سقوط اولین سلطنت شیعه درایران-5 پس از 8 ماه محاصره افغان ها شیراز را هم گرفتند 30 هزار شتر پس از سه ماه راهپیمائی، افغان ها را از قندهار به اصفهان منتقل کردند. در دو سال آتی نیز مهاجرت هایی به اصفهان صورت گرفت، اما باز هم کمبود جمعیت اصفهان جبران نشد. واپسین کاروانی که در زمان حیات محمود به اصفهان رسید. مادر محمود افغان نیز همراه این کاروان در حالیکه با حرص و ولع بسیار کلمی را که با دو دست گرفته بود گاز می زد، از میدان شاه عبور کرد. او بیشتر به یک عجوزه می مانست تا به مادر محمود افغان که حالا شاه شده بود.
|
تنها کسی که به خود جرات داد در برابر چپاولگران محمود افغان مقاومت کند، مردی بود که سرپرستی اسب های شاهی را بر عهده داشت. او که دو هزار نفر را زیر فرمان خود داشت و مامور پرورش اسب های شاه بود، به افغانان حمله برد و شترهای بسیاری را با بار آن ها به غنیمت گرفت. یکی از مهم ترین دستآوردهای لشکرکشی نذیرالله برای محمود افغان این بود که این راهزن کسان بسیاری را مجبور کرده بود با او به اصفهان بیایند و بدین سان اصفهان که خالی از سکنه شده بود، ساکنان جدیدی پیدا کرد، اما با وصف این، جمعیت شهر بسیار کاهش پیدا کرده بود. وانگهی، بتدریج، سربازان افغانی که بر اثر غارت به رفاهی دست یافته بودند و وظیفه خود را تمام شده می دانستند، هوای یار و دیار به سرشان زده و گروه هائی از آنان راه قندهار را در پیش گرفتند. محمود که با خطری جدی مواجه شده بود، برای جلوگیری از فرار سربازانش دستور داد خانواده های آنان را به اصفهان منتقل کنند. 8 هزار شتر به قندهار فرستاد و قرار شد این شترها و شترهایی که در قندهار وجود داشت به اصفهان منتقل شوند. او دستور داد هرکس که در مسیر قندهار یافتند را هم به اصفهان منتقل کنند. نخستین کاروان مرکب از 30 هزار شتر پس از سه ماه راهپیمائی از قندهار به اصفهان وارد شد. در دو سال آتی نیز مهاجرت هایی به اصفهان صورت گرفت، اما باز هم کمبود جمعیت اصفهان جبران نشد. واپسین کاروانی که در زمان حیات محمود به اصفهان رسید، مرکب از 3 هزار شتر بود و مادر محمود نیز همراه این کاروان به اصفهان آمد. این زن که پس از مرگ میرویس، پدر محمود افغان، به عقد امیری از بنی چریان بنام "عثمان پاشا" در آمده بود، در قندهار مانده بود، اما سرانجام او نیز تصمیم به مهاجرت به اصفهان گرفت. او مانند دیگر مهاجران بر شتری سوار بود و تنها فرقی که این شتر با دیگر شتران داشت، این بود که روی کوهان حیوان را با پارچه ای ارغوانی پوشانده بودند. این صحنه، چشم انداز رقت انگیز در میدان شاه اصفهان بود. مادر شاه جدید، نیمه برهنه و بسیار ژولیده، در لباس کمی که بر تن داشت، بی آن که همراهانی، اعم از زنان، امیران سپاه و خدمه داشته باشد، سوار بر شتر، در حالیکه با حرص و ولع بسیار کلمی را که با دو دست گرفته بود گاز می زد، از میدانی که در ورودی قصر در آن قرار داشت، عبور کرد. او بیشتر به عجوزه ای هزار داماد می مانست تا به مادر محمود افغان که حالا شاه شده بود. اقدام محمود افغان در کوچاندن گسترده خانواده های سربازان افغانی به تختگاه صفویان به معنای این بود که او خود را از جانب ایرانیان در خطر نمی دید، زیرا در فاصله قندهار تا اصفهان افغانان حتی بر یک وجب از خاک ایران تسلط نداشتند و سیستان دژ مستحکم آن نیز در مسیر کاروان ها قرار داشت، اما ایرانیان در چنان وضع روحی اسفناکی بودند که هرگز جرات نکردند به کاروان های مهاجران افغانی آسیبی برسانند. بدین سان، بر شمار سربازان افغانی افزوده شد و همین امر موجب شد آنان دست به لشکرکشی های جدید بزنند. محاصره اصفهان به درازا کشید، اما پس از سقوط تختگاه صفویان، شورشیان افغانی که جز آن شهر، شهری را در تصرف نداشتند، خود در حصار شهر محبوس شدند. اقتدار آنان از محدوده حصار اصفهان فراتر نرفت و شورشیان گویی در این حصار در محاصره بودند. جماعتی که نذیرالله به اصفهان کوچانده بود، از افغانان تبعیت نمی کردند. سرانجام، نذیرالله که سرداری شجاع بود و همچون «رعدی» بر دشمنان خود فرود می آمد، در یک لشکرکشی کشته شد و همه شهرها و روستاهایی که او غارت کرده بود، سر به شورش برداشتند. شورشیان افغانی برای بیرون آمدن از اصفهان ناچار به استراتژی گسترش سلطه خود بر بخش های دیگری از ایران روی آوردند و لشکری را به شیراز اعزام کردند. محاصره شیراز مانند اصفهان به درازا کشید و سرانجام پس از هشت ماه، این شهر نیز سقوط کرد. در این محاصره بیش از دو هزار تن از شورشیان و به همان تعداد از سربازان پادگان شیراز کشته شد. آنگاه، چهارصد نفر از سربازان افغانی به سوی خلیج فارس اعزام شدند و توانستند تا نزدیکی های بندر عباس نفوذ کنند، اما آب و هوای نامساعد آنان را از پیشروی بازداشت. قسمت های گذشته: بخش اول اینجا بخش دوم اینجا بخش سوم اینجا بخش چهارم اینجا
|
راه توده 467 16 مرداد ماه 1393