راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

چند پیام خوانندگان

و پاسخ به آنها

 

 

تقی دبیریان- سلام رفقا- دو مقاله امینی و روسیه نو تا ظهر پنجشنبه باز نشد. به دلیل اینکه از ایران تماس می گیرم اسم خود را عوض کرده ام. ای میل من همان است که ملاحظه می فرمایید. با تحلیل های بی نظیر شما من سال هاست که "روی شانه های غول" ایستاده ام. دستانتان را به گرمی می فشارم.

 

راه توده: دوست گرامی تقی- همانطور که خود شما هم اشاره کرده اید، لینک آن دو مقاله روی سایت راه توده تا ظهر پنجشنبه که روز انتشار راه توده است ایراد داشت و باز نمی شد که سرانجام مشکل برطرف شد. از اینکه چنین پیگیر راه توده را می خوانید خرسندیم و به دوستان مشترک نیز سلام ما را برسانید. موفق باشید.

 

----------------

 

م-س. سلام- حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند، جماعتی فریب خورده یا زرگرفته و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و به او سنگ می زدند و حلاج لب فرو بسته بود. نه سخنی به اعتراض می گفت و نه از درد فریادی می کشید.

در این میان شیخ شبلی نیز که از آن کوی می گذشت، سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد. منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید و به فریاد از درد نالید. پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند گلایه ای نکردی، مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت که فریاد برآوردی؟

منصور در پاسخ گفت:

 از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست. چرا که مرا نمی شناسند و علت بر دار شدنم را نمی دانند، شبلی اما از ماجرا با خبر است. از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم، نه سنگ پرانی و ملامت .

سرمقاله این هفته شما را خواندم. چه کسی را گول میزنیم؟ بدترین فریبکاری خودفریبی است. شما چنان از دهه اول انقلاب دم میزنید که انگار بهشت بوده است. آیا براستی جناح چپی که شما از آن دم میزنید بیشترین افراط ها و حق کشی ها را در دهه اول انقلاب نداشت؟

چه کسی پس از گذشت دهه اول انقلاب کیانوری و برخی دیگر از رهبران حزب را از زندان آزاد نمود و با مصاحبه و بیرون آمدن کتاب خاطرات کیانوری تا حدودی از او اعاده حیثیت نمود؟

شما بگونه ای از بیطرفی رهبر در دوران اول انقلاب می گویید که رهبر تنها کاری که میکرده برقراری تعادل در بین جناح های سیاسی بوده است. خیر تنها کار رهبری در دوران ده ساله اول انقلاب اتخاذ تصمیمات خطیر مانند براه انداختن تظاهرات سیاسی در مکه و مدینه و دهها اقدام مانند اینها بود. وزن جناحهای سیاسی نیز بستگی به میزان چاپلوسی آنها از چنین تصمیماتی داشت. طبیعی بود که جناح چپ چون چاپلوسی و اطاعت بیشتری در برابر چنین تصمیماتی را داشت از اعتبار و ارج بیشتری نزد رهبر ده ساله اول برخوردار بود.

بالاترین سرمایه یک نیروی سیاسی وزین، صداقت داشتن با خوانندگانش می باشد. همه حقیقت گفتن و گزینش نکردن حقیقت بخشی از سرمایه یک نیروی سیاسی است که می خواهد حرفی برای گفتن داشته باشد. اینکه فکر کنیم با نگفتن حقیقت و گزینش گویی حقایق دیگی برای ما خواهد جوشید کاستن از سرمایه ای است که یک حزب وزین سیاسی بدنبال آن می باشد.

 

راه توده: آقای "م. س" فکر نمی کنید با اطلاعاتی بسیار محدود و مطالعه ای محدودتر از آن و تجربه نداشته قلم بدست گرفته اید؟ آنقدر کم اطلاعی در پیام شما وجود دارد که نمیدانیم از کجا پاسخ را شروع کنیم زیرا از الف باید شروع کرد تا رسید به "ه". از تعادل نیروها صحبت کرده اید و این که تنها کار آقای خمینی در 10 سال اول جمهوری اسلامی همین بوده، از جنایات چپ مذهبی سخن گفته اید، از دلیل اعدام نکردن کیانوری، از چاپلوسی در دهه اول جمهوری اسلامی و لابد منظورتان چاپلوسی از آقای خمینی بوده و... سپس ما را حلاج وار نصیحت فرموده اید. دوست عزیز اگر در ایران تشریف داشتید، توصیه می کردیم، حداقل وقت ممکن را بگذارید و یک مدتی تشریف ببرید فرهنگستان بزرگ اسلامی، بخش آرشیو و کتابخانه و در خواست کتبی بدهید که روزنامه های چند سال اول بعد از انقلاب را برای مطالعه در همان محل در اختیارتان بگذارند. عناوین صفحه اول همین روزنامه ها را هم که بخوانید آنقدر چشم و گوشتان باز می شود که از این پیام ها نه برای ما بنویسید و در جائی با این میزان اطلاع و آگاهی دهان باز کنید. ما شک نداریم که شما حتی اخبار روز مملکت را هم چند دهه ای می شود که دنبال نکرده اید و یا سرسری از روی آنها پریده اید. و باز شک نداریم همه آنها که مسیری خلاف شما رفته اند، این پاسخ ما به پیام شما را تائید می کنند. مطالعه کنید، کسب آگاهی کنید و سپس اظهار نظر کنید!

موفق باشید.

----------------

امیر راهی - با کمال تاسف بهزاد موسایی نویسنده، پژوهشگر، روزنامه نگار و شاعر در یک حادثه رانندگی جان باخت .وی متولد 7 خرداد 1346 در شیراز بود (ازیك خانواده گیلک). او که کارمند وزارت بازرگانی بود، از سال 1370 در جنوب کشور (بندر امام) ساکن شده بود.

 

از موسائی تاکنون کتاب از "مه تا کلمه" (نشر دشتستان، 1380) و "ببار این جا بر دلم" (نشر فرهنگ ایلیا) منتشر شده است. کتاب نخست نمونه هائی از داستان های کوتاه امروز گیلان را از سال 1288 تا 1380 در بر می گیرد. کتاب دوم نیز گفت و گوی او با مهدی اخوان لنگرودی پیرامون ادبیات در مهاجرت است.

از کتاب های دیگر منتشر شده و در دست انتشار موسائی می توان به عنوان های زیر اشاره کرد:

- فرهنگ داستان نویسان گیلان (از 1288 تا 1385)

- زندگی و آثار نمایشی میرزاحسن خان ناصر            

- دماغ شاه ( مجموعه داستانهای محمدعلی افراشته درتبعید)

- پاسخ به یک ضرورت (گفت و گو با م. ا. به آذین)

- شناخت نامه م. ا. به آذین (محمود اعتمادزاده*

- مدخلی برجنبشهای سوسیالیستی درگیلان

 

راه توده: با سپاس از شما و دریغ از در گذشت ایشان.

 

نام آور-  واقعا خواندن مطالب شما مایه ننگ بشریت است. دروغگوهای عوضی در سی خرداد سال شصت اسپری فلفلی وجود نداشت و این اسپری تازگی ها روانه بازار شده اما شما همانطور که گفتم دارای کج فهمی شدید نشان از بیماری روانی شما مارکسیست استالینیست های بی شعور دارد.

 

راه توده: آقای نام آور. ما تعجب می کنیم که شما چرا این ننگ بشریت را می خوانید. ظاهرا در صفوف مجاهدین خلق تشریف دارید که البته از ادبیاتی که در پیام نگاری به خدمت گرفته اید نیز این حضور آشکار است. اگر در خارج از کشور به صفوف رزمندگان مجاهدین خلق پیوسته اید، از آنها که سن و سالشان بیشتر از شماست و دهه 60 را بخاطر دارند در باره آن روزهائی که به آن اشاره کرده اید بیشتر سئوال کنید تا اطلاعات دقیق تری شاید در اختیارتان بگذارند. این که اسپری فلفل وجود داشت یا نداشت و یا درجیبشان فلفل ریخته بودند یا در مشتشان نگهداشته بودند هیچ تغییر در اصل ماجرا نمی دهد. اصل ماجرا این نیست که اسپری فلفل کشف شده بود یا نشده بود، اصل اینست که تغییر سیاست مجاهدین خلق و اعلام قیام مسلحانه چه نتایجی به بار آورد. بحث از اینجا شروع می شود نه از فلفل و نمک!

----------------

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  474   سوم مهر ماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت