نسل جوان انقلاب 57 جانشین نسل کهنسال خواهد شد؟
|
با افزایش سن و بیماری آقای خامنهای مسئله جانشینی او روزبروز بیشتر در محافل حکومتی مطرح می شود. گفته می شود که نسل اول انقلاب اکنون دیگر پیر شده و بنابراین باید برای جایگزینی آنان اندیشید. این سخن هر چند که دارای هسته درستی است، اما مردم ما نسبت به اینگونه سخنان مشکوکند، چرا که در دوران احمدی نژاد تحت عنوان "جوان گرایی" و پیرشدن نسل اول انقلاب سرنوشت کشور بدست افراد فاسد و فرصت طلبی سپرده شد که تیشه به ریشه کشور زدند و جیبهای خود را پر کردند. جوانهایی که بدون هیچ سابقه مبارزاتی یا داشتن مدارج علمی، یا تجربه حرفهای در پستها و مقامهایی بس بالاتر از ظرفیت خود قرار گرفتند و یک شبه ره صدساله را در فساد و دزدی و غارتگری طی کردند. یک نمونه اش همین آیتالله لاریجانی است که رئیس قوه قضائیه شده، بدون آنکه جزئی از نسل اول یا دوم انقلاب باشد یا کمترین صلاحیت فقهی و علمی داشته باشد. اینکه بخشی از نسل اول انقلاب اکنون پیر و ناتوان شده درست است. اینکه بگوئیم در همان نسل اول انقلاب دهها و دهها جانشین شایسته برای آنان وجود دارد نیز درست است. امثال میرحسین موسوی و کروبی، خاتمی، موسوی خوئینیها، بجنوردی، تاجزاده، میردامادی و ... جزئی از همان نسل واقعی انقلاب هستند که همچنان می توانند برای سال ها جانشین نسل کنونی در حاکمیت شوند. ولی آنان که می گویند نسل اول انقلاب پیر شده منظورشان اینان نیست، بلکه امثال مرتضوی و بذرپاش و زریبافان و مانند اینان را در نظر دارند که اصلا در انقلاب نبودند و معلوم نیست که هستند و چه هستند و از کجا پیدایشان شده و خود را به حکومت چسبانده اند. در ورای همه اینها، در واقع نیز مسئله جانشینی در سطوح مختلف حکومتی و از جمله رهبری مسئله مهمی است. بحث و اندیشه در پیرامون آن در حکومت و محافل حکومتی چه در مجلس خبرگان، چه در مجمع مصلحت، چه در حوزه علمیه قم و چه تولیت خراسان و حتی در بیت رهبری نیز ایرادی ندارد و تا آنجا که با هدف توطئه گری نباشد حاصل یک ضرورت و یک دوراندیشی می تواند باشد. مشکل در آنجاست که این کار در شرایط بی خبری مردم ما انجام می شود. فکر جانشین رهبر بودن ایرادی ندارد اما پشت سر مردم ترتیب جانشینیها را دادن عیب دارد و به توطئهای می ماند که مردم را غافلگیر می کند. در این شرایط یگانه راه حل بازگشت به رای مردم و اعتماد به مردم و شریک کردن آنها در این تصمیمات است. از جمله در دو انتخابات مجلس شورا و خبرگان که عملا باید نقش مهمی در این جایگزینیها ایفاء کنند. ولی این به شرطی ممکن است که ارادهای در حکومت برای حل بنیادین این مشکل وجود داشته باشد که در اینصورت باید هویت واقعی را به این دو مجلس و بویژه مجلس خبرگان بازگرداند. در اینصورت معلوم خواهد شد که آیا مردم کسانی را از نسل واقعی انقلاب جانشین آنان که توان کار را بدلیل کهولت سنی ندارند خواهند کرد یا اینکه نسل قلابی و بی ریشهای که خود را به انقلاب چسبانده با کودتا جانشین نسل پیشین خواهد گردید. تمام اهمیت انتخابات آینده مجلس شورا و خبرگان در اینجاست.
|
راه توده 477 بیست و چهارم مهر ماه 1393