راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

انقلاب اکتبر

90 سال

پس از لنین

روزنامه اومانیته- ترجمه الف. آذرفریتاش

 

 

 

21 ژانویه سال 1924. ساعت 18.50 دقیقه بعد از ظهر. پس از هجده ماه مبارزه با بیماری و نگرانی و اضطراب از آینده انقلاب، لنین رهبر انقلاب اکتبر در حالی که از آخرین تصمیمات حزب مطلع می شد در یک حمله نهائی مغزی  در سن54 سالگی درگذشت.

لنین  در ماه مه سال 1922 ؛ با فاصله کمی از یک ترور ضد انقلابی دچار یک سکته مغزی شد و سمت راست بدنش نیمه فلج شد. در ماه سپتامبر همان سال با کمک همسر و خواهرش و منشی خود تا حدودی فعالیت سیاسی فکری خود را از سر گرفت. او در مورد مواضع سیاسی استالین در مورد تجارت آزاد خارجی، مسئله استقلال جمهوری های شوروی بشدت نگران بود و برای انقلاب احساس خطر می کرد.

در 16 دسامبر سکته مغزی به سراغ او آمد و او متوجه شد که باید بزودی صف مبارزه را ترک کند. اما با اصرار بسیار، سرانجام پزشکان به وی چند دقیقه در روز وقت دادند تا نظرات خود را بصورت " نامه به کنگره" دیکته کند، که به اشتباه این نامه را وصیت نامه یا "عهد نامه " لنین نامیده اند. لنین آخرین مقاله خود را در 4 مارس 1923 منتشر کرد. سومین حمله مغزی در روز 10 مارس رخ داد که قدرت بیان را از وی گرفت. اما لنین هنوز هم هوشیار بود. لنین نگران درگیرهای میان استالین و ترو تسکی بود. اعضای رهبری حزب که در تلاش بودند انقلاب روسیه شوروی را که بمدت 7 سال  "جنگ جهانی اول و جنگ های داخلی" را سپری کرده و ناتوان گشته بود را نجات دهند. لنین قصد نداشت مانند پادشاهان جانشینی برای خود تعیین کند. او تلاش می کرد وحدت رهبری حزب را حفظ کند و در پی تقویت نقش کمیته مرکزی حزب بود. اولویت لنین در سازماندهی مجدد دولت و فعالیت در بازیابی کشوری بود که در زیر ضربات جنگ جهانی و جنگ داخلی ناتوان شده بود. به همین دلیل وی کمیته مرکزی را دعوت کرد تا بر فعالیت و کیفیت و نواقص رهبران حزب  نظارت کنند. لنین آگاه بود که استالین بعنوان  دبیر کل حزب از قدر ت بیش از حدی برخوردار خواهد شد. یعنی بعنوان دبیر کل حزب  ریاست بازرسی کارگران و دهقانان و مسئول نظارت بر کارکنان کشور را برعهده می گیرد و همچنین کمسیر ملیت ها و کار و فعالیت مردم "غیر روس" در روسیه شوروی است. از طرف دیگر، تروتسکی نیز رهبر بزرگی است. رهبر ارتش سرخ است و با آنکه حمایت وی از حزب بلشویک با تاخیر صورت گرفت اما نمی توان تروتسکی را به این دلیل  سرزنش کرد. توانائی وی برجسته است. از این رو لنین از تروتسکی در خواست کرد که به مسئله گرجستان و کمونیست های "شورای ملی" رسیدگی کند. اما دیگران. دو بلشویک قدیمی "کامنف" و"زینوویف" با اینکه از خود نقاط ضعف نشان داده بودند و مرتکب اشتباهاتی پیش از انقلاب اکتبر شده بودند و همچنین "بوخارین"که "محبوب حزب" و نظریه پرداز درخشان آن بود که همیشه در نطریات خود "ارتدوکس" نبود و "پیا تاکوف" که همیشه در فعالیت و تلاش است اما همان کیفیت و نواقص تروتسکی را دارد. همه اینها را لنین برای حفظ رهبری حزب و گسترش کمیته مرکزی و تقویت نظارت آن بر رهبری حزب در نظر داشت.

چه باید کرد؟

لنین می گفت باید به هر ترتیبی شده تعادل رهبری حزب را با تقویت امید به آینده درخشان حفظ کرد. از این رو 10 روز بعد لنین با اصرار از استالین خواست از مقام دبیر کلی حزب استعفا بدهد. او آگاه بود که استالین اتهامات تندی را متوجه کمونیست های گرجستان "اجتماعیون ملی" کرده است. در اثر  سیاست اشتباه استالین بود که لنین با اینکه بیمار بود دوباره مسئولیت های سیاسی خود را بدست گرفت. لنین در نظر گرفته بود که برای تقویت کمیته مرکزی حزب تعدادی از کارگران ماهر و متخصص فعال نه "اپارت چیک" بی کفایت را وارد رهبری حزب کند. در این دوره لنین خود را آماده مبارزه و مقابله با ملی گرایان داخلی و شوونیسم قدرت های بزرگ می کرد. لنین همواره در بروز اشتباهات، در پیگیری روند تکامل تدریجی انقلاب در یک کشور عقب مانده،  زمانی که صنایع فرسوده و نابود شده است و پرولتاریا زیر ضربات جنگ نا امید و فرسوده شده هشدار می داد. او می گفت "ما باید با هر هزینه ای اتحاد کارگران و دهقانان را که دولت کمونیستی بر پایه آن استوار است  حفظ کنیم" و در نتیجه پیاده شدن سیاست نوین اقتصادی را ضرورت می دانست. اما مرگ وی حوادث بعدی را تسریع کرد. استالین، برخلاف آخرین و تازه ترین نظرات اقتصادی لنین تصمیم گرفت زمین ها را اشتراکی کند و توسعه صنعتی کردن کشور را به زور به اجرا بگذارد. بوخارین در سال 1928 اعلام کرد "دو انقلاب، همزمان ممکن نیست ."

استالین با وجود مخالفت همسر لنین، می خواست مراسم مربوط به در گذشت لنین را در جهت ترویج کیش شخصیت سازماندهی کند.

جسد لنین برای ادای احترام تمام مردم شوروی مومیائی شد. شهر پتروگراد به لنیگراد تبدیل شد. در میدان های هر شهر و منطقه ای مجسمه لنین استوار شد. استالین در این مراسم سوگند وفاداری یاد کرد: "رفیق لنین، تو همیشه در کنار ما زنده ای. ما قسم می خوریم که دولت کمونیستی بزرگ را جاودان کنیم ". با این حال "کروپسکایا" -همسر لنین- علنا نوشت: "مردم! بجای غم و اندوه برای درگذشت لنین، نظرات او را عمل کنید".

استالین با عجله "مبانی لنینیسم" را تدوین کرد، اما این مبانی نه در جهت اجرای آخرین نظرات لنین بلکه برای منزوی کردن تروتسکی و رفتن به سوی دوره جدیدی در دولت شوراها تدوین شده بود.

زمانی که "کروپسکایا" درباره نامه لنین به کنگره حزب از دولت سئوال کرد تروتسکی سکوت کرد و کامنف و زینویف صلاحیت استالین برای در اختیار داشتن همه مسئولیت ها و قدرت هائی را که او در اختیار گرفته بود تائید  کردند. آن نامه که به "عهد نامه لنین" شهرت دارد بایگانی شد و تنها در سال 1956 در کنگره حزب کمونیست شوروی وجود این نامه اعلام شد. یعنی پس از زمان از کف رفته!

 

 

 

                        راه توده  44    3 بهمن ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت