حرف های زیادی
در این سرمقاله زده شده است. با بسیاری از توصیه ها به رهبر جمهوری اسلامی
در مورد آینده موافقم. اما عمده ترین موردی را که به عنوان نقد رفتار ایشان
برشمرده اید قبول ندارم. شما سیاست هسته ای جمهوری اسلامی را مهم ترین خطا
خوانده اید و این سیاست را «شکست خورده» پنداشته اید. اینطور نیست. نه آقای
خامنه ای و نه هیچ یک از مسوولان فعلی این ارزیابی شما را قبول ندارند و
این از بی شهامتی آنان نیست.
حقیقت این است که چرخش کیفی در سیاست ایالات متحده امریکا بعد از روی کار
آمدن اوباما رخ داد و امریکا از مواضع نئوکان ها عقب نشست. شاید مهم ترین
خطای آقای خامنه ای در عرصه سیاست خارجی در تاخیری قابل جستجو باشد که در
آغاز تعامل با اوباما داشت. دلیل این تاخیر هم روشن است. حاکمیت جمهوری
اسلامی ایران در سال ۸۹ در وضعیتی قرار گرفت که ایران نمی توانست به اوباما
پاسخ مثبت دهد و اگر هم می داد شرایط طوری نبود که شنوده شود.
منشاء تصمیم زیانبار آقای خامنه ای در عدم استقبال از دستی که اوباما به
سوی ایران گشود، وضعیت داخلی بود. به همین دلیل مهم ترین نقدی که باید
متوجه رفتار رهبری جمهوری اسلامی ایران شود، نه سیاست هسته ای او، که تنزل
مقام خود به حد رهبری یک جناح علیه جناح دیگر بود.
دخالت رهبر جمهوری اسلامی به سود یک جناح در انتخابات ۸۸ و تداوم این حمایت
در رویدادهای پس از آن خطایی بود که مهم ترین پی آمد آن ناتوانی کشور در
بهره گیری از شرایط مساعد بین المللی و در همان حال غوطه رفتن در غرقاب
تحریم ها بود.
از تیتر سرمقاله شما بر می آید که هنوز مطمئن نیستید که آقای خامنه ای
شهامت درس گیری از خطای خود را خواهد داشت یا نه.
هرگاه شما هم بپذیرید که مهم ترین خطای رهبری همانا تنزل مقام خویش از
رهبری هر دو جناح به رهبری یک جناح بوده است، آنگاه با مرور مجدد بر موضع
ایشان در ۸۸ و ۸۹ و مقایسه موضع ایشان در انتخابات ۹۲ درخواهید یافت که خود
بیت از آن خطا درس گرفته است. اما عقبه بیت، یعنی همان نیروهایی که رهبر
وزن خود را در انتخابات ۸۸ پشت آنان گذاشت، راست های افراطی، هنوز بر همان
منوال گذشته سیاست می کنند.
جدا کردن کامل حساب آقای خامنه ای از راست افراطی همانقدر بی معناست که یکی
دانستن کامل این دو.
روند این تمایز با انتخابات ۹۲ و درس گیری آقای خامنه ای کلید خورده است.
اما هنوز هیچ اطمینانی حاصل نشده است که راست افراطی قدرت بازپس گیری مواضع
از دست رفته را ندارد. برعکس آنها هر روز نقشه می کشند. کلید اصلی ارگان
های حفظ کننده امنیت نظام همچنان در دست آنهاست.
از این روی سازمان گری یک ائتلاف گسترده سیاسی - از محافظه کاران سنتی
گرفته تا اصلاح طلبان میانه رو و پیش رو، تا همه نیروهای جمهوری خواه و
تحول طلب، به منظور مقابله با فشارهای راست افراطی، با هدف انزوا و طرد
آنان از صفوف حاکمیت یگانه راهبرد درست برای سازمانگری حرکت نیروهای سیاسی
کشور است.
چنین راهبردی به هیچ روی مستلزم رویارویی با آیت الله خامنه ای نیست. کسانی
که این رویارویی را توصیه می کنند قادر به سازمانگری آن ائتلاف وسیع نیستند
و سیاست شان راست میانه و دستگاه رهبری و راست افراطی را با هم متحد می
کند.
یگانه سیاست درست در قبال دستگاه رهبری جمهوری اسلامی بی طرف سازی این
دستگاه در قبال تقابل اعتدال گرایان علیه افراط گرایان است.
|