مهندس بازرگان و دولت موقت روزنامه نگاران کم اطلاع از گذشته زود در دام می افتند! |
رابطه حزب توده ایران با مهندس بازرگان و دولت موقت چگونه و بر چه اساس بود؟ رهبران نهضت آزادی ایران، ستایشگران مهندس بازرگان، حامیان معیارهای دوگانه و غیردموکراتیک برای چپها و دگراندیشان، توجیه کنندگان بیانیههای پشتیبانی از بازداشت و سرکوب و اعدام تودهایها ... روایت خاص و واحد خود را از این رابطه دارند. براساس این روایت حزب توده ایران دولت موقت را میکوبیده، به آن فحش میداده، ضدانقلاب و سازشکار و لیبرال معرفی میکرده، شعار مرگ بر بازرگان را رایج کرده است و مشابه آن. با این روایت رابطه دولت بازرگان با حزب توده ایران عملا وارونه شده است. دولت بازرگان یا علیه تودهایها اقدامی نمیکرده یا اگر کرده برای دفاع از خود بوده است. مثلا آقای مهندس توسلی از رهبران نهضت آزادی ایران در تشریح دلایل اختلاف آقای خمینی با مهندس بازرگان بدون آنکه بخواهد مسئله را بطور واقعی و عمیق بررسی کند و در واقع برای فرار از چنین بررسی این اختلاف را به حساب حزب توده ایران میگذارد و میگوید: "نقش حزب توده که خود را "خط امام" معرفی میکرد ولی نهضت آزادی و مهندس بازرگان را "ضد انقلاب"! تبلیغ میکرد بایستی مورد بررسی تاریخی قرار گیرد. حزب توده بسیاری از شعارهای منفی چون سازشکار، مرگ بر لیبرال را، برای اولین بار، مطرح کرد و با نفوذ در نهادهای آموزشی، نهادهای انقلابی و ... این شعارها و حتی شعار مرگ بر بازرگان را برای سالها در مدارس و حتی در نماز جمعههای ما جا انداخت. " (گفتگو با نشریه دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف -اسفند 92). مهندس توسلی ظاهرا روی جوانی گفتگوکنندگان با خود که آن دوران را ندیده و به یاد ندارند حساب کرده واگرنه چنین سخنانی نمیگفت. آقای دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران نیز در مصاحبهای با نشریه "اندیشه پویا" چنین میگوید: "این روشنفکران بودند که تا توانستند علیه دولت نوشتند. روشنفکران چرا نمیخواهند مسئولیت تاریخی حداقل برخی از انحرافات را بپذیرند؟ چرا حزب توده نیامد از دولت موقت حمایت کند؟ چون یک حزب مارکسیست لنینیستی است و به تئوری خیزش لنینی از انقلاب اعتقاد داشت. مدام فحش دادند و گفتند دولت موقت لیبرالی است." (اسفند 92) بنابراین حزب توده ایران وظیفه داشت که بعنوان روشنفکر از دولت موقت پشتیبانی کند ولی این کار را نکرد و براساس نظریه "خیزش لنینی انقلاب" مدام فحش داد و گفت لیبرالی است! در آنچه آقایان توسلی و یزدی درباره حزب توده ایران و دولت موقت میگویند چنانکه خواهیم دید متاسفانه سر سوزنی هم از حقیقت وجود ندارد و ظاهرا بیماری احمدی نژاد واگیر دار شده و به بسیاری از سیاسیون کشور ما سرایت کرده است. ولی مسئلهی چشمگیرتر آن است که در این اظهارات کمترین کوششی برای یک ارزیابی واقعی و همه جانبه از آن شرایط و آن دوران دیده نمیشود. نه سخنی از آن است که رابطه مهندس بازرگان و دولت موقت با حزب توده ایران اصولا چه بود، نه شرایط آن دوران چگونه بود، نه آنکه کشور در چه وضعی بود و مجموعه نیروهای سیاسی کشور با هم در چه روابطی قرار داشتند، نه آنکه کدام اختلافها و نزدیکیها میان این دو میتوانست وجود داشته باشد یا وجود داشت و دلیل دوریها چه بود و ... رابطه حزب توده ایران و دولت موقت در شرایط انقلاب و رابطه متقابل دولت موقت با حزب توده ایران باید سنجیده شود و نه خارج از آن. و اگر ادبیات و رابطه مهندس بازرگان و رهبران نهضت آزادی حاضر در دولت موقت نسبت به حزب توده ایران را با ادبیات و روش حزب توده ایران نسبت به مهندس بازرگان مقایسه کنیم، چنانکه خواهیم کرد، مشاهده میکنیم که حزب توده ایران تا چه اندازه از خود خویشتنداری، درایت، شکیبایی و گذشت انقلابی نشان داد تا کارش اتفاقا به آنچه آقایان یزدی و توسلی به ما نسبت میدهند نکشد. هنوز پیش از آنکه حزب توده ایران موضعی نسبت به دولت بازرگان بگیرد یا اصولا بتواند موضعی داشته باشد، آقای بازرگان موضع خود را نسبت به حزب توده ایران روشن کرد. او این حزب را غیرقانونی اعلام کرد و کوشید - چنانکه خود بارها گفت و به آن افتخار کرد – مانع بازگشت رهبران تبعیدی آن به ایران شود. خود وی در این زمینه با اشاره به روزهای آغاز دولت موقت با همان ادبیات غیرمسئولانه همیشگی چنین میگوید: "بعضی دیگر نام و نشان چندان نداشته "حاجی انا شریک" گویان وارد کاروان میشدند. مانند میوه چینان و خوشه چینانی که بعد از رسیدن محصول به صورت درویش و دعاگویان مهمانهای ناخوانده وصاحبخانههای کهنه، با الهامهای نهفته سرازیر باغها و خرمن زارها میگردند. در این گروه بیشتر از همه کمونیستها و تودهایهای فراری، تبعیدی یا مجاور شده درکشورهای اروپای شرقی بودند و همچنین تازه گرویدهها و سمپاتهای متفرق درکشورهای اروپای غربی و آمریکا که با گذرنامه یا بی گذرنامه، از مرزهای بی در ودروازه با عجله تمام وارد ایران میشدند و بسیاری از آنها تعلیم دیده و تشکل یافته بودند. میآمدند که به همرزمان در ایران مانده خود بپیوندند. به آنهایی که در کشاکش جریانهای گذشته به لباس و فرهنگ دستگاه حاکم درآمده در ادارات و مؤسسات مؤثر مانند رادیو تلویزیون، روزنامههای کیهان و اطلاعات و آیندگان، وزارت آموزش پرورش و دانشگاهها، وزارت اطلاعات و حتی در حزب رستاخیز، در دولت و دربار و در میان طلاب، مواضع انتظار یا وظائف تبلیغات و انتشارات، به سود افکار مارکسیستی احراز کرده بودند. (مجموعه آثار- جلد 23 - ص 310-11) در جای دیگر چنین میگوید: "از طرف دیگر مرتباً اعضای حزب توده و چپیهای پناهنده و پراکنده شده در شوروی و اروپای شرقی، با ویزا و بدون ویزا به ایران سوق داده شده، همه جا به تحکیم مواضعِ مبارزه و شورش میپرداختند. تمام این حرکات طبق مشهودات و گزارشات وقت با پشتیبانی و دخالتهای مستقیم عمال شوروی صورت میگرفت." (جلد 24 – ص 466) یادآوری میکنیم برخلاف وزرا و کارگزاران از خارج آمده آقای بازرگان که همگی به هزینه خود یا دولتهای سلطنت به اروپا و امریکا رفته، رابطه ای با انجمن های اسلامی برقرار کرده و اکنون با سلام و صلوات بعنوان غیرخوشه چین و مبارز و وزیر و مدیرکل دولت موقت "انقلابی" به ایران باز میگشتند و به کمتر از آن هم رضایت نمیدادند، هیچکدام از رهبران حزب توده ایران به میل خود از ایران خارج نشده بودند، همه رهبران شناخته شده آن از جمله نورالدین کیانوری، احسان طبری، مریم فیروز و ... بطور غیابی محاکمه و به اعدام محکوم شده بودند. چنانکه حتی امکان مسافرت علنی و آزاد به اروپای غربی را هم نداشتند. آنها پس از بازگشت خود به ایران هم هیچ پست و مقامی نه داشتند و نه خواستند. در تمام دوران اقامت خود در ایران هم جز ناسزا و توهین و تحقیر و سرانجام زندان و شکنجه و اعدام چیز دیگری نصیب آنان نشد. اینان از نظر آقای بازرگان همان "خوشه چینان" و فرصت طلبان و "حاجی انا شریک" گویان هستند. ولی ایشان در مورد همکاران از امریکا برگشته تازه به دولت رسیده خود برعکس توده ایها چنین میگوید: "از اوایل دولت موقت زمزمه ی دخالت یا دست داشتن خارجیها مخصوصاً - آمریکاییها و بیشتر از ناحیهی چپیها (و دنباله روهای مکتبی شان) که بنا به قانون قیاس به نفس همیشه پیش قراولِ بدبینی و بدخواهی و خیانت بوده اند، نه به طور کلی در ایجاد و ادارهی انقلاب بلکه در انتخاب و اعزام افراد مأمور، آغاز گردید. به عدهای از شخصیتهای از آمریکا برگشته، درس خواندههای سابقه دار در مبارزات، و نسبت به افسران برگشته به خدمت، برچسبها ی مأمور و مزدور زده شد. (ج 24 ص 231) ما به ادبیات زشت آقای بازرگان، تهمتهایی که به مبارزان چپ ایرانی وارد میسازد، آنها را خائن، خوشه چین انقلاب، درآمده به لباس دولت حاکم، وابسته به حزب رستاخیز، دولت، دربار و غیره میخواند کاری نداریم. به معیارهای دوگانه ایشان در ارزیابی همکاران از امریکا برگشته خود و تودهایهایی که در اروپای شرقی یا غربی پناهنده بودند هم نمیپردازیم. سخن از روزهای آغازین نخست وزیری ایشان و درکی است که از چپها و تودهایها دارد که به گفته خود بسیار میکوشد مانع از ورود و بازگشت آنان به میهن شود. نورالدین کیانوری – دبیر اول وقت حزب توده ایران - در اولین مصاحبه مطبوعاتی خود پس از ورود به ایران چنین میگوید: "متاسفانه دولت آقای بازرگان مشکلاتی برای بازگشت ایرانیها بوجود آورده است. من خودم به طور صریح بگویم که من بدون گذرنامه بالاخره آمدم. پس از این که به سفارت مراجعه کردیم. پس از این که نامه به نخست وزیر نوشتیم. پس از این که نامه به وزارت خارجه نوشتیم. پس از این که تلگراف کردیم، پس از این که نامه سرگشاده در روزنامهها منتشر کردیم، به ما اجازه مراجعت ندادند. من بدون هیچگونه چیزی آمدم به سرحد ایران. ..." (نامه مردم – شماره 6 – 29 فرودین 1358) در همان شماره روزنامه مردم که مصاحبه مطبوعاتی کیانوری درج شده چنین میخوانیم: "اطلاعیه دبیرخانه کمیته مرکزی حزب توده ایران حزب توده ایران قانونی است. سخنگوی دولت آقای امیرانتظام طی مصاحبه مطبوعاتی اظهار داشته است که قوانین مربوط به غیرقانونی بودن حزب توده ایران تا وقتی لغو نشده به قوت خود باقی است. ... کمیته مرکزی حزب توده ایران امیدوار است دولت موقت آقای مهندس بازرگان توجه کند که اگر قوانین رژیم سابق به اصطلاح تا لغو نشده به قوت خود باقی میبود، میبایست طومار انقلاب ایران را به طور کامل برچید. این قوانین برای همیشه لغو شده و دولت موقت اسلامی نیز موجودیت خود را مدیون انقلاب است و نه محترم شمردن قوانین رژیم ساقط و ضد ملی شاه." با اینحال رهبر حزب توده ایران با وجود کاری که دولت موقت با خود او و دیگر رهبران حزب کرده و دو ماه جلوی ورودش به کشور را گرفته تا سرانجام غیرقانونی وارد ایران شده است و با وجود آنکه حزب او را هم غیرقانونی اعلام و تلقی میکنند درمورد موضع حزب توده ایران نسبت به دولت موقت چنین میگوید: "اگر بحثی به ما تحمیل نکنند ما وارد بحثی نمیشویم. ما تمام کوشش مان را برای پیروز کردن انقلاب کنونی انجام میدهیم. آن قدر مسائل هم هست که ما حاضریم هرگونه بحثی را، هر گونه آتش بسی را بپذیریم. به شرط تمرکز تمام نیروها برای برنامه مشترک انقلابی. ما این پیشنهاد را بطور صریح، بارها و بارها در نشریات خودمان نوشتهایم. ما به هیچوجه نمیگوییم که آقایان بیائید اعلام جبهه علنی هم بکنیم، نه! آتش بس علنی بکنیم. ولی برنامه مشترکی را به پیش ببریم. ما قبل از سقوط شاه این پیشنهاد را کردیم به تمام جمعیتها، بعد از سقوط شاه هم کردیم. ما هنوز مسائل عمده انقلاب ایران را حل نکردهایم. امپریالیسم هنوز پایههای فوق العاده محکمی در ایران دارد. هنوز مسئله آزادی را در ایران حل نکردیم. هنوز ارتجاع پایههای قوی در ایران دارد. هنوز دموکراسی در ایران اولین جوانهاش را زده است. هنوز این درخت قوت نگرفته است. هیچ بحث زائدی را تحمیل نمیکنیم. ما فقط اگر مورد حمله قرار بگیریم دفاع خواهیم کرد." (همانجا) ایکاش آقای مهندس بازرگان در مقام نخست وزیر یک ذره از احساس مسئولیت یک حزب سیاسی به ادعای ایشان غیرقانونی را نسبت به انقلاب ایران و سرنوشت مردم و جامعه ایران داشت. ولی ایشان نه تنها بحث را تحمل نمیکرد بلکه انواع و اقسام تهمت و ناسزا و دروغ و افترا را روانه حزب توده ایران ساخت. نورالدین کیانوری در همان مصاحبه در پاسخ به یک پرسش چپ روانه با این عنوان که : "شما گفتید که مردم با مبارزهای که کردند منتظرند محصولش را ببینند، شما واقعا معتقدید که این دولت میتواند خواستهای برحق کارگران و زحمتکشان را برآورده سازد؟" چنین پاسخ میدهد: "ما نمیخواهیم موجودیت دولت را با این مسئله که این دولت اصلا نمیتواند کاری انجام بدهد در مقابل علامت سوال قرار دهیم. حزب توده ایران چنین نظری ندارد. ما معتقدیم که این دولت هنوز نظریات آیت الله خمینی را بعنوان رهبر انقلاب میپذیرد و هنوز امکانات بالقوه زیادی دارد که بتواند در این جهت قدم بردارد. این به خواست دولت در این زمینه بستگی دارد. آینده امر در ماههای آینده نشان خواهد داد که آیا دولت میتواند از این موقعیت بسیار مثبت تاریخی که برایش فراهم شده است استفاده کند و به وعده هائی که خودش داده عمل نماید یا نه." پاسخ نورالدین کیانوری بسیار دقیق و روشن است. دولت موقت در جهت تحقق خواست مردم در مبارزهای که کرده اند عمل نمیکند. ولی هنوز نظریات آیت الله خمینی را بعنوان رهبر انقلاب میپذیرد و حزب توده ایران در این چارچوب به آینده آن نگاه میکند و خواهد دید که در جهت تحقق خواستهای مردم و وعدهها عمل خواهد کرد یا نه. در اردیبهشت 58 یعنی کمتر از سه ماه پس از پیروزی انقلاب آیت الله مطهری ترور شد. آقای بازرگان در مقام نخست وزیر کشور و در اولین عکس العمل بعنوان "الگوی اخلاق اسلامی" این ترور را به گردن مارکسیستها گذاشت و یک تظاهرات ضد تودهای و ضد کمونیستی در خیابانها به بهانه این ترور به راه انداخت. بدینگونه شرایط از اتحاد نیروها و آرامشی که جامعه بدان نیاز داشت به سوی برخورد و رویارویی پیش رفت. نامه مردم در شماره پنجم خرداد 1358 زیر عنوان "چرا مهندس بازرگان بی پروا به حزب توده ایران تهمت و افترا میزند؟"می نویسد: "لجاجت در خصومت، تا جایی که مانع قضاوت عادلانه و روشن بینانه شود شاید در این جمله بتوان موضع نادرست و زیانمند آقای مهندس بازرگان را نسبت به حزب توده ایران خلاصه کرد. آقای بازرگان در این موضع گیری پیگیر هم هستند. بارها از نخست وزیر سئوال کردند که: در مورد قانونی بودن حزب توده ایران چه نظری دارید؟ ایشان هربار، با سماجتی که از یک رجل سیاسی مطلع بعید است، چه رسد به رییس دولت جمهوری اسلامی ایران، به قوانین دوره طاغوت و به مصوبات ناموجود زمان شاهنشاهی متوسل شده اند، تا برای خود بهانهای برای تعلیق اظهار نظر در این مورد بتراشد و ضمنا جای پایی برای همه ضد تودهایها نیز در آینده باز بگذارند. همه کس میداند که اولا هیچ قانونی در مورد غیر قانونی کردن حزب ما وجود ندارد و روشهای شاه مخلوع، برخلاف قانون و بدون قانون، زندگی غیرعلنی را به حزب ما تحمیل کردند. ثانیا مردم ما انقلاب نکردند که قوانین طاغوت و مصوبات شاهنشاهی را محترم شمرند، آن هم بخصوص یکی از ارتجاعی ترین، استبدادی ترین و ضد خلقی ترین تصمیمات را. ولی آقای مهندس بازرگان که سخت مایل اند در برابر روزنامه نگاران از خود چهرهای "دموکرات" که با «سخت گیری ها» و «زیاده روی ها» موافق نیست بسازند، در مورد یکی از مهمترین ملاکهای دمکرات بودن، که رابطه با حزب توده ایران و جنبش چپ مترقی ماست، به کلی دست و پای خود را گم میکنند و هوادار محترم شمردن « قوانین مصوبه » استبداد شاهنشاهی میشوند. شتاب آقای بازرگان، در سراشیب لجاجت ضد توده ای، هرگونه روشن بینی و احساس مسئولیت را از مقام مسئول نخست وزیر سلب کرده است. از جمله، ایشان مدعی شده اند، که گلولههایی که به آیت الله شهید مطهری شلیک شد، گویا پاسخ به مبارزات او علیه مارکسیستها بوده است! یعنی حتی پس از تاکید امام خمینی مبنی براینکه قتلها کار عمال آمریکاست و قبل از آن که کمترین بررسی و تحقیق انجام گیرد و ردپایی پیدا شود، ایشان همانند محافل راست، به نحوی کاملا بی مسئولیت، مارکسیستها را مسئول این عمل ضد انقلابی جلوه دادند. آقای بازرگان به این بسنده نکرد، و چنان در لجاجت ضد تودهای تاخت زده اند که در مصاحبهای با روزنامه فرانسوی لوموند، حزب توده ایران و ساواک شاه را "همکار" خوانده اند و همان اتهامات و توهینهای باورنکردنی را که محافل ضد انقلابی علیه کلیه نیروهای چپ و مترقی به طور اعم حزب توده ایران به طور اخص برای نفاق افکنی به کار میبرند، ایشان نیز تکرار کرده اند. ... پیگیری در بیان مطالب شبیه و مقصر دانستن مستقیم حزب توده ایران و فقط حزب توده ایران (به تصریح لوموند، 15 مه 1979) در تمام تظاهرات و اعتصابات و درگیریهای نظامی و خرابکاری در امور دولتی(!) و داشتن هدف مشترک با طرفداران شاه(!) و حتی همکاری تودهایها و ساواکیها در هیئتهای تحریریه پیغام امروز و آیندگان(!) همه از یک برخورد ناسالم و زیان بخش گواهی میدهند." این بود پاسخ به آقای بازرگان به پشتیبانی حزب توده ایران از ایشان و دولت ایشان. طبیعی و بدیهی است که حزب توده ایران میکوشید دلایل عمیق این روش و منش و سخنان و توهینها و افتراهای بی پروای مهندس بازرگان را دریابد و آن را ارزیابی و از آن نتیجه گیری میکند. نامه مردم در ادامه مینویسد: "زیانمندی و ناسالم بودن این طرز تفکر ضد تودهای، از جانب یک فرد عادی قابل اعتنا نیست. ولی در مقام پر مسئولیتی نظیر نخست وزیر دولتی که باید وظایف پیشبرد انقلاب را به انجام رساند، چنین خصومت لجوجانهای میتواند نه تنها نشانه فقدان روشن بینی سیاسی باشد، بلکه به امر انقلاب صدمه زند و در نتیجه پیامدهای ناگواری برای سرنوشت نهضت، ببار آورد. و این باعث نگرانی است. ... برای ما این سئوال مطرح است که چگونه نخست وزیر، با این همه بی پروایی به خود اجازه میدهد به حزبی که دهها و دهها شهید در مبارزه ضد امپریالیستی و ضد دیکتاتوری داده و دهها و دهها نفر از اعضایش سالهای بس طولانی از عمر خود را در زندانهای شاه مخلوع گذرانده اند و مستحکم، مانند کوه ایستاده و به میهن و خلق خود وفادار مانده اند، توهین کند و افترای همکاری با ساواک را به آنها بزند. اما درباره دشمنان خلق و تبهکاران امپریالیسم که این همه خون جوانان ما را ریخته سکوت کرده است؟ برای ما این سئوال مطرح است که علت این خصومت و کینه، که این همه تهمت وافترای بی مسئولیت و بی پروا میآفریند، چیست، و در برابر آن، این سکوت و پرده پوشی، که داستان هم داستانی را به یاد میآورد، بچه سبب است؟ آیا مهندس بازرگان میتواند به این پرسش ها، پاسخ صریح، منطقی و عادلانه بدهد؟" نامه مردم از روش مهندس بازرگان نتیجه میگیرد و همین نتیجه گیری گویا گناه بزرگ حزب توده ایران و نشانه کوبیدن دولت موقت و فحاشی به آن و ترویج شعار مرگ بر بازرگان در نماز جمعه است . نامه مردم مینویسد: "زیانمندی و ناسالم بودن این طرز تفکر ضد تودهای، البته ناشی از موضع طبقاتی نخست وزیر و مشی سازشکارانهای است که ایشان در قبال حیاتی ترین مسائل انقلاب ایران در پیش گرفتهاند و حاضر نیستند به اقدامات انقلابی در جهت ضد امپریالیستی ودمکراتیک، در جهت منافع اساسی خلق زحمتکش و بر علیه ریشهای ترین منافع اقتصادی و سیاسی امپریالیستها و سرمایه داران بزرگ وابسته تن در دهند، مگر آن که فشار مداوم خلق انقلابی و رهبری انقلاب ایشان را بدان مجبور سازد. به همین جهت هم، چنین لجاجت و سماجتی در دشمنی با حزب توده ایران، که خواستار اتحاد فعال و پایدار همه نیروهای ضدامپریالیستی و دمکراتیک برای حفظ و تعمیق دستاوردهای انقلاب است، برای ما تعجب آور نیست." نه در قضاوت و ارزیابی که حزب توده ایران درباره مهندس بازرگان میکند کمترین ناسزا و فحاشی و کوبیدنی وجود دارد، نه این ارزیابی کمترین رابطهای با به اصطلاح تز خیزش لنینی - که ما خودمان هم اصلا نمیدانیم چیست- دارد. با وجود همه توهینها و تخریبها و ناسزاها و فحاشیها و دروغگوییهای آقای بازرگان، حزب توده ایران همچنان به روش خود در قبال دولت موقت ادامه میدهد و در دام تحریکات آقای بازرگان نمیافتد و میکوشد وارد بحثهای زائدی که وی میخواهد به جامعه و حزب ما تحمیل کند نشود و این روش تا پایان کار دولت مهندس بازرگان ادامه دارد. مثلا نامه مردم در شماره دوم مرداد 1358 – یعنی شش ماه پس از عمر دولت ایشان - با عنوان "مشی ما نسبت به دولت انتقاد سازنده است" مینویسد: "آقای مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر، طی نطقی در 28 تیرماه اعلام داشت که برای ایجاد وحدت تصمیم گیری و تمرکز قدرت، شورای انقلاب و دولت در هم ترکیب و ادغام شدند و ابراز امیداوری نمود که با از بین رفتن تعدد مراکز قدرت و تصمیم گیری، دولت بتواند بر مشکلات فایق آید .... ما در یاری به دولت، در انجام این وظایف خطیر، به سهم خود، مانند گذشته، خواهیم کوشید تمام اقداماتی را که در راه تحکیم استقلال کشور در تمام عرصههای اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی و غیره و نیز در زمینه تامین و تضمین حقوق و آزادیهای دمکراتیک انجام گیرد، تایید و تقویت کنیم و در عین حال، هر کجا، در زمینههای نامبرده، تعلل و تسامحی مشاهده شود آن را مورد انتقاد سازنده قرار دهیم، یعنی ضمن انتقاد از نارساییها خواهیم کوشید، پیشنهادهایی که بنظر ما برای نیل به هدفهای انقلاب میتواند مفید باشد، آشکار و صریح مطرح سازیم ... این مشی انتقاد سازنده، که همراه با پیشنهادهای مشخصی نیز هست، موجب تقویت قدرت حاکمه و دولت است و نه تضعیف آن، زیرا هر قدر دولت در راه رسیدن به اهداف انقلاب – استقلال و دموکراسی – با گامهای بلندتر و با قاطعیت بیشتر پیش رود، تن به فشارهای امپریالیسم و ارتجاع داخلی وابسته ندهد، بهمان نسبت پایگاه اجتماعی خلقی خود را مستحکم تر میسازد و بنابراین قوی تر میشود. و برعکس، هر قدر دولت با دشمنان بالفعل و بالقوه انقلاب آشتی پذیرتر باشد، از مردم جداتر خواهد شد و بنابراین ضعیف تر خواهد گردید. ... ما میدانیم آن بلایی که محمدرضای خائن بر سر کشور و ملت ما آورد، با یک چشم بهم زدن رفع شدنی نیست. بنابراین ما توقع نداریم که دولت معجزه بکند ..." این همان روش و ادبیاتی است که ستایشگران آقای بازرگان آن را کوبیدن دولت موقت و فحاشی تعبیر میکنند! ما نمیدانیم این چگونه "دمکرات منشی" است که به خود اجازه میدهد یک حزب سیاسی را غیرقانونی بداند، مانع ورود اعضا و رهبران آن به کشور شود، به خود حق دهد هرگونه ناسزا و دروغ و تهمت و افترا را به این حزب وارد کند، آن را ساواکی، خائن، همکار شاه، جاسوس، وابسته بنامد، تهمت دست داشتن در مبارزه مسلحانه و ترور را به آن وارد کند، بگوید نسبت به آن کینه دارد، از این حزب نفرت دارد، ولی در مقابل کمترین انتقادی نسبت به این دولت حتی در این حد و با این ادبیات را نمیپذیرد؟ آقای محمد خاتمی زمانی گفته بود دمکرات یعنی کسی که میگوید زنده باد مخالف من. ولی ظاهرا از نظر ستایشگران آقای بازرگان مفهوم دمکرات معکوس است : دموکرات کسی است که میگوید مرگ بر مخالف من و مخالف من غیر دموکرات است چون نمیگوید زنده باد من! از سخنان آقایان توسلی و یزدی نتیجهای جز این میتوان گرفت؟ این بحث را ادامه خواهیم داد. |
راه توده 451 28 فروردین ماه 1393