاکید داشت این بود
که نماینده رهبر در شورای امنیت ملی است. یعنی بطور غیرمستقیم
به مردم پیام میداد که امکان و توان و ظرفیتی بیشتر و موانعی
کمتر برای تغییر در اختیار دارد و مردم میتوانند روی همراهی
نسبی رهبر با او برای ایجاد تغییرات حساب کنند. مردم عادی و
ساده و حتی زنان خانه دار و روستایی ما این پیام را گرفتند.
شما نگرفتید؟
"گرد و خاک" انتخابات ریاست جمهوری برخلاف تصور این آقایان
فروکش نکرده بلکه تازه بلند شده است. گرد و خاکها حالا در
راه است بسیار بیش از آنچه در روزهای انتخابات روی داد. مردم
ما با رای به تغییر وارد یک دوران دیگری از مبارزه شده اند.
وعده به اینکه تا شش ماه دیگر هم چیز پایان خواهد یافت یک خیال
باطل است. همانطور که فرصت طلبی در ارائه خواستهایی که
معتقدید تحقق ان ممکن نیست و به ناامیدی سریع تر مردم یاری
خواهد کرد.
|