بخش چهارم سیری در اندیشه و عمل نهضت آزادی و مهندس بازرگان آزاد اندیشی و آزادی خواهی مهندس بازرگان یک شوخی بی مزه |
ادامه بحث درباره مناسبات حزب توده ایران با مهندس بازرگان و نهضت آزادی ایران را با چهار نقل قول پی میگیریم که برای بحث امروز ما گویاست. نقل قول نخست از یکی از شمارههای اخیر نشریه "اندیشه پویا" در ایران است. دوم از نامه مردم در اعلام جرم علیه مهندس بازرگان. سوم سخنان خداحافظی مهندس بازرگان از مجلس درسال 1363. و بالاخره سخنرانی مهندس بازرگان در 22 بهمن 1367. این چند نقل قول در واقع هم تصویری است از روال مستند واقعیت تاریخی و هم چگونگی بازسازی آن بر مبنای دروغ و تحریف. 1- اندیشه پویا – سال 1392: "سران تبعیدی حزب توده که برخلاف جوانان انقلابی سپیدموی بودند، به دنبال سقوط شاه گروه گروه به ایران بازگشتند. آنها بوم نقاشی جوانان انقلابی را از نظرگاه ایدئولوژیک سفید میدانستند و تمام تلاش خود را کردند تا فرصت طلبانه قلم موی قرمز بر این بوم بکشند و رنگش را به سلیقۀ خود بیارایند. اتفاق بزرگی در ایران افتاده بود و زیرکانی چون کیانوری همۀ عزم خود را جزم کردند تا ایدئولوژی خود را بر تن این اتفاق کنند و از اسب انقلاب برای خود سواری بگیرند. ابتدا فرهنگ لغات انقلابی تقویت شد. واژگانی چون خائن، جیره خوار، مزدور، توطئه گر، ضد انقلاب، سازشکار، جاسوس، امپریالیست، بورژوای لیبرال، بزر گ سرمایه دار مرتجع و مانند آن با فونتهای درشت بر بالای روزنامۀ حزب توده در توصیف مخالفان خط سیاسی اش می نشست. کیانوری تأکید بر مبارزه تمام عیار با امپریالیسم را کلیدی ترین شعار انقلاب میدانست. هم او بود که مبانی خط امام را براساس مبارزه ضدامپریالیستی تئوریزه کرد و سیاست گام به گام دولت موقت را سازشکارانه و لیبرالی دانست. یک روزنامه و جلسات هفتگی به همراه دیدارهای گاه و بیگاه در هیئت یک "حاجی بازاری" با بزرگان انقلاب برای او کافی بود که تلقین کند فلانی جاسوس سیا و بهمانی سازشکار با کیسنجر است. سرنوشت این فرصت طلبی اما طبق پیش بینی آقای کیانوری آب نخورد. قرار بود بعد از آ نکه دشمنی با امریکا به اندازۀ کافی تعمیق شد، وقتی حرف از آزادی مترادف با کاستی لیبرالی و فرامو ش کردن اولویت در مبارزه شناخته شد، ایران در بغل اتحاد شوروی بیاساید؛ آنچنان که در سوریه، لیبی و الجزایر رخ داده بود. اما اوضاع آنگونه که آقای کیانوری پیشبینی میکرد به پیش نرفت." (علی ملیحی - اندیشه پویا - شماره 11 - مهر و آبان 92- تاکیدات در همه جا از ماست) 2- اعلام جرم حزب توده ایران علیه مهندس بازرگان – سال 1360 : "مهندس مهدی بازرگان، که از هر فرصتی برای دشنامگوئی و افترازنی علیه حزب توده ایران استفاده میکند، سخنرانی خود را به مناسبت سالگرد تأسیس جمهوری اسلامی ایران _ 12 فروردین 1360 ـ در زنجان در واقع به دشنامگوئی و افترازنی علیه حزب توده ایران اختصاص داد و آن را به اوج خود رساند. چنین شیوهای هم با موازین انسانی، اخلاقی و قانونی، هم با "اخلاق اسلامی" مورد ادعای مهندس بازرگان و هم با رهنمود امام خمینی آشکارا مباینت دارد. ما بدینوسیله علیه مهندس مهدی بازرگان اعلام جرم میکنیم و از مقامات قضائی خواهان رسیدگی به افتراهای مهندس بازرگان علیه حزب توده ایران هستیم. ضمناً چون متأسفانه تا کنون به اعلام جرمهای مشابه ما رسیدگی نشده است و به همین جهت ما امید نداریم که به این اعلام جرم هم رسیدگی شود، لذا ما از خود مهندس بازرگان میطلبیم که با ما به بحث و گفتوگو بنشیند، این بحث و گفتوگو روی نوار ضبط شود و در اختیار مردم ایران قرار گیرد. مردم ـ به گفته امام خمینی ـ میزان هستند و قضاوت خواهند کرد." (نامه مردم – ارگان حزب توده ایران- 18 فروردین 1360) 3 - سخنان خداحافظی مهندس بازرگان از مجلس شورای اسلامی – سال 1363 : "تا دو روز دیگر عمر نخستین مجلس شورای اسلامی که اینجانب عضو آن بودم و از مزایای این عضویت، از جمله مصونیت پارلمانی برخوردار بودم به پایان میرسد. از پس فردا من نیز مانند بقیه موکلینم قابل تعقیب و بازداشت و تأدیب هستم. به همین دلیل نیز با استفاده از فرصتی که رئیس مجلس در اختیار بنده گذاشتهاند میخواهم به اطلاع برسانم که اگر در روزهای بعد شاهد گردیدید که بنده را بازداشت کردند و بعد با تبلیغات و سر و صدا اعلام نمودند که بنده جهت بعضی توضیحات و روشن نمودن حقایق در تلویزیون ظاهر خواهم شد و در صورتی که دیدید آن شخص حرفهایی غیر از سخنان دیروز و امروز میزند و مثل طوطی مطالبی را تکرار میکند، بدانید و آگاه باشید که آن فرد مهدی بازرگان نیست." (روزنامه جمهوری اسلامی ۱۰ اردیبهشت 1363)
4- - سخنرانی مهندس بازرگان - سال 1367: "وقتی به دست دولت مدرک زندهای بر جاسوسی سفارت شوروی در ایران و فرمانبری و عاملیت حزب توده میافتد، فقط اکتفا به اخراج چند دیپلمات روسی میکنند و سران حزب را که همگی اقرار به عامل شوروی بودن و جاسوسی کرده اند، اعدام نمینمایند؟ مگر شعار و آرمان انقلاب، سیاست موازنه منفی "نه شرقی و نه غربی" نبود؟ مگر شوروی پشتیبان کودتای 28 مرداد 1332 نبود؟ چرا دائماً آمریکا را مقصر و باعث جنگ عراق میدانند"؟ (تجربه دهساله انقلاب اسلامی ایران - سخنرانی مهندس بازرگان 22 بهمن 67 – مجموعه آثار بازرگان – جلد24 – ص 464) قصد ما از بیان این نقلها بررسی نوشته آقای علی ملیحی در اندیشه پویا نیست. بیسوادی و کم اطلاعی یا مغرض بودن او را نیز نمیخواهیم نشان دهیم. حتی بیشتر فکر میکنیم ایشان به آنچه میگوید اعتقاد دارد زیرا طی سالها چیزی به جز آنچه مینویسد نشنیده است. سالها گفته اند که حزب توده ایران عامل سقوط دولت بازرگان بود، زبان دشنام را رایج کرده بود، مخالف آزادیها، مخالف بحث و گفتگو، طرفدار خشونت و سرکوب بود و امثال آقای ملیحی هم چیزی جز این نشنیدهاند و اکنون اجازه هم ندارند چیزی جز این را تکرار کنند. تاریخ واقعی اما به گونه ای دیگر جریان داشت. این حزب توده ایران نبود که زبان دشنام را رایج کرده بود. این آقای بازرگان بود که زبان دشنام و افترا را رایج کرده بود. این حزب توده ایران نبود که از بحث و گفتگو می گریخت. این آقای بازرگان بود که حاضر به پذیرش دعوت به "بحث و گفتگو" در برابر قضاوت ملت نبود. این حزب توده ایران نبود که مخالف حقوق دگراندیشان و مدافع خشونت بود. این آقای بازرگان بود که نه تنها طرفدار غیرقانونی بودن حزب توده ایران، نه تنها مخالف بازگشت تودهایهای تبعیدی به کشور، نه تنها طرفدار بکارگیری خشونت، بلکه حداکثر خشونت یعنی خواهان اعدام تودهایها بود. همان کسی که برای اعدام چند جنایتکار شاهنشاهی و فرماندهان نظامی اشک می ریخت، از جمهوری اسلامی بدلیل دیرکردن در اعدام تودهای ها انتقاد می کرد و همه اینها دو روی یک چهره بود. مهندس بازرگان که صراحتا با خواست مردم در انقلاب برای تغییر و پایان گذاشتن بر مناسبات شاهنشاهی مخالفت کرد، که آرمان انقلاب را نه مبارزه با استبداد و استعمار و استثمار که نبرد اسلام و کفر تعبیر کرد، کسی که منتقد جمهوری اسلامی در دادن آزادی به دگراندیشان و تاخیر در سرکوب و اعدام آنهاست، اکنون تبدیل شده است به "لیبرال تنها"، آموزگار رواداری، خداوند تساهل و تسامل، مدافع حقوق دگراندیشان، نماد دمکرات دینی و دین دمکراتیک، کسی که باید همه شخصیتهای تاریخ ایران از مصدق تا تودهایها، از چپهای مذهبی تا ملیون، از فداییان خلق تا دانشجویان خط امام، از مسلمانان مترقی تا مارکسیستها، از مهندس موسوی تا مجاهدین انقلاب اسلامی، از خاتمی تا روحانی، از خمینی تا منتظری، همه و همه باید دربرابر او زانو بزنند و از او طلب عفو و بخشش کنند. این محتوای آن ضد انقلاب ایدئولوژیک است که راست شکست تاریخی خورده و بی اعتبار ایران میکوشد امروز بدست جوانان کم اطلاع و جویای نام از نوع علی ملیحی و خجسته رحیمی و محمد قوچانی به ایدئولوژی حاکم تبدیل و خود را احیا کند. در این ضدانقلاب ایدئولوژیک امثال نورالدین کیانوری "فرصت طلب" هستند و امثال مهندس بازرگان نماد صداقت و تقوا. کیانوری ها فرصت طلب هستند زیرا کوشیدند نگذارند فداییان خلق به سرنوشت مجاهدین دچار شوند. خودشان ایستادند و در سنین بالای شصت و هفتاد گرفتار شدند و زیر شکنجه قرار گرفتند ولی فداییان خلق را قربانی خود نکردند. حتی با ادغام حزب و سازمان با این فکر که با دستگیری رهبری حزب، سازمان فداییان بتواند به فعالیت خود ادامه دهد مخالفت کردند. اینها نماد فرصت طلبی هستند ولی آقای بازرگان که با مجاهدین خلق متحد شد، آنها را به سمت جنگ مسلحانه سوق داد و خود کنار نشست و تماشاچی ترورها و اعدامها شد نماد صداقت و میهن دوستی است. ما در آینده سخنرانیهای آقای بازرگان در سال شصت و پس از موج ترور و اعدامها و فعالیت حزب توده ایران در همین دوران را خواهیم آورد که نشان میدهد که آقای بازرگان برخلاف حزب توده ایران کمترین اهمیتی برای آنچه در کشور میگذرد و آنچه خود او از جمله عوامل بوجود آورنده آن بوده قائل نیست. بازگشت بازرگان همچون یک مدعی، همچون یک طلبکار نماد یک دوران است، دورانی که باید نام آن را دوران حاکمیت بی اخلاقی و "دروغ" گذاشت. تنها در چنین دورانی و بر چنین بستری می شد از مهندس بازرگان پیامبری دروغین در تضاد با شخصیت واقعی وی ساخت و به مردم عرضه کرد. باز میگردیم به ادامه حوادث و آنچه پس از سقوط دولت موقت در مناسبات حزب توده ایران و مهندس بازرگان روی داد. برای این منظور راه دوری نمیرویم و به جزوه خود نهضت آزادی با عنوان "هشدارهای ما و اعتراف سران خائن حزب توده" بسنده میکنیم. این جزوه مربوط به سال 1363 و پس از محاکمات توده ایهاست و به غیر از اعلامیه سال 62 است که این اواخر بر روی اینترنت منتشر شد. در این جزوه به گوشه ایی از سوابق مناسبات نهضت آزادی و حزب توده ایران اشاره شد که ما بخشهایی از آن را نقل میکنیم. در این جزوه گفته میشود: "همانطور که در بیانیه مورخه 20/2/1362 نهضت آزادی ایران، پیرامون دستگیری سران حزب خائن توده آمده است اعترافات کیانوری و یارانش مطلبی بر اطلاعات ما درباره این حزب نیفزود و فصلی نو در روشهای مارکسیستها بویژه حزب توده ایران، لااقل حول چشم ما و مردم آشنا به سوابق این حزب نگشود. کارهائی که سران حزب بدان اعتراف نمودهاند هماهنگ با سیاست چهل ساله آنها در نفاق، دوروئی، تفرقهافکنی، جاسوسی برای شوروی، نفوذ فرهنگی، سیاسی و نظامی و... بوده است. شناخت ما از این سیاست این بود که هنگام خدمت در دولت موقت، علیرغم فشارهائی که از هر سو بر ما وارد میشد، حاضر نشدیم به فوج انبوه تودهایهائی که سالهای دراز در کشورهای بلوک شرق (روسیه و اروپای شرقی) ساکن بوده و عموماً دورههائی را در مدارس مخصوص کمونیستها گذرانده بودند و پس از پیروزی انقلاب برای مراجعت به وطن اقدام نموده بودند، پاسخ مثبت بدهیم و تنها کسانی از آنان را در ایران پذیرفتیم که در اثر کهولت یا طبق قرائن دست از وابستگی به بیگانه و جاسوسی برداشته بودند. ... اینک نیز خلاصهای از کارنامه سیاه این حزب و هشدارهائی که در سه سال گذشته به دولتمردان دادهایم برای اطلاع هموطنان ارجمند منتشر میسازیم." * نفاق و دورویی جزوه نهضت آزادی سپس در چند بند تحت عنوان " نفاق و دوروئی حزب توده - سرسپردگی به مسکو ـ خیانت به انقلاب اسلامی ـ نفوذ در ارگانها و سازمانها ـ نفوذ فرهنگی" به بیان مواضع نهضت آزادی نسبت به حزب توده ایران میپردازد. جزوه پس از ذکر جملاتی از نشریات حزب در سالهای دهه بیست درباره عدم تضاد میان دیدگاههای حزب توده ایران با مذهب اسلام و مبارزان مذهبی آنها را نشانه دورویی و نفاق حزب معرفی کرده و مینویسد: "علاوه بر دوروئیها و دروغپردازیهای فوق که صداقت تودهایها در دفاع از انقلاب اسلامی را زیر سئوال میکشید، گفتههای پس از انقلاب سران حزب توده حاوی مطالبی بود که به خوبی تصمیم آنان را در براندازی رژیم جمهوری اسلامی روشن مینمود و جائی برای تردید نمیگذاشت. بر پایه سوابق چهل ساله و حتی اظهارات پس از انقلاب آقای کیانوری بیشک حزب توده مصمم بود تدریجاً رهبری انقلاب را به عهده گرفته و آن را به انقلاب مارکسیست ـ لنینیستی تبدیل کند. مطالعه پرسش و پاسخهای کیانوری به خوبی روشنگر این برنامه شوم بود. وی در پاسخ به این پرسش که «حزب توده ایران چگونه مینگرد» چنین میگوید: «خیلی بهتر بود که اکثریت مردم حرف ما را گوش میکردند. کوشش و تلاش و نیروی ما نیز همواره در همین جهت بوده است». وی این چنین اظهار امیدواری میکند که: «بر خاکستر همه این دروغها سرانجام طی یک نبرد طولانی بر پایه همکاری همه مبارزان انقلابی هوادار سوسیالیسم علمی با مبارزان مذهبی، پرچم سوسیالیسم در ایران به اهتزاز درخواهد آمد.» در اینجا کیانوری رسماً اعلام میکند که نبرد حزب در جهت تغییر مسیر انقلاب بوده و پرچم سوسیالیسم به زودی در ایران برافراشته خواهد شد." این که نورالدین کیانوری سی سال پیش هم مانند امروز همه مردم ما با "دروغ" درگیر بوده است مورد بحث ما نیست، بلکه توجه ما نقل قولهای نهضت آزادی از اسناد حزب توده ایران و تفسیر دروغینی است که از آنها میکند که بی نیاز از توصیف است و درک آقای بازرگان از کار حزبی را نشان میدهد. این همان درکی است که بعدها در محاکمات رهبران حزب توده ایران نیز مطرح شد که براساس آن چون حزب توده ایران یک حزب سیاسی است و هدف حزب سیاسی بدست گرفتن قدرت است، پس حزب توده قصد براندازی جمهوری اسلامی را داشته است. همان ادعایی که بعدها رهبران موتلفه و امثال عسگراولادی و بادامچیان از آقای بازرگان اقتباس کردند و پرچمدار آن شدند و گفتند که اگر حزب برای بدست گرفتن قدرت است "غیراسلامی" است و فقط موتلفه حق دارد در قدرت بماند و حتی برای حفظ آن کودتا کند. با همین ادعا سی سال است جلوی فعالیت احزاب دگراندیش و حتی اسلامی مترقی را در ایران گرفته اند. آقای بازرگان در این زمینه هم مثل زمینههای دیگر پیشکسوت ارتجاع مذهبی است. آقای بازرگان حزب توده ایران را به نفاق و دورویی متهم میکند زیرا از دفاع آن از انقلاب ایران ناراضی است. وی سخن نورالدین کیانوری درباره اینکه در یک مبارزه "طولانی" در همکاری میان مبارزان مذهبی و هواداران سوسیالیسم علمی در ایران جامعهای با مناسباتی دیگر، با مناسباتی غیرسرمایه داری و سوسیالیستی برقرار خواهد شد را نشانه براندازی جمهوری اسلامی آن هم "بزودی" میداند. واقعا نفاق و دورویی در کیست؟ حزب توده ایران که پشتیبان انقلابی است که خود معتقد است برای تدارک آن دههها و بیش از همه زحمت کشیده است و میکوشد آن را در سمت یک جامعه مبتنی بر عدالت اجتماعی سوق دهد؟ یا آقای بازرگان که به انقلاب اعتقاد ندارد و میگوید "سه سه بار به نه بار غلط کردیم انقلاب کردیم" و در همان زمان نخست وزیری دولت انقلابی را میپذیرد؟ کدامیک دو رو یا به اصطلاح آقای بازرگان "منافق" هستند؟ شکست آقای بازرگان ربطی به حزب توده ایران نداشت. ریشه در آن دورویی و عدم صداقتی داشت که با آن نخست وزیری دولت انقلابی را پذیرفته بود. ریشه در ماهیت کسی داشت که نخست وزیر انقلاب شده بود نه برای آنکه به امر تغییر و تحول مورد خواست مردم تحقق بخشد، بلکه برای آنکه چنین تغییری را سد کند. ستایشگران و توجیه کنندگان آقای بازرگان چه زمانی می خواهند با این واقعیت روبرو شوند که آن نفاق و دورویی که در محتوای عمل وی در پذیرش نخست وزیری انقلاب وجود داشت به سقوط وی انجامید و نه به اصطلاح مخالفتها یا "القای ایدئولوژی" حزب توده ایران؟ ادعای نفوذ در ارگان ها جزوه نهضت آزادی سپس به نقل از روزنامه میزان که ارگان نهضت آزادی بود مینویسد: «نامه مردم ارگان حزب توده در شماره 381 خود با اینکه اعتراف میکند که «کسانی هنوز مقامات وزارت کار را در تصدی دارند که پرورش یافته مکتب طاغوت هستند» از وزیر کار «رفیقانه» یاد کرده او را نخستین وزیری در وزارت کار که به تأیید حقانیت طبقه کارگر برخاسته است مینامد. حاشیهپرداز که از یک طرف طاغوت را خدایانی غیر از الله میشناسد و از طرف دیگر از عدم اعتقاد حزب توده به الله آگاه است علاقمند است تعریف طاغوت را از زبان «رفقا» بشنود و بخصوص میخواهد بداند در نظر «رفقا» آیا کرملیننشینیان طاغوت و طاغوتی هستند یا نه؟ ضمناً حاشیهپرداز کوشیده علت محبت «رفقا» نسبت به وزیر جدید را بفهمد. پس از مدتی پرسوجو اطلاع پیدا کرد که یکی از مشاورین مقام وزارت که اخیراً هم در خدمت ایشان به مانیل مسافرت کرده و حتی نطق آقای وزیر در مانیل را تهیه کرده است در زمره «رفقا» میباشد و علت لطف «رفقا» به جناب وزیر داشتن مشاوری چنین «ناصح و امین» است.» در این سخنان نیز دو موضوع وجود دارد که هر دو مشتی از نمونه خروار هستند. در بخش اول نهضت آزادی، حزب توده ایران را مخالف "الله" معرفی میکند و "از عدم اعتقاد حزب توده به الله" سخن میگوید که در واقع نماد شکست سیاسی و اخلاقی آن از حزب توده ایران است. چون نمیتواند از نظر سیاسی با آن مقابله کند، چون می داند که در بحث و گفتگو با این حزب شکست می خورد، سراغ الله رفته است تا از این طریق بتواند از ارتجاع مذهبی فتوای تکفیر آن را بگیرد. کاری که مهندس بازرگان تا به آخر و تا لحظه اعدام تودهایها به آن ادامه میدهد و به آن خواهیم پرداخت. بخش دیگر سخنان بازرگان در واقع فشار به رهبری جمهوری اسلامی است که هیچ تودهای در هیچ کجا نباید هیچ مقام و سمتی داشته باشد که در غیراینصورت به معنای نفوذ است. در واقع درکی که مهندس بازرگان از نفوذ حزب توده ایران ارائه میدهد آن است که هر تودهای در هر کجای نظام اداری هست یعنی نفوذ کرده است. این کار تا جایی پیش میرود که چنان که خواهیم دید بریده روزنامه مردم درباره شهدای حزب توده ایران در جنگ با عراق را بعنوان "نفوذ" تودهایها در نیروهای مسلح برای مسئولین کشور ارسال میکند. همین درک است که براساس آن ناخدا بهرام افضلی که چندین دهه در نیروی دریایی خدمت کرده و چندین رشته آن را در دانشگاه افسری تدریس میکند "نفوذی حزب توده ایران در در نیروی دریایی معرفی و اعدام میشود. ولی اگر امثال مصطفی چمران را که مانند آقای بازرگان معتقد بود "نه بار غلط کرده بود که انقلاب کرده" از آمریکا آورده و در راس وزارت دفاع بگذارند این نامش "نفوذ" نیست. نمونه دیگر این "نفوذ" گزارش محمد توسلی شهردار وقت و عضو ر هبری نهضت آزادی به آقای خمینی در دوم آذر 1359 است که درباره آن به مطبوعات چنین میگوید: «در زمینه اتحاد مارکسیستها، کمونیستها و تودهایها و نفوذ آنها در ارگانهای مؤثر مملکتی منجمله وسایل ارتباط جمعی نمونههای زیادی ارائه شد. چون همانگونه که این گروهها در رژیم گذشته خودشان را با ساواک و عوامل اجرائی رژیم هماهنگ کرده بودند حالا هم در لباس حمایت خود را ظاهراً با روحانیت متعهد هماهنگ ساختهاند و در پشت این حمایت ظاهری خطرات بیشماری را هم برای موفقیت انقلاب اسلامی ما پدید آوردهاند، که بایستی دقیقاً مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. امام امت در پایان این مذاکرات فرمودند «درباره کلیه مشکلات رسیدگی خواهد شد.» (همان جزوه) حضور امثال هوشنگ ابتهاج و مرتضی احمدی و جعفری و کهنمویی و دهها تن دیگری که نام آنها را نمیبریم آیا به معنی "نفوذ" حزب توده ایران در رادیو و تلویزیون بود؟ یا آنها قبلا با ساواک همکاری کرده بودند؟ کینه توزی را باید به یک اصل تبدیل کرد؟ یک جو صداقت و جوانمردی در مبارزه سیاسی نباید داشت؟ آقای بازرگان بعدها از به اصطلاح "انحصار طلبی" آقای خمینی بسیار داد سخن میداد که البته منظورش فقط و فقط کنار گذاشته شدن خودش بود ولی هیچگاه به خاطر نمیآورد که این از جمله خود او بود که آقای خمینی را بدلیل عدم ایجاد انحصار و پاکسازی تودهایها و دگراندیشان از ارگانهای دولتی سرزنش میکرد و تحت فشار میگذاشت. نفوذی در انقلاب، تودهایها نبودند. نفوذی کسانی بودند که به انقلاب اعتقاد نداشتند و این عدم اعتقاد را تا همین امروز هم افتخار خود میدانند ولی دیروز همه پست و مقامهای حکومت انقلابی را در انحصار خود و برای خود میخواستند. ادعای نفوذ در انقلاب به حزب توده ایران مانند آن است که بگوییم آقای خمینی در انقلاب ایران نفوذ کرده بود. حزب توده ایران خود را جزیی از انقلاب و متعلق به انقلاب میدانست. به جرات ادعا میتوان کرد هیچ نیروی سیاسی به اندازه حزب توده ایران در سی و چند سال گذشته از انقلاب دفاع نکرده و به اندازه این حزب نکوشیده است که انقلاب 57 برای ملت ما سرنوشتی توام با خوشبختی و سعادت بیشتر و درد و رنج کمتر به همراه آورد. این محتوای مبارزه ادامه دار دیروز و امروز همه تودهای هاست.
· * نقل قول ها همه جا از جزوه نضت آزادی است. در مورد "اعترافات کیانوری و یارانش" خوانندگان را به نامه نورالدین کیانوری به علی خامنهای در نشریه راه توده ارجاع میدهیم. در مورد صداقت و اعتقاد نویسندگان بیانیه به این اعترافات همان تکذیبیه پیشاپیش مهندس بازرگان درباره اعترافهای آینده اش که همزمان است با انتشار این بیانیه به اندازه کافی گویاست.
بخش های پیشین این مقاله تحقیقی را می توانید از روی لینک های زیر بخوانید: 1- اینجا http://www.rahetudeh.com/rahetude/2014/12janvier/442/hezb1.html 2- اینجا http://www.rahetudeh.com/rahetude/2014/11fervrier/444/nehzat2.html 3- اینجا http://www.rahetudeh.com/rahetude/2014/11fervrier/445/nehzat3.html
|
راه توده 446 اول اسفند ماه 1392