راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کودتاها - 5

کودتای افسران ملی در مصر

 

 

زمان، زمان به قدرت رسیدن سرهنگ جمال عبدالناصر در مصر بود. او که از نتیجه جنگ اعراب و اسرائیل و بویژه ناتوانی ارتش مصر در این جنگ سخت اندوهگین شده بود، ضعف ارتش و رجال سیاسی مصر و فساد ملک فاروق او را به تفکر واداشت: «باید کاری کرد، اما چه کاری؟» او یک سرهنگ بود، با چند دوست همفکر و هم عقیده با درجه های پایین تر از خودش: سرهنگ 2 و سرگرد که گروهی به نام «ضباط الحر» یعنی افسران آزاد را تشکیل داده بودند. از این عده معدود کاری برنمی آمد. نه می شد ارتش را به حرکت آورد و نه امکان داشت مردم را دنبال خود به راه انداخت. او ابتدا یک ژنرال خوشنام بنام ژنرال محمد نجیب را پیدا کرد که او نیز مانند ناصر موافق برکناری ملک فاروق از سلطنت بود. او ابتدا در یک مبارزه انتخاباتی داخل ارتش مصر از سوی افسران ملی کاندیدا شد و در برابر یک ژنرال فاسد که از سوی ملک فاروق و عوامل بدنام حکومت کاندیدا شده بود برنده شد. این پیروزی باعث شد که جناح اصلاح طلب ارتش تشویق شود. سرهنگ ناصر که چنین دید، موقع را برای اقدام های دیگر مناسب دید. از ژنرال نجیب خواست از سوی جناح ملی ارتش از شاه تقاضاهای دیگری بکند و چون ملک فاروق نپذیرفت، به اتکای موقعیتی که پیدا کرده بود تهدید به قیام کرد. در این رویارویی اکثریت ارتش و تقریبا بیشتر مردم از ژنرال نجیب و عبدالناصر و یاران او طرفداری کردند. در نتیجه ملک فاروق ناگهان اطراف خود را خالی دید. طرفداران فاسد و زبون در لحظه خطرناک هر یک از گوشه ای فرار کردند. ملک فاروق ناچار به استعفاء شد، به شرط آن که پسر یک ساله اش به جای او به تخت سلطنت بنشیند. پیشنهاد پذیرفته شد. وقتی ملک فاروق 32 ساله با چندین سال تجربه سلطنت و 200 کیلوگرم وزن نتواند در مقابل ملت و ارتش مقاومت کند، از یک پسر بچه یک ساله هشت کیلویی چه کاری ساخته است؟ مخالفان که حالا دیگر کارشان حالت کودتا پیدا کرده بود، پسر فاروق را با نام «ملک فواد دوم» سلطان مصر خواندند و چون شاه جدید هنوز یک بچه قنداقی بود و ملک فاروق پیشنهاد کرد پسرش را تا سن بلوغ با خودش در خارج نگهدارد (یکی از شرایط پذیرفتن سلطنت پسر ملک فاروق، تبعید خودش از کشور بود). این پیشنهاد با حسن استقبال افسران ملی که دست به کودتا زده بودند روبرو شد.

روز معین، گارد احترام و دسته موزیک در بندر حاضر شدند. ملک فاروق در حالی که پسر یک ساله اش را در آغوش داشت سوار کشتی «محروسه» شد و بندر اسکندریه را ترک کرد. در آن روز بدستور روسای جدید مملکت، احترامات کامل نظامی انجام شد و ژنرال نجیب در حالی که گلوله های تشریفاتی توپ به افتخار خروج پادشاه یک ساله مصر از کشور شلیک می شد، تا وقتی که کشتی از ساحل ناپدید شد با سلام نظامی پادشاه یک ساله را بدرقه کرد.

سرهنگ جمال عبدالناصر کسی نبود که با این تغییر و تحول های کوچک راضی شود. او قصد داشت مصر پرچم ناسیونالیسم عرب، مبارزه با استعمار غرب و جنگ با اسرائیل را در دست بگیرد. وجود یک پادشاه یک ساله خطر نداشت، ولی پدرش ملک فاروق هنوز پول و تجربه و نفوذ داشت. پس مطبوعات مصر را آزاد گذاشت تا هر چه فساد از دربار مصر و ملک فاروق می دانند یا می توانند بسازند بنویسند، به طوری که در مدتی کوتاه ملک فاروق به صورت مظهر فساد، زنبارگی و اقدامات خلاف قانون درآمد و بعنوان فاسد ترین پادشاه کره زمین به مردم جهان معرفی شد. در این زمان بود که فاروق خودش گفت بزودی در دنیا فقط پنج شاه خواهد ماند چهار شاه ورق و یک شاه در انگلستان!

با این وضع زمینه برای برچیدن بساط سلطنت آماده شد و در سال 1953 با اعلام جمهوری، بنیان سلطنت در مصر ریشه کن شد. مانع دوم در برابر برنامه های انقلابی سرهنگ جمال عبدالناصر، ژنرال نجیب میانه رو و ملایم بود که او را هم با دو حرکت از کار برکنار کرد. اقدام اول ناصر برای ژنرال نجیب به علت محبوبیت او و طرفداری مردم بی نتیجه ماند. ناصر تا آن زمان پشت پرده کار می کرد. اما اکثریت اعضای شورای انقلاب طرفدار او بودند. به این سبب بار دوم شورای انقلابی نجیب را از مقام تشریفاتی که داشت برکنار کرد. پس از این کار، جمال عبدالناصر کانال سوئز را ملی اعلام کرد و با تن در دادن به جنگی نابرابر با انگلیس و فرانسه و اسرائیل به صورت محبوب ترین رهبر تاریخ معاصر عرب درآمد.

در این زمان مردم سوریه که از کودتاهای پی در پی خسته شده بودند، حمایت از حزب بعث را در این کشور شدت بخشیدند. ژنرال ادیب شیشکلی با یک کودتا از قدرت ساقط شد. سیاستمدارانی چون امین الحافظ و نورالدین الاقاسمی به قدرت رسیدند. برای حفظ موقع و ثبات کشور، با مصر تشکیل اتحادی دادند و اسم دو کشور مصر و سوریه شد «کشورهای متحده عربی». سربازان مصری برای مدت کوتاهی در سوریه مستقر شدند و سپس از بیم تشدی روحیه تاریخی ناسیونالیستی مردم سوریه این کشور را ترک کردند. دراین زمان، یعنی در سال 1971 «حافظ اسد» به عنوان رئیس جمهور قدرت را در سوریه در دست گرفت و پس از او، پسرش "بشار اسد" جانشین او شد.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  474  دهم مهر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت