راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

حزب حاکم

سوسیالیست فرانسه

اسب تراوای

اسرائیل

اولگا چتوریکووا- ترجمه ا. م. شیری

 
 

 

برگزاری انتخابات شهرداریها در فرانسه، در اواخر ماه مارس به شکست سوسیالیست ها و پیروزی نیروهای راست میانه منجر گردید. در حالیکه حزب سوسیالیست به ریاست فرانسوا اولاند تنها ۴۲ درصد آراء رای دهندگان را به خود اختصاص داد، حزب اتحاد برای جنبش مردمی با برخورداری از ۴۹ درصد آرای رأی دهندگان، پیشتاز انتخابات بود. جبهه ملی مارین له پن نیز با کسب بیش از هزار نمایندگی شهرداریها در این انتخابات، به بزرگترین پیروزی در تاریخ خود دست یافت.

انتخابات در فضای افت شدید محبوبیت فرانسوا اولاند برگزار گردید. بسیاری از تحلیلگران بر این تصور بودند که حدافل پیامد انتخابات، استعفای منفورترین اعضای کابینه- ژان مارک ایرو، نخست وزیر، لوران فابیوس، وزیر امور خارجه و مانوئل والس، وزیر کشور خواهد بود. اما این تصورات واقعیت نیافتند. لوران فابیوس در مقام خود ابقاء شد و مانوئل والس منفور به مقام نخست وزیری ارتقاء یافت. ایرو، همانطور که مارین له پن اظهار داشت، «نقش گوسفند قربانی را بازی کرد»: چهره ها تغییر کردند، ولی همان سیاست ادامه دارد.

تعویض رئیس دولت در ۳۱ ماه مارس، درست روزی که کنگره جهانی یهود بنام «دست دیپلوماتیک خلق یهود» کار خود را در پاریس آغاز کرد، اتفاق افتاد. شایسته توجه است که اجلاس کنگره را رسانه های عمده فرانسه بازتاب ندادند. رهبری کنگره که دیوید دِ روچیلد فرانسوی و روژه کوکیرمان، رئیس کمیته نمایندگان نهادهای یهودی فرانسه عضو آن هستند، طی گزارش مطبوعاتی خود اعلام کرد، کنگره از مبارزه والس، نخست وزیر جدید بر علیه احساسات ضد یهودی پشتیبانی می کند و هر اقدامی را که در جهت محدود کردن آزادی بیان بعمل بیاورد، قانونی می شمارد. کنگره از فرانسوا اولاند نیز چنان تقدیر شایسته ای بعمل آورد که موجب رضایت خاطر شدید ژاک آتالی، مربی اولاند و گلوبالیست شناخته شده حاضر در جلسه کنگره گردید.

چنین همدلی، نزدیکی رئیس جمهور و نخست وزیر جدید فرانسه به لابی صهیونیسم جهانی را یک بار دیگر به اثبات رساند. مانوئل والس در اینجا نقش ویژه ای ایفاء می کند. او نه تنها با کمیته نمایندگان نهادهای یهودی فرانسه، این ساختار عمده لابی صهیونیسم در فرانسه، حتی با کمیته یهودیان آمریکا، مرکز سیمون ویزنتال و سازمان صهیونیستی «شبکه اروپایی رهبری» (ELNET) که بمنظور لابیگری منافع محافل تجاری اسرائیل در سال ۲۰۰۷ در اروپا تأسیس گردید، روابط بسیار گسترده ای دارد.

النت(ELNET) فعالانه به بازیهای سیاسی مشغول است. بعنوان مثال، این ساختار در اتخاذ مواضع آشتی ناپذیر فرانسه نسبت به برنامه هسته ای ایران نقش تعیین کننده ای بازی می کند. این موضوع را لاری هچبرگ، یکی از مهره های برجسته در لابی آمریکائی کمیته روابط اجتماعی آمریکا و اسرائیل (AIPAC) و مدیر نهاد «دوستان نیروهای دفاعی اسرائیل»، تاجر  شیکاگویی، رئیس و یکی از مؤسسان النت در شماره دسامبر «The Jewish Journal »، هفته نامه جامعه یهودی کالیفورنیا نوشت. او تصریح کرد که سازمان او دولتمردان اروپایی را بطور موفقیت آمیز تحت تاثیر قرار داده و سمتگیری سیاستمداران فرانسه بطرف اسرائیل نیز به معنی نزدیکی شاخه فرانسوی النت به کاخ الیزه تلقی می شود. از طریق النت سالانه یک و نیم میلیون دلار به سیاستمداران انتخابی فرانسه پرداخت می شود. بنا به اذعان هچبرگ، در زمان انتخاب رئیس حزب سوسیالیست در سال ۲۰۱۱، یک سوم این پول برای کمک به پیروزی اولاند در مقابل مارتین اوربی، که موضع طرفدار فلسطینی وی با سیاستهای اسرائیل سازگار نیست، به اولاند پرداخت شد. در نتیجه رسانه های صهیونیستی فرانسه در طول سالیان زیادی از اولاند حمایت کردند. هچبرگ برای اثبات تأثیرگذاری خود خاطرنشان کرد، که هنگام دیدار رئیس جمهور فرانسه از اسرائیل در سال ۲۰۱۳، آریه بن سمون، مدیر اجرائی النت او را همراهی می کرد. ضمنا، ر. کوکیرمان، رئیس کمیته نمایندگان نهادهای یهودی فرانسه نیز جزو شاخه فرانسوی النت می باشد.

النت در نظر دارد نامزدهای خود را برای انتخابات ماه مه پارلمان اروپا معرفی نماید. شاخه فرانسه تشکیلات بهمراه وزارت دفاع فرانسه در ماه نوامبر سال ۲۰۱۳ در چهارچوب «مذاکرات راهبردی فرانسه و اسرائیل» سفر نمایندگان فرانسوی فراکسیون «اکولوژی سبز اروپا» در پارلمان اروپا را به اسرائیل و اراضی فلسطین سازماندهی کرد، و همچنین هزینه سفر بسیاری از خبرنگاران رسانه های پیشرو فرانسه (لوموند، لو فیگارو، ماریان، لیبراسیون، لو پوینت، نووئل آبزرواتور، اکسپرس، ار اف آی، تلویزیون بی اف ام ) و استادان دانشگاههای فرانسه را تأمین کرد.

مانوئل والس، وزیر کشور سابق و نخست وزیر کنونی فرانسه نیز به این تشکیلات متکی است.

والس در سال ۱۹۶۲ در بارسلون در یک خانواده کاتولیک بدنیا آمد. در ۱۸ سالگی بعضویت حزب سوسیالیست فرانسه در آمد، سپس به جناح لیبرال آن پیوست. در سالهای ۱۹۸۹- ۲۰۰۲ او به لژ «شرق کبیر فرانسه» ملحق شد و هم اکنون جزو تشکیلات بسته ماسونی «قرن» (Le Siècle)، متحد کننده قدرتمندترین عناصر طبقه حاکم فرانسه می باشد. در سال ۲۰۰۸ به اجلاس گروه بیلدربرگ دعوت شد. رئیس کمیته رهبری گروه بیلدربرگ، اتئن داوینون اظهار داشت که به اجلاس گروه دو دسته از افراد دعوت می شوند: کسانی که در قدرت اند و توانایی حل بسیاری از مسائل را دارند و کسانی که در آستانه شهرت یافتن هستند و بمثابه فرد با چشم انداز محسوب می شوند. والس نیز بعنوان فرد «با چشم انداز» دعوت شد؛ در حضور وی تصمیم گرفته شد، که شرکت او در اجلاس بیلدربرگ باید به «چشم بستن او به برخی مسائل» کمک نماید.

امروز والس به روی مبارزه برای احراز مقام ریاست جمهوری فرانسه تمرکز کرده است. او بلحاظ دیدگاهی جهانگراست و فاصله بسیار زیادی با سوسیالیسم ارتدوکسی فرانسه دارد. در مسائل اقتصادی او لیبرال است و در عرصه سیاست داخلی او از روشهای خشن کنترل جامعه طرفداری می کند. آنچه به نقطه نظرات وی در باره سیاست خارجی مربوط می شود، این است که او حامی بی قید و شرط بلوک ناتو، متمایل به محور واشنگتن- تل آویو و «متعهد مطلق به اسرائیل» می باشد.

صرفنظر از خود مقامی که تا همین اواخر والس برعهده داشت (وزیر کشور و بموازات آن وزیر فرهنگ)، پایبندی روشن به اصول لائیسیته ایجاب می کند، که او این اصول را فقط در رابطه با کاتولیک ها و مسلمانان رعایت نموده و به حمایت اکید از جامعه یهودی فرانسه ادامه دهد. به همین سبب، مناسبات او، هم با کاتولیک ها و هم با مسلمانان تیره و تار است. بنیادگرایان ارزیابی منفی والس علیه «ازدواج برای همه» را هم بعنوان محکومیت آشکارا دیر هنگام او از اقدام کفرآمیز «فمین» در کلیسای کاتولیک منصرف کردند.

 

در ماه ژوئن سال ۲۰۱۱، او به شهردار اوری گفت: «من بواسطه همسرم برای همیشه به جامعه یهودی و اسرائیل پیوسته ام». والس در ماه مارس سال ۲۰۱۲، در کنگره جامعه یهودیان فرانسه اسرائیل را «مرکز معنوی یهودیان سراسر جهان» نامید و در ماه آوریل همان سال ضمن شرکت در اولین کنگره «دوستان اسرائیل»، سند فوق افراطی صهیونیستی تحت عنوان «منشور دوستان اسرائیل» را امضاء کرد.

همان وقت نیز که والس با تقبیح ضدصهیونیسم، آن را مساوی با ضدیهودیت و غیرقابل قبول خواند، «همزیستی بین جمهوری و جامعه یهودیت فرانسه» را مورد تأکید قرار داد. و در مراسم سال نو یهودی در سال ۲۰۱۲ اظهار داشت که «یهودیان فرانسه میتوانند با افتخار لباس خود را بپوشند» و البته که «تعلق خاطر یهودیان فرانسه به کشور خود نمی تواند مانع  همبستگی آنها با خاک اسرائیل بشود».

والس یکی از افراد نزدیک به رونالد لائودر، رئیس کنگره جهانی یهودیان، همچنین، عضو هیئت رئیسه کنگره یهودیان روسیه است. این میلیاردر آمریکائی، معاون وزیر امور خارجه آمریکا در امور اروپا و ناتو در دوره ریاست جمهوری ریگان، حامی مالی سازمانهای امنیتی اسرائیل، مخالف سرسخت شناسائی فلسطین در سازمان ملل متحد و یکی از برجسته ترین عناصر محور واشنگتن- تل آویو شمرده می شود. در ماه فوریه سال ۲۰۱۳ هنگام استقبال از اعضای کنفرانس سازمان یهودیان آمریکا در کاخ الیزه که والس نیز حضور داشت، فرانسوا اولاند رونالد لائودر  را با نشان افتخار لژیون فرانسه تلطیف کرد. ناگفته نماند که داشتن این نشان بمعنی بالاترین افتخار و برسمیت شناختن ویژه و خدمات چشمگیر به فرانسه تلقی می شود. همانطور که دوگل گفت: «لژیون افتخار، یعنی جامعه نخبگان زنده». والس هنگام ملاقات وزیر امور خارجه اسرائیل، آویگدور لیبرمان با همتای فرانسوی خود، فابیوس در ماه فوریه سال ۲۰۱۴ در پاریس، و با نمایندگان مجلس و رهبران جامعه یهودی فرانسه راجع به مسئله ایران نیز حضور داشت. رسانه های پیشرو فرانسه این دیدارها را هم بازتاب ندادند.

والس می گوید: «من تمام مسئولیتهای روزانه زندگی ام را وقتی انجام شده تلقی می کنم که آن روز یک سنگ محکم برای تحکیم اسرائیل گذاشته باشم». وابستگی او به ساختارهای صهیونیستی تنها با رواط خویشاوندی وی توضیح داده نمی شود. در ماه مه سال ۲۰۱۱ او همراه با چند تن از سیاستمداران فرانسوی برای جلب کنشگران اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف جهان برای ارائه یک تصویر مثبت از اسرائیل، در برنامه مؤسسه «پروژه مبادله» تدوین شده بواسطه کمیته یهودیان آمریکا در سال ۱۹۸۲ مشارکت نمود. بمنظور تحقق این امر، سمینارهای آموزشی ویژه، دیدارها و مسافرتها تشکیل می گردد. کمیته یهودیان آمریکا که در کار سازماندهی سفرها به اسرائیل بیش از ۳۰ سال تجربه دارد، با گزینش چهرهای متنفذ از دنیای سیاسی، مالی، فرهنگی، روزنامه نگاری و کمک به برقراری روابط تنگاتنگ بین آنها و سپس پیشبرد سیاست توافق شده مشغول است. کمیته یهودیان آمریکا ۵۰۰ هزار دلار برای هر شرکت کننده در این برنامه هزینه می کند. از قضای روزگار، والس روز ۱۴ مارس، درست همان روز که دومینیک استروس کان، نامزد اصلی سابق سوسیالیستها و برتر از نیکولا سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در نیویورک دستگیر شد، همکاری خود را با این برنامه آغاز کرد.

دوستی ۳۰ ساله با استفان فوکس و آلن باوئر نیز یکی از مبانی روابط مستحکم والس با صهیونیسم بحساب می آید. اولی، متخصص ارتباطات و عضو کمیته نمایندگان نهادهای یهودی فرانسه و دومی، جنائی نویس، وزیر امنیت ملی در دوره سارکوزی، سابقا استاد بزرگ «شرق کبیر فرانسه»، همچنین نزدیک به کمیته نمایندگان نهادهای یهودی فرانسه و همکار نزدیک سازمانهای امنیتی آمریکا و اسرائیل است.

انتصاب والس به مقام نخست وزیری، پاسخ دوایر حاکمه فرانسه بود به افکار عمومی جامعه فرانسه که در انتخابات شهرداریها عملا مشی اولاند و سوسیالیسم جهش یافته او را به چالش کشید. از حزب سوسیالیست اولاند فقط نام آن باقی مانده است و تصادفی نبود که والس کلمه ««سوسیالیسم» را مربوط به قرن نوزده دانست و بطور کلی حذف آن را پیشنهاد کرد.

 

برگماری والس به مقام نخست وزیری فرانسه، ماهیت طبقاتی حزب سوسیالیست فرانسه را کاملا آشکار ساخت. والس همان سارکوزی «چپ» و تجسم کلمانسو است که فرانسویها از او بعنوان «فردی که طبقه کارگر را به رگبار بست»، یاد می کنند. اولین کاری که نخست وزیر جدید فرانسه انجام داد، این بود که از متی لازار پیگاس، مدیر بانک آمریکائی- فرانسوی که برای «تعیین آینده فرانسه» آمده بود، میزبانی کرد. پیگاس، این مشاور سابق استروس کان، بعنوان ارباب مطبوعات فرانسه، آدمی نزدیک به فابیوس در دوره همان نخست وزیر و، بالاخره، بانکدار بزرگ شناخته می شود. بانک او که در سال ۲۰۱۲ پیشتاز بازار جمع آوری و ادغام شناخته شد، در تجدید ساختار بدهی یونان نقش اصلی را بازی کرد.

نتایح فعالیت والس در پست وزارت کشور بخودی خود بسیار گویا هستند: در سالهای ۲۰۱۲- ۲۰۱۳ ابعاد خشونت، ۲ و ۹ دهم درصد، تجاوزان جنسی، ۱۰ و ۴ دهم درصد، حمله به اموال، ۳ و نیم درصد، دزدی و سرقت، ۹ و ۳ دهم درصد، قتل و انتقام، ۱۰ و ۳ دهم درصد، جعل و تقلب، ۱۴ و نیم درصد، سرقت مسلحانه، ۸ و ۴ دهم درصد، تجارت مواد مخدر، ۱۰ و ۲ دهم درصد، سازماندهی انفجارات، ۳۳ و ۷ دهم درصد افزایش یافت.

 

هم حزب فرانسوا اولاند و هم حزب نیکولا سازکوزی امروز از منافع همان محافل حاکمه که رهبران برجسته آنها در باشگاه فراماسونری «قرن» نشسته و به سهم خود یکی از حلقه های شبکه فراملیتی فعال در سراسر جهان هستند، دفاع می کنند. اقدامات سخنگویان «چپ» و «راست» این منافع نباید ما را متعجب سازد. پشتیبانی دیوانه وار دولت فراماسونری فرانسه از رژیم نازی و تحت حمایت مالی الیگارشی اسرائیل در کی یف نیز نباید تعجب ما را برانگیزد...

با این حال، نخبگان جهانی هر قدر که متحدتر عمل می کنند، مقاومت آگاهانه مردم بمراتب بیشتر از آن شدت می گیرد و افراد معتمد و قادر به گفتار بزبان مردمی را از میان خود برمی گزینند. در عین حال، بسیاری از سیاستمداران حرفه ای در غرب با علم به ماهیت فاجعه بار آزمایشات اجتماعی فراگیر کنونی، اینک با چرخشی از مدتها پیش قابل انتظار از فرمول ایدئولوژیک انتزاعی، بسوی بیان منافع واقعی مردم روی می آورند. بنا بر این، باید روی همین نیروهای سیاسی اروپا تمرکز کرد.

 

فرانسوا آسلینو

در میان چنین نیروها، نیروهای دارای ظرفیتهای فکری قابل ملاحظه، مثل اتحاد خلق جمهوریخواه برهبری فرانسوا آسلینو، محقق بزرگ، گلیست پیگیر و تدوین کننده برنامه احیای ملی فرانسه وجود دارند. اتحاد خلق جمهوریخواه با صدور بیانیه ای در ۱۹ ماه مارس سال جاری، خواستار استعفای فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه شد و فعالیتهای او را در مغایرت مطلق با منافع فرانسه خواند. در اطلاعیه آمده است: «فابیوس از همان ابتدای فعالیت خود بسرعت مرتکب اشتباه دیپلوماتیک بی سابقه در تاریخ کشور ما شد... سیاست جانبدارانه او از آمریکا به کارشکنی در همه عرصه های منافع دیپلوماتیک، اخلاقی، اقتصادی و صنعتی فرانسه منجر گردید. سیاست او حقوق بین المللی را نادیده می گیرد. کاربست دائمی استانداردهای دوگانه از طرف وی، بی اعتباری و مزورانه بودن صدای فرانسه را نشان داد. از میان بزرگترین شکستهای فابیوس به موارد زیر می توان اشاره کرد:

ــ سیاست برسمیت شناختن گروههای تروریستی مخالف سوریه او را به بن بست سوق داد. فابیوس با کاربرد واژه های کانگستری اعلام کرد که خواهان مرگ یک رهبر خارجی- رئیس جمهور سوریه است. او گفت: «بشار اسد حق حیات در روی زمین را ندارد»؛

ــ برقراری تحریمهای خلاف موازین سازمان تجارت جهانی و منافع صنایع فرانسه علیه ایران با اطاعت مطلق از دستور اوباما؛

ــ موافقت با شرکت در «بازار بزرگ اقیانوس اطلس» موجب ویرانی اقتصاد فرانسه گردید؛

ــ بی عملی و بی واکنشی کامل در قبال جنجال شنود شهروندان و مقامات فرانسه؛

ــ حمایت دولت فرانسه از کودتای آمریکا و گروههای ماورای راست برعلیه دولت قانونی اوکراین که با تخلف از اصل ۲ منشور سازمان ملل متحد و اصل ۱۱ قانون اساسی اوکراین بوقوع پیوست؛

ــ در رابطه با اینها، فابیوس جرأت کرد ضمن دیدار با اولگ تیاگنیبوک، رئیس حزب نئوفاشیست «سوابودا» (آزادی)، دهمین تشکیلات خطرناک در فهرست تنظیمی توسط مرکز سیمون ویزنتال از سازمانهای خطرناک ضد یهودی، دیدار کرده و بنام خلق فرانسه علنا از او پشتیبانی نماید؛

ــ امتناع از برسمیت شناختن نتیجه همه پرسی کریمه با دیکته واشنگتن، که قطعا به تخریب طولانی مدت روابط فرانسه با روسیه منجر خواهد گردید.

=========

(Olga chetverikova)

نامزد دکترای علوم سیاسی، دانشیار دانشکده دولتی روابط بین المللی مسکو،

عضو آکادمی مسائل ژئوپلیتیک و مرکز پژوهشهای اقتصادی روسیه بنام «سرگئی فیودورویچ شاراپوف»،

کارشناس تاریخ و سیاست کشورهای اروپا و آمریکای لاتین

http://www.russiapost.su/archives/21829

 

پی نوشت مترجم:

۱ــ مقاله حاضر در ۹ آوریل ۲۰۱۴، پس از اعلام نتایج انتخابات شهرداریها در فرانسه انتشار یافته و در همان تاریخ تاریخ نیز بزبان فارسی ترجمه کرده بودم. اما تصحیح خطاهای چاپی، املائی و احتمالا انشانی آن بدلیل پیش آمدن وضعیت فوق العاده، تا امروز به تعویق افتاد. با این وجود، چون مقاله موضوعیت خود را از دست نداده است، بدینوسیله آن را به علاقمندان مسائل و موضوعات سیاسی تقدیم می دارم.

۲ــ همانطور که ملاحظه می فرمائید، در بخشی از مقاله چنین آمده است: «پشتیبانی دیوانه وار دولت فراماسونری فرانسه از رژیم نازی و تحت حمایت مالی الیگارشی اسرائیل در کی یف نیز نباید تعجب ما را برانگیزد...». اشاره به حمایت مالی الیگارشی اسرائیل از رژیم نازی در کی یف (اوکراین) یادآور این واقعیت تاریخی است که کشتار یهودیان بدست نازی های آلمان را نیز انجمن صهیونیستی آنگلیس تحت رهبری روچیلدها سازماندهی نموده و مخارج آن را تأمین می کرد.

۳ــ رسانه ها، مقامات، سیاست پردازان و تئوریسین مرتجع غرب ادبیات سیاسی را چنان تحریف و تخریب کرده، کلمات و عبارات را از مفوهم و محتوای خود تهی ساخته اند که مثلا، هر جا که کلمه انقلاب بگوش می رسد، بی اختیار، «انقلابات رنگی» در هر ذهن بیداری متبادر می شود و یا هر وقت که کلمات و عبارات «دمکراسی» و «حقوق بشر» بر زبان یا قلم کسی جاری می شود، بلافاصله، حملات نظامی کشورهای غربی برعلیه کشورهای مختلف جهان، قتل عام خلقهای ستمدیده آنها از راه بمبارانهای جنون آمیز شهرها و سایر مراکز مسکونی و یا در اثر انفجارات تروریستی در جلو هر چشم بینا مجسم می گردد. اینگونه تحریفات و تهی ساختن کلمات و عبارات از محتوای واقعی خود در رابطه با کلمات صهیونیسم و یهودیت، صهیونیستها و یهودیان نیز مصداق پیدا می کند. بعبارت روشنتر، مبلغان و سیاست بازان امپریالیسم جهانی مفاهیم صهیونیسم و یهودیت را با هدف متهم ساختن هر آنتی صهیونیست به یهودی ستیزی چنان در هم ادغام و عجین کرده اند و یا یهودیان را چنان با صهیونیسم پیوند داده اند که تشخیص و تمیز آنها از همدیگر را عملا دشوار می سازد. در یک کلام و بطور کلی، در ادبیات سیاسی زبان اصلی این مقاله و یا توسط مترجم هر جا که اجبارا کلمات یهودیت یا یهودیان بکار برده می شود، بمفهوم همان صهیونیسم، ارتجاعی ترین ایدئولوژی بورزوایی و صهیونیستهاست نه یهودی ستیزی ادعائی ارتجاعیون امپریالیستی.

 

 

 

                        راه توده  45    25 اردیبهشت ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت