حکومت باید عقب بنشیند دست و پائی که می زند بی نتیجه است
|
در هفته ای که گذشت، این امکان فراهم آمد تا با نظرات برخی توده ایها و دوستان اکثریتی که همچنان پایبند آرمان های اولیه این سازمان و مدافع وحدت با حزب توده ایران هستند بصورت گفتگو آشنا شویم. بخش هائی از گفتگوئی را که انجام شد برای اطلاع خوانندگان راه توده منتشر می کنیم. سئوال - الان مسئله اصلی ما در ایران اینست که انتخابات 92 چه می شود؟ یک انتصابات دیگر میشود؟ اصلا امکان دارد یک انتخابات فرمایشی برگزار کنند و خیال خودشان را راحت کنند؟ مسئلهای که دوستان دراینجا بصورت سئوالی به آن توجه دارند اینست که آیا خامنهای برای برپائی یک انتخابات رقابتی آمادگی دارد؟ می توانند انتخابات را بکلی منتفی کنند؟ امیدی به تائید صلاحیت اصلاح طلبان هست؟ پاسخ- پیش از هر پاسخی لازم است توجه داشته باشیم که شرایط روز به روز و هفته به هفته در حال تغییر است. بنابراین از هم اکنون نمی توان در باره 3 ماه دیگر نظر قطعی داد، درعین حال که لازم است هم شرایط کنونی تحلیل شود و هم آینده بر اساس تحلیل کنونی تا حد ممکن پیش بینی شود. همانطور که حتما می دانید، ما در تمام سالهائی که احمدی نژاد بر سر کار بوده بر یک نکته محوری تاکید داشته ایم و آن توجه به سیاست استراتژیک حاکمیت است. سیاستی که حوادث برمحور آن شکل گرفته اند. حتی، نه تنها روی کار آوردن احمدی نژاد، بلکه مانورهائی هم که وی اکنون می کند متاثر از نتیجه آن سیاست استراتژیک است. ما نام این سیاست استراتژیک را گذاشتیم "سیاست نظامی" و مهم ترین تصمیمات و اقدامات حکومت – از جمله سیاست اتمی- را نیز بخشی از آن ارزیابی کردیم. بدین ترتیب، ابتدا باید دید که این سیاست استراتژیک همچنان می تواند دنبال شود؟ جامعه و شرایط جهانی و منطقه ای اجازه ادامه این سیاست را میدهد؟ نتایج داخلی و جهانی این سیاست قابل تحمل و کنترل است؟ بحث انتخابات سال آینده و نامزدهای احتمالی این انتخابات و عقب نشینی و یا ایستادگی و پافشاری حکومت بر بسته بودن فضای سیاسی و به قول شما تبدیل انتخابات به انتصابات نیز در همینجا قابل پیگیری است. سئوال- شما فکر می کنید واقعا جایی میماند که مثلا خاتمی و یا رفسنجانی نامزد انتخابات شوند؟ روزنامه کیهان امروز شدید ترین حملات را متوجه خاتمی کرده است. حتی او را جنایتکار خوانده و خواهان محاکمه او شده است. پاسخ: باید دید به چه دلیل و انگیزه ای کیهان چنین توپخانه ای را باز کرده است. کشف این دلیل، مهمتر از اصل مقاله و حمله شریعتمداری به خاتمی است. بنظر ما اگر خطر خاتمی مطرح نبود، پایگاه او در میان مردم قوی نبود، رد صلاحت او پر هزینه نبود، همه مخالفان وضع موجود برای ورود او به صحنه اجماع نکرده بودند، این حملات ضرورتی نداشت. شما می تواند بپرسید که چرا اینطور هتاک و وقیحانه حمله را شروع کرده اند؟ دراینصورت پاسخ ما اینست: 1- آمدن او به صحنه قطعی شده است 2- رد صلاحیت او با هزینه بسیار سنگینی روبروست. هم از لحاظ بین المللی و هم بی اعتنائی مردم به انتخابات و سقوط شمار شرکت کنندگان در انتخابات. آنها امیدوارند و می کوشند خاتمی نیآید تا ناچار به رد صلاحیت او و پشت کردن مردم به صندوق های رای نشود. از طرف دیگر از رد صلاحیت می ترسند به همان دو دلیل که گفتیم. سئوال- هاشمی و خاتمی همیشه گفته اند در صورت تفاهم با مقام رهبری نامزد انتخابات می شوند. پس چرا کیهان از حالا حمله را شروع کرده است. آنها که اگر رهبر نخواهد به صحنه نمی آیند. پاسخ: ببینید! آقای خامنه ای هرگز بصورت مستقیم به کسی نمی گوید نامزد انتخابات نشو. ممکن است به کسی بگوید نامزد انتخابات بشو، اما نمی گوید نامزد انتخابات نشو. حتی در جریان نامزد شدن میرحسین موسوی هم با آن که مخالف او بود، به وی نگفت به صحنه نیا، بلکه با آن مناظره های تلویزیونی با این امید که به احمدی نژاد کارت سبز میدهد که هرچه می خواهد بگوید تا موسوی در انتخابات شکست بخورد موافقت کرد. و بعد هم که آن مناظره ها نتیجه مطلوب او را در پی نداشت و برعکس، به سود موسوی تمام شد، علیه وی دست به کودتا زد. این یک شیوه شناخته شده در دوران رهبری آقای خامنه ایست. یعنی از پشت پرده "کیش" کردن و جلوی صحنه چهره بی طرف گرفتن. درباره مقاله کیهان هم می توان اینگونه تلقی کرد که ایشان به خاتمی نخواهد گفت که نیا! اما دست کیهان را باز گذاشته که توپ خالی در کند تا بلکه خاتمی نیآید! سئوال - نشانه هایی از تغییر سیاست نظامی دیده میشود؟ پاسخ: شواهد نشان میدهد که مهم ترین و پر تنش ترین بحث در راس حاکمیت الان همین مسئله است. یعنی تغییر سیاست نظامی و یا حداقل عقب نشینی گام به گام از این سیاست. این کشاکش را ما در جریان مذاکرات اتمی هم شاهد هستیم. در این زمینه هم بنظر ما نباید واقع بینی را از دست داد. ما نباید تمام سیاست خارجی جمهوری اسلامی را رد کنیم. بالاخره هسته هائی از واقعیت هم دراین سیاست نهفته است. همچنان که در سیاست اتمی این هسته های واقعی وجود دارد. اگر اینگونه به مسائل نگاه کردیم، آنوقت با حرف و نظر ما جدی تر برخورد می شود. آقای خامنه ای حرف دلش را در باره مسائل اتمی در اوج جنگ در لیبی و در آستانه سقوط قذافی زد. او در جریان سفر به خراسان گفت که اگر قذافی همه دستآوردهای اتمی اش را تسلیم نکرده بود با این سرنوشت روبرو نمی شد. این که این حرف چقدر از پایه سست است، یک بحث است، اما بحث دیگر اینست که حکومت از بیم سرنگونی به سیاست اتمی اش چسبیده و تصور می کند اگر جمهوری اسلامی اتمی نباشد امریکا و اسرائیل سرنگونش می کنند. غافل از این که سرنگونی در داخل کشور در حال شکل گیری است و این همان نکته ایست که ما در سخنان یکسال اخیر بسیاری از مخالفان سیاست نظامی و اتمی جمهوری اسلامی شاهدش هستیم. طرفداران سیاست نظامی به خطر خارجی چسبیدند، اما حالا با خطر واقعی که همان شورش گرسنگان است درداخل کشور روبرو هستند. حتی فرماندهان سپاه به همین مسئله اشاره کرده و خود را آماده سرکوب شورش گرسنگان اعلام می کنند. سیاست جمهوری اسلامی در لبنان و سوریه نیز شاخه های همین سیاست استراتژیک است. یعنی سیاست نظامی. این فکر در اساس غلط است. ما یکبار هم نوشتیم "آن مرغ که انجیر می خورد نوکش کج است". مگر کوبا و یا ونزوئلا اتمی اند که امریکا نتوانست حکومت های آنها را سرنگون کند؟ آنها از داخل حکومت را ایمن کردند. یعنی با جلب نظر و جلب رضایت و اعتماد مردم. جمهوری اسلامی دراین بخش کارش خراب و فاجعه بار است. مگر می شود مجری برنامه های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بود و گرانی و فقر کنونی را بر کشور حاکم کرد و آنوقت خواب امنیت دید؟ حاکمیتی که داخلش چنین است و نفرت مردم از آن چنان که خود حکومت منتظر شورش گرسنگانش است، نمی تواند با سیاست خارجی نظامی نه خودش را حفظ کند و نه استقلال کشور را. و سرانجام یا دچار ماجراجوئی می شود که کشور را به باد می دهد و یا می رود به سمت خیانت و سازش با امریکا و دیگر قدرت های امپریالیستی جهان. این که در این میان و برای چنین سازشی چه جابجائی های حکومتی پیش می آید و چه کسی سکاندار می شوند، فرع بر اصل مسئله است. سادات هم سالها در کنار عبدالناصر بود و دیدیم که بعدها که نقاب را از چهره برداشت چه کاره بود! سئوال- یعنی فکر می کنید حاکمیت برای تغییر سیاست استراتژیکی که دارد عقب نشینی می کند؟ پاسخ: هیچ حکومت و هیچ قدرتی دو دستی حاکمیت خود را تقدیم نمی کند و یا برای خود شریک نمیتراشد. بنابراین، این فشار واقعیات، تضادهای موجود، جنبش اجتماعی در جامعه و انواع رویدادهای دیگر است که حاکمیت را به عقب نشینی ناچار می کند. نمونه تاریخی آن انتخابات دوم خرداد 1376 است. حتی تا شب انتخابات هم مقاومت کردند و ماجرای "کارناوال عاشورا" را به سرکردگی سردار ضرغامی که آن زمان معاون وزارت ارشاد بود و هنوز نرفته به تلویزیون که بشود فرمانده صدا و سیما آفریدند. اما دیدیم که سرانجام چاره ای جز تسلیم نداشتند و خاتمی رئیس جمهور شد و کارشکنی را پس از سازماندهی دوباره خود، آغاز کردند. مسئله اساسی اینست که سیاست نظامی به بن بست رسیده است اما سکانداران این سیاست می ترسند که اگر یک وجب عقب بنشینند همه چیز را از دست خواهند داد. اما سرانجام، واقعیات بر این ترس هم غلبه خواهد کرد و یا همانطور که گفتیم به سمت دو فاجعه خواهند رفت. ویرانی ایران و یا سازش با امریکا و دیگر قدرت ها و خیانت کامل. به همین دلیل و با توجه به این وضع است که معتقدیم با تمام قوا باید درجهت تغییر سیاست نظامی کوشید. سیاست نظامی همیشه، در همه جای دنیا اختناق داخلی را همراه داشته است. حتی در سالهای جنگ دوم جهانی در همه کشورهای درگیر جنگ. ازجمله در اتحاد شوروی وقت. پس از جنگ هم سیاست تهدید اتحاد شوروی از خارج تا حدود زیادی انگیزه آن فضای بسته دوران استالین شد. سئوال- مسائل بسیار بغرنج است و هزار حیف که امکان جمع شدن و تبادل نظر نیست. ما هم احساس می کنیم که حاکمیت می خواهد نشان بدهد که تغییر سیاست نخواهد داد. اما واقعیات خلاف این را نشان میدهد. پاسخ: ما براساس تضادها و واقعیات موجود باید تحلیل بدهیم نه براساس ادعاها و یا خواست های حاکمیت. این که رهبر چه ادعاهائی را در سخنرانی هایش می کند و یا شریعتمداری چه غلطی می نویسد و یا احمد جنتی چه تهدیدی را می کند فرع بر اصل مسئله است. حتی اگر انتخابات 92 هم به جائی نرسد و چوبدست ریاست جمهوری را از احمدی نژاد بگیرند و بدهند به یکی از خودی ها و طرفداران سیاست های نظامی حاکم، باز در اصل مسئله تغییری حاصل نمی شود. یعنی تضادهای موجود خارجی و داخلی اجازه ادامه سیاست نظامی را نمیدهد. سئوال: دراینجا پیش بینی یاس آلودی مطرح است و نسبت به انتخابات بسیار بدبینی وجود دارد. پاسخ: ببینید! کسی نمی تواند حتی تا هفته آینده را پیش بینی کند. چطور می شود از حالا برای 3 ماه دیگر نظر قطعی داد که انتخابات فلان می شود و یا فلان نمی شود؟ باید دید توازن نیروها و تضادهای موجود و بحران همه جانبه ای که برای آن در جستجوی چاره اند چه امکاناتی را پیش می آورد. سئوال: برخی ها معقتدند حکومت قانون اساسی را تغییر میدهد و انتخابی بودن رئیس جمهور را حذف می کند. پاسخ: قانون اساسی را، حداقل فعلا، نمی توانند تغییر بدهند. فشار زیاد است برای تغییر اما اگر میتوانستند چنین کنند دو سال پیش می کردند. بنابراین انتخابات می ماند و باید از اصل انتخابات در جمهوری اسلامی دفاع کرد زیرا مردم را سیاسی و در صحنه نگه می دارد. حاکمیت هم ریشش گرو انتخابات و شرکت مردم در انتخابات و کسب مشروعیت است. از این لحظه به بعد است که مانور سیاسی آغاز می شود و فشار به حاکمیت شکل می گیرد. الان شعار و سیاست اصلی اینست که بگوئیم 50 میلیون دارنده حق رای در ایران وجود دارد. این را باید وسیعا تبلیغ کرد و گفت تا حاکمیت نتواند انتخابات را مهندسی کند بلکه انتخاباتی را برگزار کند که بتواند ادعا کند 45 میلیون نفر در آن شرکت کردند. جلب اعتماد مردم و آوردن آنها پای صندوق های رای هم بسیار سخت است. حاکمیت هم این را خوب میداند. به همین دلیل و از همینجا مسئله حضور کاندیدائی که رای مردم را داشته باشد مطرح می شود. این، بحث امروز و این لحظه است. معلوم نیست هفته آینده و یا ماه آینده چه می شود. با بقیه دوستان و رفقا این نظرات را در میان بگذارید و نتیجه را به ما هم اطلاع بدهید. |
راه توده 400 21 اسفند ماه 1391