مردم و حکومت دو نیروی پرتجربه در برابر هم
|
در سالگرد انقلاب 57 و در کمتر از چند ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران این پرسش روز به روز بیشتر مطرح میشود که مبارزه سی ساله حکومت علیه جمهوریت چه سرنوشتی خواهد یافت و آیا تثبیت یک نظام دمکراتیک سرانجام می تواند بدون یک درگیری بزرگ از نوع انقلاب 57 خاتمه یابد یا نه؟ این پرسش از این رو روز به روز جدی ترمی شود که بویژه در 8 سال اخیر یک قشر فاسد حکومتی و شبه حکومتی با برخورداری از پشتیبانی بخشی از فرماندهان سپاه و نیروهای امنیتی بوجود آمده که هر نوع تحول به سمت پذیرش مردمسالاری را با نابودی قدرت و ثروت خود برابر می داند. بدیهی است که ماهیت رژیم کنونی با رژیم شاه از بسیاری جهات متفاوت است. هر چند که روز به روز به آن رژیم نزدیک تر می شود. وابستگی مستقیم رژیم شاه به امریکا که آن را از امکان تصمیم گیری های مستقل ناتوان می کرد و دیکتاتوری فردی که مانع از تقابل نیروهای حکومتی در زمان شاه می شد. از جمله این تفاوت هاست. درعین حال که ادامه حضور سیاسی مردم در صحنه و تجربه عظیم مردم برای مبارزه با حکومت چنان وسیع و عمیق است که در تمام 30 سال گذشته توانسته تجربه حکومت را خنثی کند. حکومتی که از تجربه شاه نیز بهره می گیرد! اینها عام ترین و درعین حال ساده ترین تفاوت های دو حکومت در دو مقطع زمانی پیش و پس از انقلاب است. در حقیقت، به همان اندازه که حکومت پرتجربه است، مردم ما نیز در مقابله با حکومت دهها بار بیش از گذشته پرتجربه و آبدیده شده اند. چنان که مبارزه حکومت با مردم، مانند نبرد دو نیروی بسیار پرتجربه در برابر یکدیگر است.
یکی دیگر از جهات مهم تفاوت میان رژیم شاه و حکومت کنونی تفاوت در نیروهایی است که این دو بدان متکی بوده و هستند. در واقع رده دوم رژیم شاه را گروهی از تکنوکرات ها و سرمایه داران نو رسیده تشکیل می داد که ظرفیت حضور فعال در صحنه دفاع از حکومت و مقابله با مردم را نداشتند. آنان با مشاهده نخستین جرقه های انقلاب سرمایه های خود را برداشته و به خارج از ایران گریختند. بدینسان رژیم شاه هرمی شد که فقط راس آن باقی مانده و قاعده آن فرو ریخته بود. این واقعیت تاثیر متضاد بر سرنوشت رژیم و انقلاب بر جای گذاشت. از یکسو شاه را از هواداران خود محروم و در نتیجه وابسته به استفاده از سلاح و حکومت نظامی و کشتار مردم کرد و سطح خشونت را بالا برد. از سوی دیگر، همین خشونت در نیمه دوم سال 57 عملا به فروپاشی سریع رژیم کمک کرد. وضع در حکومت، اکنون متفاوت است. قاعده رژیم خامنه ای – احمدی نژاد را مشتی اوباش، مداح و لات و لوت و لختی و کسانی تشکیل داده اند که از هیچ به همه چیز رسیده و برای دفاع از قدرت و ثروت خود ایستاده اند. حتی آنها که سطحی از تحصیلات را هم دارند. کافی است نگاهی به اکثریت نمایندگان مجلس و اعضای کابینه احمدی نژاد و منصوبان آن بیاندازیم تا این بافت و ساختار اوباشی را بهتر ببینیم. برای این اوباش قدرت تنها وسیله کسب ثروت نیست بلکه ابزار کسب منزلت اجتماعی و مرید پروری نیز هست، که با توجه به پیشینه اوباشی آنها گاه به اندازه ثروت برایشان مهم است. این اوباش به ثروت رسیده نه به سادگی می توانند از قدرت و امتیازات خود صرفنظر کنند و نه می توانند به راحتی مانند کارگزاران و نورسیده های دوران شاه به جای دیگری رفته و در انجا منزلتی مشابه را حفظ کنند. بگذریم که درون همین جریان هم از زمان جنبش سبز بدینسو نگرانی و تردید رشد کرده و بخش هائی از آنها در حال ایجاد پایگاه هایی در خارج کشور برای روز مبادا هستند. وجود این قاعده وسیع در هرم رژیم کنونی نیز پیامدهای متضاد دارد. تا زمانی که رژیم بتواند به این قاعده متکی باشد نیاز کمتری به رویارویی کاملا مسلح، بصورت اردوکشی نظامی به خیابان ها با مردم خواهد داشت و بنابراین سطح خشونت بطور نسبی در مقایسه با خشونت رژیم شاه در انقلاب 57 هنوز کاهش دارد. ولی وجود این نیروها، همچون ریزش آنها، بالقوه حامل خطر یک درگیری بزرگ در شرایط بوجود آمدن چشم انداز از دست رفتن ثروت و قدرت را در برابر ما قرار داده است. از سوی دیگر چنانکه گفتیم سطح جنبش مردم درکشور ما نیز با سطح آن در انقلاب 57 به کلی متفاوت است. نه تنها از نظر رشد آگاهی و تجربه مردم در 30 سال گذشته، بلکه از نظر وجود جنبشی که تا قلب حکومت نیز ریشه دوانده و از درون می خواهد رژیم را به تسلیم وادار کند. وجود این جنبش در واقع اهرمی است که برعکس در سمت مسالمت عمل می کند. یعنی می خواهد قدرت را بطور مسالمت امیز مهار کند. بنابراین، پاسخ به این پرسش که آیا تحول ناگزیر در ایران به درگیری های بزرگ ختم خواهد شد یا نه بسته به تناسب قوا بین نیروهایی است که در برابر هم ایستاده اند. یعنی نیروی جنبش مردم و دستی که درون حکومت دارد و می خواهد آن را حفظ کند و گسترش دهد از یکسو و نیروی ضد جنبش که در برابر مردم ایستاده و می خواهد وضع موجود را حفظ کند و بسود خویش تثبیت کند. انتخابات ریاست جمهوری آینده ابزاری است در دست مردم برای تحولات مسالمت آمیز علیه حکومت. این نکته بنیادی را نباید فراموش کرد که انتخابات وسیله ای در دست رژیم برای تثبیت خود نیست، مگر آن که مردم و نیروهای سیاسی خود را از عرصه آن کنار بکشند. بحث هنوز بر سر این نیست که باید در انتخابات شرکت کرد یا نکرد، زیرا تا رسیدن زمان انتخابات هنوز باید در انتظار حوادث و شکل گیری صحنه سیاسی بود. منظور آنست که باید با انتخابات برخورد فعال کرد و شرکت یا عدم شرکت در آن را همچون شمشیری بر فراز سر حکومت نگاه داشت تا بتوان تحولات را بطور مسالمت آمیز و به سود کشور به پیش برد. مردم ما در 30 سال گذشته در این عرصه تجربه زیاد اندوخته اند. روی آگاهی و شعور مردم باید حساب کرد و با هدف استفاده از انتخابات برای تغییر وضع و روند کنونی وارد مبارزه شد. |
راه توده 397 30 بهمن ماه 1391