35 سال پس از انقلاب دو جبهه بیشتر در برابر توده ایها نیست! |
سی وپنجمین سالگرد انقلاب بهمن 57 عرصه رویارویی دو بینش و دو نگرش نسبت به انقلاب در میان نیروهای خارج از کشور ایران است. 1- یک نگرش که از آن امروز تنها حزب توده ایران دفاع کرده و میکند آن است که انقلاب ایران انقلابی دمکراتیک، خلقی، ضد امپریالیستی بود که با شرکت تودههای عظیم میلیونی مردم به پیروزی رسید، به حیات سلطنت پایان داد، محروم ترین و مطرودترین بخش های جامعه و زحمتکش ترین تودههای خلق را وارد عرصه فعالیت سیاسی و اجتماعی کرد، درهای دنیای نوین را به روی اکثریت عظیم مردان و زنان مذهبی و سنتی جامعه که زیر فشار سنتها در کنج نا آگاهی و بی حقوقی دست و پا می زدند باز کرد و جامعه ایران را دستخوش بزرگترین تحول سده اخیر خود ساخت. 2- نگرش دوم نگرشی است که طرفداران سلطنت از آن دفاع میکنند. به گفته آنان این انقلاب نتیجه فعالیت "توده بی مغز"، "متوهم"، "ارتجاعی" و روشنفکران بی مغزتری بود که بدنبال این توده افتادند. این انقلاب به مدرنیسم و سکولاریسم در کشور ما پایان داد. جامعه ما را به عقب برگرداند. انقلاب بهمن نه شکوهمند بود و نه دمکراتیک، بلکه اسلامی و ارتجاعی بود. این یک "انقلاب واپسگرایانه" بود که باید در برابر آن ایستادگی میشد، باید به جبهه دفاع از بختیار و سلطنت پیوسته می شد و ...
اعتراض خواهد شد که چنین نیست که جنگ میان دو نگرش تودهایها و سلطنت طلبها باشد. بلکه در این میان مواضع دیگر و میانهای هم وجود دارد که ضمن اینکه مدافع سلطنت نیست به موضعی که حزب توده ایران به انقلاب 57 نگاه می کرد نیز معتقد نیست. میان موضع حزب توده ایران و طرفداران سلطنت یک طیف میانه وجود دارد که امروز از نویسندگان "نامه مردم" گرفته تا جبهه ملی و چریکهای فدایی سابق و راه کارگر و برزگر و کمونیست کارگری از آن دفاع می کنند و به شکلهای مختلف و زیر پوششهای مختلف از چپ گرفته تا راست معتقد است که انقلاب ایران یا اصلا انقلاب نبود، یا حداکثر یک "قیام" بود، یا آنکه ثمره "توهم" مردم بود، یا در مرحله نخست یک انقلاب خلقی و شکوهمند بود ولی بعد روحانیت به رهبری خمینی رهبری انقلاب را مصادره کرد و آن را دزدید، یا یک انقلاب مردمی بود که خمینی به آن خیانت کرد و آن را به انحراف کشاند و ...
با علم بر همه این ادعاها، ما اعتقاد داریم که میان حزب توده ایران و موضع سلطنت طلب ها موضع میانهای وجود ندارد. هر نوع فاصله گرفتن از یکی، چه بخواهیم و چه نخواهیم، به نزدیکی به دیگری میانجامد. همه آن روشنفکران چپ و چریکهای سابق که اکنون یکی پس از دیگری به مدافع بختیار و سلطنت تبدیل می شوند این راه را یک شبه نپیمودهاند. آنان سی سال برای داشتن یک موضع میانه تلاش کردند و دست آخر سر از سلطنت درآوردند. آیا این نوع وضع دردناک را بسیاری از انقلابیون و کمونیستها پیش از ما تجربه نکرده اند؟ و همین امروز تجربه نمی کنند؟ بیش از هشتاد سال است که کمونیستها در اروپا و دیگر کشورهای جهان حاضر نشدند و نمی شوند برای جمع کردن رای، به مردم خود دروغ بگویند و عوامفریبی کنند. آنان، مردم را به خاطر اینکه به کمونیستها رای نمیدهند "توده بی مغز" نمی دانند. آنان روی شعور و آگاهی خلق خود حساب می کنند ولو اینکه این روند آگاهی برای رسیدن به نقطه اتحاد و اعتقاد به برنامه کمونیستها دههها طول کشد. و آیا موقعیت دردناک زندانیان تودهای در زندان جمهوری اسلامی از همین نوع نبود؟ آنان در زندان خلقی بودند که نمی خواستند در برابرش قرار گیرند، نمی خواستند محکومش کنند و آنها نمی خواستند با او متحد شوند. اشتباه نباید کرد. ما فقط در زندان خمینی نبودیم. خمینی، همانطور که امروز شواهد و اسناد نشان داده، شاید از میان حکومتیان جمهوری اسلامی آخرین کسی بود که می خواست تودهایها را در زندان ببیند. ولی ما در زندان ذهن مردمی بودیم که بار پنجاه سال تبلیغات شاهنشاهی و ارتجاعی را با خود حمل می کردند و حوادث و چپ نماییهای پس از انقلاب آنان را بیش از پیش به نیروهای چپ بدبین کردند. جبهه متحد خلق ما در این شرایط، در آنسوی زندان ها و شکنجهها می توانست تحقق پیدا کند. اینکه گفته شود خمینی اشتباه کرد، حتی اشتباهات بزرگ کرد، همانند مردمی که دنبال و هوادار او بودند یک مسئله است، اینکه گفته شود خمینی و هواداران او قشری و انحصار طلب بودند مسئلهای به کلی دیگر. در حالت اول ما یک خلق انقلابی داریم که اشتباه هم می تواند کرده باشد و تجربه اندوزی کرده باشد، در حالت دوم ما با یک انقلاب ارتجاعی و یک توده بی مغز سر و کار داریم. موضع حزب توده ایران نسبت به آیتالله خمینی موضع اول است نه دوم. ما بر اشتباهات خمینی سرپوش نمی گذاریم، اما هرگز موضع او را و ماهیت او را با حجتیه و ارتجاع مذهبی مخلوط نکردیم و نمی کنیم. به همان شکل که بر اشتباهات مردم مان چشم نمی بندیم، اما هرگز آنان را توده بی مغز، توده متوهم و انقلاب آنان را انقلاب ارتجاعی نمی دانیم. گفتن اینکه خمینی قشری و ارتجاعی بود توهین به مردم ما، به روشنفکران ما و توهین به خود ما و شعور میلیون ها مردم ماست که انقلاب کردند. این که سلطنت طلبها به مردم ما و روشنفکران کشور ما چنین توهینی کنند وظیفه شان را انجام می دهند. این که تازه سلطنت طلب شدهها هم به خود اینگونه توهین می کنند به خودشان مربوط است ولی ما هرگز به مردم مان و به خودمان چنین توهینی نمی کنیم. ما افتخار می کنیم که به این مردم تعلق داریم و در انقلاب آنان، در کنار آنان، دوشادوش آنان و پیشاپیش آنان مبارزه کرده ایم. افتخار می کنیم که همراه آنان بوده ایم، هم درک آنان بودهایم و همه توان خود را برای پیشبرد انقلاب، برای آنکه بخش هر چه بیشتری از مردم ما از دستاوردهای آن، از آزادی و عدالت بهرهمند شوند بکار گرفته ایم. این موضع تاریخی حزب توده ایران است که باید از آن دفاع کرد نه آنکه سیاستی را نفهمیده و درک نکرده به باد نقد بگیریم و سلاح بختیارها و سلطنت طلب ها را تیزتر کنیم. بنابراین، همانطور که در مورد انقلاب و تاریخ حزب نمی توان موضع میانی داشت، در مورد سیاست روز هم چنین موضعی ممکن نیست. باید تکلیف خود را با حزب، با انقلاب، با سیاست روز، با انتخابات، با دولت روحانی و خلاصه هر پدیده و روند و حادثه ای روشن کرد. نمی توان هم خود را توده ای معرفی کرد و هم با کسانی همراه شد که در باره همه اینها در ابهام بسر می برند و حرف ها و نظرات و سیاست های بیگانه با جامعه می زنند و دارند. نمی توان یک پا را وسط انقلاب گذاشت و از خلق آگاه انقلابی سخن گفت، پای دیگر را در پیش منبر تفسیر سلطنت طلبها از خمینی قرار داد. نمی توان یک پای را در حلقه طرفداران بختیار و راه کارگر گذاشته و از ارتجاع حاکم و اینکه در رژیم ولایت فقیه هیچ کار نمی شود کرد سخن گفت، پای دیگر را در حوزه انتخاباتی قرار داد که توسط شورای نگهبان همین ولی فقیه و همین رژیم ولایت فقیه برگزار می شود. نمی شود هم از نتیجه انتخابات حمایت کرد و هم سر مهمترین بزنگاه ها که همین رژیم در منگنه است و بناچار تن به انتخاباتی میدهد که نظیر انتخابات 1392 آن را تحریم کرد. این همان اپورتونیسمی است که "نامه مردم" گرفتار آنست و بی ایمانی را همراه خود می کشد. بحرانی که در نامه مردم وجود دارد و بصورت پنجه کشیدن به چهره راه توده خود را نشان می دهد حاصل دیروز و پریروز نیست. ادامه بیش از دو دهه پافشاری بر سیاست نشستن میان دو صندلی است که امروز خود را نشان می دهد. می توان واقعا به اینکه در چارچوب رژیم ولایت فقیه هیچ اصلاحی ممکن نیست ایمان داشت و در عین حال ایمان داشت به اینکه باید در انتخابات هم شرکت کرد و رای داد؟ می توان خود را مدعی رهبری حزب توده ایران دانست و بعد تاریخ آن را تحریف کرد؟ و از زدن تهمت خجالت نکشید؟ هر تودهای را که مبارزه و فعالیت می کند جاسوس، دزد، خائن نامید؟ اینهاست مسایلی که در سی وپنجمین سالگرد انقلاب 57 می توان به آنها فکر کرد. |
راه توده 445 24 بهمن ماه 1392