راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نگاهی دوباره

به اندام ناهمآهنگ

توده های حزبی

مینو مرادی

 

 

برخی از ما توده ای ها هرچند وقت یکبار به سایت های وابسته به حزب تودۀ ایران و یا صفحات فیسبوک مربوط به آن و یا سایت ها و فیسبوک هائی که خود را توده ای می دانند سر می زنیم، تا خود را بار دیگر در حال و هوای گذشته احساس کنیم. همان حال و هوایی که در میان رفقای حزبی در آن کافه- تریای کوچک مجاور  دفتر حزب در خیابان شانزده آذر حس می شد و همان شور و شوقی که آنها از آن نقطه خود را قدم زنان به دفتر سازمان جوانان در حوالی امیرآباد جنوبی می رساندند. "رفیق کیو" (کیومرث زرشناس) شتابان و با لبخندی مهربان خود را از آنطرف حیاط ساختمان قدیمی دفتر سازمان به ما می رساند و با چشمانی مشوق و پر شور به ما جوانانی که از او کم سن و سال تر بودیم در سلام پیش دستی می کرد. آری، همان حسی که در چشمان و در لبخند توده ای ها موج می زد.

افسوس که چنین احساساتی در شرایط کنونی مخدوش گردیده و کلمه " توده" نیز انحصاری شده است. گویی که این کلمه از معنا و مفهوم خود که اشاره به جمعیت عظیم و اقشاری گستردۀ است فاصله گرفته و به گروه کوچک و بسته ای از متولیان کنونی حزب توده ایران اختصاص یافته که خود را موظف به رویش، گسترش و ارتباط با دیگر مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی نمی دانند.

چندی پیش سری به یکی از این صفحات وابسته به حزب زدم. آقایی به نام " حسین پاینده" در صفحه فیس بوک ششمین کنگرۀ حزب توده ایران" خود را طرفدار حزب توده ایران معرفی  و علیه نشریه راه توده و خط مشی فکری آقای امیر خسروی موضع گیری کرده و دیدگاهی ارائه نموده بود که حیرت زده شدم. او می نویسد:

"من خیال می کنم تفاوت بسیار و ماهوی بین دار و دسته فرجاد - امیرخسروی و گروه ژورنالیستی راه توده وجود دارد . اولی ها حتما عملکردی به نفع امپریالیسم و برعلیه حزب و طبقه کارگر ایران دارند، اما گروه ژورنالیستی راه توده با بخشی از اپوزیسیون حکومت اسلامی همسوئی دارد که روشن کردن منفی یا مثبت بودن این عملکرد با توجه به پیچیده بودن ترکیب این جریان نیاز به بحث تئوریک و موشکافانه درون حزبی (نه با خود این گروه ) دارد و این جریانی نیست که با برچسب زدن و مطرح کردن برخی عملکرد های شخصی اشخاص آن هم برای توده های حزبی که توان تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری مستقل و (درعین حال یکسان ) دارند عملی مفید باشد. راه توده همانطور که خودش نیز اذعان کرده قصد آلترناتیو سازی و انشعاب ندارد. من هم به این باور دارم. اما با این دید که اصولا چنین جریانی تا همین امروز مشخص شده که توان و بضاعت و کاریزمای چنین عملی را ندارد و این را خود این گروه هم می داند و در دراز مدت بنا به تجربه تاریخی همه ما، یا ناگزیر به بازگشت به حزب می باشد یا به چند جریان تجزیه خواهد شد."

آنچه از این تحلیل بر می آید، از طرفی مثبت است. زیرا نگارنده دیدگاه ذکر شده می گوید که با شیوه های بر چسب زنی که از قضا تا کنون سبک عمده و رایج در برخورد با راه توده بوده است، نمی توان به توده های حزبی مسئله ای را القا کرد. ایشان هم بر این باورند که نشریه راه توده قصد آلترناتیو سازی و انشعاب را ندارد. نکته دیگر اینکه ایشان تمایزی میان فعالیت آقای امیر خسروی که در کل موافق حزب نیستند و نشریه راه توده که همواره از حامیان و پشتیبانان حزب توده ایران بوده است قائل شده اند.

اما نکته نامشخص در آخرین بخش جملات ایشان این است که در دراز مدت راه توده ناگزیر به بازگشت به حزب است و یا به چند جریان تجزیه خواهد شد. اینکه آقای پاینده روند به هم پیوستن دو جریان توده ای را به هم پیش بینی نموده است بسیار مثبت است. اما آیا این حرکت، پروسه ای یک طرفه است؟  آیا در روند نزدیک شدن این دو جریان توده ای به هم، موقعیت راه توده در حرکت بسوی حزب است و وضعیت حزب ثابت و بدون نیاز به تحول درونی است؟ آیا ایشان و یا افرادی که به مانند ایشان فکر می کنند به دیالکتیک حرکت و تکامل اعتقاد دارند؟

من هم در این مسئله شکی ندارم که توده ای ها، چه در درون حزب، چه در میان اطرافیان و خوانندگان نشریۀ راه توده و چه در میان طیف وسیع توده ای های خارج از این دو جریان ناگزیر بسوی یکدیگر خواهند آمد. اما حزب تودۀ ایران نیز در این روند دستخوش تغییر و تحول اساسی خواهد شد. آنچه آقای پاینده فراموش کرده اند نقش توده ای های داخل کشور در این پروسۀ همگرایی است. توده ای های داخل کشور بطور عمده بواسطۀ محدودیت و مشکلات امنیتی قادر به همکاری و یا ارتباط با هیچیک از این دو جریان نیستند (هر چند که راه توده به سبب فعالیت بیشتر و تطبیق بیشتر خط مشی خود با جنبش سبز و جریان اصلاحات دارای پایگاه بمراتب قوی تری از حزب توده ایران در میان هواداران داخل کشور است).  به علاوه بخش بزرگی از توده ای ها شاهد پراکندگی اسفناک صفوف حزب می باشند. این بخش از توده ای ها مستقل از رهنمود های رهبری کنونی حزب با بهره گیری از کوله بار تجربۀ حاصل از فعالیت علنی حزب پس از انقلاب، به جنبش سراسری سبز ایران پیوستند و نقش خود را در ارتقاء آن ایفا نمودند. این توده ای ها مجهز به سلاح ایدئولوزیک به آن کشتزار پرحاصلی متعلق اند که حزب ما با فعالیت درخشان خود در دوران پس از انقلاب بر فراز ایران افشاند و نسلی از توده ای ها را در دامان خود پرورش داد. آنها در فقدان رهبری حزب با اتکاء به همان شناخت توده ای خویش،  در کنار توده مردم ماندند و مهر و نشان خود را – حتی به اعتراف رهبر جمهوری اسلامی و دیگر مقامات امنیتی حکومت- در حد توان بر جنبش به جای گذاشتند.

آری حزب توده ایران و راه توده به هم خواهند پیوست. اما در این پروسه، حزب خواه ناخواه از ناخالصی ها پالایش خواهد یافت و از ادبیات رایج کنونی دست اندکاران نشریات حزبی که توده ای ها با آن بیگانه اند دوری و پرهیز خواهد کرد. با باز شدن فضای سیاسی ایران طبیعتاً روند این همگرایی تسریع خواهد شد. اما ایکاش که از هم اکنون پایه های درست این روند با گام های آگاهانه از دو طرف شکل گرفته و مسائل غیر عمده چون سلیقه های شخصی و خود محوربینی جای خود را به مسئله عمدۀ دفاع از جنبش و آرمانهای توده ای بدهد. زیرا در فضای باز سیاسی آیندۀ ایران، تنها این همگرایی موجب تأثیر فزاینده حزب بر جریانات اجتماعی ایران خواهد شد. هرچه این همگرایی تسریع گردد، نقش توده ای ها در روند سیاسی و اجتماعی ایران فردا، برجسته ترو پررنگ تر خواهد شد.

 

 

 

 

                        راه توده  397     30 بهمن ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت