راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اسناد سخن می گویند

اگر می توانستند

مهندس موسوی

 را سال 61

حصر خانگی میکردند

 
 

 

ما بارها نوشته ایم و باز هم خواهیم نوشت و تاکید خواهیم کرد که توده ایها وظیفه دارند نسل جوان کشور را که می خواهد فعالیت سیاسی کند و یا در فعالیت سیاسی حضور دارد و یا اگر فعال سیاسی نیست، اما پژوهشگر تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی را با نظرات و سیاست های احزاب سیاسی، مواضع شخصیت ها حکومت و... در سالهای اول پس از انقلاب 57 آشنا کند. ما به استناد اسناد حزبی در باره کسانی می توانیم سخن بگوئیم که هنوز در قید حیات اند و حتی سکانداران جمهوری اسلامی اند، از کسانی سخن بگوئیم که امروز در جمع زندانیان سیاسی پس از انتخابات سال 88 اند، از مجلس و نمایندگانی سخن بگوئیم که سراشیبی سقوط را آنقدر طی کردند تا به مجلس کنونی رسیدیم. از  اشتباهات کسانی می توانیم سخن بگوئیم که امروز خود چوب اشتباهات دوران یکه تازی خویش را خورده اند. از هشدارها و پیش بینی های رهبری وقت حزب توده ایران بگوئیم. بگوئیم که حزب ما در باره اقلیت 90 نفره مجلس اول و دوم چه هشدارهائی داد و چگونه توانست خطر این اقلیت را تشخیص بدهد. ما اگر متکی به همین اسناد بتوانیم گوشه ای از پرده ای را که به روی آن سالها کشیده  اند کنار بزنیم، آنوقت نسل بعد از انقلاب دقیق تر می داند که چرا در انتخابات سال 88 کودتا شد؟ چرا بهزاد نبوی هنوز در زندان است؟ چرا میرحسین موسوی در حصر خانگی است؟ ریشه های آن کودتا در کجا بود و به کدام سالها و کدام سیاست های اقتصادی باز می گردد؟ و در یک کلام، نسل بعد از انقلاب را از سطح حوادث به عمق حوادث می بریم و از آن مهم تر، شیوه نگرش و کنکاش علمی حزب توده ایران به رویدادها را به آنها منتقل می کنیم. راه توده به سهم خود در این عرصه تمام توان خود را به میدان آورده و بیش از گذشته به میدان خواهد آورد.

در ادامه این کوشش، آنچه می خوانید از پرسش و پاسخ 15 خرداد 1361 برگرفته شده و محور آن مخالفت اقلیت مجلس آن زمان که بعدها علی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی با افتخار از وابستگی خود به این اقلیت یاد کرد و گفت «نگوئید 99 نفر، با من می شود یکصد نفر» با تصمیات اقتصادی دولت میرحسین موسوی است. این مخالفت در آن مقطع در کشاکش بر سر وزارت مهندس بهزاد نبوی خود را نشان داد و میرحسین موسوی در جلسه مجلس برای دفاع از نبوی به درستی گفت که مخالفت ها نه با نبوی، بلکه با سیاست های اقتصادی دولت است!

بقیه اش را به نقل از آن پرسش و پاسخ بخوانید:

 

 

پرسش: اظهارات موافقان و مخالفان با وزارت آقای بهزاد نبوی را در جلسه مجلس شورای اسلامی چگونه ارزیابی می کنید؟

 

پاسخ: تردیدی نیست که همه احساس کردند که مسئله بر سر وزارت این فرد یا آن فرد، که به او این ایراد یا آن ایراد وارد می تواند باشد یا نمی تواند باشد نبوده است. این بحث و رایی که بعدا در باره این بحث داده شد، دارای عمق و پهنایی بسیار وسیع تر از آن چیزی است که در اولین لحظه مشاهده می شود. یعنی این که گویا افرادی به طرز کار این وزیر و به موضع گیری گذشته یا حال این وزیر شخصا ایراداتی داشته اند و به این دلیل موافق او نبوده اند.

اگر به نظریات پنج مخالفی که در این بحث شرکت کردند، در مجموع خود، نگاه کنیم و با دقت آن را مورد بررسی قرار دهیم، به نتیجه جالبی خواهیم رسید، و این نتیجه به طور کلی عبارت از این است که:

در حاکمیت کنونی در مجلس و همان طور که بعدا گفته شد، حتی در دولت هم، در باره گرایش جمهوری اسلامی ایران در زمینه عمده ترین مسائل اقتصادی و اجتماعی نظریات جدا متضادی وجود دارد، و این نظریات متضاد است که بازتاب خارجی اش به صورت مخالفت با وزارت آقای بهزاد نبوی در مجلس دیده شده است. ما این را قبلا گفته بودیم. آقای دکتر هادی هم در صحبت خود در دفاع از بهزاد نبوی، به درستی این تذکر را در باره نظر حزب توده ایران داد. وی گفت که حزب توده ایران بعد از سقوط بنی صدر اعلام داشت که حالا در داخل حاکمیت گرایش های متضاد در زمینه تحول آینده اجتماعی در مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت و با هم مبارزه خواهند کرد. آقای دکتر هادی از نمایندگان مجلس خواست که از مخالفت خودشان با بهزاد نبوی دست بردارند و کاری نکنند که این گفته حزب توده ایران درست از آب در بیاید! البته آن چه که من در این جا گفتم، عین گفته آقای دکتر هادی نیست، بلکه استنباط ما از این گفته هاست، که تقریبا همین جملات است.

این واقعیت را ما همیشه گفته ایم که اکثریت مطلق افرادی که در حاکمیت کنونی ایران، در مجلس و در دولت شرکت دارند، در عین حال که خودشان را پیرو خط امام خمینی می دانند، ولی دو گرایش جدی، که خیلی از یکدیگر دور هستند، در مسائل اجتماعی و اقتصادی در میان آن ها وجود دارد. مثلا مسائل بنیادی از قبیل مسئله اصلاحات ارضی، مسئله تجارت خارجی، مسئله اراضی شهری و غیره را در نظر بگیریم، ما می بینیم که در همه این ها در مجلس یک اقلیت نسبتا نیرومند در مقابل هم افکار عمومی، هم خط امام، هم نظریات اکثریت مجلس، قرار می گیرد. این اقلیت گاهی اوقات تعدادش پنجاه، گاهی اوقات هفتاد و گاهی اوقات 90 نفر میرسد. در بعضی موارد، مثل قانون موجر و مستاجر، که قانونی است، به معنی واقعی کلمه، ضد حقوق محرومان و مستصعفان جامعه ما، حتی اکثریت پیدا می کند و به 105 نفر می رسد! ما این نظر را از اول داده ایم و تازه نیست. در این جا باید بگویم که نظر ما نسبت به شخص آقای بهزاد نبوی، به عنوان یک فرد در حاکمیت کنونی، با نظر ما در باره صلاحیتشان بعنوان یک وزیر، از نقطه موضع گیری اجتماعی که ایشان در جریان کار در دولت داشته اند منطبق نیست. بحث امروز ما عبارت از این است که: مخالفتی که با آقای بهزاد نبودی شده، مخالفت با موضع گیری اکثریت دولت جمهوری اسلامی و اکثریت مجلس است در بنیادی ترین مسائل اقتصادی و اجتماعی، ما از این نقطه نظر بحث می کنیم. این طورنشود که به ما بگویند: حزب توده ایران حالا از بهزاد نبوی طرفداری می کند، ولی در فلان تاریخ، فلان حرف را در باره او زده است و حالا دارد تخلف می کند. خیر، ما به هیچ وجه از حرفی که در گذشته زده ایم و یا نظری که داده ایم عدول نمی کنیم. ولی در این جا ما از یک اصل داریم پشتیبانی می کنیم، یعنی مخالفت مخالفین وزارت آقای بهزاد نبوی، به نظر ما مخالفت یک جناح از حاکمیت با موضع گیری های مثبت طرفدار اکثریت توده مردم، از طرف اکثریت مجلس و اکثریت دولت است. ضمنا آن چه که ما می گوییم، فقط حرف ما نیست. آقای نخست وزیر هم با تمام صراحت گفت که: اگر شما عملکرد بهزاد نبوی را در ستاد بسیج اقتصادی مورد انتقاد قرار می دهید و با او مخالف هستید و به این جهت او را شایسته وزارت نمی دانید، باید تمام دولت را، اکثریت دولت را، به این دلیل متهم کنید، چون کاری که بهزاد نبوی در ستاد بسیج اقتصادی کرده، نظر شخصی او نبوده، بلکه این نظر اکثریت دولت است. آقای رئیس دولت خیلی صریح گفت که بهزاد نبوی نماینده نخست وزیر در ستاد بسیج اقتصادی است. او نظر نخست وزیر را در آن جا اجرا می کرده، و نظر نخست وزیر هم نظر اکثریت دولت است. و این واقعیت است. یعنی مخالفت با بهزاد نبوی، به نظر ما، با استدلالاتی از این قبیل که در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی اختلاف نظر پیدا شده، انشعاب شده، و این که این سازمان، سازمانی است که در مقابل حزب جمهوری اسلامی قرار می گیرد و غیره، فقط ظاهر مسئله است. دعوای اصلی سر لحاف ملانصرالدین است. دعوای اصلی این است که: آن اقلیتی که در مجلس با بهزاد نبوی مخالفت کرد و به او رای هم نداد، می خواست سیاست دولت را در مورد اقداماتی که ستاد بسیج اقتصادی در زمینه جلوگیری از غارتگری سرمایه داری و بازار و ملاکان بزرگ و محتکرین و غیره کرده، بکوبد و فلج کند؛ خلاصه راه را باز کند برای از بین بردن تمام تصمیماتی که ستاد بسیج اقتصادی توانسته بگیرد، و باید گفت که واقعا هم در مسائل اقتصادی تاثیر مثبت داشته است؛ برای این که کوشیده است مایحتاج روزمره اکثریت مردم تا حداقل لازم، با قیمت های عادی، که با درآمد مردم تا حدودی منطبق است، به دست مردم برسد. این کار مثبت را سرمایه داری بازار می خواستند داغان کنند. در صحبت آخرین مخالف، که ظاهرا آقای محلاتی بوده، این مسئله دقیقا و با صراحت کامل بیان شد. ایشان گفتند که در بازار، در وزارت بازرگانی و در آن سازمان صنفی، که سازمان تجار و سرمایه داران در امور صنفی است، نسبت به عملکرد آقای بهزاد نبوی در ستاد بسیج اقتصادی جو ناراضی وجود دارد. این اصل واقعیت است. ما می دانیم که کادرهای زیادی در وزارت بازرگانی، لیبرال و نیمچه طاغوتی هستند؛ همانایی هستند که از دوران بنی صدر و دولت لیبرال باقی مانده اند. در صنایع هم که ما می دانیم بخش خصوصی در دست چه کسی است. خلاصه بخش خصوصی از اقدامات دولت در زمینه بسیج اقتصادی، که جلوی سودکشی بی بند و بار آن را تا حدی سد کرده، ناراضی است، و در نتیجه می خواست آن را بشکند. این واقعیت مخالفتی است که در مجلس انجام گرفته.

حالا اگر ما به گفته های بعضی از موافقین آقای بهزاد نبوی مراجعه کنیم- ما در مورد اظهارات موافقین در باره شخصیت و گذشته بهزاد نبوی از نظر شخصی بحثی نداریم- نکات معینی وجود دارد، که دارای اهمیت خیلی زیاد است. به نظر ما، مثلا در گفتار حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس، باید به نکته بسیار جالبی توجه کنیم، و آن برخورد رئیس مجلس است به مسئله جوسازی.

ما خوب می دانیم که جو سازی یکی از برترین سلاح های تخریبی ضد انقلاب است. ضد انقلاب از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب و حتی قبل از انقلاب، به وسیله عوامل خود در جامعه کوشش می کرد که جوهای گوناگونی علیه نیروهای انقلابی برای تفرقه اندازی و نفاق افکنی، برای بدنام کردن شخصیت ها، برای بی ارزش کردن کارهای انقلابی به وجود آورد. امروز هم این جوسازی ضد انقلابی با تمام شدت وجود دارد، که ما یکی از آنها را، که در پرسش بعدی مطرح شده است، مورد بحث قرار خواهیم داد. خوب، ما خیلی خوشحال هستیم که رئیس مجلس در مجلس به این مسئله مهم اجتماعی به طور خیلی قاطع برخورد می کند. ایشان می گویند که: اگر ما تسلیم این جوها شویم، دشمنان موفق می شوند که همه ما را از میدان بیرون کنند و علامت سئوال روی افراد بگذارند. این اهمیت خیلی زیادی دارد. به نظر ما شناخت این مسئله، که حتما تا حالا وجود داشته، خودش خیلی مهم است، ولی اظهار رسمی این مسئله در مهم ترین مرکز تصمیم گیری کشور ما، اهمیت به سزایی دارد. ما امیدوار هستیم که این مسئله فقط به آن چهار چوبی محدود نشود که امپریالیسم علیه خود حاکمیت ایران جوسازی می کند. ما امیدوار هستیم که حاکمیت ایران بتواند همه جوسازی های امپریالیسم و ارتجاع را در جامعه ایران به موقع تشخیص دهد و جلوی این جوسازی ها را به گیرد و پیشرفت آن را فلج کند، تا گرفتار شرایطی نشود که دیگر نتواند در مقابلش مقاومت کند. ما معتقد هستیم که جوسازی علیه اقدامات مثبت دولت و اکثریت حاکمیت کنونی جمهوری اسلامی و اتهام کمونیستی به آن زدن، جوسازی در زمینه ناراضی کردن مردم، چه به صورت شعار "مرگ بر بی حجاب" و چه با شعارهای گوناگون دیگر، که همه آن ها در این جهت است که جوی ایجاد کند که آمریکا فراموش شود، ضد انقلاب فراموش شود، سلطنت طلبان فراموش شوند، توطئه قطب زاده فراموش شود و ساواکی ها فراموش شوند. امثال جو سازی علیه حزب توده ایران، جوسازی علیه فدائیان، جوسازی علیه دوستی ایران و شوروی، جو سازی علیه سازمان آزادی بخش فلسطین، حتی جوسازی هایی که علیه سوریه، الجزایر و سایر کشورهای "جبهه پایداری" شروع شد، ولی نتوانست بگیرد. همه این ها از یک منبع سرچشمه می گیرد و همه با یکدیگر به طور ارگانیک وابسته و یگانه هستند! مهم این است که رهبری حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، به خصوص رهبری خط امام- مقصود من از کلمه "رهبری" در اینجا "رهبر" نیست. "رهبری" در این جا عبارت است از حاکمیت جمهوری اسلامی ایران به معنی وسیع کلمه- دقیقا تشخیص بدهد که این جوسازی از مدتی به این طرف، یعنی پس از شکست توطئه لیبرال منشانه بنی صدر و دوستانش و جبهه ضد انقلاب در آن طیف ضد انقلاب در آن دوران، دیگر قیافه مذهبی گرفته. به این ترتیب، به نظر ما، مسئله جوسازی را بایستی از این نقطه نظر نگاه کرد.

ببینید، الان این طور جو می سازند؛ دلایلی که موافقین آقای بهزاد نبوی آوردند، عبارت بود از گذشته سیاسی مثبت ایشان، موافقین و همرزمان ایشان، به لیاقت ایشان در انجام وظایف در دوران انقلاب، به صداقت ایشان به خط امام خمینی، و خط فقاهت شهادت داده اند و مخالفت نیرهای ضد انقلاب با ایشان و بعد مخالفت حزب توده ایران را هم با ایشان به عنوان یک دلیل برای تبرئه ایشان آورده اند. ولی از تمام گفته هایی که در مجلس بیان شد، این دیگر تقریبا آشکار است که یکی از اتهامات مهم آقای بهزاد نبوی از طرف مخالفین ایشان، عبارت از این بوده است، که او توده ای است، که او کمونیست است! البته این اتهام تنها در مورد آقای بهزاد نبوی نیست. همه می دانند که ضد انقلاب در رادیوهای خود تمام افراد موثر حاکمیت کنونی ایران را به کمونیست بودن و توده ای بودن متهم می کند- این عین گفته یکی از این رادیوها است، که رئیس جمهور و رئیس مجلس و معاون ریاست مجلس و دادستان کل و دادستان انقلاب تهران همه شان توده ای های عمامه به سر هستند، که در دستگاه نفوذ کرده اند!- خوب، حالا از این ها بگذریم که دیگر در این نوع اتهام زدن ها کارشان به مسخره کشیده است. ولی ما می دانیم که از طرف افرادی در مجلس، از طرف بازار، از طرف افرادی در دستگاه، تنها بهزاد نبوی نیست که در حاکمیت کنونی متهم به کمونیست بودن و توده ای بودن و سرخ بودن است، بلکه تمام کسانی که در اخذ تصمیماتی در زمینه رفاه مردم، در زمینه تامین حقوق محرومان، نظر مثبت و فعال می دهند، متهم هستند به کمونیست بودن! همه یادشان هست که امام خمینی در دیداری که با شورای نگهبان داشتند، گفتند که امروز هر کس بخواهد قدمی در راه تامین حقوق مستضعفان بر دارد، او را به کمونیست بودن متهم می کنند. حالا ما جای دور برویم. آقای نخست وزیر هم، در دفاع از تمام تصمیمات دولت، با صراحت تمام گفت که مخالفت شما با بهزاد نبوی، مخالفت با تصمیمات دولت است، با همه ماست. آقای نخست وزیر در همان حال با صراحت گفت:

"هر گاه که می خواهیم به نفع محرومین گام برداریم، یک عده می گویند این کمونیست است. در موقعیتی که مجبوریم در جهت احقاق حقوق محرومین گام برداریم، ایجاد چنین جوهایی و به کار بردن چنین کلماتی مانع آن می شود که دولت گام هایی اساسی در جهت رفع مشکلات مردم بردارد و یا برای مردمی که ایثارگرانه و با عشق و علاقه برای انقلاب کار می کنند و از آن دفاع می نمایند، کار کنند. در این شرایط اگر ما به این موارد متهم شویم، دیگر نمی شود گامی در جهت محرومان برداشت."

 

پس ما می بینیم که این جوسازی چیز ساده ای نیست. جوسازی یکی از عمده ترین شیوه های مبارزه مخالفین هرگونه تحول بنیادی در جامعه، به نفع توده های محروم، توده های غارت شده است. با هر گام در جهت محدود کردن کلان سرمایه داران و بزرگ مالکان، این جوسازی شروع می کند به فعالیت. به نظر ما حاکمیت خط امام باید یک چاره اساسی بکند. تصور این که این جوسازی را می شود در همان چهارچوبی که مورد بحث است، محدود کرد و بعد اجازه داد که در زمینه های دیگر هر چه دلشان می خواهند بگویند، ساده بینانه و اشتباه آمیز و بی نتیجه است. بایستی با گرایش حفظ تمام امتیازات سرمایه داری و غارتگری در دوران گذشته، به طور همه جانبه مبارزه کرد و آن را با شکست روبرو ساخت. این است یگانه راه. هر راه دیگری که بخواهد کج دار مریز بکند، به نعل و به میخ بزند، این طور عمل کند که فقط خودش را از زیر ضربه خارج کند و دیگران را، که همین حرف ها را می زنند، زیر ضربه بگذارد- این راه نتیجه ای ندارد. باید دانست که آن ها با کوبیدن حزب توده ایران، خط امام را دارند با تمام قوا می کوبند. از حزب توده ایران یک لولو درست می کنند و بعد هر کس در میان مبارزان واقعی خط امام بخواهد یک گام در راه محرومان بردارد، فورا متهمش می کنند به کمونیسم، به ضد مذهب، به ارتداد و غیره و غیره، و حکم اعدامش هم دیگر صادر شده است. چون کسی که به کمونیست متهم شد، از نظر قشرهای دیگر تکلیفش معلوم است.

به این ترتیب، به نظر ما، به این نکات از بحث در باره بهزاد نبوی بایستی توجه خیلی خیلی زیاد کرد و به آن اهمیت داد و در راه چاره جوییش گام های اساسی برداشت. امروز علیه حزب توده ایران جو می سازند، فردا همین جو را علیه پیروان خط امام به وجود خواهند آورد. از این جاست که من جمله حجت الااسلام رفسنجانی را دو مرتبه تکرار می کنم. این یک واقعیت تاریخی است. در تاریخ نمونه های زیادی در این زمینه هست:

اگر ما تسلیم این جوها شویم، دشمنان ما موفق می شوند که همه ما را از میدان بیرون کنند و علامت سئوال روی افراد بگذارند.

پس باید علیه این جوسازی چاره اندیشی بنیادی کرد.

به هر حال، در مجلس این واقعیت تظاهر خارجی خیلی روشنی پیدا کرد که یک اقلیت نیرومندی از مجلس از خط اصلاحات اجتماعی جدا مخالف است و در برابر آن مقاومت می کند.

آرائی که در مجلس در باره آقای بهزاد نبوی داده شده، در حقیقت آرائی است که در باره سیاست دولت، در زمینه همان مسائلی که نخست وزیر در خط حمایت از حقوق محرومان، مطرح کرد، داده شده است. و این آراء نشانگر این واقعیت هشدار دهنده است: از 197 نفر نمایندگان مجلس، فقط 167 نفر در رای شرکت کرده اند. به نظر ما آن سی نفری که رای ندادند، موافق نبودند. اگر موافق بودند که می توانستند رای بدهند در جهت اکثریت، ولی برای این که به طور آشکار موضع مخالف به گیرند، از رای دادن در رفتند؛ یا نیامدند دم گلدان های رای و یا آمدند و رد شدند و رای های خودشان را نینداختند. این خود پدیده فوق العاده ناسالمی است. از 167 نفری که رای دادند، 125 نفر موافق، 27 نفر مخالف و 15 نفر ممتنع بودند، که این رای ممتنع هم از آن حرف هاست. خلاصه ممتنعین رای ندادند به این مسئله، تقویت نکردند این گفته نخست وزیر را که: این رای، رای به اقدامات ماست در جهت محرومان. حالا فرض می کنیم که یک عده کمی از این ها هم واقعا به علت نظریات شخصی و بعضی تصورات بوده است که رای مخالف دادند، ولی در واقع نمی خواستند مخالف این چیزها باشند. ولی به هر حال واقعیت این که از 197 نفر، 125- 130، حتی به گوییم 137 نفر موافق و موافق مشروط اقدامات بنیادی دولت در جهت حمایت از حقوق محرومان هستند و یک اقلیت 60 نفری، که حتما لیبرال ها و امثالشان در میان آن ها هستند، جدا موضع گیری مخالف با این خط دارند. و این نشان دهنده همان واقعیتی است که آقای دکتر هادی به عنوان نظریات حزب ما گفتند. ما از آقای دکتر هادی می پرسیم: آخر چرا شما نظر ما را مورد سئوال قرار می دهید، در حالی که خودتان در مجلس شاهدش هستید. خودتان در میدانی هستید که ما فقط آن را توصیف کرده ایم؟ ما که کار دیگری نکرده ایم. هیچ چیز هم نخواسته ایم به وجود بیاوریم؛ یا تغییری بدهیم، یا نفاقی بیندازیم. ما توصیف کرده ایم که یک واقعیتی را، که شما خودتان جزو آن واقعیت هستید. و این واقعیت هم با این اعداد غیر قابل انکار و با این صحبت های غیر قابل انکار از طرف مخالفین و موافقیت آقای بهزاد نبوی، مورد تایید همه جانبه قرار گرفته است.

 

 

 

                        راه توده  44    10 بهمن ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت