راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دكتر آریان ‌پور
آن که شاملو به عذرخواهی
بر بالین او حاضر شد!

 
 

  در سال‌های دهه‌ سی كه دانشجوی پزشكی بودم، با نام و آثار امیر حسین آریان پور آشنا شدم و به شدت تحت تاثیر قرار گرفتم. عمق و غنای نوشته های او و زبان ساده و بی‌پیرایه‌اش حكایت از اشراف او به مسایل داشت. بنظرم می‌آمد ا‌و كامل مردی جا افتاده با موهای سپید و‌ شاید هم عصا به دست باشد.
شگفتی من زمانی بیشتر شد كه از طریق دوستان فهمیدم جوانی سی و چند ساله است. به تبع، میل به دیدار او داشتم ولی سفر من به خارج از كشور این مجال را از من گرفت. با این همه در سالهای دوری كما بیش در جریان فعالیت ها و كارهای او بودم و می‌دانستم در برخی از عرصه‌ها چه بسا یك تنه مسایل و اندیشه‌ خود را در محیط به شدت خفقان آلود آن زمان مطرح می‌كند. خبرهایی از استقبال دانشجویان از او را در برابر برخی از چهره های مطرح آن زمان كه بیش تر جنجال آفرینی می كردند می ستودم.
اقامت من در خارج ازكشور به اجبار طولانی شد، تا آن كه پیش از انقلاب در سفری به لندن او را برای اولین بار دیدم. به یاد دارم در بحثی طولانی درباره‌ هر مطلبی كه صحبت كردیم اتفاق نظرنداشتیم. درباره‌ی عمل و ماهیت تحولی كه در پیش بود، درباره نقش روشنفكران درآن، درباره پیش بینی مسیر آن و با این همه اختلاف نظر، هنگامی كه از او جدا شدم احترامی كه برای او قائل بودم دوچندان شد.
خردورزی او، روشن بودن نقطه نظرها و گفته هایش، فروتنی چشم ‌گیراو و برخورد رفقیانه ‌اش، حتی در موارد اختلاف نظر برایم گوارا بود. به جریانی از چپ تعلق داشت و من به جریانی دیگر. درگذشته این گرایشهای درونی چپ برخوردهای خصمانه‌ ای باهم داشتند. می دیدم كه چگونه می توان اختلاف نظرهای عیمق داشت، ولی به اندیشه وباورهای طرف مقابل احترام گذاشت.
درایران، درسالهای بلافاصله پس ازانقلاب، شدت فعالیت های سیاسی مجالی برای تبادل نظرهای گسترده باقی نمی‌گذاشت. مسایل از عرصه‌ی نظری به گستره‌ی عملی رسیده بود وهنوز سرنوشت كارمعین نبود. هنوز “واقعیت“ خود را به طور كامل نشان نداده بود و درس های ضروری گرفته نشده بود. تماسهای بعدی من با دكتر آریان پور همواره مرا مجذوب دانش وسیع او می‌كرد. یك بار در باره نقد او از فروید مطالبی را پیش كشیدم و برایم مسلم شد كه او هنگام نگارش آن از بخش بزرگی از ادبیات موجود بهره برده‌است. جهان بینی او و نگرش صحیح او در باره‌ رابطه‌‌ جمع و فرد، اثری آموزنده به وجود آورده بود و این در زمانی بود كه نقد فروید جرات و جسارت می طلبید.
ذهن كنجكاو وپویای آریان پور محدوده‌ای نمی شناخت. یك بار چند جلد از كتابهای قدیمی پاولوف و فیزیولوژیست های كلاسیك را به من هدیه كرد. تعجب كردم كه او این‌ها را خوانده و به نتیجه هایی رسیده است. بی جهت نیست كه او را شایسته ترین فردی می‌دانم كه به تالیف «دانشنامه‌ی علوم انسانی» همت گماشته و چند دهه از عمر خود را وقف آن كرده است. مطمئن هستم این اثر پس از انتشار گنجینه‌ای برای اهل علم و پژوهش و نیز برای جوانان جویای علم خواهد شد، زیرا همانگونه كه روش همیشگی او بوده است، در روشن نویسی و ساده نویسی گرایش مردمی خود را حفظ كرده است. او در ادامه تعیین روش همواره به دوستان خود توصیه می‌كرد، ازكلی گویی و پیچیده نویسی اجتناب كنید. این كار اما برای همه میسر نیست. باید به حد او به مسایل اشراف داشت و به اندازه ی او فروتن بود و ممارست كرد تا توانست در عین حفظ معنا و غنا ساده نوشت. اكنون او دیگر نیست. هرگز ندیدم لب به شكوه بگشاید و شكایت كند از جفاهایی كه بر او رفت، نه از دوست و نه از دشمن. یكبار كه از بی‌حرمتی برخی از افراد تحصیل كرده ولی دگم نسبت به او عصبی بودم، من و دوستان دیگر را به آرامش دعوت می‌كرد، ولی غم را در پس چهره‌ی آرام او می‌دیدم. چگونه می توان هم از نادانان جفا دید و هم از دانایانی كه روش های خشونت گرایان را درونی كرده‌اند!
شاملو در آخرین سال حیات خود، یکبار هنگامی که آریان پور در بستر بیماری بود، به دیدار او رفت و سعی کرد ملالت ‌های خاطرش را بزداید. پس از این دیدار گفت: باید آریان‌پور را استاد خطاب می‌كردم و چنین هم کردم!

یادداشت کوتاه دکتر خسرو پارسا
 

 

 

 

                        راه توده  40    2 خرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت