راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

یک نامه وارده

یک بحث سیاسی

در مسیر قطار تهران- زاهدان 
 

برای روشن شدن و توضیح  مطالب برای دوستان دانش پژوه و منتقد به سیاست حزب توده ایران که افتخار آشنایی آنها را در قطار به سوی زاهدان داشتم توضیح میدهم و صد مرتبه افسوس میخورم که شرایط اجتماعی که ما امروز در آن به سر میبریم این گونه ما طرفداران حزب توده ایران را مجبور ساخته برای آگاهی نسل جوان  شیوه احتیاط را در پیش گیریم. در هر صورت به شکلی به  آن دوستان نا آشنا تفهیم گشت  نه تنها بی ضرر نیست  بلکه بایسته است که نشریات حزب توده ایران از جمله راه توده را مطالعه  و با سیاست  شناخته شده این حزب و جهان بینی اش آشنا شوند . در این جا لازم است از آن دوست نا آشنای طرفدار مذهب نیز نهایت تشکر را بخاطر واقع بینی اش نسبت به حزب توده ایران و شرایطی که این حزب در دوران زندگی 73 ساله اش؛ همینطور بقیه دوستان سرنشین در قطار که خود را طرفدار مارکس میدانستند بجا آورم. همنطور از آن هوادار حزب توده ایران و بقیه دوستان، بویژه از گفتمان آنان در مورد رفیق محمدعلی عموعی و تجلیل از شخصیت ایشان و پایداریشان در زندانهای دوران پهلوی و جمهوری اسلامی. آرزو دارم شرایط سیاسی و اجتماعی ایران به سویی طی طریق کند که این دوستان و بقبه جوانان بتوانند بدون ملاحظات امنیتی و در کمال آرامش مطالعه کرده و با مشی حزب توده ایران بیشتر آشنا شوند.

 

طرح مسئله

کشورمان ایران شرایط ویژه ای را سپری می کند و مردم خود را در این گذار در شرایط گیج کننده ای می یابند. جوانان می خواهند تمامی اتفاقاتی که در اطرافشان  وجود دارد و در حال شدن است را درک کرده به بحث  بگذارند و به ماهیت واقعی آن پی ببرند. شناسنامه  گروههای اجتماعی حاضر در صحنه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نطامی و فرهنگی  را دریابند. هویت رویش گروهها و ریزش بخش دیگر در عرصه سیاسی و چگونگی وپیوند آنان را بدانند. پرسش می کنند که ماهیت گروهها و ارتباط آنان با نظام و دولت چیست؟ نیروهای ارتجاعی کدامند و چرا ابن گونه عمل می کنند؟ نقش ایران در سیاست جهانی کجاست و چرا اینگونه شده و این سیاست از کجا آمده و چرا باید اینگونه باشد که هست؟ اقتصاد ایران چرا ویران گشته و نقش رهبر در این ویرانی چیست؟ آیا نهضت موسوی و کروبی تداوم می یابد؟ آیا کودتای نظامی- سپاهی فرجام انقلاب 57 و بستن این کتاب است؟  سیاست امپریالیسم با ایران چه گونه است؟ توطئه ها چگونه در کشور ما رقم می خورد و به چه اشکالی اعمال میشود؟ جهان به چه سویی می رود؟  آیا غارت کنندگان؛ دزدان با بنگاههای امپریالیسم هماهنگ گشته و تجدید سازماندهی می شوند؟ چرا حزب توده ایران با تمام تجربه چندین ساله اش کوششی به عمل نیاورد تا آنچه را که امروز در جامعه شاهدش هستیم نیفتد؟ آیا واقعا حزب توده ایران امروز تاثیر در پهنه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد؟ آیا باید در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت کرد؟ درجه اندازه گیری انفعال یک حزب چیست؟ 

این بود شمه ایی از پرسش ها و گفتگوی ما در مسیر سفر به زاهدان.

 

همانطور که به آن دوستان سرنشین قطار گفتم: حزب توده ایران از همان آغاز رژیم پهلوی، که با کودتای  رضاشاه آغاز گشت اعتقاد داشت سلطنت نمی تواند در ایران دوام بیاورد. (رجوع کنید به مقالات کیانوری؛طبری؛اسکندری و دیگران  در دنیا پس از سالهای 54 ). بر این اساس در برنامه تدوین یافته حزب در سال 1354 شعار "جبه ضد دیکتاتوری" مطرح گشت. طرح شعار یا به زبانی دیگر، نظریه فروپاشی رژیم پهلوی در برگیرنده علمی آن درک و گمانی بود که مردم در عمل روزانه آنرا مشاهده می کردند

حزب توده ایران در این راستا تاکتیک و استراتژی خود را معین ساخت. پیش بینی وقوع انقلاب در ایران را در 5 مرحله به شکل سیستماتیک فرمولبندی کرد.

انقلاب 57 نشان داد نظریه و شعار حزب توده ایران در عمل اجرا شد. جبهه واحدی برای مقابله با رژیم شاه، نه روی کاغذ بلکه در متن انقلاب شکل گرفت.

پس از انقلاب، حزب توده ایران تثبیت، تحکیم و گسترش پایه های انقلاب را در شعار "جبه متحد خلق" تدوین کرد. اگر از سکویی که امروز ایستاده ایم به سالهای  57 تا 62  نگاه کنیم و سپس اسناد و نظرات احزاب و شخصیت ها را بررسی کنیم، به درستی ارزیابی های حزب توده ایران در باره انقلاب 57 پی می بریم. و این که عدم توجه دیگر احزاب و شخصیت ها به ارزیابی های حزب توده ایران منجر به چه فجایعی در کشور ما شد.

انتظار این است که این اسناد مطالعه شده و سپس با اوضاع کنونی کشور مقایسه شود. این وظیفه نسل جوانی است که می خواهد فعالیت سیاسی کند.

متاسفانه این توصیه را باید به خود توده ایها که از قافله عقب مانده اند نیز کرد!

و باز متاسفانه مطالعه مطالب نشریه نامه مردم نشان میدهد که آن گروه در پی انطباق خود با شرایط کنونی جامعه نیستند که خود را نیازمند ورق زدن اسناد گذشته حزب بدانند.

آیا میتوآن گفت  که شعارها و استدلال های نامه مردم و میدانی که برای حضور سیاسی انتخاب کرده اند به نتایج درست و علمی می رسد؟

واقعیت آن است که پیش بینی ها و شعارهای نامه مردم با وقایعی که به طور عینی در صحنه سیاسی ایران میگذرد همخوانی نداشته و ندارد، و توجیه تئوریک و جستجوی دلایل عملی برایش خیلی مشکل به نظر می رسد. برای مثال شعار طرد ولایت فقیه را بنگرید. بزودی انتخابات مجلس خبرگآن رهبری را در مقابل  رو داریم، بحث آن در میان مردم رو به گرمی گذاشته است و آنها این انتخابات را به شکل نسبی برای آینده نه چندان دور ایران سرنوشت ساز و رویدادی مهم تلقی می کنند و بنظر میرسد که با در صد بالایی نسبت به انتخابات قبلی در آن شرکت کنند. موضع ما در مقابل این انتخابات  درشرایط"حساس " چیست؟ چگونه می توان با شعار طرد ولایت فقیه مردم را به شرکت دراین انتخابات دعوت کرد و یا از آنها خواست که دراین انتخابات شرکت نکنند.

من به عینه در جامعه شاهدم که این نوع نظرات در میان مردم جای ندارد و حکایت از انفعال سردهندگان و مدافعان آن دارد.

ما در ایران شاهدیم که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته کلا نیروهای ارتجاعی برای دفاع از خود و از بقای حکومتی خود دچار مشکل جدی شده اند.

امروز ما حتی شاهد به میدان آمدن کسانی هستیم که تا دیروز کاملا منفعل بودند.  آوار افشاگری های اقتصادی و سرقت ثروت کشور یک آگاهی عمومی نسبت به گذشته و ضرورت حضور در صحنه برای آینده را بوجود آورده است.

متاسفانه مهاجرت طولانی و دوری بسیاری از توده ایها از ایران قدرت واقع بینی را از آنها گرفته است.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  457     8 خرداد ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت