راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

منتقدان مذاکرات اتمی

طراحان و مجریان فاجعه اند!

 

 

آخرین دور مذاکرات اتمی ایران، در نیویورک، در شرایطی پایان یافت که هم در میان بخشی از مردم، هم در سطح کارگزاران جمهوری اسلامی خوش بینی چندانی نسبت به موفقیت مذاکرات وجود ندارد. سران حکومت و عاملان فاجعه هشت ساله دوران احمدی نژاد سرسختی غرب و احتمال عدم موفقیت مذاکرات اتمی را نشانه درستی سیاست بی اعتمادی و سمتگیری نظامی و جنگی دوران احمدی نژاد در برابر دیپلماسی و سیاست گفتگوی دوران محمد خاتمی می دانند. آنان ولی یک نکته را به مردم نمی گویند و درباره آن توضیح نمی دهند، این نکته که : مذاکرات اصلا بر سر چیست؟

موضوع مذاکره در واقع پایان دادن به تحریم ها یعنی همان قطعنامه هایی است که احمدی نژاد آن را "ورق پاره" اعلام می کرد و امام جمعه های موقت تهران برایش هورا می کشیدند. همه این مذاکرات، اگر در نهایت هم موفقیت آمیز باشد تازه ما پس از هشت سال اتلاف وقت و ثروت ملی به دوران ماقبل احمدی نژاد باز می گردیم.

بنابراین، امروز مذاکرات دیگر برای دست یافتن به حق مسلم اتمی نیست، بلکه برای باز گرداندن کشور به شرایط جهانی دوران ماقبل احمدی نژاد و پایان دادن به میراث شومی است که آن دولت برای ملت ایران باقی گذاشته است. هدف مذاکرات بدست آوردن چیز تازه ای نیست، بلکه حفظ حداقل هایی است که ایران بدان دست یافته است. از این نظر منتقدان مذاکرات کنونی نه تنها حق ندارند مدعی دولت روحانی باشند، بلکه خود باید پاسخگوی دوران هشت ساله گذشته و میراثی باشند که برای این دولت باقی گذاشتند. آنان باید پاسخگوی سیاست جنگی و نظامی باشند که تصور می کردند از طریق آن می توانند سیاست سرکوب در داخل، به بهانه حق مسلم اتمی و سازش در خارج، به بهانه مذاکره برای رسیدن به این "حق مسلم" را پیش ببرند و در هر دو عرصه شکست خوردند. درست است که احمدی نژاد سخنگوی این سیاست شده بود ولی وی قطعا به تنهایی عمل نمی کرد و حامیان او در فرماندهی سپاه، در مجلس، در شورای نگهبان، و بالاخره در بیت رهبری همگی در تحمیل این فاجعه ملی نقش داشتند.

البته بخش مهمی از درد مخالفان مذاکرات اتمی نه استیفای حقوق مرم ایران که حفظ قدرت و تکرار دوران احمدی نژاد است. دورانی که بقول محمد خاتمی اختلاس و دزدی باید چند هزار میلیارد باشد که توجه افکار عمومی و دستگاه قضایی را به خود جلب کند. آنان از نظم و انضباط مالی دوران روحانی ناراضی هستند و می خواهند به همان دوران بازگردند و شکست در مذاکرات اتمی یکی از راه هاست. همانطور که آیت‌الله جنتی دو بار با صراحت هشدار داد که طرفداران اصلاحات منتظر موفقیت در مذاکرات اتمی هستند تا در پی آن مجلس را بدست گیرند و سپس به حصر موسوی و کروبی پایان دهند. بعبارت دیگر مذاکرات اتمی نباید موفق شود و باید در مسیر آن کارشکنی شود.

مسئله دیگر مخالفان مذاکرات کنونی آن است که با فرار به جلو و انتقاد از مذاکرات در واقع نمی خواهند مشخص شود که مسوول وضع کنونی چه کسانی بوده اند و چه پاسخی برای مردم دارند. آنها نمی خواهند به مردم بگویند که آن شرایطی که امروز در آن مذاکرات اتمی صورت می گیرد با شرایط دیروز و پیش از دوران احمدی نژاد به کلی متفاوت است. امروز ما از موضع ضعف و در شرایط تحریم جهانی در حال مذاکره هستیم و مسئله اصلی مذاکرات نیز پایان دادن به تحریم هاست. مسئله اصلی در داخل کشور نه نقد مذاکرات اتمی بلکه مشخص کردن آن است که چه کسانی ایران را به شرایطی کشاندند که ناگزیر باشد این چنین از موضع ضعف وارد مذاکرات شود.

استراتژی اتمی ایران عبارت از آن بود که بتواند به تکنولوژی تولید سلاح اتمی دست یابد بدون آنکه این سلاح را تولید کند. مشابه همان وضعی که برخی از کشورها مانند آلمان، برزیل و ژاپن دارند. همانطور که محسن میردامادی، دبیرکل زندانی جبهه مشارکت در اواخر دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی گفت، «هشتاد درصد این استراتژی با آرامش و اعتماد سازی و بدون نیاز به درگیری های بین‌المللی قابل تحقق است و برای بیست درصد بقیه آن نیز باید چانه زنی شود که موفقیت در این چانه زنی نیز طبعا بستگی به استحکام موضع داخلی و جهانی ایران دارد.»

تحمیل دولت احمدی نژاد به مردم، ایران را در هر دو عرصه به قهقرا برد. هم امکان وحدت ملی کشور را منتفی کرد و جای آن را درگیری و رویارویی حتی در سطح حکومت گرفت که نمونه بارز آن کودتای انتخاباتی سال 88، زندانی شدن بخش مهمی از کارگزاران دولتی و حصر امثال موسوی و کروبی است. هم موضع جهانی ایران را بشدت تضعیف کرد.

کارگزاران سیاست جنگی تصور می کردند با دادن شعارهای دهان پرکن و بی محتوا می توانند ملت های عرب را به دنبال خود بکشانند در حالیکه در داخل کشور با دامن زدن به داستان ظهور امام زمان و سرکوب اهل تسنن و اجازه ندادن به اینکه آنان حتی یک نماینده در هئیت رئیسه مجلس داشته باشند، عملا شرایط را برای درگیری شیعه و سنی آماده کردند و جبهه جهانی کشورهای عربی را نیز به زیان آنان تغییر داد.

این توهمات هم نظیر همان اوهامی است که آقای خامنه ای زمانی درباره ماجرای بهار عربی گفت و مدعی شد که اصلا همه آن اتفاقی که در کشورهای عربی افتاده همان بقول وی "بیداری اسلامی" است که از ایران دوران احمدی نژاد به کشورهای عرب صادر شد و اکنون می بینیم که حاصل آن بیداری اسلامی که احمدی نژاد پرچمدار آن شده بود ظهور "داعش" است با پرچم جنگ علیه شیعیان!

منتقدان مذاکرات اتمی، متهمان فاجعه هشت ساله هستند. آنان باید به ملت درباره سیاست ها و برنامه هایی که ایران را به تحریم کشاند و آن را در چانه زنی بین‌المللی در موضع ضعف قرار داد به مردم ایران پاسخگو باشند. آنان حق ندارند از وضعی که خود آفریده اند و پاسخگوی آن نیستند برای نقد دولت روحانی و حفظ قدرت بهره گیرند. درد امروز اینها هم مانند دیروز، آن نیست که حقوق ملت را استیفا کنند که در غیراینصورت این بلا را بر سر ملت فرو نمی آوردند. دردشان آن است که می خواهند خود هدایت سازش با غرب را بر عهده بگیرند و در برابر آن از غرب و امریکا برای حفظ قدرت در دستان خود تضمین بگیرند. همان کاری که احمدی نژاد با ارسال نامه های حقیرانه به جرج بوش و سران امریکا بارها انجام داد و نتیجه ای بدست نیاورد. امروز هم راه حل اینان در برابر مذاکرات کنونی چیز جز ادامه همان راه احمدی نژاد نیست، راهی که ملت ما را مستقیما به قعر دره هلاک و نابودی سوق خواهد داد.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  474  دهم مهر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت