سخنرانی پیر لوران رهبر حزب کمونیست فرانسه در سی ششمین کنگره این حزب اروپائی ها خواهان کدام مدل از اتحادیه اروپا هستند! ترجمه جعفر پویا
|
کمونیست ها باید با عزمی راسخ به تحولات در شرایط و وضعیت قرن بیست یکم بنگرند. در حال حاضر مشروع ترین خواست تنطیم یک برنامه با ارزشهای اجتماعی برای رهائی از نظام سرمایه داری است. این رهائی از نظام سرمایه داری آرزو و آرمان ما کمونیستها است. واقعا ایا سرمایه داری می تواند به چالشهای عظیم توسعه و تکامل اجتماعی انسان پاسخ دهد؟ آن هم با تشدید جنگهای روز افزون برای ارضای حرص وحراست و منافع بازارهای مالی و شرکتهای چند ملیتی؟ چگونه می تواند به چالشهای محیط زیست و بحران انتقال انرژی پاسخ دهد؟ با بهره برداری از امکانات بازارهای مالی برای گسترش آلودگی محیط زیست؟ چگونه میتواند امنیت مردم را تضمین کند؟ با برنامههای مخرب ریاضتی و تشدید نابرابری اجتماعی؟ ما میگوییم این ها راه حل هایی غیرمسئولانه است. فعالیت و آرمانهای ما کمونیستها یک رویا نیست بلکه اهرمی برای پاسخ به نیازهای جهانی است. امید و تفکرخلاقانه برای تحول به سوی جامعه ای نوین است. این مسئله نیازمند خلاقیت است و مستلزم پویایی تئوریک و سیاسی حزب ما در ارتباط با همه کسانی است که میخواهند با این برنامه جدید و واقعا انقلابی قرن بیست و یکم همکاری کنند. این کاروفعالیت بسیار دراز مدتی است که باید در مرکز فعالیتهای حزب در ماه ها و سالهای آینده قرار گیرد مسئله دوم اینکه اکنون واضح است که اقدامات ملی و فعالیتهای ملی جدائی ناپذیر از ابعاد بین اروپائی و بین المللی نیست. وظیفه ای که حزب ما برعهده دارد جستجوی شکل های انترناسیونالیسمی است که به اظهارات همایشهای کنفرانسهای بینالمللی محدود نباشد بلکه سهم مشخص برای مبارزه هر فرد انقلابی و همه مردم در جنبش انترناسیولیسم "جهانی"مطرح گردد. یک شبکه فعال در ارتباطات بینالمللی که سیاستهای مفیدی را در زندگی واقعی اجتماعی ما موجب شود. در این زمینه ما با حضور و اتحاد با جبهه چپ اروپا موفق بوده ایم. اما هنوز راه طولانی باید طی شود.
وضعیت در اروپا: ده سال است راستگرایان و "شورای ملی کارفرمایان فرانسه" معاهدات اروپای اولترا لیبرال را در جهت حمایت از خصوصی سازی و رقابت در بازار و انعطاف پذیری فزاینده در اشتغال بکار میگیرند و به اجرا گذاشته اند. این تهاجم با انفجار بحران مالی در سال 2007ـ2008 و آغاز بحران عمیقی همراه بود که تمام منطقه مالی یورو را در برگرفت. یونان و اسپانیا و پرتقال در اثر سیاستهای ریاضتی اقتصادی و مدل رقابت "در بازار" که برنامهای ضد اجتماعی در حال ویرانی هستند. اکنون پیمان رقابت در بازار و توافق ملی در زمینه اشتغال و انعطاف پذیری در "استخدام واخراج کارکنان وکارگران" در سخنان نخست وزیر فرانسه به عنوان مدل جدید اجتماعی در فرانسه اعلام شده که ازهمین منطق ریشه میگیرد. برنامه جدیدی که ما را به یک بن بست و رکود اقتصادی وانحطاط اجتماعی سوق داده است. اما به هر حال مقاومت نیروهای اجتماعی در فرانسه وبویژه حزب کمونیست وجبهه چپ فرانسه در مقابل این سیاست با نیروی بیشتری نسبت به سالهای گذشته ایستاده است. سخنرانی مغرورانه فرانسوا هولاند با اعلام اینکه :"ما بحران منطقه یورو را پشت سر گذاشتیم " دروغی بیش نیست. او در ادامه همین سخنرانی میگوید :"آنچه ما را تهدید میکند اعتماد به نفس بازار مالی نیست بلکه اعتماد به نفس مردم است". این اقرارخود اوست. آقای رئیس جمهور زمان آگاهی فرا رسیده است. امروز ادعای مشروع بودن ساختار اروپا در حالی که یک بحران وخیم اقتصادی را میگذراند بسیار دشوار است. اکنون اختلافات تا قلب محافل حاکم رسوخ کرده است و سرخوردگی در بسیاری از جوامع دیده میشود. سیستم سرمایه داری بطور کامل در معرض تهدید به انفجار است و هیچ کس نمیداند "اروپا" به کجا میرود. اما یک مسئله مسلم است و آن اینکه ادامه وضع موجود ناممکن است. دراین شرایط آیا باید به اصطلاح "واقع بینی" و پیروی بی پروا از برنامه های بروکسل که به عنوان یک الگو وبه نام نیاز دوگانه یعنی نظم و انصباط مالی و تشدید رقابت در بنگاه های تولیدی ارائه می شود را باید پزیرفت؟ این برنامه ها ما را با بن بستی دراماتیک روبرو کرده است. پیامد اجرای این برنامه ها همانطور که میشود حدس زد فروپاشی اتحادیه اروپا است. این برنامه ها منجر به توسعه رقابت بین مردم و بخصوص جونان در بازارکار و شیوع مجدد اندیشه های ناسیونالیستی و پوپولیستی خواهد شد. اکنون ما به ساختمان اروپائی نیاز داریم که توسط مردم و برای مردم برنامه ریزی شده باشد. هدف ما بازسازی ساختار اروپایی است که فکر زیبای اتحاد مردم و تمام ملتهای اروپا در آن نهفته است. برخلاف رهبران فعلی که اروپا را به لجن و تحریف و رقابت کشیده اند ودر قالب جهانی شدن نئولیبرالی گام برمیدارند. این یکی از چالشهای عمده مبارزه طبقاتی زمان ما است. ساختار اروپای نوین به معنای اجرای الگویی از جهانی شدن نئولیبرالیسم در اروپا نیست. برعکس دستیابی به امکانات اقتصادی و مالی و سیاسی برای خلق یک مدل از پیشرفت و تحولات اجتماعی وفرهنگی است. از جمله جهت گیری مجدد بانک مرکزی اروپا برای در اختیار گذاشتن قدرت مالی در جهت ایجاد پول در اختیار توسعه اجتماعی و بهبود محیط زیست است. ساختار اروپای نوین نباید منجر به تمرکز فزاینده قدرت موسسات وارگانها و بشکل صعودی باشد. ساختمان اروپا نباید اروپا را تبدیل به بلوکی غربی ویا "بلوکی در بلوک کوچکتر" کند. زمان آن رسیده است که جبهه چپ فرانسه و جنبش چپ اروپا شرایطی را برای نیروهای تحولات اجتماعی فراهم کند تا قاطعانه زمینه ساختمان جدیدی را جایگزین "اروپا"ی در بحران کنند. این مبارزه روزمره ماست. زنان ومردانی که بیش از همه از بحران ومنطق سرمایه داری در رنج بسر می برند نیاز مجدد به اعتماد به نفس و بدست آوردن قدرت و توانائی خود برای تغییرات و تحولات اجتماعی دارند. مردم اهرم قدرتمند تحولات و تغییرات اجتماعی می باشند. بدون این نیرو هیچ تحول اجتماعی امکان پذیر نیست |
راه توده 398 7 اسفند ماه 1391