راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بازی موش و گربه

میان خامنه ای و احمدی نژاد

 
 

آیت الله خامنه‌ای در یک سخنرانی در هفته گذشته مذاکرات با امریکا را رد کرد. ولی این بار نیز رد مذاکرات نه از موضع قدرت که از سر ضعف بود. درواقع هدف آقای خامنه‌ای در تمام سخنان خود اثبات این نکته بود که این او نیست که مخالف مذاکره است بلکه این امریکاست که در ادعای مذاکره خود صادق نیست. بنابراین بار مسئولیت عدم مذاکره و پیامدهای آن بر دوش او نیست، بلکه بر دوش امریکاست و اگر معلوم شود که امریکا صداقت دارد مذاکره مجاز است و ایشان با آن مخالف نخواهد بود.

خامنه‌ای با این موضع هم فعلا فرجی از این ستون تا آن ستون برای خود جستجو کرد و هم راه عقب نشینی را باز گذاشت. سخنان آقای خامنه‌ای نشان داد که وی بیش از آنکه به فکر نجات کشور و حتی نظام باشد، به فکر نجات خود است. در واقع هدف او - یا لااقل نتیجه عمل او- ادامه وضع موجود تا آخرین لحظه ممکن است. یعنی تا زمانی که ایران همه امکان‌‌ها و برگ‌‌های خود در مذاکره را از دست داده باشد و دیگر جز تسلیم چاره‌ای باقی نمانده باشد.

سخنان آقای خامنه‌ای در شرایطی ایراد شد که چند روز پس از آن محمود احمدی نژاد در مراسم 22 بهمن صراحتا از مذاکره با امریکا دفاع کرد و خود را انجام دهنده آن معرفی کرد. در واقع احمدی نژاد می‌خواهد به امریکایی‌‌ها نشان دهد با همان قاطعیتی که برنامه مورد نظر امریکا در بانک جهانی را اجرا می‌کند، با همان قاطعیت نیز می‌تواند با امریکا مذاکره کند. بدینسان خامنه‌ای و احمدی نژاد در حال رساندن کار کشور به نقطه‌ای هستند که اگر روزی مقاومت در برابر امریکا موجب مشروعیت مردمی بود، اکنون مذاکره و رابطه با امریکا به منبع مشروعیت و مقبولیت مردمی تبدیل شود.

احمدی نژاد و علی خامنه‌ای باوجود اختلاف‌‌هایی که با هم دارند در یک نکته بنیادی با یکدیگر مشترک هستند. هر دو آنان دارای اندیشه‌‌های راست گرایانه و نماینده دسته‌‌ها و باندهای مختلف یک قشر و طبقه واحد هستند. اختلاف میان آنان ماهیت طبقاتی و اجتماعی واقعی ندارد. بلکه بر سر سمتگیری‌‌ها و مجریان این سمتگیری‌‌ها و سودبرندگان عمده از آن است. همین عامل است که آنان را با وجود همه اختلاف‌‌ها کنار یکدیگر و حتی وابسته به یکدیگر نگه می‌دارد. سرنوشت ایندو به یکدیگر گره خورده است و این را بهتر از هر کس دیگر احمدی نژاد فهمیده است. هر دو آنان در اطراف خود یک قشر فاسد رانت خوار و اختلاس گر بوجود اورده اند که برای منافع خود از یکی یا دیگری پشتیبانی می‌کند.

هم خامنه‌ای و هم احمدی نژاد طرفدار اجرای برنامه بانک جهانی و صندوق پول هستند. هر دو انها خواهان انتقال ثروت ملی به اطرافیان و هواداران خود هستند و می‌خواهند از این طریق برای خود یک باند حکومتی هوادار بسازند. ترس خامنه‌ای از احمدی نژاد در آن نیست که وی بتواند از میان توده مردم برای خود نیروی قابل ملاحظه‌ای بسازد، بلکه نگران آن است که بتواند سطح بالای سپاه و حکومت را با راه حل‌‌های خود همراه کند. اینجا جایی است که خامنه‌ای می‌تواند مانوور دهد و بقول خود احمدی نژاد را مدیریت کند. در حالیکه مشکل علی خامنه‌ای با میرحسین موسوی بسیار جدی تر و بنیادی تر است. موسوی متکی به مردم است و با راه حل‌‌های راستگرایانه و برنامه‌‌های بانک جهانی آقای خامنه‌ای هم موافق نیست. بنابراین دعوای میان خامنه‌ای و احمدی نژاد در سطح بالای حکومتی حل می‌شود، در حالیکه دعوای این دو با موسوی و طرفداران اصلاحات در سطح مردم و مقاومت مثبت و منفی آنان حل خواهد شد. مقاومتی که بنوبه خود اداره کشور را با بن بست مواجه کرده و اختلاف‌‌ها را در بالا به عالیترین سطح خود رسانده است چنانکه روزبروز بیشتر ثابت می‌شود که راه حلی برای برونرفت از بحران با نادیده گرفتن مردم یعنی موسوی و کروبی ممکن نیست.

 

 

 

 

                        راه توده  396     23 بهمن ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت