جنبش اصلاحات با سه نام و در سه گام تاریخی! |
محمد علی نجفی رییس سازمان میراث فرهنگی در گفتگویی با روزنامه اعتماد با اشاره به حصر موسوی و کروبی تاکید کرد: "آقای روحانی واقعا تلاش میکنند که مساله حصر حل شود. ایشان حل این مساله را به راستی حل مشکلی از نظام میدانند نه تنها به خاطر خواست اصلاحطلبان یا چهرههای خاصی که امروز در حصر هستند بلکه برای نفعی که حل این مشکل برای نظام ما دارد. تا جایی که آگاهی دارم، ایشان هم در این جهت تلاشهایی انجام دادهاند و دارند انجام میدهند." نجفی رفع حصر را بازی برد - برد بسود جامعه و حکومت و مردم ایران دانست. در اینکه دولت روحانی برای رفع حصر می کوشد تردید نیست، ضمن اینکه مسئله رفع حصر فقط تغییر شرایط موسوی و کروبی نیست، بلکه تغییر شرایط کل کشور است. رفع حصر تنها به چانه زنی پشت پرده و گفتگو و اقناع کردن مقاماتی که خود در تله حصر گرفتار شده اند محدود نمی شود. هر اقدامی که برای مهار کردن نیروهای نظامی، قانونمند و پاسخگو کردن دستگاه دولتی، مبارزه با فساد و اختلاس و غارت ثروت ملی، توسعه اقتصادی و اجتماعی و مشابه آن انجام می شود اقدامی در جهت رفع حصر است. چرا که رفع حصر از موسوی و کروبی بنوعی به معنای آمادگی پذیرش تحول های بنیادین در نظام سیاسی و اقتصادی و اجتماعی است و به همین دلیل بهره مندان از قدرت غیرپاسخگو و طرفداران اختلاس و غارت تا این اندازه دربرابر آن مقاومت می کنند. از این نظر دولت حسن روحانی ادامه جنبش اصلاحات و جنبش سبز در شرایط و به شکلی دیگر و متناسب با واقعیت امروز جامعه و حکومت ایران است و نه به تعبیری که عده ای کم آگاه از عمق تحولات داخل کشور، آن را جنبش "اعتدال" در برابر جنبش "سبز" و یا جنبش "اصلاحات" معرفی می کنند. هدف جنبش های مردمی و اجتماعی اصولا باز کردن راه برای اصلاح و تحول در نظام های سیاسی و شرایط اقتصادی و اجتماعی است. این جنبش ها می تواند شکل های مختلف به خود بگیرد. در دو دهه اخیر سه جنبش نیرومند در ایران شکل گرفته که هر سه تحت تاثیر و برخاسته از شرایط انتخابات بودند. جنبش اصلاحات با انتخابات خرداد 76، جنبش سبز با انتخابات 88 و دولت حسن روحانی برخاسته از انتخابات 1392. همه این جنبش ها با وجود ویژگی ها، با وجود شکل های مختلفی که به خود گرفتند در نهایت می کوشند راه را برای اصلاح و تحول در نظام سیاسی و اجتماعی در ایران باز کنند. در عین حال شکل های مختلف این جنبش ها نشاندهنده شرایط مشخصی است که کل جامعه و نظام سیاسی در آن قرار دارد. در جریان خرداد 76 نیروهای حاکم غافلگیر شدند و تن به پیروزی محمد خاتمی در انتخابات دادند، با این فکر که راه پیشرفت او را محدود خواهند کرد. در ابتدا سرنگونی خاتمی در عرض چند ماه پیش بینی می شد ولی دولت خاتمی هشت سال پابرجا ماند و این هشت سال همراه با تحولات و تجربه های مثبت و منفی برای جامعه ایران بود. به هر حال جامعه ایران پس از خاتمی دیگر از هیچ جهت با جامعه پیش از ان شباهت نداشت. مخالفان اصلاحات که بخشی از نیروهای نظامی و امنیتی در راس آنها قرار داشتند با شکست سیاسی که بر آنها وارد آمد کوشیدند قدرت اقتصادی را بدست بگیرند. با تبلیغ و تئوریزه کردن یک سلسله تخیلات و توهمات درباره اینکه گویا با ایجاد یک دولت ضعیف و با حذف قدرت اقتصادی دولت، دموکراسی ایجاد خواهد شد تمام قد به میدان آمدند. آنها توانستند در همه جا جایگزین دولت و نهادهای برخاسته از رای مردم شوند و قدرت اقتصادی دولت را به شکلی تماما غیرپاسخگو از آن خود کنند. حاصل این قدرت اقتصادی همراه با نفوذ سیاسی و بهره گیری از کم تجربگی طرفداران اصلاحات به تحمیل احمدی نژاد در انتخابات 84 انجامید. جنبش سبز ادامه راه اصلاحات در شرایطی دیگر بود. این بار مخالفان اصلاحات کوشیدند غافلگیری انتخابات محمد خاتمی را جبران کنند و از همان ابتدا با پیروز اعلام کردن احمدی نژاد وارد کارزار انتخابات شدند. ولی این بار از جهتی دیگر غافلگیر شدند و آن هم برنامه ها و روش هایی بود که میرحسین موسوی در دوران کارزار انتخاباتی خود ابداع کرد و این کارزار را فراتر از مبارزه انتخاباتی، به یک جنبش تبدیل کرد. جنبش سبز در واقع در همان دوران کارزارهای انتخاباتی به وجود آمد و نه پس از آن. بخشی از فرماندهان سپاه و انواع و اقسام مدیران و کارگزاران فاسد دستگاه دولتی که در دوران احمدی نژاد فربه شده بودند به همین سادگی حاضر به از دست دادن قدرت و ثروت نبودند. مقابله با جنبش سبز این بار نیازمند بکارگیری ابزارهایی متفاوت از دوران خاتمی بود، ابزارهایی که بهره گیری از آنها حجاب میان حکومت و مردم را از میان برداشت. از این نظر جنبش سبز کاراترین ضربه را به حکومت و برنامه های آن وارد کرد. پروژه تبدیل کردن کشور به یک پادگان و ادعای بسیج 40 میلیونی برای همیشه دفن شد. این جنبش هرچند موقتا مهار شد و رهبران آن در حصر قرار گرفتند ولی پیامدهای درازمدتی در تاریخ و جامعه ما گذاشته و باقی خواهد گذاشت که به این زودی ها اثر آن پاک نخواهد شد. مقابله حکومت با جنبش سبز بن بستی را بوجود آورد که زیان آن درست است که متوجه حکومت شد ولی کل آینده جامعه و کشور ما را نیز به بن بست کشاند. این بن بست اگر برای کاسبان فاجعه و تحریم ها منشا خیر و برکت بوده است برای مردم و کشور ما منشا پیامدهایی ویرانگر بود. در این شرایط رای مردم در خرداد 92 به حسن روحانی در واقع تحمیل آگاهانه و میهن دوستانه یک سازش به حکومت برای شکستن این بن بست بود. از این نظر دولت اعتدال همان ادامه راه جنبش اصلاحات و جنبش سبز است. همانگونه که قرار دادن دیروز جنبش سبز در برابر اصلاحات کاری نادرست بود امروز نیز قرار دادن دولت اعتدال در برابر جنبش سبز یا اصلاحات نادرست است. علاوه بر آنکه بخش عمده پایگاه این جنبش ها هدف مشترک و با یکدیگر همپوشانی دارند، در آنجا نیز که اختلاف و تفاوت نظری وجود دارد نیز باید در جهت همگرایی کوشش کرد. اینکه بخواهیم تاکید را بر روی این یا آن جنبش بگذاریم و یکی را در برابر دیگری تقویت یا عمده کنیم راه به جایی نخواهد برد. این جنبش ها در حفظ ویژگی های خود و در هماهنگی با یکدیگر اثربخش خواهند بود. خاتمی، موسوی، کروبی، روحانی هریک جایگاه خود را دارند و به شیوه خود راه تحولات را می توانند بگشایند. مقاومتی که موسوی و کروبی در حصر می کنند در تناقض با سخنان و دیدارهای خاتمی یا کوشش های مثبت دولت روحانی نیست، بلکه در تقویت آن است و برعکس. با غلبه بر تلاش هایی که برای تک روی و تفرقه افکنی صورت می گیرد می توان این مجموعه را تقویت و مسیر تحولات را باز کرد. راههای دیگر به نتایج مطلوب نمی تواند دست یابد.
|
راه توده 457 8 خرداد ماه 1393