|
||
|
||
پنجمین شماره نشریه اندیشه پویا حاوی مقالهای است با عنوان "مذاکرات پنهان" نوشته "مارک گازیوروسکی". نویسنده امریکایی. انتشار این مقاله آقای گازیوروسکی بحث و گفتگوهایی را در فضای سیاسی و مطبوعاتی ایران برانگیخت. ابتدا نشریات راست حکومتی بخشی از این مقاله را بزرگ کردند که در آن گفته شده بود که دولت موقت اطلاعات مربوط به حمله عراق به ایران را که از امریکا دریافت کرده بود در اختیار آیت الله خمینی و شورای انقلاب قرار نداد. در مرحله بعد طرفداران مهندس بازرگان و دولت موقت وارد میدان شدند با این استدلال که اخبار مربوط به حمله عراق به ایران پیشتر هم مطرح بود و حکومت یا آیت الله خمینی به آن توجه نکرد. کار به جایی رسید که برخی نوشتند اصلا "می خواهند گناه خمینی را به گردن بازرگان بیاندازند". در این میان یک سایت سیاسی هم ناگهان به یاد مقالهای افتاد که در آن به موسوی خوئینیها و جنبش سبز و اصلاحات بدلیل پشتیبانی از تسخیر سفارت امریکا حمله شده بود. ظاهرا تنها جریانی که وارد بحث نشد همان جدی ترین نیروی سیاسی موجود در ایران، یعنی جنبش سبز بود که بلوغ خود را در فاصله گرفتن از اینگونه مباحث کوته بینانه و انحرافی نشان داد. در همه این بحثها ولی مسئله اصلی فراموش شد. آنکه اصلا این مقاله چه میگوید و آنچه میگوید تا چه اندازه اعتبار دارد که حالا براساس آن عدهای به جان هم بیفتند و برعلیه یکدیگر لشکرکشی کنند؟ "مارک گازیوروسکی" نویسنده "مذاکرات پنهان" در ایران کمابیش شناخته شده است. گفته شده که ایشان برای نوشتن این مقاله 5 صفحهای حدود 10 سال پژوهش کرده است که واقعا معلوم نیست اینگونه ادعاها چه اعتباری دارد. بخش عمده این مقاله متکی به اسناد سفارت امریکا یا باصطلاح "لانه جاسوسی" است که همه آن بصورت دیجیتال درآمده و بنابراین با دادن نام بازرگان و انتظام و غیره میتوان در چند دقیقه همه موارد مربوط به این افراد را درآورد و کنار یکدیگر قرار داد. بخش دیگر آن هم اسنادی است که آقای گازیوروسکی مدعی است که از طبقه بندی محرمانه خارج شده یا ایشان براساس "قانون آزادی اطلاعات" بدست اورده است. اطلاعات کاملا آزاد و اسناد "از طبقه بندی خارج شده"ای که بر حسب تصادف موید ادعاهای آقای گازیوروسکی است. بقیه استنادات ایشان هم گفتگوی تلفنی یا حضوری با فلان مسئول وزارت خارجه امریکا، یا مقام سازمان سیا و دیگر کسانی است که نامشان در این گزارشها رفته است. از قرار، ایشان برای پژوهش هایشان دسترسی مستقیم به مقامات وزارت خارجه امریکا و سازمان سیا و سیاستگزاران تا سطح جیمی کارتر و برژینسکی دارد که جایگاه "پژوهشگران" را در نظام امریکا نشان میدهد! آقای گازیوروسکی در این مقاله چه میگوید و چگونه و با چه هدفی وارد بحث شده است؟ کل نوشته ایشان درباره مذاکرات پنهان بر این اساس تنظیم شده است که گویا ایالات متحده امریکا در حال دادن اطلاعاتی به ایران درباره احتمال حمله عراق به ایران بوده است که ناگهان با تسخیر سفارت این "مبادله اطلاعاتی و امنیتی" برهم خورده است و حتما جنگ ایران و عراق ناشی از برهم خوردن این مبادله اطلاعاتی یا ناشی از ندادن خبر آن به مقامات حکومتی از سوی بازرگان و دولت موقت بوده است. ایشان از میان هزاران صفحه سندی که در سفارت امریکا یافت شده چند جملهای را که مربوط به عراق یافته در کنار چند سند دیگر که ظاهرا برای تایید این ادعا اجازه انتشار یافته قرار داده و کل ماجرای برخورد امریکا با انقلاب ایران و جنگ را وارونه کرده است و سایت ها و نشریات داخلی شتابزده افتاده اند در دریگ حلیمی که ایشان سر بار گذاشته است. آقای گازیوروسکی در توهین به شعور و آگاهی خوانندگان خود تا آنجا پیش میرود که در مصاحبه با "اندیشه پویا" درباره همین مقاله میگوید: "امریکاییها یک تهاجم عراقی را نمیخواستند. چنان که دیدیم جنگ ایران و عراق برای امریکا یک بحران بود. قیمت نفت بالا رفت و تمام منطقه برای هشت سال بی ثبات شد. امریکاییها با هشدار دادن به ایران برای آمادگی داشتن دربرابر عراق، میخواستند جلوی وقوع جنگ را بگیرند." این نگاه ساده نگرایانه و بی پایه به سیاست امریکا که گویا "تهاجم عراقی را نمیخواستند" یا سیاست آن براساس بهای نفت تنظیم میشود، یا جنگ ایران و عراق برای امریکا "بحران" بود، شاید برای کسانی که آن دوران را به خاطر ندارند و از نقش امریکا در شروع جنگ و بیش از آن در ادامه جنگ بی خبر هستند و علاقه به مطالعه و بررسی عمیق هم ندارند خوشایند و سندی محکم تر از آیههای کتب مذهبی باشد، ولی برای کسانی که سیاست و حوادث آن دوران را حتی از دور دنبال میکردند کمترین ارزشی ندارد. هنوز مدت طولانی از دو جنگ علیه رژیم عراق سپری نشده که امریکا به بهانه دروغین وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق بدان دست زد و کمترین اهمیتی به بی ثباتی منطقه و تهدید و اقدام صدام حسین در آتش زدن چاههای نفتی و "بالا رفتن بهای نفت" نداد. و حمله به افغانستان و بی ثباتی دراین دو کشور که همچنان ادامه دارد. ثبات منطقه تا زمانی برای امریکا اهمیت داشت که این ثبات در خدمت سیاست توسعه طلبی ان کشور باشد و منطقه همچون منبع صدور مواد خام به کشورهای سرمایه داری و ورود کالاهای ساخته شده باشد و انقلاب ایران این ثبات را برهم زده بود و باید سرکوب میشد. آقای گازیوروسکی با شاخ و برگ دادن به دو جمله که در کل چندهزار صفحه اسناد سفارت امریکا درباره حمله عراق یافته و وصل کردن آن به سابقه ارتباطهای امیرانتظام و دولت موقت با امریکا مقاله خود را طولانی کرده است، در حالی که کل این مطالب اصلا به هم ربطی ندارند. آن اسناد دیگری هم که ایشان بعنوان سند دادن اطلاعات به ایران درباره حمله به عراق ارائه میدهد اساسا دارای چنین محتوایی نیست. چنانکه مثلا در نوشته خود به سندی اشاره میکند که گویا از طبقه بندی محرمانه خارج شده و موید آن است که ایالات متحده اطلاعاتی درباره نقل و انتقال نیروهای رزمی عراق داشته که به ایران داده است. ایشان احتمالا حساب کرده که کسی به اصل سند مورد ادعای ایشان مراجعه نخواهد کرد. در حالیکه با مراجعه به آن چنین میخوانیم: "عراق ادعای ایران درباره اینکه در حال جابجایی وسیع نیروهایش در مرزهای با ایران است را رد کرد... احتمال قویتر آن است که این جابجاییها مربوط به معاهده همکاری نظامی میان سوریه و یا اردن با عراق است" به عبارت دیگر این امریکا نبوده که اطلاعاتی درباره جابجایی عراق به ایران میداده، بلکه این ایران بوده که مدعی چنین جابجاییها بوده است و امریکا این ادعا را رد کرده و اعلام میکرده که این جابجاییها مربوط به معاهده عراق با سوریه و اردن است. محتوای یک سند دیگر که آقای گازیوروسکی به آن اشاره نمیکند در این زمینه نیز جالب است. این سند عبارتست از از گزارش لینگن (كاردار سفارت امریكا در تهران بعد از انقلاب) به وزیر خارجه. فوری 18-4-58 موضوع: علاقه امیر انتظام به اطلاعات مشترك ... معاون فعلی نخست وزیر "انتظام" كه اكنون سفیر تعیین شده برای پنج كشور اسكاندیناوی است، در ملاقات با من قویا خواستار مبادله هرگونه اطلاعات در مورد سیاستهای داخلی ایران و مقاصد عراق نسبت به ایران شد. ... من راهنمائی وزارت را در این مورد خواستارم. از نقطه نظر منافع ما در اینجا جواب مثبت میتواند به مراتب سودمند تر باشد. سهیم كردن دولت موقت در ارزیابی از وضع عراق میتواند معرف این باشد كه امریكا همان طور كه میگوید توجه زیادی به ثبات در منطقه خلیج فارس دارد. فرض كنیم كه میتوانیم چیزهائی بدهیم مبنی بر این كه عراق قصد جنگ ندارد و در این مسایل تعادل ببخشیم. این، میتواند مواضع میانه روی را تقویت نماید..." این سند درست عکس آن چیزی است که آقای گازیوروسکی مدعی است امریکا از آن خبر داشته و قصد داشته به ایران نسبت به آن هشدار دهد. آقای گازیوروسکی میگوید که در سال 1358 امریکا در مورد حمله عراق به ایران مطمئن نبود که قطعا درست است زیرا این حمله یک سال بعد صورت گرفت. ولی به معنای آن نیست که امریکا خواهان جنگ عراق با ایران نبود و به طولانی شدن آن کمک نکرد. تا پیش از این، مخالفان تسخیر سفارت امریکا مدعی بودند که تسخیر سفارت موجب شد که امریکا در مسیر دشمنی با ایران قرار گیرد و عراق را به شروع جنگ تشویق کند.* آقای گازیوروسکی اکنون یک گام پیشتر گذاشته و مدعی است اصلا امریکا داشت جلوی جنگ رامی گرفت و تسخیر سفارت مانع از آن شد و جنگ هم گویا بعدا به "بحران" برای امریکا تبدیل شد. البته بحرانی که از درون آن از میان بردن همه رمق و توان انقلاب ایران، رفتن کویت زیر پرچم امریکا و حمله و ویرانی عراق و افغانستان بیرون آمد. در تمام تاریخ پس از جنگ جهانی دوم هیچ دو حادثهای بیش از ورود نیروهای شوروی به افغانستان و تداوم جنگ ایران و عراق به سیاست ایالات متحده امریکا خدمت نکرده است. ایالات متحده نه تنها مشوق مستقیم حمله عراق به ایران بود، بلکه از طریق ژنرالهای ارتش شاهنشاهی و دامن زدن به توهم شاهپور بختیار، آنان را به مشاوره دادن به صدام حسین تشویق کرد که اسناد آن مدتهاست افشا شده است. امریکا بعدها نیز به رهبران ایران وعده داد که در صورت سرکوب حزب توده ایران و فاصله گرفتن از اتحاد شوروی به ایران در جنگ کمک کند و ماجرای "ایران – کنترا" حاصل این وعده برای طولانی تر کردن هرچه بیشتر جنگ بود. واقعیتی که رهبری حزب توده ایران در زمانی که هنوز امکانی برای فعالیت داشت بارها بر آن تاکید کرد و نسبت به آن هشدار داد. به مطالب و نوشتههای همان دوران مراجعه کنیم. نورالدین کیانوری رهبر حزب توده ایران در پرسش و پاسخ 12 تیرماه 1361 چنین میگوید: «"رادیو صدای ایران (متعلق به سلطنت طلب ها- راه توده) در اول تیرماه 1361- چهار هفته پس از پیروزی در آزاد سازی خرمشهر، در 3 خرداد 1361- مقاله بسیار جالبی را از مركز مطالعات استراتژیك دانشگاه "جورج تاون" در باره جنگ عراق علیه ایران منتشر ساخت. این مركز مهمترین مركز مطالعات استراتژیك امریكاست و به دولت امریكا خط میدهد. گزارش این مركز خط دورانی آینده جنگ تحمیلی عراق و ایران است. این گزارش شامل نكات زیر است: 1- جنگ خلیج فارس به سود عربستان سعودی، اسرائیل و ایالات متحده امریكاست. صدام حسین فرد نیرومند اعراب احتمالا به دلیل پیروزیهای ایران بر نیروهایش، قدرت را از دست نخواهد داد. 2- جنگ نزدیكی بیشتری را میان عراق و رژیمهای محافظه كار خلیج فارس بوجود خواهد آورد و تهدید ایران موجب تشكیل محور اردن، عراق و عربستان سعودی شدهاست و امروز مناسبات عراق با كشورهای خلیج فارس در اوج خود قرار دارد. 3- شورای همكاری خلیج فارس به رهبری عربستان، بغداد را به داخل برنامه ریزی نفتی خود كشاندهاست. شكستهای نظامی عراق به تهدید آن كشور علیه رهبری عربستان سعودی، در خلیج فارس پایان داد، اما ایران همچنان تهدیدی برای كشورهای كوچك خلیج فارس به شمار میآید. 4- جنگ ایران وعراق از راه كاهش تهدید اعراب و منزوی كردن سوریه منافع امنیتی اسرائیل را بیشتر حفظ كردهاست. 5- ایران و عراق احتمالا به تجدید تسلیحاتی خود خواهند پرداخت. یك مسابقه تسلیحاتی آغاز خواهد شد كه در آن احتمالا قدرتهای بزرگ در گیر خواهند بود. 6- در این میان اگر صدام سقوط كند و اوضاع ناثابتی در عراق بوجود آید، منافع اقتصادی غرب آسیب خواهد دید. 7- گسترش مناسبات عراق و امریكا ادامه خواهد یافت و مناسبات بغداد و واشنگتن بدلیل بی میلی مسكو از ارسال اسلحه به عراق در طول جنگ گرم تر شده است. در این گزارش به دولت ایالات متحده توصیه شدهاست كه حمایت خود را از تركیه و پاكستان افزایش دهد تا بتواند با فشارهای احتمالی علیه كشورهای عربی حاشیه خلیج فارس مقابله كند.» نورالدین کیانوری نتیجه میگیرد: «این گزارش صاف و پوست كنده نشان میدهد كه نقشه امپریالیسم امریكا این است كه با رساندن همه گونه كمك به عراق، یك جنگ فرسایشی طولانی به ایران تحمیل كند تا ایران از لحاظ اقتصادی، نظامی تا آنجا تضعیف شود كه مجبور به تسلیم گردد. نظر حزب توده ایران در این باره همان است كه بارها و بارها آن را تكرار كردهایم و به همین مناسبت هم پیوسته فحش و ناسزا خوردهایم. نكته جالب دیگر در این گزارش نقش تركیه و پاكستان در استراتژی امریكاست.» کیانوری در آخرین پرسش و پاسخ خود پیش از بازداشت، در 29 آبان 1361 با اشاره به سرمقاله روزنامه اطلاعات که از ادامه جنگ با اتکای "نیروی لایزال توده و نصرت الله" دفاع کرده بود، بر ضرورت خاتمه دادن سریع به جنگ پای فشرده و میگوید: «آیا استراتژیستهای جمهوری اسلامی این حساب دودوتا چهارتا را كردهاند كه خواهند توانست "با تكیه به نیروی لایزال تودهها و نصرتالله" بدون در گیر شدن در یك جنگ فرسایشی طولانی و در كوتاه مدت و با ضربات نیرومند، دشمن را كه دیگر نیروی بعث عراق نخواهد بود، بلكه تمام دنیای امپریالیستی است از پا درآورند و متجاوز را تنبیه كنند؟ آیا رهبری جمهوری اسلامی این حساب را كردهاند كه "نیروی لایزال تودهها" ممكن است لایزال نباشد و توانائی تنبیه متجاوز را نداشته باشد، باز هم با توجه به این واقعیت كه دشمن تنها عراق با چهارده میلیون نفر نیست… سیاست موذیانه امریكا اكنون چنین است كه از یكسو نمایندگان ژاپن، پاكستان و تركیه به ایران میآیند و علیرغم اینكه هر سه نمایندگان امپریالیسم امریكا هستند به ایران وعده كمك و همكاری میدهند. از سوی دیگر چند روز بعد همین نمایندگانشان به عراق میروند و به احتمال زیاد پشتیبانی كشورشان را به صدام حسین ابلاغ میكنند. » (نورالدین کیانوری – پرسش و پاسخ 29 آبان 1361 – انتشارات حزب توده ایران) بدینسان اگر با مطبوعات و اطلاعات و گزارشهای خود مقامات و دانشگاههای امریکا در همان دوران مراجعه کنیم آنقدر سند و مدرک درباره منافع امریکا در ادامه جنگ خواهیم یافت که ادعاهای آقای گازیوروسکی در مورد اینکه جنگ برای امریکا "بحران" بود و نفت را گران کرد کمترین اعتباری نخواهد داشت. ولی مقاله "مذاکره پنهان" آقای گازیوروسکی حاوی یک نکته بسیار مهم دیگر است. ایشان دادن اطلاعات درباره جابجایی نیروهای نظامی عراق را در پیوند با تلاش امریکا برای راه اندازی پایگاه جاسوسی "تکسمن" که در شمال ایران علیه اتحاد شوروی به عملیات جاسوسی مشغول بود و با انقلاب ایران تعطیل شده بود میداند و مینویسد: "در این برهه مقامهای آمریکایی بهدنبال راههایی برای ادامه فعالیتهایشان در تأسیسات دیدبانی الکترونیک "َتکسمَن" بودند. یکی از فکرهایی که به ذهنشان رسید، راهاندازی مجدد یکی دیگر از تأسیسات دیدبانی الکترونیک با اسم رمز "آیبِکس" بود تا بعد از اینکه دیدند آیبِکس چقدر میتواند به دردشان بخورد، برای ترغیب مقامهای ایرانی به راهاندازی مجدد تَکسمَن تلاش کنند." وی درباره تاسیس آیبکس مینویسد: "اوایل دهه پنجاه که فکر تأسیس آیبِکس مطرح شد، رفتار عراق در قبال ایران بسیار خصمانه بود. پیش از وقوع انقلاب ایران، بیشتر بخشهای سیستم آیبکس فعال شده بودند، از جمله پایگاههای زمینی استراق سمع که امکانات الکترونیک داشتند، و سه هواپیمای سی-۱۳۰ که میتوانستند پیامهای رادیویی را رصد کنند و از داخل حریم هوایی ایران بهصورت مورب عکسهایی بگیرند." از نظر آقای گازیوروسکی ایران میتوانست با استفاده از تاسیسات آیبکس فعالیت عراقیها را رصد کرده و جلوی جنگ را بگیرد. بنابراین "مقامهای آمریکایی تصمیم گرفتند به همتاهای ایرانیشان در مورد آیبکس و چگونگی راهاندازی آن اطلاعات بدهند، هم به این قصد که به آنها امکانی را برای رصد تدارکات عراق به منظور حمله به ایران بدون تکیه به اطلاعات آمریکا بدهند و هم به این امید که چنین اقدامی راهگشایشان برای راهاندازی مجدد تکسمن باشد." "در جریان دیدار مقامهای آمریکایی با عباس امیرانتظام سفیر ایران در استکهلم، مجموعه کتابچههایی دربرگیرنده دستورالعملها و نیز راهنماهایی را برای بهرهبرداری از آیبکس فراهم کرد و ۱۳ مهرماه آنها را تحویل امیرانتظام دادند... مقامهای آمریکایی بعد موضوع تأسیسات تکسمن را پیش کشیدند و امیرانتظام قول داد موضوع را با مقامهای ایران مطرح و مقدمات دسترسی دوباره آمریکاییها به تکسمن را فراهم بیاورد." این بخش از مقاله آقای گازیوروسکی دارای اهمیت است، نه از آن جهت که امریکا میخواست ایران انقلابی را دوباره به دایره پایگاه نظامی خود در منطقه علیه اتحاد شوروی بکشاند، نه از آن جهت که دولت موقت هم با این طرح موافق بود، بلکه از آن جهت که هدف "مذاکرات پنهان" و حداقل چیزی را که امریکا از ایران انتظار داشت آشکار میکند. آقای گازیوروسکی با آن همه آشنا و رفیق و دوست و "پژوهشگر" که در سازمان سیا و وزارت خارجه امریکا دارد بی دلیل ناگهان به یاد "مذاکره پنهان" نیفتاده است. مقاله "مذاکره پنهان" در شرایطی منتشر میشود که "مذاکره پنهان" دیگری همین امروز میان ایران و امریکا جریان دارد. از مقاله آقای گازیوروسکی آشکار میشود که امریکا میخواهد مذاکره پنهان امروزین از همان جایی ادامه پیدا کند که 30 سال پیش با اشغال سفارت متوقف شده بود. یعنی تبدیل شدن ایران به پایگاه نظامی و جاسوسی آمریکا در منطقه، به عبارت دیگر تسلیم بدون قید و شرط ایران و بازگشت به دوران پیش از انقلاب. اشاره به "مذاکرات پنهان" دیروز برای فراهم کردن زمینه ذهنی "مذاکرات پنهان" امروز است. امریکا در این خواست خود برای تسلیم بدون قید و شرط دچار خوش بینی زیاده از حد نیست زیرا دولت احمدی نژاد – خامنهای همه شرایط را برای چنین تسلیمی جمع کرده و روزبروز بیشتر فراهم میکند. از ویران کردن ظرفیت تولید و مقاومت ملی گرفته تا وابسته کردن همه حیات اقتصادی کشور به تصمیم امریکا درباره تحریم ها. از کودتا علیه میرحسین موسوی و سپردن کار بدست مداحان و چاپلوسان بی لیاقتها گرفته تا کوشش برای تغییر ذهن مردم و رواج ساده نگری و ساده انگاری در همه عرصهها که شخص احمدی نژاد و علی خامنهای مبلغ و نماینده اصلی ان در کشور شده اند. آنان با حذف و حصر و زندانی کردن همه سیاستمداران با سابقه و انقلابیون پایدار از عرصه سیاست و مطبوعات، کار را بدست مداحان و تازه به دوران رسیدههای سیاسی و مطبوعاتی سپرده اند که با ترویج ساده نگری، مردم و گاه خود را نیز فریب میدهند. درگیری و هیاهویی که بر سر مقاله آقای گازیوروسکی برخاست - بدون آنکه حتی یک کلمه از آن نقد شود- نشانه سقوط فضای سیاسی و مطبوعاتی ما در هشت سال گذشته و خطریست که از این جهت نیز آینده کشور را تهدید میکند، فضایی که در آن یک امریکایی بنام "پژوهشگر" میتواند با نوشتن مطلبی حاوی تبلیغ ساده نگری و دروغ آشکار، نیروهای سیاسی ایران را به جان هم اندازد و سپس خود همچون قاضی بنشیند و در میان آنان داوری کند.
* مثلا نگاه کنید به گفتگوی روزنامه شرق با هرمیداس باوند که جنگ را ناشی از تحریک امریکا بدلیل تسخیر سفارت آمریکا در تهران معرفی می کند. در سایت تاریخ ایرانی |
راه توده 394 9 بهمن ماه 1391