|
||||
سرکوب قیام های انقلابی و به قدرت رسیدن رضاشاه |
||||
این بخش آخر قیام ها و جنبش های مردم از آغاز سلطه اعراب بر ایران و جنبش های ملی تا پایان انقلاب مشروطه است، آغاز سلطنت رضاشاه و پایان کار اوست. این بخش می توانست در دو قسمت منتشر شود، اما از آنجا که شماره 449 راه توده آخرین شماره سال 1392 است و سال1393 از شماره 450 آغاز می شود، ترجیح دادیم آن را بصورت یکجا منتشر کنیم تا وقفه ای چند هفته ای برای مطالعه آن پیش نیآید. آنچه تاکنون منتشر کرده ایم، برگرفته از تحقیق ارزنده زنده یاد احسان طبری است که در سال 1349 توسط حزب توده ایران در خارج از کشور منتشر شد و پس از انقلاب 57 با توجه به رهبری مذهبی انقلاب و سیاست اتحاد و انتقادی که حزب توده ایران در برابر آن داشت، با ویراستاری ناگزیز بخش هائی از آن منتشر شد. اما آنچه که ما منتشر کردیم، برگرفته از نسخه اولیه آن در سال 1349 است. توصیه می کنیم این مقاله را اگر تاکنون در شماره های اخیر راه توده مطالعه نکرده اید، آن را یکجا مطالعه کنید و به آنها که این مقاله را تاکنون بخش بخش خوانده اند نیز توصیه می کنیم که از دوباره خوانی آن ضرر نمی کنند. نباید اجازه داد تاریخ واقعی ایران زیر انبوهی از خرافات و تحریفات مذهبی- حکومتی دفن شود.
انقلاب مشروطیت
پوسیدگی جامعه فئودالی ایران که صدها سال از عمر آن می گذشت، رشد نسبی بورژوازی تجاری و خرده بورژوازی در ایران، آشنائی گروهی از روشنفکران با افکار و زندگی مردم اروپای غربی، بیداد و غارتگری امپریالیست های انگلیس و روسیه تزاری، مقدمات یک جنبش ضد فئودالی و ضدامپریالیستی را در اوائل قرن بیستم در ایران فراهم می کرد. شکست روسیه تزاری در جنگ با ژاپن، انقلاب 1905 روسیه و آشنائی عده ای از زحمتکشان ایران که برای کار به قفقاز می رفتند به افکار سوسیال دمکراسی، فشار دو گانه دربار فاسد قاجار و روحانیان و توسعه تبلیغات ترقیخواهانه از طرف گروه های تجدد طلب بوسیله شب نامه ها و جرائدی که در خارج طبع و در ایران دست بدست می گشت، در سال 1906 آتش انقلاب بورژوا دموکراتیک ایران را برافروخت که دامنه آن تا سال 1922 کشیده شد. انقلاب مشروطیت ایران سرآغاز جنبش های ملی در آسیاست. لنین این انقلاب را می ستاید، حزب سوسیال دموکرات روسیه با تمام قوا بدان یاری می رساند و آن را از دایره تنگ بورژوائی بیرون می کشد و مهر جنبش توده ای را در سرتا سرشمال ایران بدان می زند. انقلاب ایران در برابر امپریالیسم انگلیس و روس، در مقابل استبداد شاهان قاجار و درباریان و رو در روی آن قسمت از روحانیان که بر انقلاب اجتماعی رنگ الحاد و کفر می زدند، ایستاد و مکرر پیروز شد و گرچه به هدف های نهائی خود نرسید، اما بهرحال منشاء تحولات بزرگی در تمام شئون زندگی مردم ایران گردید. انقلاب مشروطیت نشان داد که مردم ایران دارای ظرفیت بزرگ انقلابی، روحیه فداکاری و از خود گذشتگی و شایستگی فهم و درک مقتضیات زمان هستند و می توانند از میان خود مجاهدان بزرگی مانند ستارخان قهرمان جنبش مشروطیت ایران پرورش دهند. انقلاب مشروطیت آغاز ظهور انقلاب زیر درفش احزاب سیاسی با هدف های مشخص و معلوم اجتماعی و طبقاتی بود. مرحله اول این انقلاب که بنام مشروطیت خوانده می شود از 1906 تا 1911 طول کشید و مراحل دیگر آن به اشکال گوناگون در جریان جنگ جهانی اول و پس از آن تا سال 1922 دوام یافت. انقلاب اکتبر در سال 1917 نیرو و خصلت و جهت تازه ای به جنبش های انقلابی ایران داد. از دوران این جنبش ها نهضت کارگری ایران بیرون آمد و حزب کمونیست ایران پا به عرصه وجود و فعالیت گذاشت. ما با کمال اختصار به قیام ها و جنبش های بعد از انقلاب "مشروطیت" ذیلا اشاره می کنیم:
قیام جنگل و انقلاب گیلان
در جریان جنگ جهانی اول که قوای متخاصم بی طرفی ایران را نقض و کشور ما را اشغال کردند، جنبش وسیعی برضد نیروهای اشغالگر پدید آمد. لبه تیزاین جنبش متوجه قوای انگلیس و روسیه تزاری ـ دو دشمن دیرین ایران و انقلاب مشروطیت بود. میرزا کوچک خان، یکی از مبارزان دوران مشروطیت در راس گروهی از آزادیخواهان در گیلان علیه قوای تزاری برپا خاست و سپس موازی با شرایط مساعد و یا نامساعد روز برحسب خصلت بورژوازی خود گاه بصورت انقلابی ای دو آتشه و زمانی بحال تسلیم و عقب نشینی در جنگل و اطراف رشت مستقر گردید. هنگامی که انگلیسها مجبور به عقب نشینی از قفقاز شدند و ارتش سرخ صحنه قفقاز را از قوای خارجی و نیروهای ارتجاعی داخلی پاک کرد، میرزا کوچک خان با کمک کمونیست ها و توده های مردم که از پیروزی های انقلاب اکتبر به جنبش آمده بودند، به رشت وارد شد. در این حکومت، کمونیست ها، جنگلی ها، احسان اله خان و خالوقربان که نماینده قشرهای گوناگون اجتماعی بودند، شرکت داشتند. در 22 ژوئن همین سال اولین کنگره حزب کمونیست ایران در بندر انزلی تشکیل و برنامه حزب را مبنی براخراج انگلیسها از ایران، واژگون کردن رژیم سلطنتی و فئودالی و مصادره و تقسیم بلاعوض املاک مالکان بزرگ، تصویب و کمیته مرکزی خود را انتخاب کرد. حزب کمونیست ایران وارث سنن انقلابی حزب عدالت و گروه های سوسیال دموکرات و کمونیست ایران بود که با برنامه ای روشن به میدان مبارزه قدم گذاشت. دیری نپائید که هم در رهبری حزب و هم بین حزب و کوچک خان که هدف هایش در چهارچوب تنگ بورژوائی و داعیه شخصی محدود بود، اختلاف بروز کرد. میرزا کوچک خان، حکومت انقلابی را ترک کرد و به جنگل عقب نشست و حکومت جدید به ریاست احسان اله خان تشکیل گردید. این انشعاب و اختلاف ضربت سختی به جنبش انقلابی گیلان زد. در این موقع قوای دولتی با کمک نیروهای نظامی انگلیس حمله بزرگی علیه نیروهای مسلح انقلابی که تا نزدیک قزوین پیش آمده بودند، آغاز کردند و آن ها را تا بندرانزلی عقب نشاندند. دلیری و شهامت مبارزان کمونیست و کمک انقلابیون قفقاز توانست مهاجمان را به عقب راند. شهر رشت بار دیگر بدست انقلابیون افتاد. حیدرعمواوغلی بدان سامان شتافت تا به کار سامان دهد. اما اختلاف ریشه دار از یک طرف و تحریکات حکومت قوام و انگلیس ها از طرف دیگر کار را به آنجا رساند که کوچک خان عده ای از سران نامدار کمونیست را برای مذاکره به جنگل دعوت و آن ها را غافلگیر کرده، به قتل رساند و به این ترتیب زمینه پیروزی قوای دولتی فراهم گردید. حکومت انقلابی گیلان از پای درآمد و دیری نپائید که نیروی میرزا کوچک خان به تحلیل رفت و خود او هنگام فرار نابود گردید (نوامبر1921 م) شکست انقلاب گیلان نیروهای ملی را پراکنده کرد. تنها حزب کمونیست ایران بود که تحت شرایط نامساعد نوین به فعالیت خود ادامه داد.
جنبش انقلابی از مجلس دوم تا انقلاب اکتبر
به طوری که معلوم است دخالت مستقیم حکومت تزاری با اعزام نیرو به تبریز انقلاب مشروطیت را در آستانه پیروزی قطعی سرکوب نمود. آنچه باقی ماند قانون اساسی و فرم حکومتی مشروطه بود، ولی نیروهای آگاه انقلاب سعی کردند از این تغییرات صوری استفاده کرده به مبارزه خود ادامه دهند. بدین منظور در سال 1909 حزب دموکرات ایران را تشکیل دادند که برنامه ای مترقی داشت (تقسیم املاک بین دهقانان، ایجاد بانک کشاورزی، ایجاد ارتش ملی، تفکیک دولت از مذهب، برقراری تعلیمات اجباری....). این حزب توانست 28 نماینده به دوره دوم مجلس شورا بفرستد و از تریبون مجلس خواست های مردم را اعلام و علیه دخالت های استعمارگرانه امپریالیست های انگلیس و روس مبارزه کند. در دوران فترت بین دوره دوم و سوم مجلس که به منظورسرکوب این حزب و سایر نیروهای انقلابی بوجود آورده بودند، موفق به سرکوب این حزب نشدند. در مجلس سوم دموکرات ها31 کرسی بدست آوردند و توانستند عده دیگری از وکلا را با خود هم آواز کنند. تحمل چنین مجلسی برای امپریالیست ها که عملا ایران را در اشغال داشتند ممکن نبود. مجلس را تعطیل کردند. جنگ بین المللی و ورود قوای متخاصم به ایران تکان تازه ای به مردم داد و در هر گوشه ای از کشورمخصوصا در شمال و بین ایلات جنوب مقاومت های مسلحانه آغاز گردید. حزب دموکرات ابتدا حکومتی موقت در قم و پس از شکست در کرمانشاه تشکیل داد و سپس اعضاء و طرفداران آن مجبور به "مهاجرت" شدند. طلیعه انقلاب اکتبر که در ایران به صورت تشکیل شوراهای سربازان روس در شمال ایران پدید گردید، تکان تازه ای به نیروهای انقلابی داد و حزب دموکرات به خصوص در تبریز نیروی تازه ای گرفت. در آستانه وقایع ژوئیه 1917 در روسیه، همکاری دموکرات ها با شوراهای سربازان روس بدانجا رسید که سربازان روس با آزادیخواهان تبریز و دمکرات ها میتینگ مشترکی بر مزار شهدای راه آزادی تشکیل دادند و نطق های آتشینی ایراد کردند. از جمله ناطقان یکی شیخ محمد خیابانی بود که بنام حزب دموکرات سخن راند. شمال ایران با انقلاب اکتبر یکباره از زیر فشارامپریالیسم آزاد شد و شعله های انقلاب اکتبر سرتاسر این منطقه را به جنبش تازه ای که در سطح عالی تری از جنبش مشروطیت قرارداشت، درآورد. در جنوب انگلیس ها با تمام قوا کوشش کردند که از تاثیر انقلاب اکتبر در مردم بکاهند و نفوذ خود را مستحکم کنند و سپس آتش انقلاب را در شمال خاموش نمایند، اما در سرتاسر ایران مقاومت با سر سختی تمام علیه انگلیس ها جریان یافت. جمعیت های گوناگون که هدف آن ها اخراج انگلیس ها و تسلیم پلیس جنوب به دولت ایران و الغای قراردادهای تحمیلی بود، تشکیل گردید.
قیام خیابانی
فراخواندن ارتش روس از ایران و اشغال آذربایجان از طرف عثمانی ها که قصد تجزیه و الحاق این منطقه را به ترکیه داشتند، شرایط نامساعد تازه ای برای دمکرات های آذربایجان و آزادیخواهان بوجود آورد. عثمانی ها خیابانی و عده ای از سران جنبش را توقیف و تبعید کردند. پیشرفت ارتش سرخ در قفقاز، عقب نشینی قوای انگلیس از باکو و فشار دولت جوان شوروی به عثمانی ها برای تخلیه خاک ایران منجر به بیرون رفتن نیروی عثمانی از آذربایجان گردید و بار دیگر شرایط مساعد برای جنبش در آذربایجان را فراهم آورد. در شب عید نوروز سال 1299 (20 مارس 1920) میتینگ عظیمی با شرکت بیش از 20 هزار نفر در تبریز تشکیل گردید که با شعار "مرده باد انگلیس" خواهان تخلیه ایران از نیروهای انگلیسی بودند. پادگان انگلیسی تبریز شهر را تخلیه وعقب نشینی کرد، ولی شهربانی مانند معمول رهبران جنبش را تحت فشار قرار داد. نتیجه فشار شهربانی قیام تحت رهبری حزب دموکرات آذربایجان که به علت دور ماندن از مرکز حزب و نابسامانی آن در مناطق دیگر ایران، بنام "فرقه دموکرات آذربایجان" نامیده شده بود، بوقوع پیوست. قیام در هفتم آوریل 1920 میلادی آغازشد و طی دو روز همه ادارات از جمله شهربانی بدست قیامیون افتاد. ابتدا هیئتی بنام "هیئت اجتماعی" کار قیام را اداره می کرد، اما در 20 ژوئن 1920 این هیئت منحل و حکومت ملی با برنامه ذیل تشکیل گردید: برانداختن سلطنت، برقراری جمهوری، نجات کشور از قید اسارت خارجی، خود مختاری در آذربایجان، برقراری روابط سیاسی و بازرگانی با کشور شوروی. حکومت ملی بلافاصله دست به یک سلسله اصلاحات در زمینه امور بهداشتی و فرهنگی و تاسیس ارتش ملی و نظامی آن زد و خیابانی هر روز برای روشن کردن افکار عمومی به نطق هائی آتشین پرداخت که تاثیر بزرگی از لحاظ فکری در مردم داشت. پیشرفت های حکومت ملی نمی توانست حکومت مرکزی را به تلاش نیاندازد. کابینه وثوق الدوله عاقد قرارداد تحت الحمایگی 1919 با کمک انگلیس ها به انواع حیله متشبث شد تا این حکومت را براندازد، ولی توفیق نیافت و خود در نتیجه نفرت عمومی مردم ساقط گردید. مشیرالدوله که تا حدی خوش نام بود سرکار آمد و مخبرالسلطنه را که از دموکرات های سابق بود به استانداری آذربایجان فرستاد. خیابانی به او اعتماد کرد و آزادانه وارد تبریزشد. مخبر السلطنه با استفاده از نیروی خلع سلاح نشده قزاق و خیانت فرمانده ژاندارمری خیابانی را غافلگیر کرد و این انقلابی پرشور در 22 شهریورماه 1299 بدست قزاقان اعدام شد. جنبش و قیام معروف به خیابانی در آذربایجان یکی ازصفحات درخشان تاریخ حرکت انقلابی در ایران و بخصوص در آذربایجان است.
قیام خداوردی
پس از انقلاب اکتبر جنبش های وسیع دهقانی شمال و شرق خراسان را در برگرفت. دهقانان کرد ساکن شمال خراسان به رهبری خداوردی نام که قبلا چوپان یکی از خوانین زعفرانلو بود، قیام کردند. این جنبش در نواحی دیگر خراسان نیز تاثیر کرد. قیام از شهر شیروان که مرکز آن بود تجاوز کرد و نواحی قوچان و باجگیران را در برگرفت. قوام السلطنه استاندار خراسان با عده ای از سران ایلات کرد و بلوچ این جنبش را سرکوب کردند (اوت 1920 م(.
قیام کلنل
کلنل محمد تقی خان پسیان عضو حزب دموکرات، افسر برجسته ژاندارمری بود که از لحاظ ایدئولوژی دارای افکار انقلابی خرده بورژوائی، مخالف حکومت اشراف، طرفدار حکومت دموکراتیک و در سیاست خارجی مخالف نفوذ انگلیس ها بود. کودتای حوت 1299 سیدضیاء الدین و پیدایش رضا خان سردار سپه که ظاهرا قرارداد 1919 را لغو و اشراف و اعیان و عده ای از فئودال ها را زندانی کردند، ابتدا کلنل را امیدوار کرد، اما با سرکارآمدن قوام السلطنه که کلنل او را به خوبی می شناخت این امید به یأس مبدل شد و او را به قیام واداشت. کلنل با قوای مسلح خود و با یاری عده ای از آزادیخواهان، منطقه خراسان را از حیطه اقتدار حکومت مرکزی رهاند، کمیته ای از نمایندگان طبقات مختلف بنام "کمیته ملی" تشکیل داد. این کمیته با شعاراصلاحات ارضی به روستا رفت، ولی دست به اقدامات اساسی نزد. قوام السلطنه که با سران عشایر فئودال های محلی روابط دوستانه داشت، آن ها را علیه کلنل تحریک کرد و آتش فتنه را از هر طرف برافروخت. کلنل که مردی دلیر و بی پروا در یک توطئه و در زد و خوردی نا برابر کشته شد. سپس قوای دولتی که مدتها منتظر فرصت بودند به مشهد وارد شدند و به این طریق قیام سرکوب گردید. کلنل که زمانی به کمک آلمان ها امیدواربود، پس از انقلاب اکتبر جانبداری جدی حکومت جوان شوروی گردید و احساسات بسیار دوستانه ای از خود در نقطق هایش نسبت به این حکومت نشان داد.
قیام لهاک خان باوند
در سال 1926 پادگان بجنورد تحت فرماندهی ستوان لهاک باوند (سالار جنگ( مسلحانه قیام نمود. پشتیبان این قیام توده های دهقانی بودند که خاطره جنبش دهقانی خراسان و مبارزه "خاوردی" کرد را به یاد داشتند. مهمترین شعار این قیام مصادره و تقسیم بلاعوض املاک بین دهقانان بود. شعارهای دیگر تغییر مالیات ها به نفع پیشه وران و کسبه شهرها، برقراری مالیات بر عایدات، استقرار حکومت جمهوری و قطع نفوذ انگلیس ها بود. این قیام از طرف دولت با کمک انگلیس ها که هواپیماهای خود را بکار انداختند، در 18 ژوئیه 1926 فرو نشانده شد و لهاک خان به اتحاد شوروی پناه برد.
قیام لاهوتی
ماژور ) سرگرد( لاهوتی از دموکرات های با سابقه ای بود که در دوره "مهاجرت" به ترکیه رفت و پس از پایان جنگ و خاتمه جنبش خیابانی بازگشت، مورد عفو واقع و در ژاندارمری تبریز با درجه سرگردی پذیرفته شد. در این موقع رضاخان ) سردارسپه( در مقام انحلال ژاندارمری و الحاق آن به نیروی قزاق به منظور ایجاد ارتش متحد الشکل برآمد. این اقدام را بیشتر افسران ژاندارمری دنباله سیاست انگلستان برای قبضه کردن ارتش ایران می دانستند. علاوه بر این رفتار مستبدانه رضا خان وزیر جنگ را، در مقابل مجلس و دولت ناقض قانون اساسی می شمردند. از این رو چند نفر از افسران ژاندارمری و از جمله آن ها لاهوتی در ماه حوت 1300 نقشه قیامی را بدست افراد ژاندارمری که مدتها حقوقشان نرسیده بود، کشیدند. این افسران ابتدا با افراد فرقه دموکرات که پس از قتل خیابانی مترصد فرصت بودند، تماس گرفته موافقت آن ها را جلب و در یک حمله موفقیت آمیز قسمت مهمی از شهر تبریز را تسخیر کردند و به تمام شهرستانها پیروزی و قیام خود را اطلاع دادند و آن ها را از نیات ضد استبدادی و ضد استعماری خود مطلع نمودند. اردوی دولت در خارج شهر و بعضی از محلات مقاومت می کرد و به حمله نمی پرداخت. سرانجام جنگ سختی بین طرفین درگرفت و بعلت آمادگی افراد ژاندارم نیروی دولتی پیروزشد و لاهوتی به اتحاد شوروی پناهنده و قیام سرکوب گردید.
قیام پادگان سلماس
در سال 1926 میلادی سربازانی که مدت ها حقوقشان پرداخت نشده بود در شهر سلماس (شاهپور( قیام کردند، عده ای را از میان خود به رهبری انتخاب و شهر خوی را تصرف کردند. قسمتی از پادگان خوی بدان ها پیوست و هدف قیام از تقاضای حقوق تجاوز کرد و شعارهای دهقانی موضوع اصلی قرار گرفت. دولت پس از اعزام نیروی بزرگی از تبریز و پادگان های اطراف این قیام را سرکوب و رهبران آن را اعدام کرد.
بدین ترتیب دفترقیام های مسلح و جنبش های وسیع خلقی بسته شد و حکومت دیکتاتوری رضا شاه مستقر گردید. تنها جنبشی که به فعالیت خود ابتدا به طور نیمه علنی و سپس مخفی ادامه داد حزب کمونیست ایران بود. حزب کمونیست پس از شکست انقلاب گیلان مرکز خود را به تهران منتقل کرد و به تاسیس شعب خود در ولایات دست زد و تا استقرار سلطنت پهلوی از مختصر آزادی استفاده کرده به تلفیق کار علنی و مخفی پرداخت، اتحادیه های صنفی و کارگری بوجود آورد و در درون حزب اجتماعیون دست به فعالیت سیاسی زد. روزنامه هائی وابسته به حزب و اتحادیه هائی به رهبری حزب منتشر گردید که نقش تبلیغاتی موثری ایفا کردند. حزب کمونیست ایران از همان آغازعضو انترناسیونال سوم )کمینترن( گردید و از کمک های این سازمان بهره مند شد، ولی در این بین سردار سپه که مدتی تا حدی بدیده اغماض به جنبش های دموکراتیک می نگریست و هنوز آن نیرو را نداشت که در تمام جبهه ها بجنگد، پس از پیروزی در سایر جبهه ها و رسیدن به مقام سلطنت حمله خود را علیه نهضت کارگری ایران آغازکرد. در جنوب، در اصفهان، تبریز و مشهد به اتحادیه های کارگری هجوم بردند و آن ها را متلاشی کردند. عده ای از سران حزب کمونیست و اتحادیه ها توقیف گردیدند و سپس "قانون" 1310 از مجلس دستوری رضا شاه علیه جنبش کارگری به تصویب رسید.
پنجاه و سه نفر
حکومت دیکتاتوری رضا شاه با سیستم پلیسی خود از هرگونه اجتماع ولو بعنوان مذهبی جلوگیری نمود و هر جنبش را ولو هر قدر کوچک بود با زندان و اعدام سرکوب کرد. شرایط فعالیت برای حزب کمونیست بسیار دشوار شد. قسمت مهمی از نیروهای فعال حزب در زندان ها از کار افتادند. قوای تازه و متدهای نوی برای ادامه کار لازم بود. در این موقع است که دکترارانی و چند نفر دیگراز یاران او به ایران آمدند و با همکاری چند نفر از اعضای با سابقه حزب کمونیست دست به فعالیت زدند. بدین ترتیب فعالیت تبلیغاتی و تربیت کادرهای جوان آغاز گردید. در دانشکده ها و دانشسرای عالی جنبش دانشجوئی که چند بار دست به اعتصاب زد به رهبری کانون جدید حزب کمونیست، بوجود آمد. جنبش کارگری می رفت رونق تازه ای بگیرد که در نتیجه بعضی اشتباهات سازمانی در سال 1316 پلیس این سازمان نو بنیاد را کشف کرد. ارانی و یاران او وعده ای از کسانی که با آن ها ارتباط و آشنائی داشتند توقیف و محکوم گردیدند. دکتر ارانی بدست پلیس در زندان از پای درآمد و بقیه یاران او تا ورود ارتش سرخ به ایران و فرار رضاشاه در زندان های مناطق بد آب و هوای جنوب و قصر قاجار در حبس ماندند و عده ای از آن ها در جریان تشکیل حزب توده ایران در سال 1320 نقش قابل توجهی ایفاء کردند.
نتیجه گیری
از تصویر ناقص و بسیار فشرده ای که از جنبش ها و قیام های مردم ایران در جریان تاریخ دو هزار و پانصد ساله آن داده شد، می توان به خوبی دریافت که مردم سرزمین ما ایران هیچگاه از نبرد علیه استعمار و استبداد و غارتگران و ستمگران خارجی و داخلی از پای ننشستند. نیروی واقعی در تمام نبردها قطع نظر از اینکه چه طبقه و یا شخصی به قدرت رسیده، همواره توده های مردم بوده اند. توده ها نقش اساسی را در زندگی سیاسی بازی می کنند و بدون فعالیت آن ها جامعه و قبل از هر چیزانقلاب اجتماعی غیرقابل تصوراست. قدرت اصلی محرکه انقلاب همیشه توده ها بوده و خواهند بود. هر حزب سیاسی که از توده های مردم برید و رابطه خود را با آن ها از دست داد تبدیل به فرقه محدود و در بسته ای می شود که وجود و عدمش یکی است. تجربه تاریخ بطور وضوح نشان می دهد که تنها راه پیروزی انقلاب، آگاه کردن، متشکل کردن و به نبرد کشیدن توده هاست. این راهی است پیمودنی ولی بسیار دشوار و پرپیچ و خم. این راه را باید پیمود و از تجربه تاریخ درس گرفت.
|
راه توده 449 22 اسفند ماه 1392