به رهبر و فرماندهان سپاه علیه حصر فشار بیآورید |
در هفتههای اخیر معضل حکومتی ادامه حصر میر حسین موسوی و مهدی کروبی بار دیگر به مسئله روز تبدیل شد. نامه آیت الله حائری شیرازی به میرحسین موسوی، بیماری میرحسین و انتقال وی به بیمارستان، سخنان علی مطهری نماینده مجلس در ضرورت رفع حصر، ادامه بی اعتنایی شخصیتهای اصلاح طلبی نظیر محمد خاتمی، هادی خامنه ای، بیات زنجانی و بسیاری دیگر به جنجال درباره فتنه و سران فتنه و پشتیبانی صریح آنان از میرحسین موسوی و مهدی کروبی، حتی اظهارات سخنگوی دولت درباره تلاش برای رفع حصر، همه نشان میدهد که حکومت با ادامه حصر در دامی که خود پهن کرده گرفتار شده و نمیداند چگونه از آن رهایی یابد. در این شرایط حکومت ناتوان از گرفتن تصمیمی قاطع درباره ادامه یا پایان حصر است. از یکسو توجیه باقی ماندن موسوی و کروبی در حصر در شرایطی که مدعی هستند فتنه خاموش و تمام شده بی معناست. از سوی دیگر نه میتوانند آنان را محاکمه کنند، نه آزاد کنند، نه در حصر نگه دارند، نه وادار به توبه کنند، نه ارتباط هایشان را با بیرون به کلی قطع کنند، نه ارتباطها را حفظ کنند و ... خلاصه همه چیز بصورت یک بن بست کامل حکومتی درآمده است. طرفداران پایان دادن به حصر معتقدند که ادامه آن تنها به افزایش محبوبیت میرحسین موسوی و مهدی کروبی و در عین حال از دست رفتن بیشتر مشروعیت حکومت در نزد مردم میانجامد. ضمن اینکه هر چه اینان بیشتر در حصر بمانند، حل مسئله دشوارتر میشود چون بیشتر همچون یک قهرمان از حصر بیرون میآیند. در این شرایط اصرار بر توبه تنها میتواند شکست حکومت را اشکارتر کند. ضمن اینکه مسئله قطعا تنها میرحسین موسوی یا مهدی کروبی و زهرا رهنورد نیست. مسئله جنبش سبزی است که در پشت سر آنها وجود دارد و حکومت میداند که این جنبش زنده است، هر چند تصور می کنند بدون موسوی و کروبی هماهنگی و انسجام ندارد و گمان میبرند که به محض پایان حصر این انسجام دوباره بوجود خواهد آمد. این وحشت نیز خود زاینده یک بن بست دیگر است. مشکل بزرگ دیگر در اینجاست که در حالیکه سراپای حکومت را دزدی و دروغ و فساد و غارت فرا گرفته امثال میرحسین موسوی که در زمره پاک ترین مدیران جمهوری اسلامی بوده اند باید در حصر باشند. در واقع آنان بهای پاک ماندن و همراه و آلوده نشدن خود به دزدی و غارت و اختلاس حکومتی را میپردازند. از همینجا دشواری بعدی ادامه حصر بر میخیزد، یعنی بویژه نفوذ میرحسین موسوی در بدنه سپاه حکومت را نگران کرده است. مراجعه به اراذل و اوباش و ایجاد یگانهای ویژه برای سرکوب و مقابله با مردم بدلیل همین نگرانی از عدم اطاعت سپاه در سرکوب مردم است. ظاهرا وظیفه "پاسداری از انقلاب اسلامی" که فرماندهان سپاه دخالت خود در سیاست را بدان مبتنی میکنند فقط به فرماندهان آلوده به تجارت و قدرت طلبی سپاه و یگانهای ویژه مربوط میشود و بدنه سپاه چنین وظیفهای را بر عهده ندارد. اگر وظیفه سپاه پاسداری از انقلاب است چرا دست به دامان اراذل و اوباش و مداحان و یگانهای ویژه شده اند و از بدنه سپاه برای پاسداری انقلاب استفاده نمیکنند؟ جز آن است که بدنه سپاه و حتی بخشی از فرماندهان سالم و ناآلوده آن حاضر نیستند بر روی مردم خود دست بلند کنند؟ طرفداران ادامه حصر را عمدتا سودبرندگان دوران احمدی نژاد و شرکای غارت و چپاول و اختلاس تشکیل میدهند. آنان به ادامه حصر موسوی نیاز دارند تا ضمنا دولت روحانی را نیز ضعیف کنند و اینها دو روی یک سکه هستند. آنان که نهادهای غیرپاسخگوی امنیتی را در اختیار دارند تصور میکنند میتوانند با توجه به امکانهایی که بویژه در خارج کشور دارند، گناه حصر و ادامه حصر را از دوش بیت رهبری و فرماندهان تاجر پیشه سپاه برداشته و به گردن روحانی بیاندازند، به این عنوان که گویا در این مورد قاطع یا خوب عمل نکرده است. آنان تصور میکنند بدینگونه خواهند توانست با یک تیر دو نشان بزنند. هم حصر را بدون آنکه خودشان لطمهای ببینند ادامه دهند، هم دولت روحانی را زودتر فلج کنند و از کار بیاندازند. این در واقع تنها تیر باقی مانده در ترکش هواداران ادامه حصر است. در جریان حمله اخیر به زندان اوین هم دیدیم که اولین ترکشهای تبلیغاتی نه علیه سپاه و بیت رهبری و عاملان حمله به زندان بلکه علیه دولت روحانی نشانه رفت. حتی برخی که نمیتوانستند یا جسارت آن را نداشتند که در برابر دفتر بیت رهبری یا قوه قضاییه تظاهرات کنند، در مقابل دفتر رییس جمهور تظاهرات کردند و خواستار پاسخگویی وی درباره یورش به زندان شدند! همان داستانی که در زمان محمد خاتمی هم به راه افتاد و هر کس که جرات نداشت به مقامهای امنیتی نظام اعتراض کند، جسارت خود را در نوشتن نامه اعتراضی به خاتمی نشان میداد. جسارتی که البته میدانستند با هیچ خطری توام نیست و برعکس از پشتیبانی حکومتی هم برخوردار است. روی کار آمدن دولت روحانی فشار زیادی به عوامل حکومتی ادامه حصر وارد کرده است. دستگاه دولتی از چنگ آنان در آمده است. بسیاری از مشاوران و همراهان میرحسین موسوی یا مهدی کروبی اکنون به عنوان وزیر یا معاون و مدیران جمهوری اسلامی فعالیت میکنند. وزارت علوم دیگر در تعقیب دانشجویان طرفدار موسوی و کروبی نیست. وضع در ادارات به همین شکل است. تنها راه باقی مانده برای حکومت در ادامه حصر عبارتست از شریک کردن دولت حسن روحانی در مسئولیت ادامه حصر. بزرگترین کارزار تبلیغاتی اکنون در این عرصه در حال انجام است و شاید تصور می کنند سرنوشت حصر به میزان زیادی به نتیجه این تبلیغات وابسته است. طرفداران ادامه حصر مدعی هستند و به مقامات نظام وعده میدهند که میتوانند مسئولیت حصر را از دوش بیت رهبری و سپاه و نیروهای امنیتی برداشته و به نام دولت روحانی تمام کنند. بنظر آنان اگر چنین شود، حصر تا سقوط روحانی و پس از آن ادامه پیدا خواهد کرد. حصر موسوی و کروبی دیر یا زود خاتمه خواهد یافت. موسوی و کروبی یک یا دو فرد نیستند. آنان تبلور خواستهای یک جامعه و یک جنبش هستند. این جنبش سرانجام اراده خود را به حکومت تحمیل خواهد کرد. مهم همگامی و ایجاد شرایطی است که امکان دهد این کار با قدرت و سرعت بیشتری انجام گیرد. برای این کار همه تیرها را باید بسوی مسببان واقعی حصر و ادامه حصر نشانه رفت. |
راه توده 454 18 اردیبهشت ماه 1393