نهضت آزادی مهندس بازرگان و حزب توده ایران در انقلاب 57 |
در هفتهها و ماههای اخیر و بدنبال پیروزی حسن روحانی در انتخابات، تودهای ستیزی در پارهای مطبوعات راستگرای کشور شدت گرفته است. این روند هر چند در دوران پس از انقلاب کمابیش همیشه وجود داشته است ولی از چند سال پیش و پس از جنبش سبز تشدید شده و اکنون و پس از انتخابات 92 اوجی تازه گرفته است، اوجی که با نقش توده ایها در انتخابات و پشتیبانی آنان از روند اصلاحات در پیوند مستقیم است. سخنان مضحک حیدر مصلحی وزیر اطلاعات احمدی نژاد که مدعی است حزب توده ایران در مرکز جنبش سبز قرار داشته و آن را طرح ریزی کرده، تا افاضات صفار هرندی درباره نفوذ حزب توده ایران در جنبش اصلاحات، یا مقالههای نشریات و رسانههای راستگرایی نظیر مهرنامه و اندیشه پویا و تاریخ ایرانی و صدای امریکا و بی بی سی و خارج و داخل کشور این تودهای ستیزی فزاینده قابل مشاهده است. فضای کنونی یادآور ائتلافی است که در سالهای نخست انقلاب میان قشریون و لیبرالهای مذهبی علیه چپ مذهبی و حزب توده ایران شکل گرفته بود. اکنون نیز جناح راست حکومتی که از لیبرالیسم اقتصادی و آزادی بی انتهای کسب سود بدون هیچگونه مانع دولتی پشتیبانی میکند بار دیگر دست یاری به طرفداران لیبرالیسم برای حمله به حزب توده ایران داده و فضایی برای چپ ستیزی در اختیار آنها قرار داده است. البته این بار اکنون به دوش نسل جدید و جوانتر لیبرالها افتاده است که از برخی نظرات کم اطلاع تر و قشری تر از پدربزرگهای خود است. اگر نسل جوان چریک دهه پنجاه برای آنکه بتواند پیامی برساند خود را به ٱتش میسپرد، این نسل لیبرال و پرمدعای تازه در حالیکه نان سرکوب و تحمیل خاموشی به چپ را میخورد، آن را تمسخر میکند و با امکانات و فضایی که راست در اختیارش گذاشته جلوه فروشی میکند. در مرکز چپ ستیزی کنونی یک بازسازی از تاریخ و بویژه تاریخ انقلاب قرار دارد که در آن قشریون، لیبرالها و راستهای مذهبی در حول شخصیت مهندس بازرگان قهرمان تساهل و تسامح و انسانگرایی و فردگرایی معرفی میشوند و چپهای مذهبی و غیرمذهبی برعکس عامل تندروی و خشونت و تقابل با آزادیها و مجری سیاستهای اقتصادی ضد توسعه معرفی میشوند. در این بازسازی تاریخی هر آنچه خصلت راست ایران است و کشور ما را تا به امروز توسعه نیافته نگه داشته به چپ نسبت میدهند. چپ ایران در حالی مسئول عدم توسعه معرفی میشود که در تمام تاریخ پس از مشروطیت ایران، بخشی از "چپ مذهبی" آن هم تنها در یک دوره کوتاه پس از انقلاب و بویژه دولت رجایی و میرحسین موسوی قدرت را در اختیار داشته است. لبه تیز این کارزار بدلایل مختلف متوجه حزب توده ایران شده است زیرا معتقدند اندیشه چپ را بصورت تاریخی این حزب در جامعه تبلیغ و ایجاد کرده است و هم در لحظه کنونی حاضر به تمکین و عقب نشینی در برابر چپ ستیزی نیست و راهی را که درست میداند طی میکند. ولی دلیل اصلی در آن جاست که شخصیت اصلی چپ مذهبی در ایران در حال حاضر میرحسین موسوی شناخته میشود و حمله به او در شرایطی که در حصر نیز هست بیش از اندازه ماهیت واقعی کارزاری را که اکنون برعلیه چپ به راه افتاده آشکار خواهد کرد. ما در طی چند مقاله خواهیم کوشید این مسایل را یک به یک بررسی کنیم. از انقلاب و برخورد حزب توده ایران با دولت موقت آغاز خواهیم کرد. سپس تحول مهندس بازرگان پس از سقوط وی را پیگیری میکنیم و به ماهیت واپسگرا و آزادی ستیز تقابلی که وی با چپ مذهبی و غیرمذهبی داشت از خلال نوشتهها و سخنرانیهای خود وی بررسی خواهیم کرد. سرانجام نگاهی به نسل نوین راستها و لیبرالهای جمهوری اسلامی در چهرههای مطبوعاتی کسانی نظیر محمد قوچانی و خجسته رحیمی و سمتگیریهای آنها خواهیم انداخت.
حزب توده ایران و دولت موقت یکی از تحریفهای رایج در تاریخ ایران دوران پس از انقلاب مربوط به رابطه حزب توده ایران با دولت موقت مهندس مهدی بازرگان است. گفته میشود که حزب توده ایران چون "انقلابی" بوده بنابراین گویا نه تنها معتقد به خشونت فیزیکی است بلکه از خشونت کلامی و زبانی نیز بویژه علیه این دولت استفاده کرده و آن را "لیبرال" و سازشکار مینامیده و بدین سان موجبات سقوط آن را فراهم میکرده است. این سخنان آنچنان تکرار شده که به باور برخی جوانان تبدیل شده و احتمال دارد که بزودی به کلیشهای مانند دیگر کلیشههای تاریخی کشور ما تبدیل شود و بررسی آن ضرورت دارد. حزب توده ایران بنا به دلایل گوناگون در قبال دولت موقت رویهای احتیاط آمیز و توام با پشتیبانی داشت، رویهای که اتفاقا موجب هجوم به حزب توده ایران از جانب چپ روها بود. مرور مطبوعات چپ روها در آن دوران نشان میدهد که حزب توده ایران متهم بود که نسبت به دولت موقت موضعی گویا سازشکارانه دارد که این ناشی از سازش کاری تاریخی و پارلمانتاریسم و ریویزیونیسم این حزب است. راست افراطی حکومتی امروز نیز مانند چپ روهای آن زمان مدعی است که حزب توده ایران نسبت به دولت موقت سیاست "مجیزگویی" داشته است. مثلا در سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی زیر نظر حجت الاسلام روح الله حسینیان دراینباره چنین میخوانیم : "پس از شکل گیری دولت موقت از سوی نهضت آزادی ، حزب توده برخورد محتاطانه و توأم با نرمش و مجیزگویی در پیش میگیرد. اما پس از آشکار شدن تمایز میان اهداف و خواستههای امام خمینی و سران نهضت آزادی ، حزب توده موقعیت را مناسب یافت و به شدت به لیبرالها حمله کرد. کمیته مرکزی حزب توده اقدامات دولت موقت را "ناپیگیر و غیر قاطع" خواند که "جنبههای محافظه کارانه و تسلیم آمیز آن هرروز شدت مییابد." در ادعای مرکز اسناد آقای روح الله حسینیان چند نکته با هم مخلوط شده است. پیش از هرچیز دولت موقت از سوی نهضت آزادی تشکیل نشد. نهضت آزادی در آن زمان خود موضعی انتقادی نسبت به دولت موقت و اتفاقا بسیار نزدیک به حزب توده ایران در این مورد داشت. برای یک نمونه به بیانیه 29 مرداد 1358 نهضت آزادی ایران اشاره میکنیم که در رابطه با حوادث کردستان، دولت موقت مسئول گسترش خشونت معرفی شده است. در این بیانیه چنین میخوانیم : "ضد انقلاب دیگری هم هست که از رگ گردن به انقلاب ما نزدیکتر است این ضد انقلاب در درون رفتار غیرانقلابی و سکون و سکوت ما و عدم تعهد ما در برابر انقلاب قرار دارد و این شیوه رفتار زمینه را برای عمل ضد انقلابیها فراهم میکند و بدین سان به صورت متحد طبیعی آنها درمیآید. ما، همان طور که بارها امام گفته است، انقلاب را آنسان که باید و شاید جدی نگرفتیم و در هیچ زمینهای انقلابی عمل نکردیم ... موقع و موضع عمل «شریعت سمحه سهله» را که جامعه مؤمنان به انقلاب و مکتب و شریعت است، با محیط و جوی که ضدانقلاب در آن بیداد میکند یکی گرفتیم و درجائی که به خاطر بسط و توسعه «قسط و عدل» و «رحمت» و «مغفرت» باید شدت عمل به خرج میدادیم، عفو و رحمت را در حق ضد انقلاب توصیه کردیم.... این طرز عمل پرابهام و بیقید و بند موجب میشود که امام از یک طرف برای حفظ و ادامه انقلاب ناچار به دخالتهای متعدد شود و ازطرف دیگر به طور منظم و سیستماتیک رهنمودهای رهبری انقلاب و روشن بینیهای امام مورد توجه و عمل قرار نگیرد.... امام به دلیل آشنائی به زیر وبم حرکات اجتماعی و موقعیت گروهها و مشکلات دیگر، اصرار میکند که قانون اساسی هرچه زودتر تنظیم شود و مستقیماً به رفراندوم گذاشته شود و دولت و شورای انقلاب مدتهای مدید کار تدوین و تنظیم قانون اساسی را به تأخیر میافکنند و سپس به آنچه تهیه کردهاند نام پیش نویس مینهند و آنگاه دولت و حتی گروههای به اصطلاح چپ به جای رفراندوم مصرا خواهان تشکیل مجلس مؤسسان میشوند و سرانجام مجلس خبرگان را برای تدوین قانون اساسی ترتیب میدهند.... اگر دولت به جای تهدید کردن به استعفا ـ در امور جزئیـ و هدر دادن وقت و نیروی امام در حل و فصل مسائل «رفورمیستی» و شکلی، به مسائل جدی کلی توجه میکرد، و در خصوص آنها، در کنار امام قرار میگرفت و با قاطعیت عمل میکرد، کار ما پس از شش ماه به اینجا نمیرسید که درباره انقلاب نیاز به طرح چنین حقایق تلخی باشد. به هرحال مسلم است که این راه و رسم نه قابل دوام است و نه قابل توجیه یا دفاع و تأیید و اگر دولت نخواهد به لوازم و مقتضیات انقلاب عمل کند، موضع انقلابی ما، هر روز بیشتر از روز پیش تضعیف میشود و روحیه و تحرک انقلابی مردم به تحلیل میرود و ضد انقلاب زمینه عمل گسترده تری پیدا میکند: مدتی پیش گنبد و خوزستان و نقده و مریوان و... عرصه آشفته کاریهای ضد انقلابی بود، چند روز پیش تهران دست به گریبان آشوبهای به ظاهر دوشعاره و باطناً یک شعار (شعار به نفع ضد انقلاب) بود، و این روزها پاوه و سنندج میدان عملیات ضد انقلاب است و روزهای آینده شاید جاهای دیگر باشد...." (بیانیه نهضت آزادی ایران 29 مرداد 1358- نقل از میزان خبر- سایت رسمی نهضت آزادی ایران) بیانیه نهضت آزادی پس از آنکه از دولت موقت میخواهد که "دولت به لوازم و مقتضیات انقلاب با آگاهی تمام عمل کند، و اصولاً جهت کار خود را متوجه قطب انقلاب گرداند، از نوعی لج بازی که در کارهای وی مشهود است دست بردارد" مینویسد : "اگر دولت به چنین راه و رسمی معتقد نیست و هنوز هم بارسر آنست که دولت موقت انقلاب است و نه دولت موقت انقلابی، جای آن است که با موافقت امام کارخود را به هیأتی واگذارد که میتواند انقلابی باشد و نه تنها نظر هیأت کنونی از تقوی و حسن نیت و صداقت و صمیمیت برخودار باشد و خواستهای انقلابی مردم انقلابی را درک کند، بلکه حاضر باشد با رهبری امام و خصوصا با استدعای بازگشت ایشان به تهران و حضور در متن کار، به این خواستهای انقلابی مردمی که خواست انقلاب اسلامی نیز هست جامه عمل بپوشاند." (همانجا) این بیانیه مربوط به زمانی است که مهندس بازرگان و اطرافیان وی پست و مقامهای دولتی را اشغال کرده بودند و وقتی برای امور نهضت آزادی نداشتند. بعدها و پس از کنار رفتن بازرگان از نخست وزیری، وی رهبری وقت نهضت آزادی را ناگزیر از استعفا کرد که در نتیجه امثال طاهر احمدزاده، عزت الله سحابی، محمد بسته نگار و دیگران از نهضت آزادی کناره گیری کردند. یعنی صف ملی مذهبیها از صف نهضت آزادی جدا شد. از این زمان به بعد بود که نهضت آزادی و بازرگان تا زمان درگذشت وی یکی شدند و این متاسفانه تاریک ترین دوران حیات نهضت آزادی در تاریخ آن است. به هر روی اولا دولت موقت توسط نهضت آزادی تشکیل نگردید و ملیون (سنجابی رهبر حزب ایران و داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران) نیز در آن حضور داشتند و کابینهای ائتلافی تشکیل داده بودند. ثانیا موضع نهضت آزادی ایران در آن دوران نسبت به دولت موقت تفاوت و تمایز چندانی با موضع حزب توده ایران نداشت. احتیاط و نرمش حزب توده ایران نسبت به دولت موقت ناشی از یک سلسله عوامل بود. 1- سیاست حزب توده ایران نسبت به دولت موقت تابعی از سیاست آن نسبت به کل انقلاب و جمهوری اسلامی، یعنی تابع مشی پشتیبانی انتقادی یا اتحاد و انتقاد و مبارزه بود. حزب توده ایران چه در برخورد با دولت موقت، چه پس از آن دولت شورای انقلاب و بعدها بنی صدر و ریاست جمهوری علی خامنهای از چارچوب مشی عمومی خود نسبت به انقلاب خارج نمیشد. 2- حزب توده ایران برخلاف چپ روها معتقد بود که نه دولت موقت یکپارچه است و نه مجموعه حاکمیت برآمده از انقلاب. در دولت موقت قشریون و ضد کمونیستهایی از نوع مصطفی چمران وجود داشتند که میکوشیدند جامعه را به سمت دگراندیش ستیزی و کمونیست کشی سوق دهند ولی در همین دولت کسانی نظیر داریوش فروهر نیز حضور داشتند که در جهت آرامش و حل مسایل انقلاب میکوشیدند. حرکات چپ روها موضع امثال فروهر را تضعیف و امثال چمران را تقویت میکرد. چنان که جنگ در کردستان به همین نتیجه رسید و چمران که از پایه گذاران جنبش امل لبنان بود را وزیر دفاع جمهوری اسلامی کرد. همین وضع در شورای انقلاب، در روحانیت، میان روشنفکران مذهبی، و در مجموعه حاکمیت برآمده از انقلاب وجود داشت و در همه جا نیروهای قشری در کنار عناصر واقع بین و روشن بین عمل میکردند که حزب باید در اتخاذ سیاست این وضع را در نظر میگرفت. 3- یکی دیگر از دلایل مهم نرمش حزب توده ایران نسبت به دولت موقت در آنجا بود که حزب توده ایران احساس میکرد که این دولت و بویژه شخص مهندس بازرگان از سیاست حزب در دفاع از انقلاب ناراضی است و میکوشد چپ ها، مارکسیست ها، کمونیستها و از جمله حزب توده ایران را به سمت رویارویی با رهبری انقلاب و رقابت با یک دیگر سوق دهد تا خط مورد نظر خود در مورد تقابل اسلام دربرابر کفر را بر انقلاب تحمیل کند. دولت موقت به محض تشکیل، یک سلسله اقدامات برای تخریب روابط ایران و اتحاد شوروی انجام داد. از آن جمله قطع صدور گاز و تصمیم به سوزاندن آن به جای فروش به اتحاد شوروی که وزیر نفت دولت "معین فر" پرچمدار آن شد؛ جنجال شبانه روزی بر سر افغانستان؛ حفظ بخش ضد چپ و ضد شوروی ساواک، همان بخشی که محمد رضا سعادتی عضو سازمان مجاهدین خلق را به اتهام جاسوسی برای شوروی دستگیر کرد و پایه تیره شدن رابطه مجاهدین خلق با حاکمیت را در حد خونین ترین رویدادها در همان جا گذاشته شد؛ اعلام اینکه شوروی در حوادث کردستان دست دارد و حتی تلقین این فکر به آیت الله خمینی که آتش زدن خرمنها در کردستان کار تودهایها و فداییان خلق است که موجب سخنرانی تند آیت الله خمینی در این مورد شد. امروز کسانی از سوی دولت بازرگان به دیگران درس دیپلماسی بین المللی میدهند و همه مشکلات انقلاب را به گردن تسخیر سفارت آمریکا میاندازند. ولی رفتار و به اصطلاح "دیپلماسی" خود در مورد اتحاد شوروی را فراموش میکنند. آن هم کشوری که علاوه بر آن که همسایه ایران بود برخلاف آمریکا سیاستی دوستانه نسبت به انقلاب داشت تا آنجا که "لینگن" کاردار وقت امریکا از قول امیرانتظام سخنگوی دولت موقت چنین میگوید: "امیر انتظام به بد گمانی رهبران انقلاب به اتحاد شوروی اشاره کرد و گفت: «در عین حال سفیر شوروی فعال ترین شخص در تهران است. روزانه به موسسات دولتی با پیشنهادات هر نوع کمک مراجعه میکند. او مدام پس زده میشود، ولی دوباره پدیدار میشود تا دو باره کوشش کند. امیر انتظام گفت، فعالیت شورویها مشخصا مقابل موضع امریکا که به چشم خیلی از ایرانیان والا مقام انفعالی است قرار دارد.» (گفتگوی اول اکتبر 1979 امیرانتظام با امریکائیها - از گزارش لینگن به وزیر خارجه) البته دولت موقت – بر عکس آنچه در خلوت به امریکاییها میگفت – مدعی بود خطر اصلی که انقلاب را تهدید میکند از جانب شوروی و مارکسیستها است. همه اینها حزب توده ایران را به این یقین رسانده بود که برنامه مهندس بازرگان آن است که به هر شکل حزب را به عرصه رویارویی با دولت وی بکشاند و طبیعی بود که هشیارتر از این بود که به چنین عرصهای وارد شود. به نوشته آقای لطف الله میثمی "مهندس بازرگان که در روز 12 فروردین 1358 گزارشی از رفراندوم 11 فروردین 1358 را به بنیانگذار انقلاب ـ امام خمینی ـ میداد، گفت که 2/98 درصد مردم مؤمن، به جمهوری اسلامی رأی مثبت دادند. 8/1درصد ملحدین، رأی منفی دادند." معلوم نیست که آقای بازرگان بر اساس کدام یقین و اخلاق اسلامی به این نتیجه رسیده بود که همه کسانی که به جمهوری اسلامی رای نداده اند "ملحد" هستند. بعدها وی در جریان ترور آیت الله مطهری گفت: "مطهری فدای مبارزه با مارکسیستها شد". در حالی که میدانیم که مطهری را یک گروه ظاهرا اسلامی بنام "فرقان" ترور کرد. حزب توده ایران آنقدر کم تجربه نبود که هدف مهندس بازرگان و دولت او را درک نکند و در دام بیفتد و به تقابل با او بپردازد. بنابراین تا زمانی که دولت وی با این تحریکات مدام ضد کمونیستی بر سر کار بود راه مدارا را طی میکرد تا خود مذهبیون روشن بین بازرگان را کنار بگذارند. پس از سقوط بازرگان این محظورات دیگر از بین رفته بود و بخش مهمی از نیروهای اسلامی طرفدار انقلاب به این نتیجه رسیدند که آنچه بازرگان علیه شوروی میکرد با هدف ایجاد راه همکاری و سازش با امریکا و فراموش کردن خطر آن بوده است، تا جایی که خود آیت الله خمینی بعدها گفت شوروی را مطرح میکنند که امریکا فراموش "منسی" شود. ما در ادامه به فصل بعدی مناسبات حزب توده ایران با مهندس بازرگان میپردازیم که به دوران پس از سقوط دولت او مربوط میشود. دورانی که در آن مهندس بازرگان در ارتباط با حزب توده ایران و فراتر از آن دگراندیشان و مارکسیستها هرگونه نقابی را از چهره برداشت. |
راه توده 442 3 بهمن ماه 1392