رهنمود اکثریت در سال 63 پرکار ولی منظم پرشور ولی آرام |
شورای مرکزی سازمان فداییان خلق- اکثریت در شهریور ماه 1391 سندی با نام "آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان فداییان خلق (اکثریت)" منتشر کرده است. در این سند با اتکا به خاطرات رهبران کنونی سازمان و برخی اسناد دیگر کوشش شده است تا علل ضربات سال 1365 بر بستر مجموعه روند حرکت سازمان چریک های فدایی در سال های پس از انقلاب بررسی شود. متن زیر خلاصه ای از این سند است که مربوط به وضعیت رهبری و تشکیلات سازمان در سال های پس از 1362 است. بخش نخست خلاصه این گزارش در شماره 390 راه توده منتشر شده است. اینک بخش دوم:
وضعیت رهبری سازمان در خارج از کشور، بعد از سال ١٣٦٢
از اوایل سال ٦٢ تا تشکیل پلنوم مهر ماه ١٣٦٣ شعبه مرکزی تشکیلات و سایر شعب مرکزی سازمان عملا منحل شده بوده است. تنها از فروردین و اردیبهشت ٦٣ هیئت سیاسی عملا برای تشکیل شعبه تشکیلات تصمیم میگیرد و این زمانی است که ارتباطات منظم ماهانه با اروپا برقرار شده بود. در ٦ ماهه اول (از سال مهر ماه ٦٢ تا نوروز ٦٣) تصمیمات مهم سازمانی در هیئت سیاسی اتخاذ میشد. برای نقل و انتقال امکانات و رفقای مسئولان و غیره از مرزهای زمینی افغانستان و اتحاد شوروی استفاده میشده است. کمیته ارتباطی داخل مستقر در افغانستان برای نقل و انتقال رفقای مسئول سازمان و پیکها نقش مهمی داشته است. عمده رفت و آمدها از مرز ایالت نیمروز افغانستان انجام میگرفته است. نقش کمیته مرزی سازمان در افغانستان نقش لجستیکی بوده است. این کمیته، ارتباط مستقیمی با تشکیلات داخل جهت هدایت آن نداشته است. در زمستان سال ١٣٦٣ بعد از تشکیل شعبه مرکزی تشکیلات، رهنمودی با عنوان "پرکار ولی منظم، پر شور ولی آرام" در راستای رهنمود اردیبهشت سال ١٣٦٣ به تشکیلات داخل داده میشود. این رهنمود "بر حفظ شکل و مضمون گروه های مستقل تشکیل شده، تاکید دارد، گروه های مستقل را شکلی مناسب می داند، و بر تشکیل گروههای هوادار برای نیروهای غیر مرتبط با تشکیلات مخفی سازمان تاکید دارد. این گروههای هوادار نیز، گروههایی مستقل و غیر مرتبط با یکدیگر و با وظایف گروههای مستقل تشکیل شده، فعالیت خواهند کرد." این رهنمود "گروههای مستقل را گروههایی مطلقا مخفی میداند، که فقط اعضای گروه از وجود موجودیت تشکیلاتی آن مطلع هستند، تمامی روابط بیرونی گروه باید با محملهای مناسبی که موجودیت گروه را روشن نکند، برقرار گردد." این رهنمود بر ارتباط منظم و مداوم این گروهها با شعبه مرکزی تشکیلات سازمان برای هماهنگی فعالیتها تاکید ویژهایی دارد. شعبه مرکزی تشکیلات علاوه بر حفظ و بر گسترش تشکیلات مخفی سازمان در داخل کشور همراه با تشکیل گروههای هوادار تاکید داشته است. اما همچنان سیاست تعرضی و مبتنی بر تکثیر و پخش وسیع اعلامیه و نشریه کار استوار بوده است. شعبه مرکزی تشکیلات سازمان در فروردین ماه سال ١٣٦٤ با اشاره به مصاحبه ری شهری و تشکیل سازمان امنیت متمرکز و با اتکا به برخی دادههای دیگر، یورش سازمان یافته و سراسری به سازمان را پیش بینی میکند. بخشنامه شعبه بر همین مبنا تاکید میکند که ارگانهای امنیتی رژیم با اتکا بر "اطلاعاتی که در پروسه فعالیت علنی، طی بازجوییها، جمع آوری اطلاعات توسط ارگانهای محلی رژیم، بر اثر تعقیب و مراقبتها جمع آوری و آرشیو شده است" یورش سراسری و سازمان یافته به سازمان را تدارک دیده و به تشکیلات هشدار باش میدهد. در رابطه با ارتباطات مکاتبهایی و تلفنی با داخل که تحت کنترل ارگان های اطلاعاتی بوده، در گزارش کمیسیون منتخب هیئت سیاسی تابستان ٦٣ آمده است: "در دوره مورد گزارش (سال ٦٢ تا ٦٣) تقریبا تمام ارتباطات سازمانی بجز یکی دو مورد از طریق مکاتبه و تلفن بدون رمز و ضوابط بوده است. این امر موجب شد که تقریبا ٨٠ درصد از ارتباطات این چنینی تحت کنترل قرار گیرند. آدرسهای ما در خارج همه شناخته شده بود یا شناخته شد. طی ٦ ماه اول سال ٦٣ به علت نبود ارگانهای اطلاعاتی و نبودن تجربه لازم در سازمان از سیستم ارتباطات مکاتبهایی به گونهایی کم خطر و با برنامه کمتر استفاده شد"
استقرار رهبری سازمان در اتحاد شوروی و محاسن و معایب آن
رهبری سازمان بخاطر زندگی در شهر تاشکند از بیشترین تمرکز و امکان دسترسی مداوم به یکدیگر برخوردار بوده است. اغلب اعضای رهبری سازمان و اعضای ارگانهای مرکزی سازمان بعنوان کادرهای حرفهایی تمام وقت در اختیار سازمان بوده، و امکان دسترسی روزانه به یکدیگر و برگزاری جلسات خود را داشته اند. اعضای رهبری سازمان دارای دفتر و کارمند اداری و دارای آرشیو بوده اند. این مجموعه، امکاناتی را برای رهبری سازمان فراهم آورده بود، که بتواند وظایف خود را بدون دغدغه و فارغ از مسایل معیشتی بعنوان کادرهای تمام وقت انجام بدهد. شاید در کمتر دورهایی از حیات سازمان رهبری سازمان در این حد متمرکز بوده باشد. هم مرز بودن ایران با اتحاد شوروی و یگانگی ایدئولوژِیک سازمان با حزب کمونیست اتحاد شوروی در نجات و پناه دادن به اعضا و اعضای کمیته مرکزی سازمان نقش اساسی داشت. سازمان از مرزهای اتحاد شوروی برای خارج کردن اعضای کمیته مرکزی و کادرها و اعضای سازمان که در خطر زندان و اعدام بودند، استفاده قابل توجهی کرد. سازمان در اتحاد شوروی از امکانات تحصیلی حزبی و دانشگاهی فراوانی برخوردار بود. در دوره استقرار کمیته مرکزی و بخشی از کادرها و اعضای سازمان در اتحاد شوروی تعداد قابل توجهی از رفقای سازمان در دورههای ۶ ماهه، ٩ ماهه و ۲ ساله مدرسه حزبی در تاشکند و مسکو تحصیل کردند. رفقای قابل توجهی از کادرها و اعضای سازمان توانستند به تحصیلات دانشگاهی در رشتههای مختلف بپردازند. اما در عین حال شیوه کار ارگان امنیتی شوروی (کا گ ب) و نوع سیستم اتحاد شوروی و نوع رابطه حزب کمونیست شوروی با احزاب برادر معایب و ضررهای زیادی برای سازمان ما که تشکیلات وسیعی در ایران داشت و تحرک، یکی از الزامات هدایت و تاثیرگذاری بر آن بود، داشت. این حد از تنگناهای ارتباطی و تحرکی برای رهبری یک سازمان سیاسی با تشکیلات عریض و طویل در کشور بسیار زیان آور و خطرناک بود. در مواردی هم مقامات شوروی بدون اطلاع رهبری سازمان تعدادی از اعضا و کادرهای سازمان را به ایران برگردانده اند. تمامی ابعاد آن و کم و کیف برگرداندن افراد مهاجر ایرانی به مرزبانان حکومت ایران برای ما روشن نیست. شکل برگرداندن استرداد به مقامات ایران نبوده است، بلکه مراجعه کنندگان را دو باره به همان نقطه مرزی که آمده بودند، می بردند و خواهان رفتنشان به داخل کشور می شدند. این کار مقامات شوروی فاصله چندانی با جنایت و فرستادن رفقا به مسلخ جمهوری اسلامی نداشته است. در رابطه با این قبیل حوادث ناگوار، فرخ نگهدار دبیر اول سازمان از طرف رهبری سازمان نامه ای اعتراضی می نویسد، اما متاسفانه این اعتراضات کتبی و شفاهی کارگر نبوده است. از همان اولین روزهای ورود رفقای گروه اول رهبری که وارد اتحاد شوروی شدند موضوع ارتباط با داخل و رفتن بخشی از رهبری به اروپا مطرح بوده است. در ملاقاتی که نگهدار با الیانوفسکی مسئول روابط بین الملل اتحاد شوروی داشته است در مورد انتقال رفقای رهبری سازمان به آلمان شرقی الیانوفسکی چنین میگوید: "فعلا مذاکره با آلمان ادامه دارد. آنها برخی مشکلات حاد دارند. صدای آلمان تا ترکیه می رسد. اما به ایران نمی رسد. باید قدرت رادیو دو برابر بشود. ما با رفقای آلمان مذاکره را ادامه می دهیم که مرکز لایپزیک برای فعالیت حزب و سازمان احیا شود.
سرکوب و پیگرد نیروهای سازمان از سال ١٣٦٢ به بعد
طی سال ٦٢ تشکیلات سازمان در ایالات لرستان، خوزستان (تنها ٥٠ نفر در اهواز)، اصفهان و شهرهای ارومیه و بخشهایی از تشکیلات تهران و تشکیلات کرمانشاهان و برخی از شهرهای آذربایجان ضرباتی را متحمل شدند. در این دو سال علاوه بر دستگیریها در تشکیلات، تعدادی از رفقای رهبری و مسئولان سازمان نیز دستگیر شدند. سیاست ارگانهای امنیتی در سال ٦٣ در قبال سازمان عبارتند از: ١- جمع آوری اطلاعات برای طراحی یک نقشه سرکوب موفق در مراحل بعد ٢- دستگیری کادرهای موثر شناخته شده. در راستای هدف فوق و تضعیف و تحلیل نیروی سازمان. بر اساس لیستی که سال ٦٣ تهیه شده حداقل ٩٠ کادر و عضو برجسته در تهران دستگیر شدند )از اواخر سال ٦٣ تا بهار سال ٦٤ وزارت اطلاعات اولین سرکوب سراسر خود را در مورد سازمان فدائیان خلق ایران (انشعابیون ١٦ آذر) به نمایش گذاشت. بیش از ٨٠ درصد تشکیلات آنان دستگیر و متلاشی شد. وزارت اطلاعات هم از این طریق به اطلاعاتی در رابطه با سازمان دست یافت و هم یک آزمایشی بود برای حمله آتی به سازمان. محمد ری شهری وزیر اطلاعات وقت رژیم در باره سیاست این وزارت در کتاب خاطرات خود توضیح می دهد: "پس از تاسیس وزارت اطلاعات در سال ١٣٦٣ که فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی نظام صورت متمرکزتری به خود گرفت، دو باره همه سرنخ های قابل توجه و ردهای مربوط به «اکثریت» در داخل و خارج کشور در دستور کار قرار گرفت. در مراحل نخست ضعف های اطلاعات را بر طرف کردیم؛ از جمله: ١- پس از متلاشی شدن «حزب توده»، تعداد قابل توجهی از کارمندان وزارتخانه ها و ارگان ها و سازمان های دولتی که وابسته به «اکثریت» بودند، خودشان با بهانه های رسمی از قبیل استعفا یا مرخصی بدون حقوق و سایر شقوق پوششی، کنار رفتند. کار اطلاعاتی روی این افراد مغفول مانده بود که در این مرحله روی آنها نیز متمرکز شدیم. ٢- کلیه کسانی که به هر نحو (محفلی، دوستانه، عاطفی) با هم در یک پرونده قرار داشتند و بیم آن می رفت که به تشکیلات وصل شده باشند، زیر نظر قرار گرفتند. ٣- کسانی بودند که در تحلیل «اکثریت» نیروهای بالقوه محسوب می شدند و قرار بود در سازماندهی جدید از آنها استفاده شود. ٤- شناخت کلیه کادرهای اصلی و مرکزیت در خارج از کشور و پیگیری خط تماس آنها با داخل کشور، ما را به معیارهای دقیق ناظر به شناسائی رده های مختلف تشکیلاتی «اکثریت» رساند. ٥- افراد اصلی وابسته به تشکیلات، اعضای شعب مرکزی (کارگری، دهقانی، تبلیغات، جوانان، و ...) مسئولان کمیته های ایالتی، اعضای هیئت های اجرائی در ولایات و ایالات، مسئولان نواحی و نیز مسئولان بلوک های سه گاه شمال، جنوب و مرکز را از افراد رده های پایین تفکیک کردیم، تا این امر در اولویت بندی های اطلاعاتی و عملیاتی لحاظ شود." در مورد مسافرت قانونی بعضی از مسئولان شناخته شده با بستگان نزدیک آنها به خارج از کشور، شواهدی قوی در دست است که وزارت اطلاعات آگاهانه اجازه داده است که افراد شناخته شده از کشور خارج شده تا بعد از بازگشت آنها را با دست پر تعقیب و دستگیر کند. با توجه به اینکه پلیس تلفنهای ما را با دقت در کنترل داشته، از هدف مسافرت آنها و بازگشت حتمیشان مطلع بوده است. عبدالرحیم پور: "اگر در رابطه با ضربات احتمالی صحبت کنیم. علل و عوامل را باید شناخت. وضع سازمان ما اینطور است که نیروهای ما شناخته شده هستند. عدم توجه به اصول سازمانگری لنینی که در هر شرایطی میبایست هسته مخفی داشته باشیم را باید یکی از عوامل مشخص ضربه پذیری امروزمان ببینیم. مشی سیاسی سابقمان تاثیرات معینی در روحیه ها گذاشته و بازتاب آن در تشکیلات دیده می شود. بعد از ضربات حزب نیز رهبری سازمان بدون برنامه و نقشه تشکیلات را گذاشت که خود بخود کار کند. عدم توجه به کار در میان کارگران –کار توده ایی- تلفیق کار مخفی و علنی اشکالات بوده است. تا پلنوم (منظور پلنوم مهرماه ١٣٦٣) گذشته ارگانی (منظور شعبه تشکیلات است) نداشتیم که هدایتگر باشد. یک حرکت خود بخودی بود. بر مبنای توان رفقای تشکیلات و با کسب حداقل تماس با رهبری کار می شد. بعد از پلنوم عامل بسیار مهمی برای جبران کم کاری های گذشته بار روی دوش تشکیلات گذاشته شد. تشکیلات تبدیل شد، به ماشین تبلیغات. و بیش از توان بار روی دوشش گذاشته شد. باعث شد که تشکیلات ما علیرغم نفوذ در میان مردم بیشتر به فرم بپردازد. در راستای این مسئله از نظر امنیتی رهنمودهای دادیم. از آنطرف بعلت نبود، نقشه اکثر کادرهای با تجربه را بیرون کشیدیم. کادر با تجربه خیلی کم در داخل داریم. در مجموع باید آماده ضربات خیلی جدی باشیم. روحیه تبلیغات اغراق آمیز در مورد سازمان نیز اشکال داشته است. این چنین نیست و اگر بخواهند بما ضربه بزنند، در اکثر استان ها ضربات شدید خواهیم خورد. می بایست با آمادگی برای ضربات که در این یک سال نهفته نیست، باشیم. علل و عوامل بلحاظ کیفی بطور جدی باقیمانده است. فکر می کنم ما ضربات جدی خواهیم خورد و اکنون نیز با چند رهنمود نمی توانیم، جلوگیری بکنیم."
کیفیت تدارک فنی-امنیتی پلنوم وسیع ٦٥ و تعقیب و مراقبتهای پلیس و دستگیریهای بعد از آن در سال ٦٥
نه شعبه تشکیلات و نه شعبه امنیت چهارچوبه دقیق و از پیش تدارک شدهای برای جلوگیری از انتقال اطلاعات غیر ضرور در جریان پلنوم ندارند. نه تنها رفقای هم گروه به اطلاعات عمومی زیادی از موقعیت همدیگر دست میابند، بلکه از سوی بعضی رفقای کمیته مرکزی و در جریان نطق های پیش از دستور و قرائت گزارش تشکیلاتی، شعبه تشکیلات به جلسه پلنوم، مسایل امنیتی مهمی افشا میشود. (نقل از گزارش شعبه امنیت) کریم جیلو: در آن موقع کسانیکه صحبت از رعایت مسایل امنیتی می کردند، در بهترین حالت متهم به کارشکنی و مقاومت در گسترس فضای دموکراتیک در سازمان و برخورد امنیتی با مسایل ایدئولوژیک می شدند و ... خود شعبه تشکیلات هم مثل بقیه علی الاصول با حساسیت ضرور به مخفی نگه داشتن مسایل مربوط به داخل و رفقایی که از داخل آمده بودند برخورد نمی کرد، ... یک بی اعتمادی و سوء ظن دو طرفه در مناسبات جناح های موجود در سازمان وجود داشت. که امکان هر نوع کار هماهنگ و متمرکز را برای حفاظت از اطلاعات حساس مربوط به رهبری و تشکیلات با موانع اغلب غیر قابل رفع مواجه می ساخت...
بدین ترتیب پلنوم وسیع فروردین ماه سال ۱۳۶۵ از روز ۲۵ فروردین به مدت یک هفته در شهر تاشکند پایتخت ازبکستان تشکیل شد. تمامی گزارش های ارگان های مرکزی بویژه شعبه مرکزی تشکیلات نشان می دهد، که طی سالهای بعد از انقلاب بویژه بعد از سال ١٣٦٠ به بعد هیچگاه دستگیری و تعقیب و مراقبت و اعدام مسئولان و اعضا و هوداران سازمان از طرف رژیم قطع نشده است. طی این سالها ارگانهای امنیتی رژیم از این دستگیری ها، استفادههای چند منظوره داشته است. یکی اینکه همواره به سازمان علیرغم خط مشی شکوفائی بعنوان دشمن و نیروی غیر قابل اعتماد نگاه میکرده است. دوم اینکه از طریق دستگیری اطلاعات خودش را راجع به سازمان تکمیل میکرده است. برخورد ارگانهای امنیتی رژیم در مقاطع مختلف با دستگیر شدگان از سازمان متفاوت بوده است. طی سالهای ٦٠-٦١ تعداد زیادی از دستگیر شدگان اعضای سازمان با وساطت سازمان و یا تاکید خود رفقا که عضو یا هوادار سازمان هستند، آزاد میشده اند. طی همین سالها مواردی نه چندان کمی نیز بوده است، که دستگیر شدگان را آزاد نکرده و حکم های سنگینی داده اند و حتی در مواردی نیز رفقای سازمان را علیرغم محرز بودن هویت اکثریتی اشان، اعدام کرده اند. محمد ری شهری وزیر اطلاعات وقت رژیم در خاطرات خود در باره ابعاد ضربات سال ۶۵ می نویسد: "سرانجام ۱۳ گروه مرکزی (مشتمل بر ۶۵ گروه مستقل و ۱۵ گروه و حوزه خودکفا) در ۲۹ تیر ماه ۱۳۶۵ زیر ضربه وزارت اطلاعات قرار گرفت و متلاشی شد. حدود ۷۵۰ نفر از رده های مختلف تشکیلات (شامل مشاور مرکزیت، کادر، عضو و هوادار تشکیلاتی که حدود هشتاد درصدشان را در بر می گرفت.) در سراسر کشور دستگیر شدند. همچنین تعدادی از عوامل نظامی و حدود ۲۰۰ نفر از عناصر تشکیلاتی گروه که در مراکز متعدد و مختلف نظام کار می کردند، جزو دستگیر شدگان بودند." بعد از سالهای ٦٠-٦١ که خط مشی "شکوفائی جمهوری اسلامی" بر سازمان مسلط شد، روند فعالیت علنی و تلاش برای فعالیت قانونی در سازمان غالب شد. همانطور که در بالا شرح مفصلش آمده است، در جریان سالهای ٦٠-٦١ جمهوری اسلامی تعداد زیادی از مخالفین خود را دستگیر و زندانی و در موارد متعددی آنان را بدون حساب و کتابی اعدام می کرد. اعضا و هواداران سازمان با توجه به خط مشی سازمان، برای اجتناب از در زندان ماندن و فرار از خطر مرگ احتمالی به دست زندانبانان خود که "اکثریتی" بودن خود را اعلام می کرده اند. در موارد زیادی نیز رهبری و مسئولان محلی سازمان چه از طریق نامه و چه از طریق اعلام اسامی افراد دستگیر شده در نشریه "کار" ارگان مرکزی سازمان، خواهان آزادی دستگیر شدگان بعنوان فدائی اکثریت میشدند. این سیاست در آن سالها در آزادی رفقای دستگیر شده، سازمان موثر بوده است. ارگانهای امنیتی جمهوری اسلامی در اجرای این سیاست تعدادی از نیروهای سازمان را شناسائی و پرونده اطلاعاتی خود در باره سازمان را تکمیل میکرد. بعد از ضربه به حزب توده ایران که هم در بین نیروهای سازمان و هم در افکار عمومی جامعه ضربه به سازمان هم تلقی شد. در رهبری و کادرها و اعضای سازمان تغییر تحولات زیادی صورت گرفت. سیاست رژیم و ارگانهای امنیتی آن، که دستگیری و سرکوب همزمان و بلافاصله سازمان همراه حزب توده ایران نبود، فرصتی طلائی برای سازمان بود که خود را سازماندهی جدید بکند. خود را از زیر ضرب خارج بکند. اما هیچ زمانی تعقیب و مراقبت های کادرها و اعضای سازمان از طرف ارگانهای امنیتی رژِیم قطع نشد. باید توجه داشت که اعضای متشکل سازمان بیش از بیست هزار نفر بوده است. ١٠ هزار نفر در سازمان مادر و ١٠ هزار نفر در سازمان جوانان متشکل بوده اند. بعد از ضربه به حزب توده ایران ارگانهای امنیتی رژیم بدون آنکه سیاست حمله سراسری و ضربتی به سازمان را داشته باشد. با دستگیری افرادی موثر از سازمان و شناسائی امکانات و ارتباطات آنان همواره بدنبال شناسائی و تعقیب کادرها و اعضای سازمان و جمع آوری اطلاعات از سازمان از این طریق بودند.
بررسی ضربات سال ١٣٦٥ توسط هیئت سیاسی و تصمیمات آن مومبینی: علت ضربات چیست؟ اول فاشیسم است و عدم درک فاشیسم از سوی ما. نبود دیدگاه و تحلیل معین که دقیقا کشور را از این نظر ببیند. شرایط عینی نیز قدرتمندی و توانائی رژیم در این عرصه است. برنامه های ما هنوز فعالیت در شرایط فاشیستی نیست، در شرایط دیکتاتوری است. رژیم که دارای پایگاه عظیم توده ای است، با شرایط پارتیزانی قدیم نمی توان فعالیت کرد. تلفیق امکانات توده ایی را با فعالیت مخفی باید تدقیق کنیم. حدس من این است که رژیم مدت های طولانی باقی خواهد ماند. اساس آنچه تداوم فعالیت ما را حفظ می کند نه گروه های خیلی مخفی، بلکه رفتن به سازمان های مردمی و از طریق قاطی شدن با مردم مخفی شدن است. نه از طریق بریدن از مردم و مخفی شدن. رژیم از نظر معنوی قوی است و نیروهای ما قوی نیستند. به جنبش ما شکست هایی وارد شده و ضربات روانی وارد شده است. طاهری پور: من اعتقاد ندارم که عامل عمده ضربه رشد فعالیت توده ای است. یا با چه گرایشی تامین امنیت را تامین می کنیم، با پیوند توده ای یا؟ شکست خط مشی رژیم که در رابطه با ما حرکت می کرد، عامل عمده ایی است. لحظه مناسبی را نیز انتخاب کرد. هدف عمده متلاشی کردن، شبکه های تشکیلاتی و دامن زدن به روحیه ضعف و عدم اعتماد و دامن زدن به انشعاب و انشقاق بود. هدف عمده ما حفظ تشکیلات موجود و بازسازی و ترمیم است. ارزیابی من از ضریب امنیتی گروه ها بسیار ضعیف است. برای حفظ خود باید به میان مردم رفت. سلطان آبادی: در علل ضربه اگر تحلیل بحران رژیم باشد. در سیاست شعبه باید نشست و جدی تر فکر کرد. حاکمیت مدتی نیرو را عقب کشید. ولی باید محور تعرض باشد. خودم فکر میکنم دو عامل بوده ١- رژیم می خواست ما را بزند و لذا هر جا دستش برسد، می زند. ناشی از بحران سیاسی نمی دانم. لذا باید منتظر ضربات بود. خلیق: این حکومت هنوز نیرو دارد و پایه توده ایی دارد و ما باید برای دراز مدت برنامه ریزی کنیم. عبدالرحیم پور: در چنین شرایطی جنبش توده ایی می تواند رشد کند و مغایر مصوبات هیئت سیاسی نیست. رفقا هیئت سیاسی چند سال است که تحلیل مشخصی ندارد. که ما بر اساس آن پیش برویم. من فکر می کنم چیزهای خیلی جدی در آتیه هست. پیشنهاد بحث دارم. مسئله نفوذ در سازمان و ارگانهای مرکزی آن از طرف وزارت اطلاعات تلاش پلیس امنیتی رژیم در این سالها در حول و حوش رهبری و ارگانهای موثر سازمان بیشتر متکی بر نفوذ در امکانات اطراف و حاشیهایی بوده است، تا نفوذ در خود ارگانهای مسئول و رهبری سازمان. مثلا در تاشکند تمامی عکس های عروسی ... که شامل عکس های اعضای کمیته مرکزی سازمان نیز بوده است، گم میشود و تلاش های رفقا برای یافتن آنها نیز به جائی نمی رسد. آنچه مسلم است، با انتشار کتابی مانند "خانه دایی یوسف" می توان به این نتیجه رسید که نیروههایی با انگیزههای مختلف، اطلاعاتی را از سازمان و رهبری مستقر در خارج از کشور و بویژه در تاشکند را برای استفاده آنی و آتی جمع آوری میکردهاند. زمانی که ارتباطات جمع آوری کننده آن اطلاعات را در کنار ارتباطات گسترده او با جمع وسیعی از ایرانیانی که بخاطر تحمل فشارهای سیستم عقب مانده آنزمان شوروی به نیروهای ضد شوروی و ضد کمونیسم و دارای ارتباط با سفارت ایران در شوروی گذاشته بشود، می توان به اهمیت این ارتباطات و جمع آوری آن اطلاعات در آن شرایط خاص که سازمان دارای تشکیلاتی مخفی وسیع در داخل کشور بود، پی برد. زمانی که با این جمع ایرانیان ارتباطات وسیع و اعتماد متقابل برقرار شده باشد. دیگر رد و بدل شدن این اطلاعات در جریان دیدارها به امری عادی بدل می شود. آنگاه ساده انگارانه خواهد بود که تصور شود، که وزارت اطلاعات بر استفاده و کسب اطلاعات از این نیروها چشم پوشیده و تمایلات نویسنده کتاب "خانه دایی یوسف"، مورد استفاده مامورین آن در تاشکند و شوروی قرار نگرفته باشد. بعد از دستگیری رفقای مسئول سازمان در سال ٦٥ بازجویان در کمیته مشترک تلاش میکرده اند که به رفقا القا بکنند که یک نفر نفوذی در سازمان است و از آنها خواستار رد پلنوم و مشی مسلحانه بودند. |
راه توده 391 18 دی ماه 1391