راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 487

رویاروئی روز افزون

سپاه و بسیج با زحمتکشان!

 

 

هفته گذشته نزدیک به ۹۰۰ کارگر کارخانه واگن پارس اراک برای چندمین بار در سال های اخیر در اعتراض به وضعیت نابسامان حقوق و دستمزد و مسائل صنفی دست از کار کشیدند. این کارخانه در جریان خصوصی سازی به قرارگاه نظامی "خاتم الاوصیا" وابسته به سپاه پاسداران واگذار شده و با جدا کردن بخش های مرکزی آن، بتدریج دچار بحران مالی و ورشکستگی گردیده است. کارفرمای این کارخانه را قرارگاه نظامی خاتم الاوصیا منصوب می کند که هم اکنون زیر فشار کارگران اعتصابی قرار دارد.

بنا به گزارش ها در چهارمین روز اعتصاب، واحدهای نظامی سپاه تحت عنوان "ماموران نظارتی" وارد کارخانه شدند تا به اعتصاب پایان دهند. همین روز فرمانده قرارگاه نظامی خاتم الاوصیاء، مدیرعامل کارخانه، مدیر حراست، اعضای شورای اسلامی کار، مسئول انجمن اسلامی و فرمانده بسیج واگن پارس در محل قرارگاه خاتم الاوصیاء برای بررسی وضع کارخانه تشکیل جلسه دادند. در ادامه روز 9 آذر معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار مرکزی از لحن تهدید آمیز سخنرانی نماینده قرارگاه نظامی خاتم الاوصیاء در جمع کارگران واگن پارس انتقاد کرد و گفت: "این نوع صحبتی را که آقایان در آن روز انجام داده بودند قبول ندارم". سخنانی که نشان می دهد فرماندهان قرارگاه نظامی کارخانه را با پادگان و کارگران را با سربازان و بسیجی های زیر دست اشتباه گرفته اند. هم اکنون وضع در این کارخانه همچنان مبهم است.

سیر وقایع سال ها و روزهای اخیر در کارخانه واگن پارس و مراکز تولیدی مشابه آن نمونه ای است از سرنوشت واحدهای تولیدی واگذار شده به سپاه و فراتر از آن، سراشیبی است که کشور ما در آن گام گذاشته است و چندین نکته را نشان می دهد:

1- یکی از پیامدهای ورود سپاه به فعالیت های اقتصادی ضدکارگری شدن آن است. چون هدف سپاه از فعالیت اقتصادی کسب سود است و کسب سود مستلزم بیشترین فشار به نیروی کار است، عملا سپاه پاسداران بتدریج به یکی از مهمترین مراکز تقابل با کارگران و زحمتکشان و محرومان جامعه تبدیل می شود. هر قدر صنایع بیشتری از بخش دولتی کنده شده و به سپاه واگذار می شود و هر قدر سپاه بیشتر در نقش کارفرما ظاهرا می شود به همان نسبت فاصله آن با زحمتکشان جامعه بیشتر شده و بیشتر در مقابل انان قرار می گیرد.

2- پیامد متقابل ورود سپاه به عرصه اقتصاد و صنعت تقابل طبقه کارگر با آن است، یعنی طبقه کارگر و زحمتکشان جامعه نیز بطور متضاد بتدریج سپاه پاسداران را همچون استثمارگر خود می بینند و رو در روی آن قرار می گیرند. تبلیغاتی که فرماندهان سپاه در مورد پیوند خود با محرومان و مستضعفان می کنند و از مبارزه با اشرافیت و سرمایه داری دم می زنند متوجه قشرهای متوسط جامعه است تا این تصور را ایجاد کنند که با زحمتکشان جامعه پیوند دارند و مورد پشتیبانی آنان هستند. در حالیکه این قشرها، برعکس، بطور مستقیم و بیش از پیش بعنوان جبهه تحت ستم و استثمار روبروی سپاه قرار می گیرند.

3- سپاه روزبروز بیشتر به صورت ترکیبی از یک حزب سیاسی مسلح و یک کارتل اقتصادی در می آید و از سوی دیگر بیشتر از اهداف امنیتی و نظامی ملی خود دور می شود. در واقع جنبه امنیتی و قدرت نظامی سپاه در خدمت تسلط سیاسی و اقتصادی آن درآمده، چنانکه برای پایان اعتصاب کارگری هم نیروی نظامی را بکار می گیرد. فعالیت های نظامی سپاه و مانوورهایی که می دهد و موشک هایی که شلیک می کند بیش از آنکه اهداف بازدارنده خارجی داشته باشد، ابزاری در جهت کسب مشروعیت داخلی آن در خدمت اهداف سیاسی و اقتصادی قرار گرفته است. در عین حال سپاه با این موشک پرانی ها می خواهد به غرب نشان دهد که قدرت در دست کیست و با چه کسانی در ایران باید وارد مذاکره شود.

4 – مسئله دیگر وجود بسیج و نقش آن در کارخانه است؟ آیا این بسیج نظامی است؟‌ پس در کارخانه چه می کند؟ آیا متشکل از بخشی از کارگران و کارمندان و مدیران است؟ در آن صورت چه حق اضافه ای نسبت به تشکل های صنفی کارگران و کارمندان دارد؟ چرا باید در مذاکرات شرکت داشته باشد؟ در جایی که حراست برای امور امنیتی وجود دارد، بسیج چه کاره است؟ بودجه آن از کجا می آید؟ حقوق اعضای آن از کجا پرداخت می شود؟ اعضای آن در کارخانه چه می کنند؟ برای چه باید کارخانه بسیج داشته باشد؟ حتی در زمان جنگ هم در کارخانه ها بسیج وجود نداشت و اگر هم داشت برای جمع آوری داوطلبان عزیمت به جبهه بود.  کسانی که به بسیج می رفتند، مرگ در انتظار آنان بود، اکنون بسیج محل کسب نان و آب و شغل و جاسوسی و آدم فروشی شده است. این همان بسیجی است که سردار ذوالقدر وعده تشکیل چهل میلیونی ان را داده بود و میراث اوهام وی که جنبش سبز آن را یکسره به باد داد اکنون به سردار نقدی رسیده است.

5- "بسیج کارخانه" در واقع شعبه حزب مسلح سپاه درون کارخانه ها و واحدهای تولیدی است. این یک ارگان حزبی است که از طریق آن دستورات حزب سپاه در کارخانه ها اجرا می شود و در عین حال روند امور و وضعیت اجتماعی و سیاسی کارگران به بالا گزارش می شود. چیزی شبیه شعبه های حزب رستاخیز در کارخانه های بزرگ در زمان شاه که در آن زمان کارگران را به زور وادار به عضویت در آن می کردند. تفاوت در اینجاست که حزب رستاخیز غیرمسلح بود و در عین حال برای بدست گرفتن قدرت تشکیل نشده بود، بلکه برای حفظ آن تشکیل شده بود. بسیج حزبی مسلح است و هدف ان تحکیم و تسهیل کسب قدرت بوسیله سپاه است.  

6- فضای حاکم بر آن واحدهای تولیدی که سردار نقدی وعده ایجاد 30 هزار واحد آن را می دهد و از دولت روحانی طلبکار آن است در بهترین حالت همان فضای حاکم بر کارخانه واگن پارس است. فضایی نظامی با حضور بسیج و حراست و بکارگیری نیروهای نظامی برای آسرکوب خواست های کارگران و سرپوش گذاشتن بر انگیزه کسب سود و بی کفایتی در مدیریت. در عین حال وضعیت کارخانه واگن پارس این پرسش را بجای می گذارد که بسیج و سپاه که قادر به اداره واحدهای تولیدی و کارخانه های موجودی که بر انها چنگ انداخته اند نیستند چگونه می خواهند واحد جدید تولیدی به راه بیاندازند؟

7- سپاه همان درکی را که از مدیریت در سطح ملی دارد، در سطح یک کارخانه نیز دارد. همانگونه که راه حل مدیریتی ان در سطح ملی دستگیری و شکنجه و زندانی کردن و اعدام است، در سطح کارخانه نیز تصور می کند می تواند با تهدید کردن کارگران گرسنه و دستگیری و اخراج اوضاع را سرو سامان دهد. بحران مدیریتی سپاه در اقتصاد در ارتباط مستقیم با بحران مدیریتی سپاه در عرصه سیاست است.

در مجموع می توان گفت که تضادهای تسلط سپاه بر اقتصاد و نظام بانکی و صنعتی کشور بتدریج آشکار می شود. هر قدر که سپاه بیشتر در اقتصاد نفوذ و آن را کنترل می کند، بیشتر رویاروی مردم گرسنه قرار می گیرد و باید پاسخگوی نابسامانی های اقتصادی کشور باشد. این تضادها در آینده نزدیک تحت تاثیر چندین عامل رو به پیچیدگی و شدت می گذارند.

اول- بی کفایتی مدیریتی که متکی به عوامل زور و سرکوب و نظامی گری است تا عقلانیت و سیاست ورزی.

دوم - حاکم بودن معیار کسب سود و ثروت فوری که خود با منافع درازمدت تسلط سپاه بر سیاست در تضاد قرار دارد.

سوم - بحران اقتصادی و اجتماعی که سپاه بتدریج و هرچه بیشتر بطور مستقیم و توسط وسیعترین قشرها مسئول آن شناخته می شود.

چهارم - ناتوانی در قبضه کامل قدرت و طولانی مدت شدن دوران انتقالی و ظهور جنبش سبز که به تشدید همه تضادها در همه عرصه ها انجامیده است.  

 تحت تاثیر ترکیب این عوامل ادامه قدرت سپاه ناپایدار و چشم انداز آن در ادامه وضع کنونی ناروشن است. در این شرایط سپاه از راه های عادی و بکارگیری ابزارهای سیاسی و اقتصادی نمی تواند قدرت را قبضه کند. این کار تنها از طریق یک کودتا و سپس برقراری اتحاد استراتژیک با غرب ممکن خواهد بود. حزب مسلح سپاه پاسداران، با وجود همه شعارهایی که می دهد، خود را برای چنین چشم اندازی آماده می کند. ادامه حصر موسوی و کروبی گامی در جهت نزدیک شدن به چنین چشم اندازی است.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  487   11دیماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت