آخرین مصاحبه کیانوری که محتوای آن همچنان پایه تحلیلی رویدادهای ج. اسلامی است جنگ و تروریسم کور فرش قدرت را زیر پای جناح راست پهن کرد
براثر یک سلسله عوامل، پیشرفت انقلاب دچار رکود شد و در زمینه گام هایی به عقب برداشته شد، اما هنوز اثرات عمیق انقلاب درجامعه ایران وجود دارد و بعنوان یکی ازعوامل عمده درگیری های اجتماعی دورانی دربرابرماست. نیروهای قشری و راستگرا توانستند مبارزه علیه تروریسم کور را در ابعاد بسیارگسترده تری، بصورت مبارزه با آزادی های فردی واجتماعی تصریح شده درقانون اساسی درآورند وهمه دگراندیشان را مورد تعقیب و مجازات قراردهند. بدون تردید این روش، که درحاکمیت ایران هرروز وزنه سنگین تری پیدا می کند، موجب می شود، که بخشی از نیرو های انقلابی، از صحنه مبارزه کنار زده شوند و درنتیجه صف نگهبانان انقلاب هر روزناتوان ترشود.
|
دربهمن ماه 1361، ستاد عملیات دستگیری رهبران حزب توده ایران به فرماندهی "محسن رفیق دوست" یورش شبانه به خانه اعضاء رهبری حزب توده ایران را آغاز کرد. درباره تدارک این یورش بعدها اطلاعات بسیاری به خارج از زندان های جمهوری اسلامی راه پیدا کرد، ازجمله اینکه از ماموران اداره هشتم ساواک شاه برای این عملیات و بویژه برای حفظ اسرار محل نگهداری بازداشت شدگان، بازجوئی ها و شکنجه ها استفاده شد. با توجه به نقشی که ارتشبد حسین فردوست ارشد ترین رابطه دربار شاه با سازمان های جاسوسی انگلستان در جمهوری اسلامی داشت، می تواند این گمان نزدیک به حقیقت را نیز طرح کرد که در طرح باصطلاح فرار دیپلمات سفارت شوروی "کوزیچکین" و یورش به حزب وی نیز از نقش آفرینان اصلی بوده است. دو مخبر انگلیسی که در آستانه یورش به حزب به ایران سفر کردند تا پیام انگلستان مبنی بر ضرورت حذف حزب توده ایران از صحنه سیاسی کشور را با وعده حمایت انگلستان از جمهوری اسلامی در جنگ با عراق به ایران آوردند نیز نقش انگلستان دراین یورش را آشکار می کند.(نگاه کنید به نامه های زنده یاد کیانوری در صفحه ویژه او در راه توده) بازجویان چه کسانی بودند؟ شکنجه ها کدام بود؟ چرا تقریبا تمام کادر رهبری و برجسته ترین کادرهای حزبی را قتل عام کردند؟ و ده ها سئوال دیگر، اکنون پاسخ نزدیک به واقعیت خود را دارد. درسال های پس از یورش و بویژه درمهاجرت، بحث های بسیاری پیرامون خوشبینی و یا اعتماد بیش ازحد رهبری حزب نسبت به عملکرد آیت الله خمینی و روحانیون صورت گرفت. این ارزیابی ها تا چه حد واقعی و متکی به اسناد و اطلاعاات بود و یا نبود؟ خود مبحث جداگانه ایست، که با توجه به فعالیت یک حزب علنی ) که طبعا تلاش می کند، تا به حیات علنی خویش درجامعه ادامه بدهد( وعوامل بسیاردیگری باید بررسی شود. ما دراینجا تنها با استناد به یک سند تاریخی می خواهیم به دوموضوع بسیارمهم اشاره کنیم: 1- نخست اینکه رهبری حزب توده ایران درماه های پیش ازیورش به حزب، نسبت به روند حوادث وسرانجام انقلاب ارزیابی کاملا منفی داشت و این مسئله را، تا آنجا که امکان داشت، طرح کرد. 2- یورش به حزب ما، درواقع یورش قشریون مذهبی و سرمایه داری تجاری بازار به سنگرانقلاب بود و دیدیم که درسال های پس ازآن، سنگر دیگر، یعنی نیرو های طرفدار آرمان های انقلاب، اما با اندیشه های مذهبی نیز چگونه با یورش این قشر و طبقه روبرو شدند. توجه به این دونکته ازاهمیت بسیاربرخورداراست، زیرا: الف- درمهاجرت ومتکی به حافظه ضعیف بسیاری از نیروهای اپوزیسیون، می خواهند اینگونه تلقین کنند، که حزب ما از درک شرایط وبویژه تحلیل اوضاع کشورعقب ماند! ب- خطرقشریون مذهبی را ندید و درحصار مبارزه ضد امپریالیستی آنقدر باقی ماند تا حادثه فرود آمد. اشاره به این نکات نیزاهمیت تاریخی دارد، زیرا: 1- بسیاری ازنیروهای اپوزیسیون کنونی جمهوری اسلامی ) بویژه مدعیان جبهه چپ و یا درواقع چپ روها( موضعگیری های نادرست خود درسالهای نخست پس از پیروزی انقلاب و بی اعتنائی به همه استدلال های حزب ما برای تشکیل یک اتحاد ملی و انقلابی برای جلوگیری از تسلط راستگرایان مذهبی را نه تنها خود فراموش کرده اند، بلکه سعی دارند، دیگران را نیزبه فراموش کردن آن تشویق کنند. 2- نیروهای مذهبی و ملی نیز، که امروز تحت شدیدترین فشارهای نیروهای راستگرای حاکم قراردارند، با مرورگذشته ظاهرا باید این نتیجه منطقی را گرفته باشند، که ارزیابی حزب ما از وقایع اجتماعی بسیار دقیق بود. این ارزیابی همچنین می گوید، که از گذشته باید پند گرفت و زمان را برای اتحادهای تاریخی ازدست نداد. دراین یادآوری یک انگیزه بزرگ دیگرنیزمورد نظراست: تحولات در ایران، علیرغم همه پیچیدگی ظاهری خود، حتی در صورت حمله نظامی به ایران و یا برپائی جنگ داخلی در کشور اجتناب ناپذیراست. این را بحران عمومی حاکم بر جامعه می گوید. حکم و آرزوی ما نیست. حکم تاریخ است. این تحولات می تواند در جهت دگرگونی های مثبت ومترقی سیرکند، اما به یک شرط ساده و درعین حال تاریخی، این که "اتحاد عملی نیروهای طرفدار تحولات درجامعه" با شعار بازتاب دهنده نیاز لحظه کنونی جنبش تحول خواهی همراه و همگام باشد. این شعار همانگونه که در تمام نزدیک به 8 سال گذشته آن را تکرار کرده ایم مخالفت با جنگ و استبداد و سیاست نظامی و "عدالت" اجتماعی است. یعنی "صلح- عدالت- آزادی"
درآستانه یورش به حزب توده ایران برای رد تئوری بی خبری حزب از خطر یورش به حزب، به مصاحبه ای استناد می کنیم که تنها چند روز پیش از یورش به حزب توده ایران و دستگیری رهبری حزب، نورالدین کیانوری، دبیر اول وقت حزب توده ایران، با خبرنگار هفته نامه حزب کمونیست فرانسه انجام داد، که در آن انگیزه های یورش به حزب با صراحت بیان شد. این مصاحبه درآستانه چهارمین سالگرد انقلاب سال 57 انجام شد و در آن کیانوری نسبت به تسلط سرمایه داری تجاری وقشریون مذهبی حامی این سرمایه داری بر ایران و انقلاب سال 57 هشدارداد. ما به سهم خود از اینکه به این هشدار تاریخی از سوی مذهبیون طرفدار آرمان های انقلاب و دیگر نیروهای سیاسی ایران، درآن زمان توجه لازم نشد، متاسفیم. این مصاحبه، که با خبرنگار " رولسیون" انجام شد، درداخل کشور )همان زمان( بدلیل محدودیت شدید انتشارات حزب و همچنین یورش به حزب، پخش و توزیع وسیع نشد. نکات بسیاری از این ارزیابی در آخرین تحلیل رهبری حزب در باره چهارمین سالگرد پیروزی انقلاب مطرح شده بود، اما این تحلیل نیز با یورش ماموران حکومتی به چاپخانه ای که این تحلیل در آن چاپ میشد، منتشرنشد! سیرحوادث در تمام سال هائی که از یورش به حزب توده ایران می گذرد، مهرتایید بر این تحلیل می زند، که در زیربخش های مربوط به اوضاع ایران آنرا می خوانید. ما سئوالات خبرنگار "رولسیون" را نیز بصورت خلاصه درمتن این مصاحبه آورده ایم.
شورای نگهبان وضعف های قانون اساسی خبرنگارفرانسوی: درآستانه چهارمین سال انقلاب، دستآوردهای این انقلاب را درچه مرحلهای می بینید؟ کیانوری: در انقلاب ایران شاه سرنگون شد. بانک های خصوصی که یکی ازعمده ترین وسائل غارت کلان سرمایه داران وابسته به رژیم شاه و امپریالیسم جهانی بودند ملی اعلام شدند. ثروت های عظیم خاندان شاه سرنگون شده و وابستگان دربار که اکثرا همان بزرگ مالکان وسرمایه داران کشوربودند، مصادره گردید و در اختیار نهادهای انقلابی قرارگرفت )همین ثروت امروز در اختیار گروهی روحانی، فرماندهان سپاه و سرمایه داران بزرگ تجاری وابسته به حاکمیت است ، بخش مهمی ازکارخانجات بزرگ )نزدیک به 70 درصد(، که صاحبانشان به بانک های دولتی و شخصی وام های کلان بدهکار بودند، در اختیار دولت قرارگرفت. )این کارخانه ها بعدها به به تجار و روحانیون و شرکت های وابسته به سپاه فروخته شد که از جمله دلائل نابودی تولید ملی، تعطیل کارخانه ها و فروش قطعات آن در بازار منطقه و ایران است). شورای انقلاب به تبعیت از خواست توده های ده ها میلیونی زحمتکشان شهر و روستا، که با نیروی عظیم خود، انقلاب را به پیروزی رسانده بودند، یک سلسله قوانین را به نفع زحمتکشان و در جهت محدود کردن امکانات غارتگران، کلان سرمایه داران، بزرگ مالکان تصویب کرد، قوانینی نظیرمحدود کردن مالکیت ارضی و واگذاری زمین های متعلق به بزرگ مالکان به دهقانان بی زمین وکم زمین، قانون ملی کردن تجارت خارجی، قانون ملی کردن زمین های شهری و کوتاه کردن دست سفته بازان از پخش ساختمان و نظائراینها. این سلسله تصمیمات مثبت در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تثبیت شدند و بطورچشمگیری مورد تائید توده های میلیونی رای دهندگان به این قانون قرارگرفتند. البته در این قانون اساسی نقاط منفی وجود دارد که درصورت چیره شدن نیروهای راستگرا درحاکمیت، می تواند درجهت معکوس محتوای واقعی قانون مورد سوء استفاده قرارگیرد. )حادثه ای که اکنون شاهد آن هستیم!( این تصمیمات، که بطورکلی درچارچوب اصلاحات بورژوا دمکراتیک قرار داشتند، می توانستند درصورت پیگیری واجرا، پایه ای برای دگرگونی های ژرف تراجتماعی- اقتصادی علیه نظام غارتگر سرمایه داری بوجود آورد. اینها بودند عمده ترین دستاوردهای انقلاب، که بخش اساسی وعمده آن در همان سال های اول و دوم پیروزی انقلاب عملی گردید و با اینکه درسال های سوم و چهارم، براثر یک سلسله عوامل، پیشرفت انقلاب دچارکندی و رکود شد و در زمینه هائی گام هایی به عقب برداشت، هنوز اثرات عمیقش درجامعه ایران وجود دارد و بعنوان یکی ازعوامل عمده درگیری های اجتماعی دورانی که دربرابرماست، اثرخواهد گذاشت.
خبرنگارفرانسوی: سرکوب بسیارشدید و اعدام های متعدد هنوز رواج دارد. بنظرمی رسد، که اقداماتی نگران کننده نسبت به حزب توده ایران انجام می گیرد. این وضع ناشی ازتلاش برخی گرایش ها برای تضعیف انقلاب نیست؟ کیانوری: این پرسش با اهمیتی است. واقعیت اینست که در انقلاب ایران طیف فوق العاده رنگارنگی از نیروهای اجتماعی، با افکار و عقاید و آماج ها و خواست های گوناگون اجتماعی- سیاسی و اقتصادی درهمه زمینه های شرکت داشتند. باکمال تاسف درمیان این نیروهای انقلابی، از همان آغاز اوج گیری جنبش انقلابی سوء تفاهمات ذهنی بسیار و اختلاف نظرهای عمیق در شیوه های عمل و برداشت ها وارزیابی ها وجود داشت و امپریالیسم و ارتجاع با مهارت توانستند از این اختلافات بهره گیری نمایند و این نیروها را درمراحل مختلف انقلاب بجان هم بیندازند ومجموعه نیروهای انقلابی را به میزان قابل توجهی ناتوان سازند. نیروهای راستگرا، یعنی آن بخش از نیروهائی که در حقیقت خواستارسازش با امپریالیسم جهانی و نگهداری پایه های نظام کهنه بزرگ مالکی وکلان سرمایه داری هستند و با هرگونه دگرگونی بنیادی بسود محرومان جامعه دشمنی می ورزند، موفق شدند، علیرغم ضربه های چندی که خوردند، ازاختلاف نیروهای مبارز انقلابی، چه درمیان مسلمانان مبارزو نیروهای چپ دگراندیش- ازجمله نیروهای راستین مارکسیست- وچه درمیان خود نیروهای مبارزمسلمان، بسود حفظ مواضع خود سوء استفاده کنند. دراین جریان باید به اشتباهات بزرگ بخش مهمی ازنیروهای ضد امپریالیسم و مردمی و تحریکات آن قسمت از ستون پنجم دشمن امپریالیستی، که ماسک های " چپ" برصورت خود زده اند و ازهمان آغازانقلاب بجای اتخاذ سیاست اتحاد وانتقاد و مبارزه، سیاست رودرروئی وبرخورد با توده های میلیونی مسلمان را برگزیدند، اشاره کنیم. این اشتباهات آب به آسیاب نیروهای راستگرا سرازیرکرد و به آنها امکان داد، تا درچارچوب مبارزه با تروریسم کور، که بوسیله حادثه جویان ازیک سو و ازطرف ستون پنجم امپریالیسم در داخل حاکمیت و نظائرآنها ازسوی دیگر، در جامعه ایران به مورد اجرا گذاشته شد، ضربات جدی به همه نیروهای انقلابی و مردمی- اعم ازپیروان سوسیالیسم علمی و یا آن بخش ازنیروهای مسلمان مبارز، که خواستارجدی دگرگونی های بنیادی بسود محرومان هستند- ، وارد آوردند. نیروهای قشری و راستگرا توانستند از این شرایط بهره گیری کنند و مبارزه علیه تروریسم کور را در ابعاد بسیارگسترده تری، بصورت مبارزه با آزادی های فردی واجتماعی تصریح شده درقانون اساسی، درآورند وهمه دگراندیشان را مورد تعقیب و مجازات قراردهند. بدون تردید این روش سیاسی، که درحاکمیت ایران هرروز وزنه سنگین تری پیدا می کند، به انقلاب زیان می رساند و موجب می شود، که بخشی از نیرو های انقلابی، که هواداران پیگیر و راستین انقلاب هستند از صحنه مبارزه برای نگهداری دستاوردهای انقلاب کنار زده شوند و درنتیجه صف نگهبانان انقلاب هر روزناتوان ترشود. این واقعیتی است، که بویژه دریک سال اخیر، یعنی در چهارمین سال زندگی انقلاب ایران، ما شاهدش هستیم. درحالیکه اقدامات تروریستی به میزان چشمگیری ناچیزشده اند، ولی محدودیت های سیاسی درمورد آزادی های فردی واجتماعی وفشارسیاسی به دگراندیشان و بویژه به نیروهای چپ هرروزافزایش می یابد. اما درمورد حزب ما، حزب توده ایران ازهمان اولین روزهای اوجگیری جنبش انقلابی ایران، با ارزیابی درست از نیروهای شرکت کننده درانقلاب و گرایش های آنها، شعارجبهه متحد خلق را، جبهه ای که همه نیروهای ضد امپریالیستی ومردمی مسلمان ودگراندیش را دربرگیرد برگزید و پیگیرانه در راه تحقیق آن کوشید و بهمین جهت مورد دشمنی کینه توزانه دشمنان انقلاب ایران قرارگرفت. حزب ما با تجربه گیری از مبارزات چهل ساله انقلابی خود و با آموزش از تجربه انقلاب های مردمی درسایرکشورها، سیاست اتحاد و انتقاد با همه نیروهای ضد امپریالیست وهوادارحقوق محرومان را انتخاب کرد و سعی کرد، تا با کمک فکری به سایرنیروهای مترقی ومردمی، که دچارگمراهی واشتباه می شدند، به آنها درتصحیح اشتباهاتشان یاری رساند.
خبرنگارفرانسوی: جنگ با عراق همچنان ادامه دارد. شما پایان آنرا چگونه می بیند؟ کیانوری: اکنون سال سوم جنگ است وهنوز دورنمایی برای پایان پذیرفتن آن دیده نمی شود. این جنگ تا کنون به ایران وعراق خسارات انسانی و مادی بسیارسنگینی وارد آورده است. خسارت وارده از لحاظ انسانی به دو طرف اکنون مدت هاست که ازمرزصد هزارنفرگذشته وخسارات مادی آن درایران ازمرزیکصد میلیارد دلارتجاوزکرده است. هزینه جاری جنگ هرروز20 میلیون دلار از امکانات مالی ملت ایران را می بلعد و بدون شک درعراق هم همینطوراست. صدها هزارجوان دوکشور، بجای فعالیت سازنده برای شکوفا کردن اقتصاد و فرهنگ میهن خود، رو درروی هم ایستاده اند و یکدیگررا نابود می کنند. تجاوزعراق به ایران، که به تحریک امپریالیسم امریکا صورت گرفت، غیرازناتوان کردن ایران انقلابی، دوهدف مهم دیگرنیزداشت، یکی ایجاد دشمنی میان خلق های ایران و عرب همسایه و در پیامد آن، جلوگیری ازتاثیر انقلاب ایران روی کشورهای امپریالیست زده و ارتجاعی منطقه، و دیگری کُند کردن روند گسترش و تکامل انقلاب درخود ایران. ادامه جنگ و محاصره اقتصادی امپریالیستی، مشکلات درونی جامعه ایران را بسرعت افزایش داد و نیروهای راستگرای وابسته به کلان سرمایه داری وبزرگ مالکی، که اهرم های مهم اقتصاد کشور را در دست داشتند و با تظاهربه موافقت با انقلاب دربسیاری از پست های کلیدی نهادهای انقلابی و حاکمیت جمهوری اسلامی جا گرفته بودند، با مهارت از این دشواری ها بهره گیری کردند وحرکت طبیعی انقلاب را بسوی گسترش و تکامل کندتر و کندتر کردند و آنرا به رکود کشاندند. دراین چارچوب می توان امروز به روشنی دید، که با کمال تاسف امپریالیسم امریکا، که آتش افروز اصلی این جنگ است، به بخش زیادی از هدف هایی که با روشن کردن این آتش دربرابرخود قرارداده بود، رسیده است. هدف اساسی وتغییرناپذیرامپریالیسم امریکا، براندازی رژیم کنونی و جانشین ساختن آن با یک رژیم سرسپرده به امریکاست. امریکا می کوشد یا از راه فشارهای خارجی و یا از راه تحریکات داخلی درجهت مسخ حاکمیت کنونی ( دولت سال 61) ومسلط ساختن نیروهای راست درآن، به این هدف برسد. خبرنگارفرانسوی: چه دورنمائی را حزب شما پیشنهاد می کند؟ و اصولا موضع حزب شما نسبت به نیروهای مختلف اجتماعی وسیاسی درایران چگونه است؟ کیانوری- پاسخ به این پرسش دشوارتر از پاسخ به پرسش های دیگراست. علت هم اینست که انقلاب ایران یکی ازبغرنج ترین دوران های خود را می گذراند. واقعیت اینست، که درچهارمین سال انقلاب، نیروهای راستگرا در سیاست داخلی و سیاست خارجی و حتی در زمینه های نظامی واقتصادی و فرهنگی و اجتماعی حملات همه جانبه خود را به دستاوردهای انقلاب شدت داده اند ومواضع مهمی را از دست نیروهای وفاداربه انقلاب بیرون کشیده اند. درمجلس شورای اسلامی، درطی این سال عده قابل توجهی از نمایندگانی، که درگذشته درجهت خط مردمی، یعنی هواداری ازدگرگونی های بنیادی بود محرومان جامعه ومحدود کردن امکان غارتگری ثروتمندان قرارداشتند، بتدریج به اردوگاه مقابل پیوستند. ( روندی که درسال های بعد بسرعت کامل شد!) قوانینی که به نحوی ازانحاء منافع طبقات استثمارگر بزرگ جامعه را مورد تهدید قراردهد، تنها با اقلیت ناچیزی می تواند در مجلس به تصویب برسد. تازه این قوانین، اگر در مجلس به تصویب برسد، در شورای نگهبان قانون اساسی، که از فقهای اسلامی شیعه برگزیده می شوند، مورد تایید قرار نمی گیرد. در زمینه اقتصادی، در باره محرومان تقریبا می توان گفت که هیچ اقدام اساسی و بنیادی انجام نگرفته است، ولی درمقابل گام هائی درجهت تحکیم وتقویت مواضع کلان سرمایه داران ومالکان بزرگ برداشته شده و می شود. مالکانی که از ترس انقلاب گریخته بودند، به اراضی خود بازمی گردند و به کمک نهادهای دولتی وانقلابی زمین های خود را ازدهقانان پس می گیرند. بسیاری ازکارخانجاتی، که دراثربدهکاری کلان صاحبانشان به دولت به تملک دولت در آمده بود، یکی پس ازدیگری به صاحبان اولیه بازگردانده می شود، فشار گرانی سرسام آور، که دردرجه اول پیامد غارتگری بی سابقه محافل سرمایه داری بزرگ بر روی میلیون ها کارگر و دهقان و کارمند و روشنفکرو تولید کنندگان خرده پا می باشد، هرروزسنگین ترمی شود، به این ترتیب می توان گفت، که انقلاب درهمه زمینه ها دچاربحران درونی شده است و درپیامد این بحران، ناخشنودی توده های وسیع زحمتکشان شهر و روستا هرروزشدت پیدا می کند. امریکا ، با تمام وسائل تبلیغاتی و سازمان های وابسته به خود و به کمک بخشی از روحانیت وابسته به ارتجاع، می کوشد این ناخشنودی را درجهت ناتوان کردن انقلاب، جدا کردن مردم ازنیروهای راستین هوادارپیشرفت و گسترش انقلاب، مورد بهره گیری قراردهند. فقدان یک تشکل سیاسی- اجتماعی، که نیروهای راستین انقلاب را بصورت جبهه ای دربرگیرد. نبودن تشکل سیاسی درمیان پیروان خط ضد امپریالیستی و مردمی امام خمینی، وجود اختلافات جدی درزمینه مسائل استراتژی وتاکتیک درمیان نیروهای انقلابی چپ، وجود سوء تفاهمات میان نیروهای انقلابی چپ ومذهبی، که گاهی به دشمنی های شدید می انجامد، همه وهمه کار را برای دشمنان انقلاب آسان می کند. دراین شرایط، مسئولیت تاریخی سنگینی برعهده تمامی طیف نیروهای مردمی پیشرو قراردارد. البته سنگین ترین بخش این مسئولیت بعهده نیرو های انقلابی مسلمان است، که از نفوذ قابل توجهی درمیان توده ها برخوردارند. اگراین نیروهای هوادار محرومان، نیروهای طرفدار استقلال واقعی و همه جانبه و نیروهای هوادارآزادی برای اکثریت محروم جامعه بتوانند دراین دوران سر نوشت ساز، با توجه به مسئولیت تاریخی خود، جبهه متحدی را بوجود آورند، با تکیه به نیروهای عظیم تودهای زحمتکش خواستاردگرگونی های بنیادی، می توانند حمله نیروهای راستگرا را خنثی کنند. |
راه توده 400 21 اسفند ماه 1391