توده ایها چگونه می توانند کار تبلیغاتی کنند؟
|
در پیام هائی که به راه توده می رسد، بارها سئوال کرده اند که راه توده چرا به مناسبت های مختلف بیانیه نمی دهد و یا مقاله نمی نویسد. ساده ترین پاسخ اینست که ما خود را پایبند آن شیوه تبلیغاتی میدانیم که بیشترین تاثیر را در میان خوانندگان داشته باشد. البته، طبیعی است که هم تجربه و علم تبلیغات را نیز تا آنجا که در توان داریم به خدمت گرفته و می گیریم. همینجا تاکید کنیم که کار هر نشریه و رسانه دیگری تبلیغ آن سیاست ومشیء است که هدایت کنندگان و بنیانگذاران آن دارند. تفاوت نمی کند که این بنیانگذار حزب توده ایران باشد که مشیء خود را تبلیغ می کند و یا فلان ارگان رسانه ای امریکا یا انگلستان و یا حتی سازمان ها و احزاب سیاسی داخلی. نمونه هائی را توضیح میدهیم:
ما هر سال می توانیم در سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی بنویسیم که توده ایها را هم قتل عام کردند و درباره جنایتی که در آن فاجعه روی داد اعلامیه بدهیم. این آسان ترین کار است. اما باید بدانیم که از تاثیر گذاری این نوع تبلیغات تکراری بتدریج و سال به سال کاسته می شود. ما چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیائید واقعیت اینست. بنابراین، علاوه بر صدور این نوع اعلامیه های سنتی، باید برویم بدنبال یک کار اساسی تر و تاریخی تر. مثلا باید به نسل جوان کشور و به مردم ایران با ارائه اسناد نشان بدهیم که از روی پیکر توده ای ها عبور کردند تا توانستند جمهوری اسلامی را به این منجلابی که شاهدیم بکشانند. باید نشان بدهیم که توده ای ها در تاریخی ترین مقاطع سالهای پس از انقلاب چه کردند؟ چرا کردند؟ و توطئه های عظیمی که در کشور روی داد چرا پیوسته سمت گیری آن به سمت اعدام رهبران حزب، یورش خونین به حزب توده ایران بود و سرانجام نیز این یورش از درون خود حکومت سازمان داده شد. مثلا برای خنثی سازی كودتا نوژه و کودتای طبس، حزب توده ایران چه نقشی ایفاء کرد و چرا کرد؟
اینها اسناد افتخارآفرین حزب توده ایران است و اگر کار تبلیغاتی بر محور اصول درستش قرار بگیرد همه اینها باید مطرح شوند. امروز ممکن است نسل جوان کشور و حتی مردمی که ما آنها را نسل انقلاب می دانیم، زیر فشار جمهوری اسلامی دهه دوم و سوم، با خواندن آنچه که ما درباره دو کودتای طبس و نوژه کردیم؛ اشاره به شرایط کنونی کشور کرده و حداقل در دلشان بگویند "ای کاش این کودتاها خنثی نشده بود و بساط جمهوری اسلامی جمع می شد!". اتفاقا از جمله دلائلی که ما باید از گذشته سخن بگوئیم، همین واقعیت است. این واقعیت که حزب ما کوشش کرد و از جان خود مایه گذاشت تا کار انقلاب و جمهوری اسلامی به اینجا کشیده نشود که کشیده است. از اینجا به بعد است که ما از این تلاش حزب سخن می گوئیم و از جمهوری اسلامی سالهای نخست پس از انقلاب! درباره جنگ و حمله ارتش عراق به ایران هم و مخالفت حزب ما با ادامه جنگ پس از باز پس گرفتن خرمشهر و عقب نشینی ارتش عراق به داخل مرزهای آن کشور هم به همچنین. یعنی باید با اشکال مختلف و البته به فراخور رویدادهای ایران سخن بگوئیم. این که ما چگونه بعد از خنثی سازی دو کودتای طبس و نوژه بیمناک حمله عراق به ایران بودیم. ما وظیفه داریم اینها را بصورت برجسته منتشر کنیم، زیرا در سایه غفلت ما در این زمینه هاست که امثال آقایان هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، مهدوی کنی و کسان دیگری بعنوان خاطرات خود مطالبی را در باره سالهای اول انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی گفته و نوشته و می نویسند و می گویند و ذهن مردم را پر می کنند. دراین نوشته ها آنها آگاهانه درباره نقش حزب در آن سالها یا سکوت می کنند و یا بصورتی تحریف و تحقیر شده از آن می گویند و از نقش و سهم مخرب خود در منحرف کردن مسیر انقلاب سخنی نمی گویند. توده ای ها از همه طلبکارند و آنوقت به حاشیه خزیده اند و میدان را سپرده اند به طلبکاران؟ در یک برنامه گفتگو در تلویزیون امریکا درباره نقش مطبوعات در دوران کوتاه نخست وزیر شاپور بختیار سئوال می کردند و افرادی پاسخ می دادند. اداره کننده آن برنامه تلویزیونی که در ایران هم طیف وسیعی آن را می بینند مدیر برنامه با این نقل قول از شاپور بختیار در دیدار با اهل مطبوعات آن زمان گفته بود "معیار آزادی مطبوعات برای من لوموند است" و بعد سئوال ایشان این بود که چرا از بختیار که از چنین آزادی طرفداری می کرد مطبوعات وقت حمایت نکردند و رفتند دنبال حمایت از آقای خمینی که دیدیم با آزادی چه کرد؟
ما اگر در میدان باشیم فورا می توانستیم اینگونه پاسخ بدهیم:
- اجازه بفرمائید ابتدا با یک سئوال از شما و گرفتن یک جواب کوتاه جلو برویم. آن سئوال اینست که مگر شاه در تیرماه 1331 مصدق را برکنار نکرد و قوام را نخست وزیر نکرد؟ مگر براثر قیام 30 تیر، یعنی چند روز بعد از این برکناری و برگماری که خودش خلاف قانون و اختیارات پادشاه بود مجبور نشد به نوعی عذرخواهی کرده و عقب نشینی کند و دوباره تن به نخست وزیری مصدق بدهد؟ خوب حالا شما بفرمائید چرا یکسال بعد آن عقب نشینی و عذر خواهی را فراموش کرد و دست به کودتای 28 مرداد زد؟ مجری برنامه می توانست همان ادعاهای سلطنت طلب ها را تکرار کند و بگوید: برای این که خطر کودتای توده ایها وجود داشت. ما باید پاسخ بدهیم: - بسیار خوب. ما اصلا وارد این بحث نمی شویم که حزب توده می خواست کودتا کند و یا نکند، چون می خواهیم به یک نتیجه دیگری برسیم که درچارچوب سئوال شما در باره بختیار است. پرسش بعدی از شما اینست که در زمان نخست وزیری علی امینی هم خطر کودتای تودهایها وجود داشت که شاه او را هم برکنار کرد و زمام مطلقه امور را گرفت دست خودش؟ آن شاهی که تن به نخست وزیری بختیار داد، در جستجوی فرصت و زمان بود. به محض آنکه ارتش و ساواک دوباره بر امور مسلط شده و مردم به خانه هایشان باز می گشتند و شاه هم از مصر به ایران باز می گشت، آقای بختیار را اگر خیلی خوش شانس بود و سر و کلاه را با هم نمی داد، به خانه اش بازگردانده شده و هفته ای یکبار اجازه میدادند برای دیدن دوستانش به کلوب ایران برود. تیغ تیز بر گلوی مطبوعات و مطبوعاتی کشیده می شد. همچنان که بر گردن هر کس که محرک تظاهرات مردم شناخته می شد. چنان که در حوادث 30 تیر دوران مصدق شد، در کودتای 28 مرداد شد، در 15 خرداد شد. بنابراین، آن بی اعتمادی به وعده ها و سخنان آقای بختیار در دوران نخست وزیری اش را در این واقعیت جستجو کنید. این واقعیت که اعتماد ملی نسبت به دربار شاه و شخص شاه و دستگاه حکومتی اش فرو ریخته بود و روشنفکران زخم خورده و مردم فریب خورده بیش از 3 دهه دیگر فرصت سرنگونی او را نمی خواستند از دست بدهند. شاه پس از کودتای 28 مرداد، تمام فرصت های خود را در ابتدای دهه 40 برای عقب نشینی و تن دادن به رفرم و اصلاحات از دست داده بود و سال 57 سال به صدا در آمدن ناقوس مرگ آن رژیم بود. مطبوعات وقت هم در سال 56 و 57 دقیقا یک کار حرفه ای کردند که بیشتر حجم اخبار را به بزرگترین واقعه، یعنی انقلاب اختصاص دادند. اخبار در خیابان ها بود نه در کاخ نخست وزیری یا مجلس. دوران اخبار دولتی و مجلسی تمام شده بود. حال برای یک کار دقیق تبلیغاتی باید بتوانیم آن گذشته را به اوضاع امروز کشور پیوند بزنیم. البته پیوند دارد و نیازی به تلاش ما نیست، اما یادآوری آن برای مردم دلنشین می شود. یعنی جمهوری اسلامی و رهبر آن نیز همان مسیری را طی می کنند که شاه در دهه 40 طی کرد و می رویم به آن شرایطی برسیم که شاه پس از فرصت های از دست رفته رسیده بود. حوادث تاریخی عینا تکرار نمی شوند، اما سرانجام های تاریخی تکرار می شوند. بختیار هم در سال انقلاب و زیر فشار انقلاب توانست یک تظاهرات 100 هزار نفره در دفاع از قانون اساسی در تهران راه بیاندازد، اما شتر تاریخ را می خواستند با ملاقه آب بدهند. فرو ریختن اعتماد مردم به رهبران جمهوری اسلامی هم همین مسیر را طی می کند. طبیعی است که تا آخرین لحظات هم چند صد هزار نفر بعنوان سپاهی و بسیجی و وابسته به کمیته های مالی و امدادی برای حکومت باقی بمانند، اما این بلدرچین، دیگر آن بلدرچین دهه اول انقلاب نیست! این را طرفداران اصلاحات خیلی خوب می دانند و به همین دلیل هم می کوشند آب رفته را به جوی باز گردانند و نگذارند سرنوشت رژیم شاه یکبار دیگر تکرار شود. تکراری که می تواند به جنگ داخلی و تجزیه کشور بیانجامد.
می بینید؟ توده ای ها اگر دقیق بدانند چگونه باید تبلیغاتی بکنند، چقدر حرف برای گفتن و نوشتن دارند؟ استدلال دارند، منطق دارند، با حوادث انقلابی زندگی کردهاند. حتی اگر بخش کوچکی از بینندگان تلویزیون های امریکا و بی بی سی در ایران هم این استدلال های ما را بخوانند و یا به گوششان برسد باز هم مفید تر از سکوت ما و واگذاری میدان به آقایانی است که همه امکانات را در تلویزیون امریکا و تلویزیون بی. بی. سی قبضه کرده اند. در مطبوعات و رادیو تلویزیون دولتی هم که فرصتی به ما برای گفتن این حرف ها نمیدهند. بنابراین چه راهی باقی مانده جز اینکه خودمان امکاناتمان را بسیج کنیم و همه توان خودمان را جمع کنیم و برویم به سمت یک یورش واحد به تحریم کنندگان توده ایها، به دگرگون جلوه دهندگان حوادث انقلاب و سالهای پس از انقلاب.
|
راه توده 487 11دیماه 1393