راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پیش بینی حزب کمونیست ایران

نقش رضا شاه

در کشیده شدن

جنگ دوم به ایران

سلطان زاده

 
 

 

توضیح راه توده:

در دهه بیست میلادی انگلستان خود را برای برپایی یک جنگ بزرگ جهانی برعلیه اتحاد شوروی آماده می کرد. اما از اواخر آن دهه و اوایل دهه 30 و با قدرت گرفتن نازیسم و فاشیسم در آلمان که خود را در مرکز جنگ صلیبی علیه کمونیسم و اتحاد شوروی معرفی می کرد، سیاست انگلستان در جهت تقویت نازیسم آلمانی و سوق دادن آن به سوی جنگ علیه اتحاد شوروی معطوف گردید. واقعیتی که در چشم پوشی انگلستان در گرایش رضاشاه به آلمان دخالت داشت. اما شرایط و اوضاع و احوال به گونه ای دیگر پیش رفت و المان پس از قدرتمند شدن جنگ را از متحدان انگلستان آغاز کرد و در نتیجه انگلیس خود - و البته به امید نابود کردن شوروی و آلمان هر دو- ناگزیر از کمک هایی به اتحاد شوروی شد. همان سیاستی که انگلستان و امریکا بعدها در جنگ عراق علیه ایران در پیش گرفتند. آنچه سلطانزاده درباره جنگ قریب الوقوع انگلستان علیه اتحاد شوروی نوشته است مربوط به شرایط قبل از تحولات دهه 30 میلادی است، در حالیکه نقش بالقوه ایران در این جنگ را بدقت تشریح کرده است.   

 

فصل یازده

 

 

جنگ قریب الوقوع علیه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و

نقش ایران رضاشاهی

 

کنگره ششم [بین الملل کمونیست] در تزهای خود «علیه جنگ‌‌های امپریالیستی» نیروهای محرک سیاسی و اقتصادی جنگ آینده را مشخص کرده است. در این تزها گفته می‌شود «شدت همه جانبه تضادهای سرمایه داری، نیرومند شدن اقتصادی و سیاسی اتحاد شوروی، رشد سریع جنبش‌‌های انقلابی و ملی در کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره و تشدید مبارزه طبقاتی میان بورژوازی و پرولتاریا در کشورهای سرمایه داری- تغییرات شاخص وضع جهانی، از زمان برقراری کنگره پنجم می‌باشند. تضاد میان قدرت‌‌های امپریالیستی برای به دست آوردن بازارها هر روز بارزتر می‌گردد. لیکن تضاد اصلی‌ای که دنیا را به دو اردوگاه: اردوی کشورهای سرمایه داری در یک سو و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی که پرولتاریای جهانی و ملل ستمدیده کشورهای مستعمره متحد آنند، از سوی دیگر- تقسیم می‌کند، از تضادهای داخلی کشورهای امپریالیستی سریع تر رشد می‌کند.

 

مبارزه برای از بین بردن حکومت شوروی و انقلاب چین، مبارزه به خاطر استقرار سیادت بلامنازع بر چین و به دست آوردن بازار روسیه، یعنی امکان استفاده از منابع عظیم مواد اولیه و بازار این کشورها، برای سرمایه بین المللی اهمیت بسیار فراوان دارد، و علتی است که در حال حاضر خطر جنگ جدید امپریالیستی را به وجود می‌آورد».

 

شک نیست که انگلستان، محرک اصلی جنگ بر علیه ا.ج.ش.س. خواهد بود. کسی که این واقعیت را تا حال درک نکرده باشد، قادر به فهم مسائل دنیای امروز نیست. این نیز مسلم است که خاورمیانه و نزدیک، صحنه اصلی عملیات جنگی خواهند بود. درست به این دلیل است که ستاد عالی ارتش انگلستان به این مناطق توجه خاصی داشته، به خاطر آماده ساختن آن برای جنگ آینده، به همه گونه اقدامی دست می‌زند.

 

انگلستان- طبق نقشه لرد کیچ نر (فرمانده سابق ارتش هند)- باید خود را برای دفاع فعال از هند آماده کرده، خطوط دفاعی خود را تا به خارج از هند و فلات ایران پیش به برد و بلوچستان ایران، سیستان و کرمان را جزو منطقه دفاعی مستقیم خود منظور دارد. بنابر نظر کارشناسان نظامی انگلیسی، نزدیک شدن ارتش‌‌های دشمن به مرزهای هند، می‌تواند در داخل هند باعث قیام‌‌های عظیمی علیه انگلستان شود، قیام‌‌هایی که ممکن است نتیجه جنگ را تغییر دهد. به این جهت، نقشه لرد کیچ نر اساس دفاع از هند در جنگ آینده خواهد بود.

 

انگلستان، برای انجام این نقشه، باید به موقع مهم ترین جزایر خلیج فارس را اشغال کرده و به خود اختصاص دهد. انگلستان باید برای حکم فرمایی کامل در آب‌‌های ایران، در بصره، پایگاه بحری و هوایی تاسیس کند، تا از این طریق رابطه مداوم میان انگلستان و هند را از راه مصر، فلسطین، ماورای اردن، عراق و خلیج فارس تامین نماید. در حال حاضر، انگلستان، با عجله هر چه تمام تر مشغول انجام این برنامه است.

 

آماده کردن راه‌‌های جدید سوق الجیشی که قسمت‌‌های مختلف امپراتوری را به هم وصل کرده و بتوان از طریق آن تجهیزات لازم را به نیروهای نظامی رساند، در شرف انجام است. راه هوایی لندن- قاهره- کراچی (هند سابق) هم اکنون افتتاح شده است. راه آهن قاهره- کلکته به زودی آغاز به کار خواهد کرد.

 

فلسطین- این کشور کوچک- در نقشه گسترش نیروهای انگلیسی در شرق نقش بسیار مهمی را دارا است. این کشور به کمک کمیسرهای عالی رتبه انگلیسی به حدی گسترش می‌یابد که حتی آتشی ترین صهیونیست‌‌ها هم نمی‌توانستند آرزوی آن را داشته باشند.

 

«کشور بزرگ فلسطین»، برای ایفای نقشی که در جنگ آینده به او محول شده است با سرعت آماده می‌گردد. حیفا باید به یک بندر درجه یک نظامی تبدیل شود. تا به حال یک میلیارد لیره استرلینگ به این کار اختصاص داده شده است. هم چنین قرار است یک لوله نفت موصل را به حیفا مربوط سازد.

 

ساختمان شهرهای نظامی و سربازخانه‌‌هایی که ظرفیت ده‌‌ها هزار سرباز را دارند، تعداد زیادی پایگاه‌‌هایی هوایی که برسر راه قاهره- کراچی ساخته شده اند، راه اتوموبیل روی اورشلیم- بغداد (از طریق صحره)، شبکه راه‌‌های شوسه و سرانجام راه آهن قندهار- حیفا (این راه همراه خط آهن حیفا- بغداد، مهم ترین و مشکل ترین قسمت راه آهن مورد نظر انگلیسی ها، یعنی راه قاهره- کلکته می‌باشد)- همه این‌‌ها به خاطر جنگ آینده ساخته شده و ساخته می‌شود.

 

امیرنشین ماورای اردن نیز- مانند فلسطین- به یک منطقه نظامی بدل می‌گردد. انگلیسی ها- طبق قرارداد منعقده با این به اصطلاح «امیرنشین» (مراجعه شود به نشریه (Near east and India 1928/5/5) – حق دارند، به طور مداوم، در آن جا نیرو نگاه دارند در ضمن، ماورای اردن متعهد است که در صورت وقوع جنگ، نیروی نظامی در اختیار امپریالیست‌‌های انگلیسی قرار دهد.

 

انگلیسی ها، در ماورای اردن نیز پایگاه‌‌های نظامی، سربازخانه، راه‌‌های سوق الجیشی می‌سازند و در نظر دارند بندر عقبه را- که از سال 1925 جزو ماورای اردن شده است- به یکی از بنادر بزرگ دریای احمر تبدیل کنند.

 

انگلیسی ها، برای تحکیم موقعیت نظامی عراق نیز کوشش فراوان کرده اند. عراق، تنها یک منبع غنی نفتی نبوده، بلکه، در سیستم مستعمراتی امپراتوری انگلستان موقعیت حساسی را نیز دارا می‌باشد. روزنامه حبل المقین (شماره 48 سال 1929) در مقاله‌ای تحت عنوان «عراق و جنگ آینده» می‌نویسد: «عراق فقط از لحاظ نفت ثروتمند نیست، بلکه دارای موقعیت مهم جغرافیایی نیز می‌باشد. عراق دارای چنان موقعیتی است که می‌توان- در صورت لزوم- از آن به ایران و ترکیه، یعنی کشورهایی که راه تهاجم به ا.ج.ش.س می‌باشند- حمله کرد.(1) پایه نقشه لرد کروزون نیز- که در آن وحدت کردستان ایران و ترکیه، به عنوان تحت الحمایت انگلستان مطرح گردیده است- تمایل حمله به ا.ج.ش.س. می‌باشد. زیرا، کردستان نزدیک ترین راه برای حمله به ا.ج.ش.س. خواهد بود».

 

در واقع نیز، انگلستان کار عظیمی را از لحاظ آمادگی برای جنگ، در عراق انجام می‌دهد. از هم اکنون، در عراق پایگاه هوایی بزرگی برپا شده و در آن جا نیروی هوایی قابل توجهی- به طور مداوم- در حال آماده باش می‌باشد. خط راه آهن بصره- بغداد که در امتداد مرز ایران قرار گرفته، خط سوق الجیشی مهمی است. از سوی دیگر انگلیسی ها، جنوب عراق را نیز به سرعت مستحکم می‌سازند؛ آن‌‌ها بستر شط العرب را برای کشتی‌‌های اقیانوس پیما گسترش داده اند و این کشتی‌‌ها قادرند تا بصره پیش بروند. انگلیسی‌‌ها بحریه فوآد را که بر شط العرب مسلط است، از نو تجهیز کرده اند. روزنامه سیویل آند میلیتاری گازت (1928/8/25) اطلاع داد که دو فوج (اسکادران) هواپیما دریایی سمآت همپتون برای ماموریت در شرق تشکیل شده است.

 

مقر یکی از این دو فوج بصره و مقر دیگری سنگاپور است. بدنه هواپیماهای دریایی مارک سآت همپتون، تماما فلزی است. این هواپیماها بمب افکن‌‌هایی هستند که به دو موتور مجهز بوده، 250 کیلومتر در ساعت سرعت دارند. اگر- چنان که روزنامه سیویل آندمیلیتاری گازت مدعی است- این هواپیماها برای دفاع از هند در نظر گرفته شده اند این سئوال پیش می‌آید که چرا آن‌‌ها را به کراچی، که در دهنه خلیج فارس قرار گرفته، نمی‌فرستند؟ بصره، برای دفاع از هند و آن هم توسط هواپیماهای دریایی نقطه مناسبی نیست، لیکن، برای حمله- به خصوص به مرکز نفت ا.ج.ش.س. یعنی باکو- بسیار مناسب است. بنابر این، انتخاب بصره، بار دیگر ثابت می‌کند که انگلستان برای دفاع فعال از هند- یعنی در حقیقت حمله- آماده می‌کند.

 

انگلیسی ها، اهمیت سوق الجیشی فوق العاده‌ای برای بصره قائلند و به همین دلیل، سعی دارند بصره را از عراق مجزا کنند. روزنامه دست راستی و ارتجاعی دیلی میل (10 اکتبر سال 1928) عرضحال دسته جمعی زمین داران و دیگر ساکنین با نفوذ بصره را که به وزارت خارجه انگلستان و کمیسر عالی انگلستان در عراق نوشته شده بود- منتشر ساخت. در این عرضحال تقاضا شده بود که بصره از عراق مجزا و مستقیما تابع بریتانیای کبیر شود. واضح است که الهام دهنده این عرضحال ماموران انگلیسی اند. در بصره، نیروهای عظیم نظامی متمرکز می‌شود و از این رو طبیعی است که امپریالیست‌‌های انگلیسی نمی‌خواهند اداره این منطقه در دست اعراب نامطمئن باقی به ماند.

 

در هند نیز، فعالیت بزرگی انجام گرفته است. از هم اکنون، تشکیل ارتش دائمی بزرگی مرکب از 000ر300 نفره- تحت فرماندهی مستقیم ستاد ارتش انگلستان- آغاز شده است. در ضمن، هند به هیچ عنوان در اداره این ارتش دخالتی ندارد. این ارتش، در حقیقت اضافه بر ارتشی که تحت فرماندهی «هند» است، تشکیل می‌شود. خود هند نیز، برای آماده شدن به جنگ، مبالغ هنگفتی خرج می‌کند.

 

هند، در سال‌‌های اخیر، 40 تا 43% از بودجه خود را به مصرف نظامی می‌رساند. دفاع هوایی هند به ویژه مورد توجه است. هند، در حال حاضر، دارای 18 اسکادران هوایی است. از این 18 اسکادران، چهار اسکادران، اسکادران‌‌های کمک به ارتش زمینی، و چهار اسکادران بمب افکن هستند. مقر این اسکادران‌‌ها در شمال هند است. 800 تن افسر و سرباز نیروهای هوایی انگلستان- در عرض فقط یک سال (1927)- برای خدمت به عراق و هند فرستاده شده اند. از اکتبر سال 1926 به این طرف، استفاده از نیروی هوایی به ارتش [عراق] تعلیم داده می‌شود و هر چند گاه، مانورهای مشترک نیروهای هوایی و زمینی به طور مشترک انجام می‌گیرد.

 

امکانات بسیج سرباز در هند، بسیار زیاد است. بنابر تجربه جنگ جهانی اول هند می‌تواند تا 000ر600ر1 سرباز بسیج کند. نقل و انتقال یک چنین ارتش عظیمی به مناطق مورد نظر، و نیز تامین آذوقه و تجهیزات نظامی آن، توجه خاصی را می‌طلبد. واضح است که برای دفاع فعال از هند، ارتش آن باید در ایران و افغانستان، یعنی کشورهایی که از راه آهن و راه‌‌های شوسه خوب محرومند، عمل کند. ارتش هند، به این مناسبت، به ماشین‌‌های سیستم مورس و گای مجهز می‌شود. استفاده از این ماشین‌‌ها در مناطق بدون راه به اندازه استفاده از عرابه موفقیت آمیز بوده است. افزون بر این، انگلیسی ها، با بسط تجربه جنگ، برای رساندن مهمات به قسمت‌‌های فعال از تانک‌‌های مخصوص استفاده می‌کنند. البته، این مساله کاملا روشن است که فقط وسائل حمل و نقل مکانیزه نمی‌شود، بلکه، مفهوم مکانیزه شدن، مسلح کردن ارتش انگلیسی- هندی را به تفنگ‌‌های پیشرفته و تقویت نیروی آتشبار، قسمت‌‌های پیاده را نیز در بر می‌گیرد و غیرو.

 

همه این‌‌ها بازگو کننده آن است، که ارتش انگلیس- هندی خود را برای عملیات تعرضی وسیعی آماده می‌کند، و فکر دفاع غیر تعرضی و جنگ موضعی را کنار گذارده است. نقشه عملیات انگلیسی ها- طبق اطلاعات موجود- در صورت وقوع جنگ، از سه اقدام جنگی تشکیل می‌شود: اقدام نخستین، حمله هوایی سریع به اتحاد شوروی است. برای انجام آن نیروهای بزرگ هوایی (12 تا 15 هنگ، که هر یک از 200 تا 250 هواپیما مرکب است) باید در اسرع وقت بسیج شده، از انگلستان، مصر، فلسطین، مالت و دیگر مناطق به عراق و هند و از آنجا، به پایگاه‌‌های تبریز، مشهد، کابل و غیرو- که در خط اول جبهه واقع اند- منتقل شوند.

 

در میان این واحدها، چند واحد قوی ضربتی، مرک از 450 تا 500 هواپیمای بمب افکن و شکاری نوع سوپر مارین، سآت همپتون، آورو آوا، فیوری، نپیر و غیرو وجود خواهد داشت. این هواپیماها که به مخازن مخصوصی مجهزند، قادرند بدون توقف تا 2000 کیلومتر پرواز کنند. حمله سریع به مناطق مهم ا.ج.ش.س. یعنی باکو، مرو، واحه تاجیکستان، کراسنورسک و غیرو- وظیفه عمده این واحدها می‌باشد. متخصصین انگلیسی امیدوارند که با این حمله‌‌ها منابع ذیقیمت مواد اولیه صنعتی و سوخت را از بین به برند و، در عین حال، از بسیج و گسترش نیروی ارتش سرخ نیز جلوگیری کنند.

 

اقدام ثانی- طبقه نقشه انگلیسی ها- اشغال مرزها و پایگاه ها، در ایران و افغانستان است. این اشغال باید در آغاز به کمک نیروهای ارتش ایران و افغانستان، و سپس، توسط نیروهای موتوریزه (همراه با تانک و زره پوش) انجام گیرد. این نیروها، از طریق راه‌‌هایی که رضاشاه نیز مشغول ساختمان آن هاست، یعنی از راه موصل- رواندوز- تبریز و سپس خانقین- همدان- قزوین، از عراق و از راه دزدآب- بیرجند- مشهد، از هند اعزام خواهند شد. پایگاه‌‌های پیش رفته‌ای که در نظر گرفته شده است عبارت است از: پایگاه تبریز، قزوین، آسترآباد، بندرشاه، مشهد به هرات و کابل. انگلیسی‌‌ها چون جنگ طویل المدتی را پیش بینی می‌کنند به موازات اقدامات ذکر شده، برای ساختمان راه‌‌های اتوموبیل روی وسیع نظامی در داخل ایران و افغانستان و راه آهن دزدآب- نصیرآباد- چامان- قندهار- خیبر- کابل اقدام خواهند کرد. در صورتی که قسمت جنوبی راه آهن سرتاسری ایران، تا آن زمان، خاتمه نیافته باشد، این راه نیز به سرعت خواهند ساخت. هدف اصلی از ساختن این راه آهن، فقط رساندن مایحتاج به قسمت‌‌های ارتشی در پایپاه‌‌های پیش رفته، مانند تبریز، آسترآباد، مشهد و غیرو نیست، بلکه ساختمان پایگاه‌‌های جدیدی نیز در همدان، سیستان، بیرجند، کابل، و قندهار نیز مورد نظر است. تصرف هر چه سریع تر باکو و تفلیس- طبق ستاد کل ارتش انگلستان- اقدام بخش سوم عملیات آنان را تشکیل می‌دهد. آذربایجان ایران (ناحیه تبریز) مرکز تمرکز بخش‌‌های عظیم قواهای مختلف ارتش خواهد بود. انگلیسی‌‌ها هم زمان با حمله به باکو و تفلیس، در باطوم نیز ممکن است قوا پیاده کنند. تصرف سریع باکو نه تنها کنترل سواحل جنوبی خزر را به انگلیسی خواهد داد، بلکه مانع پیشرفت ارتش سرخ در امتداد راه تبریز- همدان- بروجرد، یعنی به سمت موسسات شرکت نفت انگلیس و ایران نیز خواهد شد. راه آهن‌‌های ساخته شده و یا مورد نظر مانند راه خلیج فارس- بروجرد- همدان- تهران، و راه آهن خانقین- همدان انجام نقشه انگلیسی‌‌ها را تسهیل می‌کند. تعداد 000ر40 اتوموبیل موجود (بدون در نظر گرفتن تعداد اتوموبیل‌‌ها در عراق و نواحی دیگر) احتیاجات نقل انتقال ارتش انگلستان را در ماه‌‌های اول جنگ تامین خواهد کرد. مانور هوایی در اطراف لندن، در سال 1928، نشان می‌دهد که انگلیسی ها، به طور جدی در فکر تصرف باکو هستند. در این مانور حمله نمایشی قریب به 200 هواپیما به منطقه‌ای نشان داده می‌شود که حتی جزئیات آن (دکل چوبی نفت) کپی نقشه صنایع نفت باکو بود.

 

البته تصرف ترکستان نیز که مرکز پنبه برای صنایع شوروی است نیز دارای اهمیت بسیار است. لیکن ما معتقدیم که انگلستان نیروی زیادی در این منطقه متمرکز نخواهد ساخت و در مرحله اول به حملات غارت گرانه به کمک باسماچی‌‌ها اکتفا می‌کند. مقاله چکایوف (رئیس جمهوری خودمختار کوکاند) که در روزنامه آزیاتیک رویو، در آوریل 1928 به چاپ رسیده است بسیار گویا است. او در این مقاله توجه انگلستان را نسبت به باسماچی‌‌ها به عنوان یک نیروی جنگی جدی علیه شوروی جلب کرده و پیشنهاد می‌کند که نه تنها از حرکت آنان پشتیبانی شود، بلکه یک مرکز ملی برای آنان نیز در انگلستان تشکیل دهد.

 

بدین ترتیب روشن است که انگلستان برای جنگ علیه ا.ج.ش.س. با تمام قوا آماده می‌شود. از سوی دیگر، ایران- در نقشه‌‌های نظامی انگلستان- به عنوان صحنه اصلی گسترش نیروهای نظامی در نظر گرفته شده است. این به آن معنا است، که غاصبان انگلیسی، ایران انقلابی را بزرگ ترین خطر برای استثمار طبیعی هندوستان می‌دانند. انعقاد قرارداد تجارتی سال 1921، بین انگلستان و روسیه شوروی- که در آن انگلستان خواستار پایان تبلیغات شوروی در مستعمرات انگلیسی و به ویژه ایران شده بود- هدفی جز حفظ سلطنت ایران را دنبال نمی‌کرد.

 

مساله عمده انگلیسی ها- از سال 1917 به این سو سازمان دادن به مبارزه علیه انقلاب روسیه و به خصوص، جلوگیری از سرایت آن به ایران بوده است. انگلیسی‌‌ها برای رسیدن به این هدف، تمام ایران را تصرف و به باکو ترکستان حمله کردند. قهرمانی ارتش سرخ و رشد جنبش ملی و انقلابی در ایران- چنان که قبلا دیدیم- انگلیسی‌‌ها را مجبور نمود، از این نقشه خود صرفنظر کنند. انگلستان، پس از این جریان، به کمک سلسله قاجار، دست به سازمان دادن مبارزه علیه بلشویسم زد.

 

فورا، در سال 1920، کمیسیون نظامی انگلیس و ایران (در حقیقت کمیسیون نظامی انگلیسی) تشکیل شد. این کمیسیون مامور بود نقشه کامل دفاع ایران را در مقابل بلشویسم و شورش‌‌های انقلابی تنظیم کند. ریاست این کمیسیون با ژنرال انگلیسی دیکسن بود.

 

در ماده یک گزارش این کمیسیون گفته می‌شود: «کمیسیون با توجه به خطری که مرزهای ایران را تهدید می‌کند، موقعیتی را که پس از پایان بحران کنونی پیش خواهد آمد مورد بررسی قرار دهد. مسائل کنونی که در اثر انقلاب و علل دیگر پدید آمده است، مسائل فوق العاده است که باید با انجام اقدامات فوق العاده- یعنی حضور قوای خارجی در کشور- حل گردد. کمیسیون باید آن شرایطی را در نظر داشته باشد که پس از آن که ایران قادر خواهد شد از خود دفاع کند، به وجود خواهد آمد.»

 

سپس، در ماده 8 گفته می‌شود: «خطر اصلی خارجی که متوجه ایران است از ناحیه شمال است و اهمیت این خطر مربوط به اشکالی خواهد بود که سرزمین امپراتوری روسیه، بعد از انقلاب پیدا خواهد کرد. ایران امیدوار است که در شمال، با تعدادی کشورهای کوچک مستقل هم جوار باشد. در این صورت دفاع از مرزهای آن برای ارتش که می‌توان در آینده نزدیکی تشکیل داد کاملا امکان پذیر خواهد بود. لیکن تهدید از طرف یک کشور قدرتمند بزرگ را، فقط با تشکیل ارتش بزرگ – که به تواند با یک سیستم مناسب احتیاط تعداد افرادش را افزایش دهد- می‌توان جواب گفت. تشکیل یک چنین ارتشی- در آینده نزدیک – از قدرت ایران خارج است، لیکن این وضع نباید ادامه پیدا کند. ایران- در فاصله زمانی لازم برای تشکیل یک ارتش بزرگ- می‌تواند به جای اتحاد کشورهایی که به دوستی آن‌‌ها مطمئن است و آنان حاضرند‌‌ بی نظرانه به او کمک کنند، متکی باشد».

 

انگلستان، به ایرانی قوی و دارای ارتشی بزرگ محتاج است، ایرانی که به تواند دشمنان خارجی و داخلی را دفع کند. چون سلسله قاجار، برای انجام یک چنین وظیفه بزرگی به درد نمی‌خورد، انگلیسی‌‌ها سید ضیاء الدین را پیش کشیدند، کسی که در برنامه خود تشکیل ارتش ملی و دوستی با انگلستان را اساس کار خود قرار داده بود. لیکن محاسبات انگلستان، درست از آب در نیامد.

 

سید ضیاء الدین که عامل شناخته شده انگلستان بود نتوانست مدت زیادی دوام آورد و مجبور به فرار به خارجه شد. انگلیسی ها، در این موقع- چنان که قبلا اشاره کردیم- رضا خان را جلو انداختند و ژنرال آیرونساید در این امر نقش مهمی ایفا کرده. بدین ترتیب، انجام نقشه نظامی به رضاخان محول گردید.

 

رضاخان موظف بود، برای مبارزه با قدرت کشور واحد بلشویکی، ارتش بزرگی تشکیل دهد. و اما، دیکسن در گزارش خود خاطر نشان کرده بود که تشکیل «چنین ارتش بزرگ در آینده نزدیک، خارج از امکان کشور است». رضاخان، به این مناسبت، نخست ارتش حرفه‌ای را تشکیل داد و فقط بعدها به سازمان دادن ارتش بر پایه خدمت اجباری دست زد. البته، ممکن است که بعضی از تئوریسین‌‌های طرفدار رژیم به گویند که این موضوع فقط اتفاقی است و رضاخان شخصا به تشکیل یک ارتش بزرگ متمایل بوده است. آن وقت این سئوال مطرح می‌شود، که رضاخان این ارتش بزرگ را بر علیه چه کسی تشکیل داده است؟ البته، علیه انگلیسی ها! مگر ایرانسکی ها، ایراندوست ها، ایوانف‌‌ها و همپالگی هشان دائم تاکید نمی‌کنند که رضاخان علیه امپریالیسم انگلستان مبارزه می‌کرده و می‌کند! برای این که، برای همیشه به این نوع گفته‌‌ها خاتمه داده شود، ما سعی خواهیم کرد نشان دهیم که رضاخان یا رضاشاه، برنامه نظامی اربابش ژنرال دیکسن را مو به مو اجراء کرده و می‌کند.

 

ژنرال دیکسن- پس از بررسی همه جانبه خط ا.ج.ش.س. از شمال و پیشنهاد تشکیل یک ارتش بزرگ برای مبارزه با بلشویسم- به شرح خطرات داخلی می‌پردازد. او در قسمت به ماده 9 گزارش نوشته است: «مساله امنیت داخلی- به علت وجود تعداد زیادی ایلات کوچ کننده و مسلح در نقاط مختلف کشور، که حاضر نیستند زندگی اسکان یافته را پذیرفته، یا به کشاورزی به پردازند، و بیشتر از طریق راهزنی و غارت زندگی می‌کنند- مهم ترین مساله نظامی است که باید در ایران به آن توجه داشت. تنها جمع آوری مالیات از این مردم، مشکل نیست، بلکه، راهزنی آنان مانع رونق تجارت و صنعت شده و در نتیجه درآمد کشور را تقلیل می‌دهد». با آن چه ذکر شد کاملا روشن می‌شود که چرا، رضاخان با یک چنین جد و جهدی مبارزه علیه ایلات پرداخت و حتی گاه، آن‌‌ها را به حمله نسبت به خود تحریک کرد تا بتواند‌‌ بی رحمانه آنان را سرکوب کند.

 

چنان که همه می‌دانند، دست سنگین رضاخان، بعد از سرکوب جنبش‌‌های انقلابی توده‌‌های زحمتکش ایران، قبل از همه، به سر شاهسون‌‌ها و کردها فرو آمد. این مساله اتفاقی نیست. دیکسن در گزارش خود نوشته است: «امنیت ایالت آذربایجان برای مدت طولانی مساله مورد توجه دولت خواهد بود. زمان زیادی نیست که از قیام شاهسون‌‌ها گذشته است. از سوی دیگر، باید کردها را که در غرب دریاچه ارومیه زندگی می‌کنند، مطیع نگاه داشت». بنابراین گزارش، منافع انگلستان، مطیع بودن کامل آذربایجان را که هم مرز ا.ج.ش.س. است ایجاب می‌کند و ژنرال دیکسن هم این مطلب را پنهان نمی‌کند و آشکارا اعلام می‌نماید که «در وضعیت موجود، همیشه در آن طرف مرز (مقصود ا.ج.ش.س است آ. سلطان زاده) کوشش خواهند کرد که مردم را با تبلیغات خود از دولت ناراضی کنند (رجوع شود به قسمت ب. بند 11)

 

انگلستان از این که ا.ج.ش.س. ایلات شمالی را برای مبارزه علیه انگلستان و اعمال آن در تهران مسلح کند، وحشت دارد. انگلستان مطیع کردن ایلات ترکمن را که در شمال غربی خراسان و در ایالت آستر آباد زندگی می‌کنند، نیز توصیه می‌کند. «در منطقه کوهستانی واقع در غرب قوچان و بجنورد، ایلات قادرند از 2 تا3 هزار فرد مسلح بسیج کنند و چنان که آنان تحت کنترل نباشند، آنها قادرند تا قسمت غربی خراسان پیش روند (رجوع شود به قسمت ب، بند 16)

 

همان طور که همه می‌دانند، رضاخان این وظیفه را نیز انجام داد. خان‌‌های بجنورد خلع سلاح شده، همه خواست‌‌های تهران را پذیرفتند. ژنرال دیکسن، به سواحل دریای خزر توجه خاصی می‌کند، زیر به عقیده او «ساکنین این منطقه، برای حمل قاچاق اسلحه و مهمات از طریق دریا موقعیت مناسبی دارند» (بند 17). درست به همین دلیل است که حکومت پهلوی به استقرار پاسگاه‌‌های پلیسی و قسمت‌‌های بزرگ ارتش در دهات و منطقه کنار دریا توجه خاصی مبذول می‌دارد.

 

نظریه انگلیسی‌‌ها در باره خوزستان نیز بسیار جالب است. همه «تئورسین»‌‌ها طرفدار سلسله پهلوی، حمله علیه شیخ خزعل را مبارزه مستقیم علیه امپریالیسم انگلستان اعلام کردند. همان طور که قبلا دیدیم، آنان برای بیان مدح و ثنا در باره این عمل «قهرمانه» رضا خان، حتی جملات گویا نمی‌یافتند. ولی به بینیم ژنرال انگلیسی در این باره چه می‌گوید: «در حال حاضر (یعنی سال 1920) خوزستان تحت کنترل نام شیخ خرمشهر است که نظم را در آنجا حفظ می‌کند. لیکن، چنین به نظر می‌رسد که این ناحیه قادر است از 15 تا 20 هزار افراد مسلح بسیج کند. عربستان شمالی نیز آرام است. این قسمت را سپاهیان انگلیسی در زمان جنگ اشغال کرده‌اند، لیکن این منطقه ممکن است در آینده، کانون شورش شود. به مناسبت وجود منابع نفت در این منطقه، آرامش تمام عربستان مساله بسیارمهمی است» (قسمت ب بند 12). از آن چه آمد معلوم می‌شود که رضا خان در حمله خود به شیخ خزعل سفارش چه کسانی را انجام می‌داده است.

 

انگلیسی ها، برای اجرای نقشه‌‌های نظامی خود به یک ایران آرام و مطیع محتاجند. این مطلب به ویژه در باره مناطقی که در نزدیکی راه‌‌های سوق الجیشی قرار گرفته اند صادق است. به این مناسبت است که رضاخان کوشش می‌کند تمام کشور را «آرام» کند. ژنرال انگلیسی در گزارش خود نوشته است (بند 15) «بلوچستان ایران، سرزمین راهزنان جنگجو است و دولت ایران تا حال نتوانسته است در این منطقه قدرت خود را نشان دهد...»

 

اما، زمانی که انگلستان مطمئن شد که ارتش رضاخان راه مطیع کردن را به خوبی آموخته است، مصمم شد حفظ امنیت این منطقه را به ارتش جوان ایران واگذار کند. رضاخان، در آغاز سعی داشت به کمک قسمت‌‌های کوچک ارتش و از راه فشار اداری بلوچ‌‌ها را مطیع سازد. لیکن، این کار در سال 1925، باعث قیام بزرگ بلوچ‌‌ها علیه تهران شد. گروه‌‌های متعدد بلوچ، پادگان‌‌های ارتش را محاصره کرده و رابطه آنان را با مرکز قطع کردند. مرکز، در عین حال، قادر نبود به ارتش علی شاه خان کمک برساند زیرا تمام لشکر شرق در شمال خراسان، درگیر مبارزه با ایلات شورشی ترکمن بود.

 

مقامات دولتی ایران و فرماندهی ارتش، به کلی خود را باختند و ماژور هویل آمریکایی را که در وزارت مالیه در خدمت دولت ایران بود، مامور مذاکره با خان‌‌های بلوچ کردند.

 

گدشته‌‌های ماژور هویل به نمایندگی از طرف دولت ایران، فقط باعث شد که خان‌‌های بلوچ از جنگ دست بردارند و به محاصره پادگان‌‌ها خاتمه دهند. دولت ایران که این بار شکست خورده بود، قدرت منطقه را در دست خان‌‌های بلوچ بسرکردگی دوست محمد باقی گذاشت.

 

لیکن این وضع قابل دوام نبود، زیرا منافع امپریالیسم انگلستان «آرامش» بلوچستان را به طور مطلق طلب می‌کرد. کویته- نوشک- دزدآب که به شمال بلوچستان ختم می‌شود، برای انگلستان دارای اهمیت اقتصادی و سوق الجیشی زیاد است. این راه نه تنها وسیله تصرف بازارهای شمال شرقی ایران است (مثلا برای کالاهایی که از هند به ایران وارد می‌شدند تعرفه اختصاصی وجود داشت) بلکه، یکی از راه‌‌های مهم سوق الجیشی حمله انگلستان به آسیای میانه شوروی نیز هست. از سوی دیگر سرمایه تجاری انگلیس و هندی در سیستان و بلوچستان نقش عمده را دارا است.

 

رضاشاه نمی‌توانست فقط به خاطر این دلیل بلوچستان را برای مدت زیادی در دست دوست محمدخان باقی به گذارد. در سال 1928 تحت فرماندهی رئیس لشکر شرق لشکرکشی پر خرجی برای «تصرف» بلوچستان سرکش انجام گرفت.

 

بلوچستان مطیع شد. اکثر خان‌‌های بلوچ اظهار اطاعت کرده و در جای خود باقی ماندند، بعضی نیز به کوه‌‌ها پناه بردند. «تصرف» بلوچستان برای خزینه ایران بسیار گران تمام شد. حفظ امنیت در این منطقه باعث مخارج زیادتر است، ولی در عوض انگلیسی‌‌ها راضی هستند.

 

برقراری «آرامش» در جنوب ایران نیز- که به طور مستقیم با موسسات امتیاز شرکت نفت انگلیس و ایران مرتبط می‌شود- برای انگلستان دارای اهمیت بسیار است. ایلات قشقایی، خمسه و تنگستانی و دیگران در این منطقه سکنا دارند. نقش عمده را در این منطقه قشقایی‌‌ها ایفا می‌کنند و بنا به گفته ژنرال دیکسن، قادرند 000ر30 فرد مسلح بسیج کنند. ایل خمسه بنا به گفته ژنرال دیکسن، می‌تواند 000ر15 را بسیج کند. می‌نویسد: «به این مناسبت مطیع کردن این منطقه برای مدت زیادی، یک مساله جدی نظامی خواهد بود. لیکن، در هر صورت، این مساله باید حل شود...» (بند 14 گزارش ژنرال دیکسن).

 

حقا هم رضا شاه برای حل این مساله جدی نظامی طی مدت زمان زیادی خود را آماده ساخت. او فقط در بهار سال 1929، امکان یافت تا به از بین بردن استقلال این ایلات به پردازد. او توصیه ژنرال دیکسن در باره لرستان و لرها را نیز اجرا کرد و بدین ترتیب راه به عراق را «باز» کرد. اگر به آن چه که آمد این را اضافه کنیم که 90% راه‌‌هایی را که رضا شاه در ایران می‌سازد، راه‌‌هایی می‌باشند که ژنرال دیکسن در نظر داشته است- آن وقت تصویر میلیتاریزه شدن ایران در جهت تامین منافع امپریالیسم انگلستان کامل می‌شود. حتی ساختمان بندری بزرگ در بندر گز فکر شخصی رضا شاه نبوده است و انگلیسی‌‌ها آن را توصیه کرده اند. در اسناد کمیسیون نظامی انگلیس و ایران (فصل 1 قسمت آ بند 5) آمده است: «با در دست داشتن بندرگز، ایران یکی از بهترین لنگرگاه‌‌های سواحل خزر را در اختیار دارد. تصرف این بندر توسط دشمن رابطه پایتخت را با ایالت خراسان مورد تهدید قرار خواهد داد». انگلیسی ها، از هم اکنون طرح تبدیل بندر گز را به یک پایگاه نظامی زیر دریایی – که به توان در صورت وقوع جنگ از آن برای عملیات علیه بحریه ما در دریای خزر استفاده کرد- آماده کرده اند. در ضمن، زیر دریایی‌‌های ساخت جدید را می‌توان توسط کامیون به محل آورده و در آنجا به آب انداخت.

 

بنابر آن چه آمد معلوم است که تمام فعالیت رضاشاه برای به وجود آوردن قوای نظامی در کشور، تبدیل ایران به یک کشور ارتجاعی، نظامی و پلیسی، به دستور انگلیسی‌‌ها انجام گرفته است، زیرا برای آماده کردن ایران برای جنگ آینده علیه ا.ج.ش.س. راه دیگری وجود نداشته و نمی‌تواند موجود باشد. باید یادآور شویم، که کمیسیون نظامی انگلیس و ایران که ژنرال دیکسن در راس آن قرار داشت، فقط چند صباحی پیش از وقوع کودتای سال 1921-(1299) به کار خود خاتمه داد. درست در این موقع بود که انگلیسی‌‌ها برای مقام وزارت جنگ در دولت سید ضیاء الدین در پی شخص مناسبی می‌گشتند. رضا خان کاندیدای شخص ژنرال دیکسن برای اشغال این مقام بود. ژنرال دیکسن با رضا شاه در همدان آشنا شده و با او از نزدیک رابطه برقرار کرده بود و هم او بود که رضا شاه را به سفیر انگلیس در تهران- به عنوان شخص لایق و قابل اعتماد برای انگلیسی ها- معرفی نمود.

 

امپریالیست‌‌های انگلیسی، تنها وظیفه نظامی کردن کشور را به سلطنت پهلوی محول کرده اند، او باید زمینه‌‌های اقتصادی را نیز برای جنگ آماده نماید. نخست باید ایران- به خصوص نواحی شمال آن- از وابستگی به بازارهای ا.ج.ش.س. آزاد شدند. پاید راه‌‌های جدید تجارتی به وجود آیند که از خاک شوروی نگذارد، زیرا جنگ ممکن است طویل المدت باشد و ایران در صورت وابستگی اقتصادی به شوروی قادر نخواهد بود جنگ دراز مدتی را تحمل کند. رضاشاه باید وظایف فوق الدکر را نیز انجام دهد.

 

از هم اکنون وزارت خدمات اجتماعی برنامه تغییر کشت برنج را در گیلان و مازندران- برای تامین استقلال بیشتر این منطقه- در نظر گرفته است. این وزارت خانه، به موازات تغییر کشت برنج- دگرگون کردن اقتصاد آذربایجان را نیز مد نظر دارد. همان طور که می‌دانیم، وزیر اسبق خدمات اجتماعی داور و مشاور عمده مالی آن زمان میلیسپو، در سال 1926 برای مطالعه این مطلب به آذربایجان رفتند. داور- پس از بازگشت از سفر خود- به نمایندگان مطبوعات گفت که برای انکشاف ایالت آذربایجان در نظر گرفته شده است و به جای کشت‌‌های کنونی، کشت‌‌هایی که در بازار‌‌های عمده جهان و به خصوص در بازارهای اروپا مورد تقاضا دارد، انجام گیرد. علاوه بر این، دولت برای انکشاف شبکه راه‌‌های آهن و اتوموبیل رو نیز اقداماتی انجام است. پایه انکشاف این شبکه، راه آهن جلفا- تبریز و کشتی رانی بر روی دریاچه ارومیه خواهد بود. داور به خصوص اهمیت راه آهن تبریز- رواندوز- موصل را که پایان یافته است، متذکر شد. بنا به عقیده داور این راه آهن و تغییر کشت، باید آذربایجان را به یکی از مراکز پر رونق تجارتی شرق تبدیل کنند، زیرا بدین ترتیب، کالاهای ایرانی از طریق دریای مدیترانه صادر شده، در بازارهای اروپا عرضه خواهد شد.

 

آرزوی سلطنت پهلوی این است که ایران را از لزوم وجود رابطه اقتصادی با ا.ج.ش.س. آزاد سازد. آذربایجان و تمام شمال ایران طی ده‌‌ها سال اقتصاد خود را با احتیاجات بازارهای روسیه تطبیق داده بودند، و اما رضاشاه می‌خواهد کشاورزی این مناطق را تغییر داده و آن را با احتیاجات و سلیقه بازارهای اروپا وفق دهد. برای رسیدن به این، به راه آهن تبریز- تراپزوند امید زیادی بسته شده است، زیرا این راه به آذربایجان امکان می‌دهد که از طریق ترکیه و دریای سیاه با اروپا رابطه برقرار کند. برای بهبود و اتومومبیل رو ساختن این راه، فعالیت بسیار بزرگی انجام شده است.

 

چنین فعالیت شدیدی در خراسان و قسمت مرکزی ایران نیز انجام می‌شود. از هم اکنون راه اتوموبیل روی مشهد – دزدآب یکی از بهترین راه‌‌های اتوموبیل روی ایران محسوب می‌شود. این راه ایالت غنی خراسان را به هندوستان و از طریق آن به کشورهای ماورای بحار، وصل می‌کند. راه اتوموبیل روی هند تا دزدآب ادامه پیدا می‌کند، و میان دزدآب و مشهد کامیون‌‌ها به طور مداوم در آمد و شد است، راه آهن خانقین- بغداد- که از طریق راه‌‌های اتوموبیل رو به قسمت مرکزی ایران وصل است- به تغییر جهت یافتن داد و ستد کالا، از شمال به جنوب، کمک بسیار می‌کند. بیهوده نیست قسمت جنوبی راه آهن سرتاسری (شاهپور – دزفول)، قبل از قسمت شمالی افتتاح می‌شود. (افتتاح قسمت شمالی در دسامبر سال 1929 پیش بینی شده است). این اقدام نیز باید به ایران امکان دهد- که بدون گذشت از خاک شوروی – با بازار جهانی رابطه برقرار نماید.

 

نقش راه ترانزیت، تدریجا از شوروی به عراق انتقال می‌یابد. عراق به مناسبت ساختمان راه آهن‌‌های جدید بغداد- حیفا که از مستعمرات انگلستان رد می‌شود و نیز راه آهن بغداد- بیروت که از سوریه فرانسه می‌گذرد- در تجارت خارجی ایران اهمیت به سزایی پیدا می‌کند. اهمیت راه آهن بیروت – بغداد برای ایران را می‌توان با اهمیت گشایش کانال سوئز مقایسه کرد، زیرا زمان لازم پیمودن راه مارسی- بغداد- خانقین (مرز ایران) از 8 روز به 3 ساعت کاهش می‌یابد. بدین ترتیب فاصله زمانی بین اروپا و ایران، چهارو نیم مرتبه کوتاه تر می‌شود.

 

در محافل دولتی ایران به ساختمان این راه (قریب 1000 کیلومتر) اهمیت بسیار می‌نهند و معتقدند که راه یافتن به دریای مدیترانه به ایران امکان خواهد داد با کشورهای سرمایه داری روابط نزدیک تری برقرار کرده، در بازار اقتصادی جهانی نقش مهم تری را ایفا کند (حقیقتا هم!).

 

عراق، به عنوان راه ترانزیت، از هم اکنون نقش مهمی را در اقتصاد ایران داراست، زیرا نقل انتقال سریع کالاهای مناطق غربی و مرکزی ایران به اروپا و بالعکس را امکان پذیر می‌سازد. در ضمن، با انجام طرح دولتی راه آهن همدان- کرمانشاه- خانقین (قریب 350 تا 400 کیلومتر) که بغداد را به راه آهن سرتاسری ایران (که از همدان و تهران می‌گذرد) وصل می‌کند، شمال ایران نیز از کالاهای اروپایی اشباع خواهد شد.

 

زا سوی دیگر، این خط کوتاه ترین و مهم ترین راه سوق الجیشی یعنی راه بغداد- خانقین- همدان – تهران- بندر شاه (بندر گز) را در اختیار انگلیسی‌‌ها قرار می‌دهد. به معنای دیگر، سپاهیان انگلیسی قادر خواهند بود در عرض 25 تا 30 ساعت از بغداد به تهران بیایند و از آنجا روانه شمال یعنی مرزهای شوروی شوند. علاوه بر این، تطبیق اقتصاد ایران با احتیاجات بازارهای اروپا و تبدیل عراق به راه ترانزیت عمده برای کالاهای ایران، باعث خواهد شد که اقتصاد ایران در دست انگلیسی‌‌ها قرار گیرد. در این صورت، همان طور که نقشه انگلیسی‌‌ها بود ایران به عرابه امپریالیسم انگلستان بسته خواهد شد.

 

وظایف «کبیری» که در برابر ایران پهلوی قرار گرفته است. کشور فقیر و نیمه گرسنه در پرتو رضا شاه، باید هر سال صدها میلیون خرج کند تا به خاطر منافع انگلستان، ایران را بر جنگ بر ضد ا.ج.ش.س. آماده سازد. ایران، در زمان حکومت رضاخان، یعنی 1921 تا 1929، قریب یک میلیارد قران صرف مخارج نظامی کرده است. این به آن معنا است که 40% بودجه این کشور فقیر، هر سال مصرف آماده کردن ایران برای جنگ می‌شود. ولی تازه این هم تمام مخارج نیست. دولت رضاشاه تصمیم گرفته است، برای زمان بحرانی احتمالی، ذخیره نیز تهیه کند. به این مناسبت، درآمد شرکت نفت انگلیس و ایران در بودجه سال 29- 1928 حذف شده و این درآمد در لندن – و نه در بانک ملی ایران در تهران- حفظ خواهد شد. میزان این ذخیره در 20 مارس سال 1930 باید به 135 میلیون قران بالغ شود. احتیاجات پولی ایران نظامی و پلیسی بسیار زیاد است، و به این مناسبت، نه تنها فشار مالیات روز به روز افزایش می‌یابد بلکه هر روز انحصار جدیدی تاسیس می‌شود: انحصار قند و چای، انحصار تریاک، انحصار تنباکو و غیرو. و همه این اقدامات به خاطر این انجام می‌شود که ایران- مطابق نقشه ژنرال دیکسن- راه‌‌های لازم را ساخته و ارتش بزرگی به وجود آورد که قادر به مبارزه با بلشویسم خارجی و داخلی باشد.

بعید به نظر می‌رسد که کسی در ایران به جنگ با ا.ج.ش. س. متمایل باشد. اما ماجراجوئی رضا شاه- که سلطنت خود را به منافع انگلستان وابسته کرده است- دیر یا زود باعث چنین جنگی خواهد شد، مگر این که تا آن زمان زحمتکشان ایران، او و چاپلوسانش را به زباله دان تاریخ انداخته باشند.

 

 

 

                        راه توده  406     19 اردیبهشت ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت