انتخابات فرمایشی نشانه ترس حکومت از سقوط است |
واقعیت آشکار این است که شیرازه حکومت از هم گسسته است. نه با ادامه دستگیری های سیاسی و نه حتی با برگزاری یک انتخابات فرمایشی تحت هدایت بیت رهبری این شیرازه دوباره گره نخورده و به هم وصل نخواهد شد. نه ادامه دستگیری ها، دلیل استواری حاکمیت است و انتخابات فرمایشی راه حل بحران عمومی جامعه و راه نجات حکومت به بست رسیده. حکومتی که به این حربه ها متوسل می شود، هم در داخل خود بشدت دچار ترس درونی و گرفتار رقابت است و هم در بیرون و از سقوط ناگهانی بیم دارد. تمام راه حل های اینگونه ای که حکومت به طناب آنها چنگ می زند، در دوران شاه نیز طی شد و شخص شاه جلوتر از همه همراهانش سرانجام از نفس افتاد. عده ای کم اطلاع مدعی می شوند که این آقایان چون نمی خواهند اشتباه شاه را تکرار کنند و شاهد سقوط خویش باشند، مردم را سرکوب و از صحنه خارج و صندوق سازی و رئیس جمهور سازی می کنند. درحالیکه، واقعیت خلاف این است. شاه نیز همه این راه ها را رفت. این نوع استدلال ها اگر تشویق به انفعال نباشد، از سر بی اطلاعی است. شاه، همه راه هائی که آقای خامنه ای می رود را رفت. نه تنها در کودتای 28 مرداد و سالهای پس از آن، نه تنها در 15 خرداد، بلکه در سال 56 و 57 نیز این راهها را رفت، اما در سال انقلاب بدلیل وسعت جنبش انقلابی، گستردگی آگاهی مردم از ماهیت حکومت، فقری که در محلات حاشیه نشین تهران و شهرهای بزرگ کشور مسلط شده بود، روستاهائی که خالی شده و ساکنانش روز به روز به این حاشیه نشین ها اضافه می شدند، اختلاف فاحش طبقاتی و... دیگر آن راه های امتحان شده جواب نمی داد. دیدیم که در چند خیز – مانند کشتار میدان ژاله تهران- که تقلید 15 خرداد و 30 تیر 1331 بود پاسخ نداد. شرح جنایاتی که در زندان ها مرتکب شد نیز بی نیاز از تکرار است و از قول شکرالله پاک نژاد در راه توده ای که در برابر خود دارید آن را می خوانید. رژیم شاه نیز در سال انقلاب، برای گریز از انقلاب، یک شبه یورش آورد و دهها چهره سیاسی و هنری و ادبی کشور را دستگیر و به زندان منتقل کرد و نزدیک به دو تا سه ماه نیز آنها را در زندان نگهداشت. اما جنبش انقلابی مردم بی اعتناء به این دستگیری ها به سوی هدف ادامه یافت. در کاروانسراسنگی – فاصله تهران و کرج- به مردمی که از مراسم بزرگداشت مصدق می آمدند یورش برد و سیاسیون وقت را زیر باتوم و چماق گرفت. از جمله مرحوم داریوش فروهر که تا پایان عمر از درد گردن ناشی از آن یورش می نالید! این عجز حکومت است که تصور کند با انتخابات فرمایشی و ادامه سرکوب سیاسی می خواهد راه شاه را که او تا آخرنرفت را برود. اتفاقا شاه هم تا آخر رفت و سقوط کرد. شاه هم در تمام طول سال 1356 بیشتر و در سال 1357 کمتر، همین استدلال هائی را می کرد که مقامات اطلاعاتی و امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی اکنون می کنند. معترضان را عده ای اغتشاشگر و فتنه گر که از آنطرف مرزها (اشاره به اتحاد شوروی وقت) خطاب کرد و گفت که آنها فریب خورده اند. شاه هم گفت که فتنه زیر سر انگلستان و رادیو بی بی سی است. و این شباهت ها چه درس آموز است و حکومت ها تصور می کنند از تافته حکومت قبلی نیستند و جدا بافته اند! حرف ها و طرح های جنون آمیزی که این روزها از دهان امثال احمد جنتی و فرماندهان تاجر شده سپاه و باند احمدی نژاد و وابستگان بیت رهبری بیرون می آید و برای خود صندوق می سازند و رئیس جمهور تعیین می کنند، بیش از آن که نشانه اقتدار و تثبیت حکومت باشد، نشانه از هم گسیختگی و پاره شدن شیرازه های حکومت است. فرض را بر این بگذاریم که درهای زندان ها را هم باز نکردند و انتخاباتی فرمایشی را هم سر همبندی کردند و یکنفر دیگر را به جای احمدی نژاد کردند داخل ساختمان ریاست جمهوری. بسیار خوب! با این جامعه منتظر شورش، جامعه فقر زده، اقتصاد سقوط کرده، پول ملی نابود شده، اختلافات روز افزون درون حکومتی، غارت و رشوه و اختلاس و دزدی و سقوط تمام معیارهای اخلاقی جامعه که حکومت خود مشوق و مروج آن است چه می کنند؟ با مردمی که اعتمادشان نسبت به حکومت چنان فرو ریخته که آقایان علما در قم بیمناک سقوط اعتبار اسلام و تشیع درایران اند چه می کنند؟ با خطرخارجی که حکومت فاقد مشروعیت اگر در برابر آن زانو هم بر زمین بزند بی فایده است چه می کنند؟ با ساکنان شهرک های وسیع سپاه که حکومت به امید دراختیار داشتن حمایت آنها، حساب این شهرک ها را از بقیه مردم جدا کرده اما با جنبش نارضائی در همین شهرک ها نیز روبروست چه می کند. یک هفته عقب افتادن حقوق بدنه سپاه در این شهرک ها ولوله برپا کرده بود. در سراسر ایران اعتصاب و تحصن و اعتراض کارگری جریان دارد. چایکار و برنجکار و پنبه کار و چغندر کار و باغدار مشتشان بر آسمان است. جنبش استادان به جنبش دانشجوئی پیوند خورده است، و فرهنگیان همان را می گویند که کارکنان بیمارستان ها می گویند. همه از گرانی و تبعیض و اخراج، نابودی و گرسنگی و ... خشمگین اند. با این مشت ها که بر دیوار حکومت کوبیده می شود چه می کنند؟ یگانه راه حل برون رفت از این وضع، سپردن انتخابات بدست مردم است تا پس از برگزیدن رئیس جمهوری که به او اعتماد دارند و از او پشتیبانی می کنند، یک بسیج ملی برای حل بحران همه جانبه سازمان داده شود. با افزودن شمار زندانیان سیاسی و انتخابات فرمایشی نه تنها مشکلی حل نمی شود، بلکه گره محکم تری بر گره کنونی زده می شود. با دستگیری ها و بسته نگهداشتن در زندان ها و انتخابات فرمایشی، درد بی خردی و جنون قدرت درمان نمی شود. چنان که این درد بی درمان، نظام استبدادی شاه را زودتر از سرطانی که گریبان شاه را گرفته بود به زانو در آورد. |
راه توده 391 18 دی ماه 1391