کنگره ای که چهار دست و پا در گل و لای اوضاع ایران وا مانده
|
در نامه مردم شماره 915 گزارشی بنام "گزارش کمیته مرکزی حزب توده ایران به ششمین کنگره حزب توده ایران" منتشر شده است. به نوشته نامه مردم "گزارش کمیته مرکزی به “ششمین کنگره“ بخشهای زیرین را دربر میگیرد: ۱. بررسی تحولهای روی داده در ایران در فاصله میان دو کنگره، و چشم انداز آینده؛ ۲. بررسی تحولهای روی داده در جهان در خلال دهه گذشته؛ ۳. گزارش فعالیتهای شعبههای گوناگون کمیته مرکزی" گزارش منتشره در نامه مردم ولی به همه چیز شباهت دارد جز گزارش به کنگره. کنگرههای احزاب کمونیست اصولا جایی است که در آن سیاست حزب نسبت به تحولات آینده بررسی میشود. گاهی اوقات بسیاری احزاب برای بررسی حوادث مهم پیشاروی اقدام به برگزاری کنگره فوق العاده هم میکنند. در حالیکه کنگره ششم که در آستانه انتخابات تعیین کننده سال 92 برگزار میشود حتی یک کلمه نیز به این انتخابات و تحلیل و برنامه و آرایش نیروها و تاکتیک و شیوه برخورد و احتمالهای پیشاروی نپرداخته و این تنها ناشی از بی توجهی یا فرمایشی بودن کنگره نیست. ناشی از ترس از داشتن و ارائه یک تحلیل نزدیک به واقعیت درباره آینده است. کافیست مثلا این کنگره را با پلنوم 16 حزب مقایسه کنیم که ادعای "کنگره" بودن را هم نداشت و با اینحال طرح مشخص فعالیت حزب در تمام دوران پس از انقلاب را ریخت و برنامه آن را نیز تدوین کرد. نه تنها پیش بینی و تحلیل و برنامهای برای آینده در این سند باصطلاح کنگره دیده نمیشود؛ بلکه حتی از تحلیل سیاسی امروز نیز در اسناد این کنگره چیزی مشاهده نمیشود. درگیریهای حکومتی، اختلاف میان احمدی نژاد و علی خامنه ای، رقابت میان اصولگرایان، وضعیت جبهه پایداری، موقعیت اصلاح طلبان، دیدگاههای درون آنان، چشم انداز جنبش سبز و ... همه و همه غایب تحلیل و بررسی گزارش کنگره است. هر چه هست مربوط به گذشته است، آن هم نه نقد و بررسی گذشته، بلکه ادعای آنکه همه تحلیلها و پیش بینیها و ارزیابیهایی که در طی این سالها ارائه شده، طبق معمول، یکی پس از دیگری درستی آن اثبات شده است و احتمالا به همین دلیل درست از آب در امدن همه پیش بینی هاست که کنگره از ارزیابی و تحلیل و پیش بینی انتخابات آینده خودداری کرده است! سند کنگره از اهمیت شعار طرد ولایت فقیه که به گفته این سند دو دهه پیش ارائه شده و امروز گویا همه نیروهای سیاسی به اهمیت آن پی برده اند سخن گفته است. البته همه این نیروهای سیاسی شخصیتهایی نظیر میر حسین موسوی یا مهدی کروبی یا محمد خاتمی و عبدالله نوری و جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی یعنی در واقع شخصیتها و احزاب اصلی جنبش اصلاحات را شامل نمیشود که خواهان اجرای بدون تنازل قانون اساسی هستند و معتقدند که بحث تغییر قانون اساسی اکنون بحثی انحرافی است که خود حکومت بدان دامن میزند تا نقض آن را توجیه کند. نویسندگان سند کنگره البته تاریخ طرح شعار طرد ولایت فقیه را که اولین بار حدود 25 سال پیش مطرح شده است مقداری جلو میکشند به دو دلیل. دلیل اول آنکه این شعار بلافاصله پس از کنار گذاشتن شعار سرنگونی جمهوری اسلامی مطرح شد و طبعا این پرسش مطرح میشود که آن شعار چرا مطرح شد و چرا کنار گذاشته شد و چرا این بجای آن آمد و گزارشگران کنگره عادت به دادن گزارش درباره فعالیت سه دهه گذشته خود ندارند. و البته فراموش نمیکنند گزارش و نقد شداد و غلاظی علیه رهبری سی و چهار سال پیش تهیه کنند. دلیل دوم جلو کشیدن تاریخ طرح طرد شعار ولایت فقیه در آن است که شعار برای تاریخ داده نمیشود، در غیراینصورت چرا نگوییم اصلا برقراری سوسیالیسم یا کمونیسم یا هژمونی پرولتاریا؟ معلوم است که روزی ولایت فقیه طرد میشود و معلوم است روزی همه مردم و نیروهای سیاسی کشور ما به این نتیجه میرسند که ولایت فقیه باید برود و خود جمهوری اسلامی هم عمر نوح ندارد و آن هم جای خود را به نظام دیگری خواهد داد و معلوم است که روزی مردم کشور ما به این نتیجه خواهند رسید که سوسیالیسم بهترین نظام برای تامین منافع آنان است. این چه ربطی به درستی یک شعار برای شرایط امروز دارد؟ گذشت یک عمر 25 سال از طرح طرد ولایت فقیه و حوادثی که در این دوران اتفاق افتاده اتفاقا بزرگترین دلیل بر نادرستی این شعار است، ولو اینکه روزی قطعا همه مردم ما به طرد ولایت فقیه هم خواهند رسید. ولی فعلا طرد ولایت فقیه در تضاد و تقابل با شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی یعنی شعاری محوری جنبش سبز است. دفاع از قانون اساسی در لحظه کنونی چنان شعاری است که میتواند بیشترین نیروی مردمی را گرد آورد و ضمنا دست حکومت در مقابله با جنبش را ببندد و آن را ناگزیر به تسلیم کند. پشتیبانی از جنبش سبز با اعتقاد به شعار "طرد ولایت فقیه" فقط و فقط به معنای فرصت طلبی و نداشتن انسجام فکری است. از همینجا نیز معلوم میشود که چرا کنگره از ورود به بحث درباره اختلاف میان علی خامنهای و محمود احمدی نژاد اجتناب میکند. بررسی این اختلاف نشان میدهد که اولا برخلاف ادعای کنگره ولی فقیه تعیین کننده نیست، بلکه همانطور که راه توده از بیست سال پیش بر آن پای فشرده ولی فقیه نیز متکی به تناسب نیروهاست و این تناسب نیروهاست که باید تغییر داده شود نه اینکه بر روی ولی فقیه متمرکز شد. ثانیا بیش از آنکه جنبش سبز و اصلاحات به ضرورت طرد ولایت فقیه رسیده باشند این احمدی نژاد و دار و دسته او هستند که فعلا دربرابر ولی فقیه صف بندی کرده اند. بامزه ترین بخش سند کنگره آنجاست که در آن گفته میشود : " ۳- گزارش فعالیتهای شعبههای گوناگون کمیته مرکزی." البته خوانندگان میتوانند مطمئن باشند که از چنین گزارشی در سند کنگره خبری نیست. واقعا گزارش کدام شعبه به کدام کنگره؟ (ما باز هم در باره این سند خواهیم نوشت.) |
راه توده 401 28 اسفند ماه 1391