راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اعتراف خیابانی

حکومت

به زنده بودن

جنبش مردم!

 
 

 

کارپایه تفکر، نظر و سخن توده ایها پیوسته ثابت است. آنچه در حال تغییر و تحول است، رویدادهائی است که تفسیر آنها در قالب این تفکر به نظر و سخن توده ای تبدیل می شود. از جمله درباره مراحل تکاملی که خیزش ها و جنبش های اجتماعی در ایران طی کرده و اکنون نیز طی می کند. حتی وقتی بصورت "بی تفاوتی عمومی" جلوه می کند و باعث وحشت از آینده می شود.

این شیوه تفکر و سخن توده ای، آنچنان آشکار و در ایران شناخته شده است، که چه در زمان شاه و چه در جمهوری اسلامی – به شهادت ادعاهائی که طی سالهای گذشته مقامات امنیتی جمهوری اسلامی و حتی شخص آقای خامنه ای درباره نقش توده ایها در جنبش سبز طرح کردند- هر جا منطق و روشی توده ای را شناسائی کرده اند، فورا صاحب آن منطق و روش را توده ای اعلام کرده اند. حتی اگر مذهبی و نمازگذار نیمه شب ها باشد. برای آنها، هر کس به شیوه شناخته شده توده ای استدلال کند و مطلب بنویسد و یا پیشنهاد سیاسی و اقتصادی ارائه بدهد، توده ایست. شاه و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی اش نیز همین منطق را داشتند و در جمهوری اسلامی نیز از همان نخستین سال تاسیس آن همین شیوه و منطق بصورت کمرنگ مطرح بود و اکنون که علیه کل انقلاب 57 کودتا شده، این منطق و استدلال پررنگ تر و بعنوان یک اتهام قابل پیگرد امنیتی مطرح است.

یکی از استدلال های علمی و دیالکتیکی توده ایها برای تحلیل رویدادها در دل جنبش ها و خیزش های اجتماعی، نگاه به اخبار و تحولاتی است که در حاکمیت روی میدهد. خیزش های اجتماعی همیشه بصورت امواج جلو می آیند و سپس برای مدتی امواج متوقف شده و بار دیگر در قالب موج های بزرگتر پیش می آیند. در فاصله این موج ها، باید نگاه کرد که حاکمیت چه عکس العملی از خود نشان می دهد.

همان اندازه که تشدید خشونت در برخورد با مردم و جنبش آنها، نشاندهنده ترس از قوی تر شدن امواج نوبتی جنبش است، به همان اندازه تصمیمات سیاسی حکومت و یا تدارک و یا چاره جوئی برای تغییر آرایش سیاسی حکومت ها نیز متاثر از همین امواج است. بر پایه همین نوع نگاه به تحولات اجتماعی است که گاه، در یک مقطع، یک رویداد ساده و تکراری حکومتی تبدیل به یک واقعه مهم می شود و یا برعکس.

ما در هفته های اخیر شاهد چنین فراز و فرودها و بی اهمیت و با اهمیت شدن تصمیمات بوده ایم. انتخابات ریاست جمهوری دوره یازده در اوج بی تفاوتی سیاسی مردم به یکباره به یک رویداد مهم تبدیل شد، چنان که ناگهان بصورت وسیع، مردم چشمان خود را بدان دوختند.

بنابراین، همان اندازه که به خیابان انقلاب در تهران که ما نام آن را "رودخانه انقلاب" در ایران نهاده ایم توجه می کنیم، به همان اندازه نیز لازم است به تلاش ترس آلوده نظامی و سیاسی حکومت برای بستن سد در برابر این رودخانه توجه کنیم. حضور ناگهانی نظامی ها در خیابان های تهران در روزهای اخیر( پیش از اعلام لیست تائید صلاحیت ها) وحشتی را به نمایش در آورد که در نهان حاکمیت است. این حضور نظامی، خود باندازه حضور مردم در خیابان انقلاب اهمیت دارد، که خود اعتراف به بحران و نارضائی وسیع مردم و حرکت حکومت و مردم از دو جهت و سینه به سینه شدن آنها دارد.

این شیوه تفکر سیاسی و توده ای، به ما آموخته است که با دو چشم به رویدادها و تحولات نگاه کنیم. با یک چشم به رویدادهای جنبش و نقش آفرینی های مردم، با چشم دیگر به تحولات، اخبار و موضع گیری های درون حاکمیت.

اگر با این دو چشم مسلح به کل رویدادهای کشور نگاه کنیم، آنگاه نه با دیدن تصرف خیابان ها توسط نظامی ها تعجب باید بکنیم و نه بی تفاوتی مردم را همیشگی!

 

 

 

                        راه توده  40    2 خرداد ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت