سرمقاله راه توده 395 صف حاکمیت ج. اسلامی به مراتب پراکنده تر از صف مردم است |
مردم ایران، با تجربه انقلاب 57، تجربه تلخ سالهای جنگ، تجربه باقی مانده از سالهای دوران سازندگی پس از جنگ، دوران 8 ساله دولت اصلاح طلب خاتمی و مجلس فراموش نشدنی ششم، نزدیک به 8 سال تجربه دولت عوام فریب و مجری خصوصی سازی هماهنگ با بانک جهانی و صندوق بین المللی پول احمدی نژاد- خامنه ای، و با تجربه خونین انتخابات منجر به کودتای 22 خرداد سال 1388 ناظر مانورها و جان سختی های حکومت برای بسته نگهداشتن فضای سیاسی، ادامه سیاست نظامی- اتمی و عبور از پل انتخابات ریاست جمهوری اند. آیا حاکمیت خواهد توانست از این پل به آسانی عبور کرده و جان سالم بدر ببرد؟ این محوری ترین سوال درباره انتخابات ریاست جمهوری است که قرار است در خردادماه سال آینده برگزار شود. در فاصله انتخابات خرداد 88 تا خرداد 92 بالغ بر 5 میلیون به واجدین حق رای افزوده شده است. و این یعنی که 50 میلیون ایرانی دارای حق رای اند. حالا این سوالات بعدی است: با تمام مانورهائی که حکومت در چنته دارد چه تعداد از این واجدین حق رای را خواهد توانست در فضای بسته سیاسی و بی اعتمادی گسترده مردم به حاکمیت و انتخاباتی که می خواهد برگزار کند، به پای صندوق های رای بیاورد؟ با همه آمار سازی و صندوق سازی ها، مدعی شرکت چه تعداد از این 50 میلیون در انتخابات می تواند بشود؟ اگر خود را برای 10 میلیون رای آماده کرده باشد و یا آماده بکند، تکلیف مقایسه شرکت مردم در انتخابات قبلی با انتخابات 92 چه می شود؟ اگر با تقلب و صندوق سازی و آمار سازی مدعی شرکت چند ده میلیونی مردم درانتخابات شود، پاسخ مردمی را که خود به چشم خویش مراکز رای گیری را خلوت دیده اند چه می دهد؟ اگر تصور کند در اولی سقوط مشروعیت بین المللی برجسته تر از مشروعیت داخلی است و کم اهمیت، در حالت دوم مشروعیت داخلی یک رسوائی ملی دیگر است که رسوائی کودتای 22 خرداد را کامل می کند و یکبار دیگر، در عمل بر کودتای 22 خرداد مهر تائید زده شده است. بدین ترتیب است که هنوز و همچنان باید منتظر مانورهای حکومت و تجربه و شکست هایش تا آغاز سال 92 بود و همزمان با این انتظار بر خواست ملی برای برگزاری انتخاباتی که مردم انگیزه و اعتماد لازم را برای شرکت در آن داشته باشند پای فشرد. از اینجا به بعد است که مرزها میان کسانی که از هم اکنون بر طبل تحریم انتخابات می کوبند با آنها که برای گشوده شدن فضای سیاسی – امنیتی حاکم و رفتن به سوی یک انتخاباتی با حداقل شرایط جلب اعتماد و انگیزه مردم برای شرکت در آن تلاش می کنند مرزبندی شکل می گیرد. پدیده های اجتماعی، تابع همان قوانینی اند که علوم تابع آن هستند. هیچ چیز در حال سکون نیست و به همین دلیل باید با پدیده های در حال حرکت و شکل گیری همراه بود. این درسی است که توده ایها نه تنها بصورت تئوری آن را خوانده اند، بلکه در عمل سیاسی و فعالیت حزبی خود نیز آن را فراموش نکرده اند. بویژه در جامعه ای که در بحران همه جانبه بسر می برد و حاکمیت نیز در اسارت همین بحران قرار دارد. مردم نمی خواهند و توان حاکمیت روز به روز برای تن ندادن و "توانستن" کاسته می شود. تلاش حکومت نه تنها از منبر نمازهای جمعه، بیانیه های حکومتی و مصاحبه های فرماندهان سپاه، نه تنها با دستگیری وسیع روزنامه نگاران، بلکه از طریق سیمای جمهوری اسلامی نیز به نوع دیگری جریان دارد. از جمله مناظره مشمئز کننده شب گذشته (یکشنبه شب) حسین شریعتمداری و حبیب الله عسگراولادی. شاید به این امید که مردم مناظره های انتخابات سال 88 را فراموش کنند و این مناظره مضحک هم موجب گرم شدن تنور انتخابات شود. غافل از این که تنها نتیجه همه این بازی ها و مانورها، حساسیت و توجه بیشتر مردم به انتخابات و خواست شرایط مطلوب برای شرکت در آن می شود. و این بهترین دستاورد این مانورها و بازیها برای جنبش عمومی مردم ایران است. صف جنبش، یک صف واحد و جبهه ای سازمان یافته نیست و حاکمیت با قدرت تمام مانع تصمیم واحد در این صف است. اما آیا صف حکومت، خود منسجم است؟ بنظر ما، پاسخ منفی است. دیواره های صف حاکمیت شکاف های عمیق برداشته است. اوین و سرنیزه و باتوم و استقرار خیابانی نیروهای نظامی در هیچ کجای دنیا دلیل انسجام حکومت ها نبوده و نیست که درایران باشد. بلکه برعکس، دلیل ترس عمیق از مردم است. روی این از هم پاشیدگی صف حکومتی ها نیز باید در آن بینش توده ای که در بالا اشاره شد حساب کرد. ریزش در صف حکومت وسیع تر و عمیق تر از پراکندگی در جنبش است و هر اندازه شکست سیاست نظامی حاکم آشکار تر و نتایج اجتماعی آن عیان تر شود، بر سرعت پراکندگی صف حکومتی ها افزوده خواهد شد. تمام کوشش باید در جهت تقویت این ریزش نیرو و متلاشی شدن جبهه حاکم باشد و در این راه، از هیچ تاکتیک و شعاری نباید صرفنظر کرد و هیچ فرصتی را نباید از دست داد. این ریزش نیرو قطعا باید دو گروه نظامی و روحانی حاکم را شامل شود. بحث ما، با آنهائی نیست که از ابتدای انقلاب و در تمام 33 سال گذشته نتوانسته اند نقش مذهب و روحانیت و نظامی ها و سپاهی ها در جنبش های اجتماعی ایران و در انقلاب 57 را درک کنند و عمدتا در اسارت واکنش های احساسی و عملکردهای مذهبی حکومت باقی ماندهاند. روی سخن با آنهائی است که مردان و زنان صحنه عمل در داخل کشورند. آنها که بدرستی اعتقاد دارند از تن روحانیت و تن سپاه باید نیرو کند و به تن جنبش وصل کرد و گام به گام پیش رفت. ما اعتقاد داریم، از پشت این عینک هم باید رویدادهای داخل کشور را دید و آن را به مردم منتقل کرد. جنبش مردم الزاما نباید بی وقفه خون بدهد. باید نیروی جنبش و نیروی رهبری آن را برای فرصت مناسب حفظ کرد. |
راه توده 395 16 بهمن ماه 1391