یارانه نقدی ارثیه شوم دوران احمدی نژاد |
دولت روحانی از مردم دعوت کرد در صورت عدم نیاز از دریافت یارانه نقدی خودداری کنند. این دعوت البته یک گام مثبت در سمت متوقف کردن و پایان دادن به فاجعهای است که دولت احمدی نژاد، در کنار دیگر فجایع، تحت عنوان اقدام "تاریخی" هدفمند کردن یارانهها بر روی دست مردم و دولت ایران گذاشت. فراموش نکرده ایم که در آن زمان دولت احمدی نژاد و محافل راست پشتیبان وی در مجلس و بیت رهبری و شورای نگهبان و اقتصاددانان حامی آنان در روزنامهها و دانشگاهها چه هیاهویی که علیه یارانهها به راه نیانداخته بودند. گفته میشد که پرداخت یارانه به آب و برق و بهداشت و آموزش و ... مردم غیرعقلانی است، هدر دادن ثروت و منابع ملی است که میتوان آن را صرف سرمایه گذاریهای درازمدت کرد؛ مغایر احساس مسئولیت ملی و آموزش مدنی مردم است چون بجای صرفه جویی آنان را به اسراف و تبذیر در مصرف وادار میکند؛ مخالف عدالت اجتماعی است چون همه مردم از دارا و ندار به یک اندازه از یارانه بهره میگیرند؛ برخلاف اصول رقابت است چون کارفرمایان و صنایع و کارگاههای کم مصرف و صرفه جو باید هزینه کارفرمایان پرمصرف و غیرصرفه جو را بپردازند؛ حتی نبود دموکراسی و آزادی در ایران بدلیل پرداخت یارانه است چون آب و برق و بهداشت مردم به یارانه دولتی وصل شده و این مانع استقلال و آزادی مردم در برابر دولت شده است؛ اصلا امریکا و اروپا بدین دلیل به "دموکراسی" و پیشرفت دست یافته اند که به مردم خود یارانه نمیدهند و آنها هم که میدادند آن را قطع کردند؛ و بالاخره ادعا می شد که علم اقتصاد یک دانش جهانشمول و فرای زمان و مکان است و اقتصاددانان ما هم که از اقتصاددانان برنده جایزه نوبل بانک جهانی و صندوق پول که حذف یارانه را آخرین گام برای تبدیل شدن ایران به امریکا و اروپا میدانند برتر نیستند و ... جو چنان بود که گویا حذف یارانه پروژه ملی همتراز با غنی سازی ارانیوم و حق مسلم اتمی است! اقتصاددانان، سندیکالیستها، سیاسیون چپ و مردم گرایی که حاضر به تسلیم دربرابر این کلیشههای پوچ و بی ارزش و تکراری نبودند و نیستند مورد بدترین توهینها و بی عدالتیها قرار گرفتند. از دانشگاهها، مطبوعات و دستگاههای خبر رسانی حذف و بایکوت شدند، عامل عقب ماندگی کشور و نرسیدن ایران به دموکراسی معرفی شدند. حتی اقتصاددانی نظیر فریبرز رییس دانا که در مصاحبه با بی بی سی یک جمله در مخالفت با حذف یارانهها بر زبان آورد فردای آن روز توسط دستگاه قضایی آیت الله لاریجانی دستگیر شد و به زندان افتاد. حذف یارانهها در چنین فضای کودتایی پس از انتخابات 88 به جامعه و کشور ما تحمیل شد. در واقع استقبال جامعه از نامزدی میرحسین موسوی و رای مردم به وی نشان داد که جامعه به گونهای دیگر میاندیشد. موسوی خواه و ناخواه نماد یک نظم اقتصادی دیگر، نماد یک دوران اقتصادی دیگر، نماد یک تفکر اقتصادی دیگر بود. مردم او را با مدیریت دوران جنگ میشناختند، دوران تلاش برای یافتن یک راه ملی پیشرفت و بهره گیری از امکانات موجود به قصد رشد و پیشرفت و نه حاکمیت اندیشههای کلیشهای بانک جهانی بر مدیران و کارگزاران اقتصادی کشور. دولت احمدی نژاد در حذف یارانهها همان شیوه توصیه شده بانک جهانی و بدترین شیوه ممکن را به کار گرفت. یعنی پرداخت نقدی. بدینسان اگر جنبه مثبتی در حذف یارانه وجود داشت، آن هم از دست رفت. با این شیوه تمام صرفه جویی ملی که از عدم پرداخت یارانه بدست آمده بود مجددا در جامعه توزیع شد که به همراه خود قدرت خرید کاذبی را بوجود آورد که ضرورت داشت با باز کردن راه ورود واردات کالاها این قدرت خرید جبران شود. ایران گامهای بزرگی در مسیر باز کردن دروازها بر روی واردات کالاهای ساخته شده غربی برداشت که سودهای کلانی را نصیب سرداران تاجرپیشه و صاحبان اسکله های قاچاق کرد. ضمن اینکه برای تامین ارز مورد نیاز برای این واردات به ناگزیر به صادرات هر چه بیشتر مواد خام و سنگ و معدن و کوه و جنگل روی آورد، یعنی مسیر حفظ و تدام عقب ماندگی نهادینه شد. معلوم نبود اگر هدف این بود که یارانه دوباره تقسیم شود چرا اصلا حذف شد. البته احمدی نژاد میخواست با پرداخت یارانه نقدی به خیال خود رای روستاییان و حاشیه نشینان شهرها را جلب کند و همانها بیش از همه علیه او رای دادند زیرا که این فاجعه مستیقما زندگی آنان را هدف گرفت. اکنون دولت حسن روحانی از یکسو وارث همه توهمهای حاکمیت اندیشه راست بر کشور شده و از سوی دیگر با فاجعه ناشی از پیامدهای آن دست به گریبان است، در حالیکه حوزه عمل وی نیز در برابر مجلسی کارشکن و شورای نگهبانی مخالف و سردارانی سیاست زده و تاجرپیشه محدود است. همه اینها در شرایطی است که از یکسو سیاست های دوران احمدی نژاد مورد نقد جدی و اجتماعی و عمومی قرار نگرفته و عاملان فاجعه دوران وی با چنین نقدی مخالفت می کنند و از سوی دیگر اینان بر روی شکست اقتصاد کشور و عدم برونرفت آن از بحران و وابستگی محاسبه ضد ملی کرده اند تا راه پیروزی خود بر اصلاح طلبان و حامیان حسن روحانی را در انتخابات مجلس شورا و خبرگان هموار کنند. تزلزل دولت روحانی در محدود کردن قاطعانه یارانهها فقط به بخشهای ضعیف و زحمتکش جامعه بعنوان نخستین گام برای بازگشت از دوران احمدی نژاد محصول این شرایط است. حتی در کشورهای غربی تنها کسانی مشمول دریافت کمکهای اجتماعی میشوند که نه تنها فاقد پول نقد بلکه فاقد خانه و اتومبیل و هرچیز قابل تبدیل به پول که بتوان مدتی با آن زندگی کرد باشند. درخواست از مردم کمتر نیازمند برای انصراف از گرفتن یارانه حساب کردن بر روی احساس مسئولیت و میهندوستی آنان است. ولی این کار در صورتی میتواند موثر باشد که همراه شود با مبارزه با فساد و غارت ثروت ملی، افشای اختلاس کنندگان و سودجویان، جریمه و مالیات تصاعدی بر یارانه بگیرهای غیرنیازمند، شفاف کردن و برقراری نظم و انضباط و حساب و کتاب در درآمدها و هزینههای اقتصاد ملی و قرار دادن آن زیر نظارت مستقیم مردم. دولت روحانی در برخی از این زمینههای گامهای اولیه بزرگی برداشته است. گامهایی که باید با بحث و گفتگوی ملی درباره همه کلیشههای اقتصادی دوران احمدی نژاد توام شود. باید همه "راهکار"های ویرانگر از قبیل خصوصی سازی، باز کردن دروازها بر روی واردات، حذف یا حفظ یارانه، صادرات مواد خام، خصوصی کردن معادن و جنگل ها، ایجاد رقابت یا برعکس جلوگیری از ایجاد رقابت بعنوان ابزار پیشرفت و مشابه آنان در یک بحث وسیع میان نمایندگان اقتصاددانان، کارفرمایان، کارگران، کارمندان، کسبه، احزاب سیاسی، نمایندگان ادوار مجلس، سازمانهای مدنی و اجتماعی مورد بررسی قرارگیرد، مغایرت و عدم مغایرت آنها با قانون اساسی و خواست ملی مردم بررسی شود و حتی در صورت لزوم به همه پرسی گذاشته شود. تنها چنین بحث ملی است که میتواند همه خرد و آگاهی جامعه ما را بکار گیرد و کلیشههای راست حکومتی در مورد اقتصاد کشور را به آزمون ملی گذارد. آقای روحانی به فراهم کردن شرایط برای انجام چنین بحث و گفتگوی ملی نیز باید بیاندیشد. |
راه توده 451 28 فروردین ماه 1393