انقلاب 57 زلزله سهمگینی بود
که ایران را تکان داد و در اوضاع سیاسی بسیاری از کشورهای دیگر منطقه تاثیر
گذاشت. برای بررسی این انقلاب و چگونگی رخداد آن هرچه کار شود کم است .
تلویزیون «من و تو» با دستیابی به یک سری فیلم های خاص که در اختیار ساواک
و نیروهای اطلاعاتی بوده و یا در آرشیو تلویزیون ایران بجا مانده بود
مستندی از انقلاب 57 ساخته که گرچه تماشایی است و برخی صحنه ها در نوع خود
منحصر بفرد هستند ولی با تحریف هایی که صورت گرفته است نمی توان صاحب سندیت
شمردش .
صحنه هایی ازاین فیلم رابطه ی برخی وقایع انقلاب را روشن می کند مانند
درگیری همافران در نیروی هوایی و یا حمله به ژاندارمری در میدان انقلاب (24
اسفند سابق) . اما افسوس بجای رعایت بی طرفی این مستند بطرز ناشیانه ای
کوشیده وقایع مهم تاریخی را تحریف و یا با بازی کلمات کم اهمیت نشان بدهد.
دیدگاه اصلی حاکم بر مستند کوشش در عرضه چهره ای مثبت از محمد رضا شاه است.
در اینجا ما شاهد مونتاژهای گزینشی هستیم که با استفاده از سودجویی هایی که
غربیان و شرکت های نفتی در ایران می کردند به افسانه « توطئه غرب برای
سرنگونی شاه» که ستون فقرات گفتار سلطنت طلبان بوده است صحه بگذارد سپس
عرضه چهره ی اصلاحگر سیاسی از محمدرضاشاه که یک دروغ محض است و سرانجام
بستن این دروغ به مصدق و قوام که «می خواستند سلطنت پهلوی را ساقط کنند» ؛
در صورتی که این دو، هرکدام ، به ترتیبی و در زمانی، خواستار محدود شدن
اختیارات شاه درچارچوب قانونی اساسی بوده اند. از جانب دیگر انتخاب بختیار
توسط شاه انتخابی هوشمندانه تلقی می شود تا در ردیف کارهای مثبت شاه قلمداد
گردد،غافل از اینکه این انتخاب نبود بلکه شاه در آخرین لحظات به بختیار
متوسل شد. همچنانکه در آخرین لحظات ناچار به صحبت از مبارزه با فساد و
بازگشت حکومت ملی و احترام به قانون اساسی مشروطیت کرد و این توسل دیرهنگام
پس از انتخاب سه نخست وزیر نالایق و ناکارآمد و پس از شکست حکومت نظامی
بود؛ زمانی که دیگر دیر شده بود.
در مقدمه فیلم گفته می شود که «در دهه 20 فضای سیاسی آزاد بود» بدون اینکه
اشاره شود پس از خروج رضاشاه از ایران و پایان خفقان رضاشاهی این فضا بوجود
آمد. بعد هم می گویند که «در دهه 1330 فضای سیاسی بسته می شود.» گویی که
باد دری را بسته است. این قلب آشکار تاریخ است. 1330 تا 32 دوران زمامداری
دکتر مصدق بود و آزادی هم بود و با کودتای 28 مرداد این فضا بسته شد. بی جا
نیست که بعد از سقوط دولت دکتر مصدق سخن می گوید و صحبت از کودتا نمی کند؛
این شاید گویاترین موضع تهیه کنندگان مستند «من و تو» باشد.
گزینش کلیپ ها می خواهد این را القاء کند که شاه مستقل و مخالف غرب بود که
می دانیم واقعیت ندارد و همچنین به کمک مالی بازاریان و خمس و ذکات آنها
اشاره می کند ولی از یاد می برد که خود شاه و حکومت و ساواک به روحانیت کمک
های مالی از طریق سازمان اوقاف و غیره کرده اند. در این مورد اسناد و شواهد
کم نیستند. اتفاقا استدلال خود شاه هم در این مستند که معترف است که چون
روحانیون تشکیلات منظمی ندارند و منزوی هستند خطری محسوب نمی شوند دلیل
دیگری بر این مدعاست و می دانیم که این حسابشان هم مثل حساب های دیگر غلط
از آب درآمد.
تجزیه بحرین از ایران را استقلال بحرین می نامد و همراه با استیلای ایران
بر جزایر مطرح می کند که آن را بعنوان یک فتح و برتری سیاست شاه نشان دهد و
می گوید ایران با خروج ارتش بریتانیا از خلیح فارس از فرصت استفاده می کند
و جزایر تنب بزرگ و کوچک را تصاحب می کند! ( دقیقه 59 بخش نخست) بدون آن که
اشاره کند بریتانیا تاب هزینه مالی نگهداری ارتش خود را نداشت و ایران را
جایگزین کرد و محمد رضا شاه به خواست غربیان گردن نهاد و نتیجه رفراندوم
قلابی بحرین را پذیرفت تا به تجزیه این بخش از ایران صحه بگذارد.
در بازدید کارتر از ایران نطق های تشریفاتی شاه و کارتر مفصل نمایش داده می
شود (شاید برای تاثیر گذاری محیط مجلل آن زمان که خواه ناخواه در ذهن با
وضع حقارت آمیز فعلی مقایسه می شود) اما از اینکه رئیس جمهور آمریکا مساله
حقوق بشر را در ایران مطرح کرد و اینکه دستگاه سانسور شاه حتا نطق "سایرس
ونس" را سانسور نمود و اجازه نداد درجراید چاپ شود چیزی نمی شنویم .
در مورد مقاله ارتجاع سرخ و سیاه که بموجب اقرار صریح داریوش همایون، شاه
موجب چاپ آن شد این مستند مدعی است که هیچکس مسئولیت نپذیرفته و معلوم نیست
بنا به خواست چه کسی این مقاله تحریک آمیز چاپ شده است! این اولین بار است
که می بینیم شاه مجهول الهویه شده است!
فیلم مدعی می شود که آزادی عاملان ترور حسنعلی منصور نخست وزیر با بخشش شاه
آزاد شدند. اما نمی گوید که آنها با توبه نامه و شرکت در برنامه تلویزیونی
"سپاس آریامهر" در حالیکه آرم سپاس بر سینه داشتند آزاد شدند. شاه پیش تر،
از فداییان اسلام برای ترور رزم آرا استفاده کرده بود .
مستند از نارضایتی مردم از رژیم شاه هیچ چیزی نمی گوید. گویی میلیون ها
مردم هیپنوتیزم شده یا به بیماری روانی دچار شده بودند که برای امری موهوم
از خانه بیرون آمده و در مقابل گلوله سینه سپر کرده ند که این درست همان
تصویری است که هواداران پهلوی از انقلاب دارند.
مستند که از دستگیری خادمان حکومت پهلوی سخن می گوید و اینکه برای مثال نیک
پی شهردار، تهران را به یک شهر مدرن و آماده مسابقات المپیک تبدیل کرد. خوب
این پرسش پیش می آید چرا شاه برای مبارزه با فساد خدمتگزاران و خادمانی چون
نیک پی را به زندان انداخت؟ آیا مردم به خاطر قابلیت و درستکاری حکومت و
کارگزارانش بود که علیه آن اقدام کردند، یا دلیل دیگری داشت؟
واقعیت این بود که آیت الله خمینی را بیشتر مردم نمی شناختند تا آخرین
دقایق ساواک به سرکوب ملیون که حقیقتا طرفدار اجرای قانون اساسی بودند همت
گماشت. در دفتر و منزل سران جبهه ملی بمب کار گذاشت، با اعلام حکومت نظامی
و نخست وزیر شدن ژنرال ازهاری سران جبهه ملی مخفی بودند ولی آیت الله خمینی
در فرانسه آزاد بود و اعلامیه علیه حکومت می داد و مردم را به ایستادگی در
برابر حکومت نظامی دعوت می کرد.
در این سریال پنج قسمتی طوری وانمود می شود که جبهه ملی یک تشکیلات منظم و
منسجمی داشت که از او بعنوان بزرگترین مخالف حکومت شاه نام می برد.
درحالیکه جبهه ملی گرچه به سبب مبارزات دکتر مصدق در میان بخشی از مردم
آشنا بود ولی سالیان درازی بود که غیر فعال بود و بارها رهبرانش به زندان
افتاده بودند و اصلا دم و دستگاهی و دفتر دستکی نداشت. شاه سیاست متناقض و
ریاکارانه ای داشت و مستند به رویداد کاروانسرا سنگی در سال 56 که در آن
لباس شخصی های شاهی به یک گردهمایی جبهه ملی در یک باغ حمله کردند اشاره
نمی کند که اعضا و رهبران جبهه ملی و از جمله داریوش فروهر را بباد کتک
گرفتند به نحوی که بسیاری مجروح شدند و از آن جمله دست دکتر بختیار و سر
فروهر شکست. جبهه ملی مخالف شاه نبود بلکه موافق سلطنت شاه و مخالف حکومت
کردن شاه بود ولی همزمان چندین تشکیلات و سازمان ضد شاه رادیکال در ایران
بودند که مخالف شاه بودند. البته از مدت ها پیش بازرگان نیز سیاست رادیکالی
پیشه کرده بود و او نیز به کمتر از رفتن شاه رضایت نمی داد. این تفاوت
اساسی بازرگان با بختیار و دیگر سران جبهه ملی بود. جوانان نهضت آزادی از
سال ها قبل به جنگ مسلحانه هم تمایل نشان می داد و برخی از اعضایش مثل
چمران دوره ی چریکی می دیدند. بیهوده نبود که سازمان مجاهدین از شکم نهضت
آزادی بیرون آمد.
در نهایت مستند هیچ کجا نمی تواند به پرسشی که در ذهن بیننده ایجاد شده
پاسخ بگوید که پس این همه بغض نسبت به شاه و مخالفت با او برای چیست؟
گوینده در صحنه هایی که عکس شاه آتش زده می شود و شعارهای ضد شاه داده می
شود می گوید ساواک و سایر نهادها در حاشیه قرار گرفته و انقلابیون خشمگین
فقط شاه را هدف قرار داده بودند ولی علت را نمی گوید که چون مملکت استبدادی
اداره می شد و همه می دانستند عامل اصلی و دستور دهنده شاه است چنین شده
بود . مثل امروز که مردم معتقدند در پس هر جنایتی خامنه ای پنهان است .
مستند طوری وانمود می کند که گویی شاه از خیلی پیش تر خواستار مشارکت جبهه
ملی بود ولی آنها استنکاف می کردند که بازهم دروغ است. شاه پس از سه نخست
وزیر ناکارآمد بختیار را سرکار آورد. مستند ساز از جنایات ساواک هیچ نمی
گوید.
از اینها گذشته در فهرست نام مخالفان ملاقات بختیار با آیت الله خمینی نام
دکتر یزدی (که در کتاب خودش با افتخار از اینکار یاد کرده) از قلم افتاده
است ولی جالب اینجاست که بازرگان نسبت به این امر معترض می شود و در فیلم
هم می بینیم که به اطرافیان و مسببان اینکار انتقاد می کند ولی از جانب
دیگر آقای دکتر یزدی علیه بختیار موضع گیری می نماید که بختیار مهره
آمریکایی است واگرنه چرا آمریکایی ها مرتب از او حمایت می کنند. گذشته از
تفاوت نظر ایشان با رهبر نهضت آزادی این شهامت اخلاقی آقای دکتر یزدی
ستودنی است که درهمان زمان که سران نهضت آزادی با سولیوان سفیر آمریکا بر
سر حکومت مذهبی- نظامی به توافق رسیده بودند به بختیار تهمت آمریکایی بودن
می زند.
درپایان سخنم را خلاصه کنم که این مستند با امکانات بسیار تهیه شده و از
بابت تصویر بسیار غنی و گیراست ولی همه ی اینها درخدمت برداشتی از انقلاب
است که همان برداشت سلطنت طلبان است. ظاهرا تهیه کنندگان مردم را نادان
تصورکرده اند، حتی این یادداشت نیز یادآور آنست که چنین نیست و توصیه می
کند حرمت مردم را بیشتر پاس دارید .
30/10/2014 استکهلم
|