راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

از اندیشه پویا در داخل تا جرس در خارج

نظریه پردازان امریکائی

هندوانه زیر بغل خامنه ای می گذارند

 

 

آقای مارک گازیوروسکی که در مصاحبه‌ای با نشریه "اندیشه پویا" مدعی شده بود که امریکا مخالف جنگ ایران و عراق بود و این جنگ گویا برای امریکا "بحران" بود اکنون در گفتگویی با "جرس" سخن خود را پس گرفت. ولی وی در این گفتگو سخنان تازه‌ای گفته که نشاندهنده محاسبه جناح‌‌هایی در امریکا بر روی‌‌ بی تدبیری و خودبزرگ‌ بینی علی خامنه‌ای و کشاندن ایران به جاده ادامه خودکامگی در داخل و عدم مصالحه در خارج تا جایی است که به تسلیم کامل یا حمله نظامی به ایران منجر گردد.

در مورد جنگ ایران و عراق و نقش و اهداف امریکا در آن آقای گازیوروسکی در گفتگو با جرس استدلال‌‌هایی که می‌کند نشان می‌دهد ایشان واقعا شعور مخاطبان خود و ملت ما را دست کم گرفته است. در مصاحبه با اندیشه پویا آقای گازیوروسکی برای اثبات مخالفت امریکا با ادامه جنگ ایران و عراق گفته بود: "امریکایی‌‌ها یک تهاجم عراقی را نمی‌خواستند. چنان که دیدیم جنگ ایران و عراق برای امریکا یک بحران بود. قیمت نفت بالا رفت و تمام منطقه برای هشت سال‌‌‌‌‌‌ بی ثبات شد" (نگاه کنید به "این سیب گندیده زیر درخت رهبری خامنه‌ای افتاد" در راه توده 394). وی اکنون این سخن را پس گرفته و می‌گوید: "می توان گفت که امریکا از درگیری و جنگ این دو کشور با یکدیگر چندان هم ناراحت نبود زیرا به دلایل مختلف هیچیک از این دو مورد علاقه ی او نبودند".

ولی ایشان برای توجیه سخنان پیشین خود به استدلال‌‌های تازه‌ای دست می‌زند که اساس آن بازگشت به همان نظریه رایج است که تسخیر سفارت موجب شد که امریکا در مسیر دشمنی با ایران قرار گیرد. ایشان می‌گوید:

"در اکتبر 1979 امریکا به ایران هشدار داد که عراق برای حمله به ایران آماده می‌شود. می‌توان گفت که در آن زمان امریکا بیشتر متمایل به ایران بود. اما سه هفته بعد که ماجرای گروگانگیری آغاز شد دیدگاه امریکا به طور کامل تغییر کرد و امنیت جانی گروگان‌‌ها به هدف اصلی در سیاست امریکا تبدیل شد. امریکا بعد از گروگانگیری مایل نبود که عراق به ایران حمله کند زیرا امنیت جانی گروگان‌‌ها را به خطر می‌انداخت."

واقعا راجع به این سخنان کودکانه چه می‌توان گفت؟

اولا اصطلاح "گروگانگیری" و "گروگان" را که آقای گازیوروسکی پشت سرهم تکرار می‌کند خود امریکایی‌‌ها به سرعت بر سر زبان‌‌ها انداختند وگرنه در هنگام اشغال سفارت امریکا اصلا چیزی بنام گروگانگیری مطرح نبود. حزب توده ایران در آن زمان بارها با بکارگیری اصطلاح "گروگانگیری" مخالفت کرد و نسبت به تبعات آن هشدار داد ولی مقامات ایران که دچار خودباختگی دربرابر تبلیغات رسانه‌‌های غرب بودند و حرف‌‌های گازیوروسکی‌‌های آن دوران را سند و مدرک می‌دانستند سرانجام این اصطلاح را پذیرفتند و حتی خودشان هم به این نتیجه رسیدند که واقعا بخاطر "گروگانگیری" سفارت امریکا تسخیر شده بود. ( در این مورد نگاه کنید به مقاله‌‌های روزنامه "مردم" ارگان حزب توده ایران در روزهای پس از 13 ابان 1358). نتیجه بکارگیری اصطلاح گروگانگیری منحرف شدن هدف و جهت از تسخیر سفارت، خراب شدن افکار عمومی مردم غرب علیه انقلاب ایران که گروگانگیری را اصولا پدیده‌ای مربوط به دزدان و قاتلان و راهزنان می‌دانستند و بالاخره پایان‌‌ بی افتخار این "گروگانگیری" بود.

ثانیا آقای گازیوروسکی می‌گوید که آمریکا مایل به حمله عراق به ایران نبود چون امنیت جانی گروگان‌‌ها به خطر می‌افتاد! در واقع تنها چیزی که برای امریکا اهمیت نداشت امنیت جانی گروگان‌‌ها بود و اگرنه خود امریکا در اردیبهشت 59 به طبس حمله نمی‌کرد. در عمل هم حمله عراق به ایران هیچ تاثیری بر امنیت گروگان‌‌ها نداشت.

گازیوروسکی سپس برای تاکید بر اینکه امریکا با حمله عراق مخالف بوده است چنین می‌گوید: "امریکا در فروش صدها میلیون دلار اسلحه امریکایی به تهران که درسالهای 1980 تا 1982 از سوی اسرائیل صورت می‌گرفت مانع ایجاد نکرد. اگر امریکا چراغ سبز به عراق نشان داده بود چه دلیلی داشت که به اسرائیل اجازه دهد که اسلحه امریکایی به ایران بفروشد؟" در حالی که همانطور که خبرنگار جرس بیان کرد، همه می‌دانند که سیاست امریکا در آن دوران کوشش برای طولانی کردن و تداوم جنگ بود. بنابراین اجازه دادن به فروش تسلیحات اسراییلی به ایران و حتی کوشش خود امریکا برای دادن سلاح برای آن بود که ایران برای تامین سلاح به طرف اتحاد شوروی وقت نرود و همچنین برای مدت طولانی تری بتواند بجنگد و منابع خود را نابود کند و نه برای انکه بر عراق پیروز شود

اینها هنوز بخشی از سخنان آقای گازیوروسکی است. بخش دیگر سخنان وی که به مراتب تحریک آمیزتر است مربوط به اوضاع کنونی ایران و ارزیابی وی از نقش آیت الله خامنه‌ای و وضع کنونی است. خلاصه صحبت ایشان هندوانه گذاشتن زیر بغل علی خامنه‌ای و تحریک کردن او به ادامه راه خطرناکی است که در پیش گرفته است.

گازیوروسکی می گوید: " توپ روابط ایران و امریکا در زمین ایران و به طور خاص در زمین خامنه‌ای است و برای ادامه‌ی بازی به اقدام خامنه‌ای نیاز دارد. او یک رهبر انقلابی مسن است که افکار و ایده هایش تغییر نخواهد کرد. گذشته از آن علی رغم فشارهای ناشی از تحریم‌‌ها دلیل قوی‌یی نیز برای ایران برای معامله و سازش وجود ندارد. ایران هنوز از ذخیره ارزی قوی‌یی برخودار است." وی در جای دیگر خیال آقای خامنه‌ای را هم از حمله نظامی راحت کرده و چنین می‌گوید: "امریکا به ایران حمله نظامی نخواهد کرد. باید این سئوال را مطرح کرد که آیا اتمی شدن ایران مانع حمله نظامی امریکا خواهد شد؟ ویا اگر ایران برنامه هسته‌ای اش را رها کند به معنای تضمین عدم حمله خواهد بود؟ واقعیت آن است که امریکا قصد حمله به ایران را ندارد".

مجموع سخنان آقای گازیوروسکی یعنی اینکه خامنه‌ای "انقلابی" است و افکارش تغییر نمی‌کند. امریکا هم که به ایران حمله نمی‌کند. ایران هم هنوز ذخیره ارزی قوی دارد! در واقع گازیوروسکی همان استدلال‌‌هایی را که خود علی خامنه‌ای برای توجیه سیاستش مطرح می‌کند بنام انتقاد از او بیان می‌کند. پیام سخنان گازیوروسکی این است که اصولا آقای خامنه‌ای نباید رویه اش را تغییر دهد.

آقای گازیوروسکی در تحریک حکومت ایران در ادامه راه خود از این هم جلوتر می‌رود و می‌گوید: "دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای به معنای پایان دنیا نخواهد بود. کره شمالی و چین هم در گذشته و در مقاطع تاریخی متفاوتی به سلاح هسته‌ای دست یافتند. کشورهای دیگری هم هستند که از سلاح هسته‌ای برخوردارند. اینطور نیست که ایران به محض دستیابی به سلاح هسته‌ای به اسرائیل حمله کند. مساله به نظر من آنقدرها بزرگ و مهم نیست که در باره آن صحبت می‌شود. دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای به معنای آن نیست که امریکا باید به ایران حمله نظامی کند و قدرت نظامی این کشور را از بین ببرد."

از سخنان آقای گازیوروسکی بوهای خطرناکی به مشام می‌رسد و نشان می‌دهد که ایران در شرایط کنونی از یک نظر دقیقا در دوراهی تاریخی مشابه پس از فتح خرمشهر قرار گرفته است، با این تفاوت که شرایط کنونی ناشی از شکست یک سیاست جنگی است. در آن دوران هم ایالات متحده و قدرت‌‌های اروپایی با تمام نیرو و با گذاشتن انواع و اقسام هندوانه‌‌ها زیر بغل خوش خیالان حکومتی وارد شدند تا جلوی یک مصالحه ملی میان ایران و عراق را بگیرند و جنگ را طولانی کنند. نورالدین کیانوری دبیراول وقت حزب توده ایران با اشاره به این سیاست امریکا و کشورهای اروپایی و مسافرت "خبرنگار" وال استریت ژورنال به ایران در پرسش و پاسخ 29 ابان 1361 چنین می‌گوید:

"از طرفی ما دیدیم كه نماینده روزنامه وال استریت ژورنال، یعنی روزنامه وابسته به سرمایه داری بزرگ انحصاری آمریكا، روزنامه‌ای كه مستقیما وابسته به راكفلر است، می‌آید به تهران و مفسری می‌شود، كه روزنامه‌‌های ایران هم تفسیرهایش را در جهت "پشتیبانی از ایران"! منتشر می‌كنند. ولی از طرف دیگر، سئوالی كه این آقا از رییس جمهور می‌كند، این است كه چرا حزب توده ایران را تعطیل نمی‌كنید؟! ببینید در چه جهت موذیانه‌ای عمل می‌كنند: از یك طرف تقاضای از بین بردن حزب توده ایران و از طرف دیگر تظاهر به تقویت جمهوری اسلامی ایران و تمجید از پیشرفت‌‌های جمهوری اسلامی ایران! همه این عوامل نشان می‌دهد كه توطئه‌ای از دو سو تدارك می‌شود: از یك سو نشان دادن روی خوش و اعلام آمادگی برای برقراری مناسبات عادی و مناسبات "دوستانه" تا حد تظاهر به پشتیبانی از ایران، و از سوی دیگر تدارك یك حمله بسیار خطرناك علیه انقلاب و جمهوری اسلامی ایران"

کیانوری 15 سال بعد که از زندان جمهوری اسلامی بیرون می آید، مجددا در تحلیل شرایط آن دوران به همین مسافرت خبرنگار وال استریت ژورنال اشاره کرد و نوشت:

"از همه گویاتر مسافرت نماینده "وال‌استریت ژورنال" به ایران و " توصیه ‌هایش" به مقاماتی بود كه با آن‌‌ها ملاقات كرد. مسلما رهبران جمهوری اسلامی ایران خوب می‌دانستند كه "وال‌استریت ژورنال"، ارگان سیاسی محافل مالی بزرگ امریكا و از سخنگویان سیاست دولت ایالات متحده‌ است. این نماینده به ایران آمد و نقش دوست ایران را بازی كرد و رسانه‌های گروهی ایران هم تفسیرهای این نماینده كینه ‌توزترین دشمنان ایران را چاپ و پخش كردند. جالب اینجاست كه این نماینده، اجازه دیدار با بلندپایه ‌ترین مقامات جمهوری اسلامی را پیدا كرد و با صراحت كامل دو پرسش زیر را مطرح ساخت:

1- چرا حزب توده ‌ایران را تعطیل نمی‌كنید؟

2- چرا رابطه با اتحاد شوروی را بالاخره قطع نمی‌‌كنید؟

او از یكسو، با تمجید از پیشرفت‌‌های جمهوری اسلامی هندوانه زیر بغل سیاستمداران كشور گذاشت و از سوی دیگر خواستار تعطیلی حزب توده ‌ایران شد. حزبی كه طی این سال‌‌ها با تمام نیرو و امكانات خود در خنثی كردن توطئه‌های رنگارنگ امپریالیسم امریكا در ایران نقش موثر و در مواردی تعیین ‌كننده داشته‌ است.

... همانگونه كه حزب توده‌ایران پیش بینی كرد، امریكا یك جنگ فرسایشی 6 ساله را به ایران تحمیل كرد. صدها هزار جوان مبارز و انقلابی و میهن دوست را به خاك و خون كشید، بیش از یكصد و پنجاه میلیارد دلار خسارت به ایران وارد ساخت و بالاخره آیت‌الله خمینی را مجبور ساخت كه جام زهر را بنوشد و قطعنامه 598 شورای امنیت را بپذیرد. دهها هزار معلول، صدها هزار خانواده‌‌ بی ‌سرپرست و چندین شهر ویران … محصول این اشتباه بزرگ تاریخی رهبری جمهوری اسلامی است كه هنوز هم آثار آن پس از 11 سال پاك نشده‌است." (نقل از راه توده- جزوه 52 صفحه‌ای ن.کیانوری)

آقای گازیوروسکی هم ابتدا یک پرونده سازی برای نهضت آزادی کرد که گویا خبر جنگ ایران و عراق را که امریکا با "حسن نیت" در اختیار آنان قرار داده بود به مقامات اطلاع نداده است. اکنون هم یک هندوانه زیر بغل آقای خامنه‌ای برای ادامه سیاست خطرناک خود گذاشته است. آن هم در شرایطی که ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری مجددا بر سر یک دوراهی تاریخی قرار گرفته است : پایان دادن به سیاست جنگی، بازگشت به سوی مردم، باز کردن راه برای آزادی، اجازه دادن به برگزاری یک انتخابات واقعی برای تقویت وحدت و انسجام ملی یا ادامه راه کنونی که پیامدی دهها بار ویرانگرتر از ادامه نابخردانه جنگ ایران و عراق  خواهد داشت. نقش آقای گازیوروسکی و سخنان تحریک آمیز وی را در این شرایط باید جدی گرفت.

 

 

 

                        راه توده  398     7 اسفند ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت