رویای رضاخانی ولایت نظامی ها باز گرداندن دشوار فرماندهان سپاه به پادگان ها |
سپاه با تبدیل دفتر سیاسی خود به دفتر حزبی، رهبری یک حزب سیاسی مسلح را بنیانگذاری کرد. در دوران احمدی نژاد و از طریق همین دفتر، دولتی که در سایه شکل گرفته بود، طی 8 سال بتدریج وارد کابینه شد و دولت تبدیل شد به دولتی نظامی. این دولت تمام ارگان ها و سازمان های یک حکومت را در زیر مجموعه دفتر سیاسی خود تدارک دیده بود و از طریق همین دفتر فراکسیون سپاه در مجلس 7 و 8 و 9 هم شکل گرفت و هم کنترل شد. کنترل استانداری ها از طریق استانداران نظامی، شهرداری ها از طریق بازنشستگان سپاه، وزارتخانه های کلیدی مانند نفت، وزارت ارشاد، وزارت کشور و... در دولت احمدی نژاد از همین طریق رهبری شدند. با حضور سردار ضرغامی در راس صدا و سیما، این سازمان نیز عملا تابع سپاه شد. اظهار نظرهائی که فرماندهان سپاه در تمام عرصه ها داخلی و خارجی می کنند خود باندازه کافی گویای نقش حکومتی و دولتی سپاه در جمهوری اسلامی است. ساده لوحی کودکانه ایست اگر تصور شود، اگر امروز رهبر جمهوری اسلامی از جهان برود، سپاه می نشیند در حاشیه تا رهبر تازه و فرمانده کل قوا برایش انتخاب شود تا با او بیعت کند. مگر در خوش بینانه ترین حالت، فرماندهان برای ادامه حکومت خود، با یک جایگزین به تفاهم برسند و از مجلس خبرگان با تهدید بخواهند او را جانشین خامنه ای معرفی کند. این همان چالش بزرگی است که رضوی فقیه در سخنرانی اخیر خود در اجلاس اصلاح طلبان در همدان به آن اشاره کرد، تاج زاده در نامه اخیر خود به دبیرشورای عالی امنیت ملی آن را یادآور شد و همان نگرانی است که مثلث هاشمی- روحانی- خاتمی به آن اشاره می کنند و اخیرا ناطق نوری نیز به آن پیوسته است. بخش مهمی از انگیزه دفاع فرماندهان سپاه از ادامه حصر میرحسین موسوی نیز جلوگیری از تقویت نگرانی ها نسبت به این آینده و مسئله جانشینی خامنه ایست. همانگونه که بخش مهمی از انگیزه جمع شدن فرماندهان در اطراف مجتبی خامنه ای نیز همین آینده است. آینده ای که در نخستین گام پس از علی خامنه ای، درگیری بزرگ با روحانیون بیرون و درون مجلس خبرگان را رقم خواهد زد. شک نیست که زیر بنای این قدرت حکومتی و دولتی، تسلطی است که سپاه طی 16 سال گذشته و بویژه دوران 8 ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد که 4 سال دوم آن با کودتا علیه نتیجه انتخابات 88 ممکن شد بر اقتصاد کشور بدست آورد. فرماندهان سپاه روی سقوط اعتبار روحانیت در میان مردم و ترجیح نظامی ها به روحانیون از سوی مردم سرمایه گذاری کرده بودند. به همین دلیل در دوران 8 ساله احمدی نژاد بیشترین حمله به سمت روحانیونی بود که پایگاهی در میان مردم داشتند. از جمله صانعی، دستغیب، خاتمی، رفسنجانی و... به همین دلیل نیز آنها در انتخابات 92 در تصورشان هم نمی گنجید که مردم به یک روحانی رای بدهند. آنها بر این تصور بودند که مردم تفاوت میان روحانیون قائل نیستند و پیش از آن که فکر و برنامه روحانیون کار داشته باشند با لباس روحانیت کار دارند. این تصور باطل از آب در آمد، اما نقشه آنها برای دوران پس از خامنه ای همچنان به قوت خود باقی است و به همین دلیل نیز بیشترین تلاش را می کنند تا سکان های اقتصادی را که دراختیار دارند از کف ندهند و بر بستر آن آینده خود را رقم بزنند. این سکانداری با سیاست جنگی-اتمی ممکن شد و فرماندهان سپاه همچنان بر ضرورت ادامه همان سیاست پافشاری می کنند و درحقیقت بر ادامه تسلط خود بر اقتصاد کشور بعنوان تخته پرش پس از خامنه ای پافشاری می کنند. و از سر اتفاق نیست که دولت روحانی با پیش بینی همین آینده محتوم و در عین حال برای بیرون کشیدن کشتی بحران زده اقتصاد کشور و نتایج سیاست اتمی- جنگی که بصورت تحریم های تقویت کننده بحران اقتصادی درآمده می کوشد به سلطه سپاه بر اقتصاد کشور خاتمه بدهد. ریشه هر چالش و برخورد و تقابلی که با روحانی، با حامیان دولت و با کابینه او می شود به همین مسئله گرهی باز می گردد. از این روست که اصلاحات اقتصادی در راس هرم اصلاحات قرار گرفته است و دولت می کوشد تسلیم آتش های پهلوئی مخالفان خود که عمدتا تکرار تجربه باقی مانده از دوران تقابل با محمد خاتمی است نشود.
|
راه توده 448 15 اسفند ماه 1392