راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مقاله تحقیقی

درباره بازرگان

یک ضرورت بود!

 
 

 

سلسله مقالاتی که درباره مهندس بازرگان در راه توده منتشر شد، بازتاب های متضادی را به همراه داشت. شمار قابل توجهی – بویژه از داخل کشور- بسیار آن را ستودند و شماری هم که عمدتا در خارج از کشور بسر می برند ما را بدلیل انتشار این مقالات نکوهش کردند. تائید کنندگان داخل کشور که شاهد گسترش مقالات تائید و تمجید آمیز از بازرگان (از جمله در نشریه اندیشه پویا) هستند و راه هرگونه پاسخ را بر خود مسدود می بینند، سلسله مقالات بازرگان در راه توده را حرف و سخن خود دیدند و خواندند. منتقدان یا از جمع کسانی اند که خبر از سالهای اول انقلاب 57 ندارند و نمی دانند چه گذشته و از مهندس بازرگان برایشان یک فرشته آزادی ساخته شده است و یا از جمع طرفداران نهضت آزادی ایران هستند که آنها نیز نیازمند این بزرگ نمائی اند تا هم از اشتباهات خود چیزی نگویند و هم زیر این مجسمه آزادی جمع شوند. بگذریم که بسیاری از منتقدان دراساس با انقلاب 57 و آیت الله خمینی مخالف اند که ما نمی خواهیم در این باره قضاوت کنیم.

پیش از آن که بنویسیم به چه دلیل این سلسله مقالات باید منتشر می شد، این نکته را در پاسخ به آن عده از منتقدان که با توهین و اتهام و افترا از تهیه و انتشار سلسله مقالات مهندس بازرگان انتقاد کرده اند می گوئیم که : منطق و استدلال هیچ نیازی به اتهام و افترا و دروغ ندارد. شما نیز اگر پاسخی در باره نقش مهندس بازرگان دارید و مستنداتی در رد مستنداتی که در این سلسله مقالات به آنها پرداخته شد، بسیارخوب، وقت شریف را کمی مصرف کرده، اسناد را پی جوئی کنید و متکی به آنها پاسخی بنویسد. حتی برای خود ما بفرستید تا منتشر کنیم. ما آنچه را نوشتیم متکی به نقل قول های مستقیم از خود مهندس بازرگان بود و با ذکر منابع آنها که همگی توسط خود ایشان و یا نهضت آزادی ایران منتشر شده اند. این عده بجای قضاوت های عجولانه و آلوده به بی خبری و بی اطلاعی، بهتر است کمی زحمت مطالعه و تحقیق بخود بدهند. مهندس بازرگان و دکتر مصدق را در دو کفه برابر ترازو قرار دادن ظلم به حقیقت است. البته، این بدان معنی نیز نیست که دکتر مصدق نیز گل بی عیب بود. خیر. او نیز اشتباهات زیادی کرد.

اما، چرا راه توده تصمیم گرفت سلسله مقالات مربوط به شناخت از مهندس بازرگان را تهیه و منتشر کند:

ماجرا باز می گردد به سالهای پس از کودتای 28 مرداد و جنگ روانی که علیه حزب توده ایران راه اندازی شد تا اشتباهات دکتر مصدق و دولت مصدق در حاشیه قرار گیرد.

جان کلام درباره دوران دولت دکتر مصدق اینست:

مصدق بهترین مناسبات دوستانه و همراهی و همگامی را با فراکسیون 8 نفره حزب توده ایران در مجلس چهاردهم داشت. مجلسی که برای نخستین بار رئیس فراکسیون حزب توده ایران که در عین حال دبیراول حزب نیز بود، یعنی دکتر "رضا رادمنش" طی نطق پرشوری ضرورت ملی شدن نفت ایران را مطرح کرد. دراین دوران مصدق نماینده مجلس بود و شماری از ملیون با او همراهی می کردند.

در فاصله مجلس چهاردهم تا نخست وزیر شدن مصدق، ماجرای ترور ناتمام شاه در تاریخ 15 بهمن 1327 روی داد. دولت دکتر اقبال و دربار شاهنشاهی این ترور را دستآویز سرکوب حزب توده ایران قرار دادند. پیگرد رهبران حزب توده ایران بسرعت سازمان داده شد. اولین موج مهاجرت رهبران حزب توده ایران براثر همین پیگرد آغاز شد. دبیراول حزب (رادمنش)، اسکندری و شماری دیگر، پیش از آن که دستگیر شوند توانستند از کشور خارج شوند. شماری از رهبران حزب نیز دستگیر شدند. از جمله کیانوری، نوشین و...

بدین ترتیب حزب توده ایران فعالیت زیرزمینی خود را آغاز کرد. آذر 1329 رهبران حزب توده ایران به کمک سازمان نظامی حزب توانستند از زندان قصر فرار کنند و در اردیبهشت 1330 مصدق نخست وزیر شد. یعنی به فاصله 4 ماه. 4 ماهی که رهبران از زندان گریخته حزب، زندگی مخفی داشتند و سرگرم تجدید سازمان رهبری حزب بودند. یعنی ترکیبی از رهبری که دستگیر نشده و فرار نکرده بود و رهبرانی که دستگیر شده و از زندان گریخته بودند. در همین سازماندهی بناگزیز تصمیم گرفته شد چند تنی نیز به جمع رهبری حزب که به مهاجرت رفته بود بپیوندد.

در همین دوران، مصدق با این گرایش که از تضاد منافع امریکا و انگلستان به نفع استقلال ایران استفاده کند، کابینه خود را تشکیل داد. در این کابینه افرادی عضو بودند با سوابق غیر ملی و متهم به وابستگی های سیاسی به امریکا و حتی انگلیس. از جمله وزیر کشور این کابینه که سرلشگر زاهدی بود. یعنی همان فردی که در 28 مرداد کودتا کرد. هر آشنا به ساختار دولتی در ایران می داند که وزیر کشور در حقیقت نفر دوم کابینه است و زاهدی که در یک دوره تمایلات فاشیستی داشت و سپس توسط رضاشاه مسئول تشکیلات امنیتی شده بود و....

میان رهبران حزب توده ایران که از زندان بیرون آمده بودند و رهبران حزب که در سالهای پس از تیراندازی به شاه در 1327 رهبری حزب را در خارج از زندان برعهده داشتند و حتی رهبران حزب که به مهاجرت رفته بودند اختلاف نظر بر سر حمایت از دولت مصدق جریان یافت. در این اختلاف نظر، دست بالا را گروه رهبران خارج از زندان بدست آوردند اما اینگونه نبود که در نشریات حزب نظرات گروه از زندان بیرون آمده منعکس نشود. گروه اول با توجه به ترکیب کابینه مصدق می گفتند این کابینه امریکائی است اما نوک پیکان حمله را به جای افشای کابینه عمدتا متوجه مصدق می کردند. گروه دوم برعکس، افشای اعضای کابینه را سیاست درست میدانستند. بتدریج و در طول کمتر از دو سال، یعنی تا تظاهرات 30 تیر 1331 که حزب توده ایران دردفاع از مصدق تمام و کمال عمل کرد و قربانی نیز داد، حقانیت نظر گروه دوم بیشتر آشکار می شد بویژه که مصدق کابینه خود را تغییر داد و امثال سرلشگر زاهدی را کنار گذاشت. از بعد از این قیام سیاست گروه دوم رهبری حزب به سیاست غالب در حزب تبدیل شد. از این تاریخ تا 28 مرداد 1332 حزب توده ایران بیشترین همکاری را با مصدق و دولت او داشت. به این ترتیب ما دو دوره را در برابر داریم. دوره اول از آذر 1329 تا تیرماه1331 و دوره دوم از 1331 تا 28 مرداد 1332

این که بنگاه های سخن پراکنی امریکا و انگلستان چقدر علیه این همکاری تبلیغ و تحریک کردند خود فصل دیگری است که مربوط به این یادداشت کوتاه نیست.

کودتای 28 مرداد در دو خیز انجام شد. خیز اول شب 25 مرداد 1332 بود که سازمان نظامی حزب توده ایران آن را کشف کرد و به مصدق اطلاع داد و شماری از کودتاچیان – از جمله سرهنگ نصیری که بعدها ارتشبد شاه و رئیس سازمان امنیت شاه "ساواک" شد و پس از انقلاب نیز شتابزده اعدام شد و با اطلاعاتش به زیر خاک رفت) با کمک افسران حزب توده ایران که وابستگی سازمانی آنها آشکار نبود دستگیر شدند. مصدق در فاصله 25 مرداد تا 28 مرداد بزرگترین اشتباه سیاسی خود رامرتکب شد زیرا در پیگرد و پیگیری شبکه کودتا تعلل کرد. 28 مرداد خیز دوم کودتا به همراه بقیه شبکه کودتا که بازداشت نشده بودند صورت گرفت و بلافاصله افسران بازداشت شده را نیز آزاد کردند و به جمع کودتاچیان افزودند. دراین دوران رئیس شهربانی و رئیس ستاد ارتش برگمار شده و حتی رئیس ستاد ارتش از نزدیکان و اقوام دور مصدق بود. مصدق در طول دوران نخست وزیری خود غفلت کرده و شبکه ای از افسران ملی و طرفدار خود را در ارتش و شهربانی بوجود نیآورد. از ضرورت داشتن شبکه خبری در ارتش و شهربانی غفلت کرد و در خارج از شهربانی و ارتش نیز افسرانی مانند سرلشگر زاهدی را به امان خودش رها کرد. دستور بازداشت او را داد اما نه آنچنان سفت و استوار و پیگیر که از یک دولت بر می آمد.

از فردای کودتائی که بزرگترین قربانی و اعدامی را حزب توده ایران داد و از جمع یاران مصدق تنها وزیر خارجه او "فاطمی" اعدام شد، یک طرح تبلیغاتی توسط انگلستان و امریکا به اجرا گذاشته شد. کانون مرکزی این طرح این بود که حزب توده ایران مقصر کودتا اعلام شود زیرا در کمتر از دو سال اول نخست وزیری مصدق از او انتقاد کرده است. آنها مبنای این تبلیغات را همان مقالات و مطالبی قرار دادند که تا پیش از قیام 30 تیر 1331 در نشریات حزب توده ایران منتشر شده بود. نه به مطالب و نشریات حزب از قیام 30 تیر 31 به بعد کاری داشتند و نه به نقش حزب توده ایران در خنثی سازی خیز اول کودتا در 25 مرداد 32 و نه به توصیه های بی امان حزب به مصدق که تعلل نکند. بویژه در شب کودتای 28 مرداد.

ملیون و کارگزاران دولت مصدق نیز از این طرح استقبال کرده و برای فرار از انتقاد از خود و از تعلل های مصدق که دولت را در اختیار داشت، پشت همین طرح جمع شدند. دهها سال تبلیغ بی امان با این مضمون آغاز شد که حزب توده ایران علیه مصدق عمل کرد و کودتای 28 مرداد حاصل این عمل بود!

طراحان اصلی این برنامه، همانهائی بودند که کودتا کردند و برای گمراه کردن افکار عمومی و بیرون کشیدن خود از زیر ضربه با بوق و کرنا به جان مردم افتادند و حزب را مقصر کودتا اعلام کردند.

این خلاصه و اشاره کوتاه برای آن بود که بنویسیم، در سالهای اخیر نیز یکبار دیگر همین طرح به اجرا گذاشته شد. مدتی شاپور بختیار را پیش انداختند که نتیجه مطلوب را نداد و پس از آن بازرگان را تبدیل به تابلو کردند. او باید قهرمان آزادی و مردی که جلوی خمینی و روحانیون ایستاد معرفی می شد و حزب توده ایران بعنوان مخالف او. همان بازی مصدق و حزب توده ایران.

با کمال تاسف، ملی مذهبی ها و بویژه نهضت آزادی ایران در این دام افتادند و بی آن که نقدی واقع بینانه و متکی به اسناد و مدارک در باره دولت موقت و نقش مستقیم مهندس بازرگان در این دولت بکنند، این تبلیغ را یک موهبت آسمانی ارزیابی کرده و پشت آن سنگر گرفتند. درحالیکه اسناد و مدارک چیز دیگری را نشان میدهد. هم در ارتباط با جنگ کردستان، هم در ارتباط با دولتی که بازرگان تشکیل داد و امثال "چمران" خونریز ایرانی نیمه لبنانی را وزیر دفاع خود کرد و به جنگ با کردها فرستاد و .... دهها مورد و موضوع دیگر که باید نقد و بررسی شود. در این میان، شماری از نسل جوان و جدید ایران که آن سالها را ندیده و اطلاعی هم از ریز مسائل ندارند، تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و یکباره مهندس بازرگان را بتی کشف کردند که باید پرستید، زیرا در برابر آقای خمینی ایستاده بود! حالا این که در آن دوران آقای خمینی چه می گفت و آقای بازرگان دنبال چه افکار و نظراتی بود برایشان مهم نیست و یا پی جوئی و تحقیق در باره آن سالها را لازم نمی دانند. اساسا نمیدانند جمهوری اسلامی تا پیش از حمله عراق به ایران، جمهوری اسلامی تا پیش از ماجراجوئی های چپ روها در کردستان و جنگ در این منطقه و جمهوری اسلامی تا پیش از اعلام جنگ مسلحانه علیه آن توسط مجاهدین خلق و ... چه بود؟ چه کسانی، چه کردند و چه سازمان هائی چه گفتند!

حزب توده ایران در سالهای پس از کودتای 28 مرداد برای کمک به اتحاد در برابر کودتاچی های 28 مرداد و شخص شاه، بسیار بندرت اشاره به اشتباهات دولت و شخص مصدق کرد. اما از آنسو، بی هیچ مروت و انصافی طرح پیش انداختن حزب بعنوان مقصر و پنهان کردن خود پشت این تبلیغ را ادامه دادند. حتی تا سقوط دولت بازرگان. آیت الله بهشتی هم تحت تاثیر همین تبلیغات در مناظره تلویزیونی تاریخی با دبیر اول حزب توده ایران "کیانوری" از همین موضع حزب را متهم به خیانت کرد که جواب قاطع و تاریخی کیانوری را دریافت داشت. در برابر این اعتراض کیانوری که شما بعنوان عالی ترین مقام قضائی "رئیس شورای عالی قضائی"( که بعدها شد قوه قضائیه) چطور به خود اجازه اتهامی میدهید که در هیچ محکمه ای ثابت نشده، گفت: "مردم می گویند" و کیانوری هم گفت: مردم خیلی چیزها می گویند. مثلا می گویند: "بهشتی بهشتی طالقانی را تو کشتی"!

باز گردیم به مسئله ضرورت سلسله مقالات درباره مهندس بازرگان.

راه توده با تجربه پس از کودتای 28 مرداد و پنهان شدن ملیون پشت نام مصدق و حزب را پیش انداختن و خود را از زیر بار نقد خویش بیرون کشیدن و استفاده رژیم شاه از همین مسئله، به این جمعبندی رسید که این بار نباید فرصت داد تا این تبلیغات جا بیفتد. ماهی را تا زنده است باید از آب گرفت. در غیر اینصورت تمام اشتباهات بازرگان فراموش می شود و حزب توده ایران که با تمام توان خود کوشید جمهوری اسلامی کارش به وضع دوران رهبری آقای خامنه ای نکشد، حامی همین جمهوری اسلامی که شاهدیم و بازرگان بعنوان مخالف آن مطرح خواهند شد.

به این ترتیب بود که شورای سردبیری راه توده تصمیم گرفت، بررسی اسناد و مدارک سالهای اول جمهوری اسلامی را در دستور کار تبلیغی خود قراردهد. سلسله مقالاتی که این اواخر علیه حزب توده ایران در نشریاتی نظیر "اندیشه پویا" بر محور قهرمان سازی از بازرگان و ضد قهرمان سازی از حزب منتشر گردید، حجت را بر ما تمام کرد که باید وارد میدان شد و اجازه تکرار سناریوی مصدق و ملیون را نداد. البته همانطور که در ابتدا نوشتیم، بدون به کار گرفتن صفات و ادبیات توهین آمیز و تماما مستند به آنچه منتشر شده و موجود است.

امیدواریم این پاسخ برای موافقان و مخالفان سلسله مقالات بازرگان مفید واقع شود.

 

 

 

                        راه توده  45    28 فروردین ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت