افسوس، که آقای خمینی
|
در هفته ای که پنجشنبه (امروز) آخرین روز آنست، علی مطهری نماینده مجلس در گفتگویی با خبرآنلاین از دیداری که همراه با شماری از نمایندگان مجلس و خانوادههای شهدا و گروههای دیگر با آیتالله خامنهای داشته است خبر داد. مطهری درباره پرسشی که در این دیدار درباره ادامه حصر میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد با آیتالله خامنهای داشته است چنین گفت: "گفتم از نظر من و بسیاری از افراد، ادامه حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی به نفع کشور و انقلاب نیست و ضرورتی ندارد. اگر یکی از این دو در این حال از دنیا برود، مسئله به صورت یک غده چرکین برای جمهوری اسلامی باقی میماند. از جناب عالی درخواست میکنم که به قوه قضائیه دستور بدهید که این موضوع را تمام کنند. اگر لازم است محاکمه شوند، همراه سایر اطراف ماجرا محاکمه شوند و به قضیه خاتمه داده شود. ایشان فرمودند: "من قبلا درباره بصیرت صحبت کردهام. جرم اینها بزرگ است و اگر امام (ره) بودند شدیدتر برخورد میکردند. اگر اینها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعا شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کردهایم." تردید نیست که آقای مطهری چوب شهامت طرح این پرسش و افشای پاسخ آقای خامنهای به آن را خواهد خورد. حداقلش آن است که خواهند کوشید او را از راه یافتن به مجلس آینده باز دارند و حداکثر هم .... البته آقای خامنهای که عادت کرده افرادی دست چین شده به ملاقاتش رفته و او یکجانبه برای آنان سخنرانی کند آشکارا آماده طرح چنین پرسشی در برابر جمع نبوده و اگر نه، پاسخی این چنین متناقض و عجولانه نمی داد. شرایطی که در حول و حوش رهبر درست کرده و او را در زمره مقدسات آورده اند، عملا بیش از هرچیز به ظرفیت و تدبیر خود رهبر لطمه زده که نمونه آن را در کودتای سال 88 و خطبه نماز جمعه و جمله معروف "نظر من به نظر احمدی نژاد نزدیک تر است" و "فتنه" خواندن اعتراض مردم دیدیم. نماز جمعهای که اوج بی تدبیری وی را در شناخت شرایط و افراد و اداره کشور نشان داد و چهار سال بحران و غارت تا مرز فروپاشی را روی دست کشور و مردم ایران گذاشت. احمدی نژاد هم که نظراتش به نظرات "آقا" نزدیک تر بود پس از چندی دیگر پاسخ پیغام و پسغامها و نامههای "آقا" را هم نمی داد یا با عبارت "عزت زیاد" که ورد زبان جاهلهای سابق محلات بود، آن را خاتمه می داد. بله! نظر آقای خامنهای به نظریات احمدی نژاد واقعا هم نزدیکتر بود. آقای خامنهای در همین چند جمله پاسخ به علی مطهری، خود در نقش قوه قضائیه و دادستان و قاضی یکجا ظاهر شده و برای کروبی و موسوی و رهنورد حکم صادر کرد. کسی نبود از ایشان بپرسد که "مجرم" به کسی می گویند که اتهامش ثابت شده باشد، اتهام این افراد اصلا چیست و کدام دادگاه تشکیل شده تا معلوم شود که این اتهامات ثابت شده است که آقای خامنهای این افراد را پیشاپیش مجرم معرفی می کند. ایشان نه تنها در نقش قاضی ظاهر شده، بلکه حکم قاضی را هم از پیش می داند و می گوید اگر دادگاه تشکیل شود حکمشان خیلی سنگینتر خواهد بود! آقای خامنهای تحمیل "حصر" به رهبران جنبش سبز را نوعی "ملاطفت" نسبت به آنان به حساب آورده است. در حالیکه چیزی به نام حصر نه در قانون اساسی و نه قوانین عادی اصلا وجود ندارد. آنوقت ایشان که خود بجای دفاع از قانون در واقع قانون شکن اصلی است، موسوی و کروبی و چند میلیون مردم عادی را که در خیابانهای شهرهای مختلف ایران تظاهرات سکوت کردند به قانون شکنی متهم می کند. آقای خامنهای می گوید اگر امام بود با اینان شدیدتر برخورد می کرد. این سخنان ادامه همان سیاست خمینی زادیی است که در دوران آقای خامنهای آغاز شده و از زمانی که مهندس موسوی از سوی هودارانش "نخست وزیر محبوب امام" لقب گرفت، ایشان در هر جا که پای موسوی وسط می آید به شکلی پای آقای خمینی را به میان می کشد و سعی می کند خمینی را خراب کند. باید از ایشان پرسید که اگر امام بود شدیدتر برخورد می کرد یعنی چه؟ اگر شما هم آنطور که متملقان و چاپلوسان دور و بر شما می گویند جا در پای امام گذاشته اید، چرا شدیدتر برخورد نمی کنید؟ از چه و از که می ترسید؟ بد نیست به چند نمونه از این "برخوردهای شدید" ادعائی ایشان از جانب آقای خمینی هم اشاره شود. مثلا خود آقای خامنهای در نماز جمعه علیه اختیارات ولی فقیه و آقای خمینی سخن گفت. بطوری که آیت الله خمینی خطاب به وی علنا و رسما گفت که "شما از ولایت فقیه هیچ چیز نفهمیده اید." چه برخورد شدیدی با آقای خامنهای شد؟ از نماز جمعه کنار رفت یا از رئیس جمهوری برکنار شد؟ هیچ اتفاقی متاسفانه نیفتاد و کاش برخورد شدیدی شده بود که شاید کار کشور اکنون بدینجا نمی کشید. در مورد آیت الله منتظری آقای خمینی گفت که ایشان فقیه عالیقدر است و حوزه از نظراتش باید استفاده کند. اما در دوره آقای خامنهای که شاگرد آیت الله منتظری هم به حساب نمی آمد، آقای خامنهای دستور حصر منتظری را صادر کرد. در ماجرای تشکیل گروه 99 نفر در مجلس که با وجود سفارش آقای خمینی به رای به میرحسین موسوی، علیه او رای دادند، چه برخورد شدیدی با گروه 99 نفر شد؟ مگر خود آقای خامنهای نگفت این گروه موسوم به مخالف آقای خمینی 99 نفر نیست و 100 نفر است و نفر صدم خود من هستم. او را بابت این "بصیرت" فوق العاده اش از رئیس جمهوری برکنار یا حصر کردند؟ در همین ماجرای 99 نفر آیت الله آذری قمی رهبر قشریون در مجلس پیامی برای آقای خمینی ارسال کرد که برای ما یک "پوزه بند" بفرستید. چه برخورد شدیدی با آذری قمی شد؟ ولی همین آقای آذری قمی که زمانی رفیق و همنظر آقای خامنهای بود، در زمان رهبری ایشان به حصر افتاد و زمانی که به آقای خامنهای گفته شد که ایشان ممکن است در حصر فوت کند پاسخ داد : مهم نیست! در مورد بنی صدر آقای خمینی حتی با برکناری وی نیز موافق نبود و نظرش این بود که بماند و فرماندهی کل قوا از او گرفته شده و تحت کنترل باشد و زمانی که خود بنی صدر از ترس مخفی و برکنار شد، باز آقای خمینی گفت ایشان بماند و در دانشگاهها تدریس کند. حتی زمانی که مسعود رجوی و موسی درخواست ملاقات با وی را کردند آقای خمینی پاسخ داد: شما سلاح هایتان را زمین بگذارید من به دیدار شما می آیم. این تدبیر یک رهبر مسئول است که می خواهد کشور به خشونت کشیده نشود و آن هم تدبیر آقای خامنه ایست که به مردمی که راهپیمایی مسالمت آمیز کردند و حتی شعار هم ندادند حمله می کند و از آنان خون می ریزد و کشور را به آشوب می کشاند و اکنون با دفاع از ادامه حصر موسوی و کروبی در واقع از دستاورد بی بصیرتی خود دفاع می کند. امروز دیگر همه از جریان کودتای 88 خبر دارند. هر خبری هم که تا به امروز بیرون نیامده باشد بی تردید دیر یا زود بیرون خواهد آمد. فرمانده سپاه پاسداران منصوب آقای خامنهای از یکسو و نماینده خود وی در نیروهای مسلح از سوی دیگر در سخنرانی های جداگانه ای که ضبط تصویری شده و اخیرا روی شبکه یوتیوب قرار گرفت، می پذیرند که موسوی برنده انتخابات بود و جلوی پیروزی او را گرفته اند و حتی اجازه نداده اند انتخابات به دور دوم کشیده شود. هفت تن از اعضای شورای نگهبان که قرار بوده برانتخابات نظارت و به شکایت موسوی رسیدگی کنند خود پیشتر به سود احمدی نژاد وارد کارزار انتخابات شده و اعلامیه حمایت داده بودند. بدون همه اینها، بدون همه اسنادی که در آینده بی تردید منتشر خواهد شد و بدون اعتراف منصوبان آقای خامنهای، میلیونها مردم ایران خود می دانند که رای آنان چه بوده و به که بوده است و چگونه علیه آن کودتا شده است. آقای خامنهای صبر و تحمل رهبران جنبش سبز و مردم ما را در برابر نابردباریهای کنونی خود ایشان به حساب پیروزی خود می گذارد. در حالیکه چنین نیست. در برابر یک رهبری این چنین بی تدبیر و بی بصیرت مردم ما چارهای جز بصیرت بیشتر ندارند. رای به حسن روحانی نمونهای از این بصیرت ملی بود. سرنوشت آقای خامنهای و بُرد و باخت اگر برای خود وی آنقدر اهمیت دارد که آماده است بخاطر آن کشور را به لبه پرتگاه بکشاند، برای مردم آخرین چیزیست که به آن فکر می کنند و برایشان اهمیت دارد. مهم نجات از گردابی است که بر اثر بی تدبیریهای بیست و چند سال گذشته و هشت سال حکومت احمدی نژاد کشور در آن فرو رفته است، مهم باقی گذاشتن ایرانی زیباتر و نیرومندتر برای نسلهای آینده است. تقابل میان میهن دوستی یک ملت و خودخواهی و بی تدبیری یک رهبری است. میهن دوستی باید بر این بی تدبیری غلبه کند و غلبه خواهد کرد.
|
راه توده 462 12 تیر ماه 1393