خطاب به آنها که آب دهانشان را برای صورت مدافعان انقلاب جمع کرده اند "راه توده" اهل وداع با انقلاب 57 و گذشته حزب توده ایران نیست! هم رهبری فداییان خلق بخوبی میداند که سیاست آن در میان فداییان خلق داخل کشور کمترین پایگاه و هواداری ندارد و هم نامه مردم میداند که تودهایهای داخل کشور چگونه میاندیشند. رهبری فداییان خلق برنامه انحلال سازمان فداییان خلق اکثریت را زیر پوشش تشکیل "حزب چپ" پیش میبرد، برنامهای که البته با مانع دفاع فرخ نگهدار از سیاست مشترک سازمان و حزب نسبت به جمهوری اسلامی در سالهای اول انقلاب برخورد کرده است. تلاش نامه مردم نیز در وداع با گذشته و رهبری تاریخی حزب توده ایران در دوران انقلاب 57 با سد "راه توده" برخورد کرده است. دلیل تشدید حملات به نگهدار از یکسو و لجام گسیختگی کنگره ششم و انواع و اقسام قلمها و نامهای مستعار علیه راه توده در اینجاست! |
برگزاری جلسه ای تحت نام کنگره ششم و انتشار اسناد و بیانیه های آن واکنش و حیرت بسیاری از توده ای ها را برانگیخت. سطح نازل اسناد و لحن تهاجمی و زننده و غیرتوده ای بیانیه ها و توهین و اتهام به رهبری دوران انقلاب حزب و میدان دادن به افرادی که بنام دفاع از حزب به راه توده و حمله می کنند و آن را مورد اتهام و افترا قرار دهند و ... همگی و همگی از ورود نامه مردم و اطرافیان آن به فصلی نو و یک نقطه عطف نشان دارد. ماهیت این نقطه عطف چیست و در کجاست؟ در واقع کنگره ششم ورود به مرحله نهایی یک روند تاریخی است که از سال 1362 آغاز شده بود. پس از یورش به حزب توده ایران در سال 1362 هدایت سکان رهبری حزب در خارج از کشور در دست کسانی قرار گرفت که اصولا با سیاست رهبری منتخب پلنوم 16 حزب در دفاع از انقلاب موافق نبودند. نه تنها موافق نبودند بلکه معتقد بودند که آن سیاست به مناسبات حزب و سپس فداییان اکثریت با دیگر نیروهای سیاسی نظیر مجاهدین خلق، اقلیت، راه کارگر و دیگران لطمه زده است. در چارچوب همین فکر بود که حمید صفری در گزارشی که در پلنوم 18 حزب توسط خاوری خوانده شد (آذرماه 1362) از "تندروی متقابل" در روابط میان مجاهدین خلق و حزب توده ایران سخن گفت و خواهان ترمیم آن شد. وی روشن نکرد که حزب توده ایران چه تندروی نسبت به مجاهدین خلق انجام داده بود و آیا واقعا مناسبات و روابط میان حزب و مجاهدین خلق را که تابعی از مواضع و سیاستهای این دو نسبت به انقلاب بود واقعا میتوان در چارچوب "تندروی" ارزیابی کرد و بر اختلاف عمیق میان این دو سیاست - یکی در دفاع از انقلاب و تداوم فضای آزادی ها و دیگری در تقابل با آن- سرپوش گذاشت یا خواهان ترمیم آن گردید؟ همزمان با تداوم جنگ با عراق این تصور که جمهوری اسلامی در جریان جنگ به هر حال سرنگون خواهد شد روزبروز بیشتر در این رهبری تقویت میشد و روز بروز بیشتر این تصور پا میگرفت که حزب با در پیش گرفتن سیاست دفاع از انقلاب و اتحاد و انتقاد با رهبری برآمده از انقلاب عملا امکان اتحاد با دیگر نیروهای طرفدار سرنگونی را از بین برده و آینده سیاسی خود را نابود کرده است و باید کاری کرد که دیگر نیروهای سیاسی آن را "ببخشند". همین تصور در میان رهبران فداییان خلق- اکثریت نیز بیش از پیش و حتی بیش از رهبری حزب بوجود امده و تقویت میگردید. این بحثها تا مرز اندیشه انحلال حزب و سازمان و ایجاد تشکیلات نوین "حزب متحد طبقه کارگر ایران" پیش رفت که بدلایلی و از جمله - ظاهرا- مخالفت علی خاوری به نتیجه نرسید. ولی اصل فکر به قوت خود باقی ماند. در چارچوب این فکر رهبری حزب و سازمان باید تا حد ممکن از سیاست دوران انقلاب و رهبری آن دوران فاصله میگرفتند تا بتوانند امکان اتحاد خود را با دیگر نیروهای هوادار سرنگونی تامین کنند. در این میان رهبری حزب که حمید صفری اختیار اصلی آن را بدست گرفته بود تحت عنوان "برتری کیفیت بر کمیت" کوشید تا همه کسانی که در دوران انقلاب به حزب پیوسته بودند و بنابراین با رهبری زندانی حزب پیوند عاطفی داشتند و ضمنا درک مشخص و زنده از سیاست حزب در سالهای پس از انقلاب داشتند را به شیوههای مختلف پاکسازی کند. با فروپاشی اتحاد شوروی این سیاست هم در میان فداییان خلق و هم در تشکیلات خارج کشور حزب شکلی لجام گسیخته به خود گرفت. بلافاصله پس از فروپاشی جلساتی به نام کنگره حزب و کنگره سازمان برگزار شد که محتوای آن در درجه نخست کنار گذاشتن همه کسانی بود که بنوعی احتمال نزدیکی و پشتیبانی از سیاستهای دوران انقلاب در آنان وجود داشت. شمار بسیاری از اعضای حزب تحت عنوان عضویت در "باند کیانوری" کنار گذاشته و اخراج شدند. نوک تیز حملهها در سازمان فداییان متوجه فرخ نگهدار گردید و در نامه مردم نیز راه توده که در آن زمان بتازگی فعالیت خود را اغاز کرده بود آماج حمله قرار گرفت. اکنون از آن زمان دو دهه میگذرد. در این دو دهه حوادث بسیاری رخ داده که مهمترین آنها آشکار شدن بسیاری از رویدادهای منجر به غیرقانونی شدن حزب، روشن شدن حوادث و توطئههای سالهای آخر حیات آیت الله خمینی، انتشار نامه بسیار افشاگر و روشنگر نورالدین کیانوری به علی خامنهای در راه توده؛ و در عرصه سیاسی انتخابات دوم خرداد 76 و جنبش سبز در سال 1388 و بن بست سیاست سرنگونی و طرد ولایت فقیه بوده است. همه این اطلاعات و حوادث درستی تحلیل و ارزیابی حزب و سیاست اتحاد و مبارزه و اتحاد و انتقاد حزب توده ایران و فداییان خلق – اکثریت نسبت به حکومت برآمده از انقلاب را ثابت کرد. اما این حوادث برعکس به همان نسبت رهبری خارج کشور فداییان خلق و گردانندگان نامه مردم را بر ضرورت وداع با گذشته سازمان و حزب بیش از پیش معقتد کرد. آنان احساس می کردند به راهی وارد شده اند که امکان بازگشت از آن را ندارند. پروژه تشکیل "حزب چپ" رهبری فداییان خلق و کنگره ششم نامه مردم در واقع حلقههایی از این روند انحلال سازمان و حزب در خارج کشور هستند. هم رهبری فداییان خلق بخوبی میداند که سیاست آن در میان فداییان خلق داخل کشور کمترین پایگاه و هواداری ندارد و هم نامه مردم میداند که تودهایهای داخل کشور چگونه میاندیشند. رهبری فداییان خلق برنامه انحلال سازمان فداییان خلق اکثریت را زیر پوشش تشکیل "حزب چپ" پیش میبرد، برنامهای که البته با مانع دفاع فرخ نگهدار از سیاست مشترک سازمان و حزب نسبت به جمهوری اسلامی در سالهای اول انقلاب برخورد کرده است. تلاش نامه مردم نیز در وداع با گذشته و رهبری تاریخی حزب توده ایران در دوران انقلاب 57 با سد "راه توده" برخورد کرده است. دلیل تشدید حملات به نگهدار از یکسو و لجام گسیختگی کنگره ششم و انواع و اقسام قلمها و نامهای مستعار علیه راه توده در اینجاست! اینان زیر پوشش اینکه گویا راه توده قصد تجزیه حزب را دارد در واقع سیاست عملی فروپاشاندن حزب را پیش میبرند و بر آن سرپوش میگذارند. این سیاست به نظر ما از هم اکنون شکست خورده است. پیام رهبری فداییان خلق به کنگره ششم و دعوت از گردانندگان نامه مردم برای پیوستن به "حزب چپ" - یعنی منحل کردن "حزب توده ایران" خارج کشور - پیامی از روی خوش خیالی و کم خردی نبود. برعکس، آنان هم هدف گردانندگان نامه مردم را از کارزار زشتی که علیه راه توده و رهبری و سیاست دوران انقلاب حزب به راه انداخته اند بخوبی درک میکنند- زیرا خود همین کار را با گذشته فداییان خلق اکثریت کرده اند- و هم سرنوشت این سیاست را – مانند سرنوشت خود - از هم اکنون پیش بینی می کنند. پروژه تشکیل حزب چپ در واقع عبارتست از طرح ایجاد یک حزب از همه کسانی که در دهههای اخیر در خارج کشور در برابر انقلاب و سیاست پشتیبانی از آن به شکلهای مختلف موضع گرفته اند. این پروژه میخواهد یک تشکیلات بزرگ از همه فعالان "چپ" خارج کشور مخالف انقلاب و تحولات مثبت در جمهوری اسلامی در برابر حزب توده ایران و فداییان خلق اکثریت - که آنها را نیروهای عمده سیاسی در فردای قابل پیش بینی ایران میدانند- بوجود آورد. آنان پیش بینی می کنند که گردانندگان نامه مردم دیر یا زود ناگزیر خواهند شد از نام حزب توده ایران در خارج کشور دست بردارند و بکوشند در "حزب چپ" جایی برای خود دست و پا کنند. بدینسان در پشت تشکیل جلسهای بنام کنگره ششم و اسناد و بیانیههای انتحاری و انحلالی که منتشر شد آخرین دست و پا زدنهای کسانی قرار دارد که میکوشند از سرنوشت ناگزیر خود بگریزند. بدین سان است که می توان پیش بینی کرد که برای نخستین بار در تاریخ حزب توده ایران و شاید در دیگر کشورها، بنام حزب توده ایران و با در اختیار داشتن مهر و امضای آن، علیه ماهیت آن کودتا و انشعاب شده است. یکی از طرفداران کنگره ششم در صفحه فیس بوک خود ضمن حمله به راه توده- البته با ادبیات و سوادی نازل – اندیشه حاکم بر کنگره را چنین توصیف می کند: "باید یاد آوری کرد که نسل امروز و همۀ خانوادۀ چپ، با وجود انتقادات از مشی گذشته، بسختی ما را می بخشند یا اصلن نمی بخشند. تودهای های امروز هنوز چوب همان خط ننگین امام را میخورند. ریزش و آسیب های خونبار حزب ما، از دست دادن متحدین و یاران دیرین خود، توده ای و فدائی ... درست به همین خاطربوده است. آیا بقدر کافی روشن و در عین حال مسخره نیست که بر پایۀ همان ویرانه های اشتباهات گذشته به "راه توده " به پیوندیم؟ ... ایشان، روی به گذشته، پشت به آینده گان، مگر در بر خورد با جوانان پس از انقلاب و اپوزیسیون هنوز حالیشان نشده که با دفاع از دگمهای گذشته و پرستش شخصیت هائی از رهبری سابق، چهرۀ خود را آماج آب دهان این نسل ناباور به گذشته کرده اند؟" این سخنان و نظرات، سخنان و نظراتی اتفاقی نیستند که ناگهان با نام های مستعار منتشر شده باشد. این نظرات در پشت پرده، دو دهه پرورش داده شده است. اکنون نویسندگان مشابه این نظرات با نام های مستعار در کمیته مرکزی نامه مردم جای گرفته اند. باز هم می توان گفت "انشاء الله گربه است!"؟ نویسنده نظرات بالا می خواهد بگوید که ما همچنان چوب پشتیبانی از خط امام را می خوریم و باید سیاستی را در پیش گیریم که گروه های دیگر چپ ما را "ببخشند" و با عدم دفاع از "دگمهای" گذشته و شخصیت های رهبری دوران انقلاب حزب، مانع از آن شویم که آماج آب دهان این نسل نو و ناباور به گذشته شویم! این چکیده فکری است که بر رهبری کنونی فداییان اکثریت و اسناد کنگره ششم حاکم است و در نهایت راه خلاص و جلب بخشش را در انحلال حزب و سازمان و حل شدن در یک حزب چپ می داند و آن را تدارک می بیند. ما یقین داریم که با آشکار شدن نخستین طلیعههای فضای باز در ایران، حزب توده ایران و فداییان خلق – اکثریت همچنان بعنوان سالم ترین، پرشمارترین، بزرگترین و مهمترین گردانهای چپ ایران فعالیت خود را آغاز خواهند کرد، هر چند در این زایش و جوشش دوباره جایی برای آنان که در خارج کشور تحت نام تودهای و فدایی برنامه انحلال حزب و سازمان را به پیش میبرند باقی نخواهد ماند. |
راه توده 402 22 اسفند ماه 1392