سرنوشت دولت امینی نقل از کتاب "بربال بحران" – بخش 10 هر دو پای شاه در یک کفش برای برکناری علی امینی!
|
بخش دیگری از کتاب "بربال بحران" نوشته ایرج امینی، فرزند دکتر علی امینی نخست وزیر رفرمیست شاه در آغاز دهه 1340 را می خوانید. در این بخش، با تب و تاب شاه برای رفتن به امریکا و قانع کردن جان. اف. کندی رئیس جمهور وقت امریکا برای برکناری علی امینی آشنا می شوید. در این بخش، مستند به گزارش منابع امریکائی، از وابستگی شاه به امریکا آشنا می شوید. همچنان که با ضعف شاه و ترسش از داشتن نخست وزیری که می خواهد تا حدودی مستقل عمل کند و تابع شاه و دربار او نباشد. شاه سرانجام رضایت امریکا را جلب می کند و امینی را کنار می گذارد. با شورش 15 خرداد روبرو می شود و آن را با ابتکار و جسارت اسدالله علم سرکوب می کند و به خیال خود همه سدهای مانع قدر قدرتی و یکه تازی خود را می شکند، اما این قدر قدرتی 14 سال بیشتر دوام نمی آورد و موج بلند انقلاب 57 فرا می رسد و بر شاه و رژیم آن می رود که میدانیم. اگر شاه چنان نمی کرد و چنان نمی تاخت، چنین سرنوشتی را برای خود رقم نمی زد؟ از کتاب "بر بال بحران" بخوانید:
گرچه سفر دکتر امینی به اروپا از جهاتی قرین موفقیت نبود و دولت های آلمان، بلژیک، فرانسه و انگلیس صرفا قول هایی در حمایت از ایران برای گرفتن وام پس از بررسی دقیق برنامه سوم توسط بانک بین المللی دادند، اما پذیرایی های گرم و رسمی عالی ترین مقامات اروپا از دکتر امینی، مصاحبه های مطبوعاتی متعدد و درج اخبار تحسین آمیز از وی و برنامه های اصلاحی اش، این حس را در شاه به وجود آورد که تحت الشعاع نخست وزیرش قرار گرفته است. دکتر امینی در این باره می گوید:
... وقتی که از مسافرت اروپا برگشتم، سفیر انگلیس و سفیر آمریکا دیدنم آمدند و گفتند شاه خیلی ناراحت است. آن ها هم حس می کردند که ایشان از سوکسه {موفقیت} من خیلی خوشحال نیست. رفتم پهلوی شاه و در ضمن گفتم یک نخست وزیر وقتی می رود در خارج، او نخست وزیر مملکتی است که محمدرضا شاه رئیس آن است. پس بنابراین اگر او یک موفقیتی پیدا کرد، به نام مملکت و شماست. اما اگر خدای نکرده افتضاح بار آورد، آن هم باز به نام شما تمام می شود. بنابراین شما خیال می کنید که چون من دست ملکه انگلیس را فشار آوردم یا نمی دانم با دوگل ملاقات کردم، دیگر مرا با هیچ جرثقیلی نمی شود برداشت؟ این اشتباه است. گفت بله مرا هم می گویند که می خواهم بروم به امریکا و چقلی شما را به کندی بکنم...
ظاهرا دل آزردگی و دلمشغولی های شاه از مورد توجه قرار گرفتن دکتر امینی در سفر اروپایی اش به جاهای حساس کشیده شد. در این نوع مواقع شاه بی توجهی امریکا نسبت به ضرورت های عاجل ارتش ایران را پیش می کشید و با کارت کناره گیری از مقام فرماندهی کل قوا بازی می کرد و یا از این که دکتر امینی به او تحمیل شده است، شکوه سر می داد.
گزارش های مورخ 5 مارس 1962 (14 اسفند ماه 1340) و 20 مارس 1962 (29 اسفند ماه 1340) سر جفری هاریسون، سفیر انگلیس در تهران، تا حدی این نظریه را تایید می کنند. در نخستین گزارش هاریسون از جمله آمده است:
... دیروز بعد از ظهر به صورت تصادفی اعلیحضرت همایونی را در پیست اسکی آبعلی ملاقات کردم. ایشان به طور آشکار تمایل خود را نسبت به استفاده از این موقعیت برای گفت و گو ابراز داشتند و از آن جا که هر دوی ما بر چوب اسکی قرار داشتیم گفت و گویمان که به طور استثنایی غیر رسمی و محرمانه بود، شیرین نیم ساعتی طول کشید. او مایل بود که از پیش اخطار دهد که از قصور آمریکایی ها در درک مشکلاتش به ستوه آمده است و این که من نباید شگفت زده شوم هر آینه بشنوم که او فرماندهی کل قوای ارتش ایران را وانهاده است. سهل و ساده این که او قادر به ادامه وضعی که امریکایی ها او را در آن قرار داده اند نمی باشد. همین که به نخست وزیرش به عنوان دستچین آمریکا استناد می کنند، به خودی خود زننده است. در گزارش دوم سفیر انگلیس آمده است که:
... هفته گذشته هنگام اسب سواری اسدالله علم کم و بیش در راستای همان حرف هایی که شاه در آبعلی به من زده بود، با من حرف زد. به نظر می رسید که علم به این نتیجه رسیده که ریشه مشکل در دل آزردگی شاه نسبت به تحمیل دکتر امینی از طرف امریکایی ها بر اوست و این که می خواهند او سکان کشتی ایران را در دست داشته باشد. این احساس که قادر نیست خود را از دکتر امینی خلاص سازد بی آن که کمک و حمایت امریکا را به مخاطره اندازد بر دل آزردگی او افزوده است. رک و راست به ایشان گفتم حیف که اعلیحضرت همایونی از اول به مشورت با سفیر امریکا و شخص بنده در ماه نوامبر نشستند و این که به هر جهت من بر این باورم که دل آزردگی ایشان بی منطق و بی دلیل است...
راه حلی که برای رفع دل نگرانی شاه در نظر گرفته شد، تسریع سفر ایشان به خارج از کشور بود. اگر اعلیحضرت به زودی به امریکا سفر می کردند که کفه سنگین ترازوی قدرت در جهان بود و بسیار پراهمیت تر از یک سفر اروپایی به شما می آمد، مشکل به وجود آمده حل می شد. ایده کلی این سفر مدت ها پیش از مسافرت دکتر امینی به اروپا نطفه بسته بود. موضوع به 11 اوت 1961 (20 مرداد 1340) باز می گشت. در آن وقت اردشیر زاهدی سفیر ایران در واشنگتن بود. او در یک مهمانی شام دعوت از شاه را با والت روستو، معاون مشاور جان اف. کندی در امور امنیت ملی، مطرح می کند. این پیشنهاد با توجه به توصیه جولیوس هولمز، سفیر امریکا در تهران، که نوشته بود «چنین دعوتی برای تقویت روحیه شاه و اطمینان خاطرش نسبت به حمایت غرب در مقابل تهدیدهای شوروی و فشارهای ضد رژیم ضروری است...». مورد قبول واقع شد. در نتیجه وزارت خارجه امریکا به رئیس جمهور توصیه کرد که از پادشاه ایران برای یک سفر رسمی به ایالات متحده در پاییز سال آینده دعوت به عمل آورد.
معهذا پادشاه مایل نبودند که تا ماه سپتامبر در انتظار این سفر به سر برند. از قرائن چنین بر می آید که مقامات سفارت امریکا در تهران رایزنی در باره این موضوع را وجهه همت خود قرار دادند. پدرم در آن زمان به من گفت که سفیر امریکا به طور خصوصی به او پیشنهاد کرده که سفری به واشنگتن بکند. اما دکتر امینی ترجیح می داد که قبل از هر چیز ترتیب سفر شاه به واشنگتن هر چه زودتر و به یقین قبل از ماه سپتامبر انجام پذیرد. در نتیجه مذاکراتی که صورت گرفت تصمیم بر آن شد که دولت امریکا از پادشاه ایران رسما دعوت به عمل آورد که در روزهای 11 تا 14 آوریل مهمان این دولت باشد. نحوۀ پذیرایی از پادشاه ایران در تلگرافی که سفیر امریکا در تهران به دین راسک، وزیر امور خارجه آن کشور، فرستاد تا حدود زیادی بیان شده است.
... باید با شاه به مثابه یک رئیس دولت هم پیمان برخورد کنیم که مورد اطمینان ما است؛ همان طور که با رئیس دولت یکی از کشورهای پیمان آتلانتیک شمالی برخورد می کنیم...
در این تلگراف جولیوس هولمز با زیرکی و ذکاوت بسیار به مقامات وزارت خارجه اندرز می دهد که «حسادت شاه» نسبت به دکتر امینی را در نظر بگیرند و با تعریف های نا لازم ذهن ایشان را مشوش نکنند. هولمز در این مورد می نویسد:
...معتقدم که عاقلانه تر است در مدت بازدید شاه اهمیت چندانی به نقش امینی داده نشود. این رفتار از جانب ما نه تنها من شاه را جانانه سیراب می کند، بلکه در خدمت دکتر امینی نیز قرار می گیرد، چرا که اگر تاکتیکی متفاوت اتخاذ کنیم به همان اندازه به امینی آسیب می رساند. امینی می داند که ما پشتیبان او هستیم و همچنین می داند که شاه حسود است. او نیازی به تعریف و تمجید ما ندارد. چیزی که به آن نیاز دارد این است که شاه از او همچنان حمایت کند.
جز سفیر امریکا در تهران، سایر مؤسسات مربوط به تعیین سیاست خارجی هم به کاخ سفید توصیه کردند تا از این موقعیت نهایت استفاده را ببرد. در یکی از دستورالعمل های وزارت خارجه نکات زیر جلب نظر می کند:
ما شاه را حالا به ایالات متحده دعوت کرده ایم (به جای ماه سپتامبر که بدوا برنامه ریزی شده بود) به امید این که با صحبت های ایشان در زمینه دلسردی و کناره گیری از سلطنت که به زعم ایشان ناشی از حمایت ناکافی ایالات متحده از ایران و شخص شاه است، مقابله شود. حضور شاه در ایران لااقل در چند سال آینده برای ثبات و پیشرفت مملکت ضروری است.
در ورای نگرانی واقعی ای که نسبت به مسائل امنیتی ایران دارد و به زعم او با نفوذ روز افزون شوروی در عراق و افغانستان بزرگتر جلوه می کند، بیم آن می رود که: الف: ایالات متحده از کشورهای بی طرف بیشتر جانبداری کند تا از کشورهای طرفدار غرب. ب: ایالات متحده قاصر از آن بوده است که خدمات او را نسبت به امر جهان آزاد و نقش شخص وی را در حفظ یکپارچگی ایران ارج بگذارد. ج: ایالات متحده اهمیت نظامی ایران را دست کم بگیرد و کمک های نظامی این کشور از لحاظ کمی و کیفی نامتناسب باشد. بنابراین باید خیالشان را راحت و در عین حال متقاعد شان کنیم که تسریع اصلاحات و توسعه اقتصادی بهترین ضامن اهمیت ایران و آینده شخص ایشان است.
انتظارات ایران:
شاه می خواهد رهبری ایالات متحده را متقاعد کند که هم ایران و هم شخص خودشان جزء اساسی دنیای آزاد هستند و این که ایالات متحده باید سرنوشت خود را به سرنوشت ایشان گره زند، و نه این که زیاد از حد به شخص نخست وزیر تکیه نماید و یا به اپوزیسیون متمایل به مصدق. شاه همچنین از ایالات متحده می خواهد که نیروهای مسلح ایران را به سلاح های پیچیده تری مجهز نماید و به کمک های بلاعوض خود در زمینه بودجه ادامه دهد.
مقاصد ایالات متحده:
ما از وجود یک دولت اصلاح طلب در ایران حمایت می کنیم و از کوشش های این دولت جهت دستیابی به تغییرات و پیشرفت های فراگیر و جلوگیری از یک انقلاب مهار گسیخته پشتیبانی می کنیم. حضور شاه در ایران و حمایت یا لااقل تساهل ایشان نسبت به یک دولت اصلاح طلب مانند دولت کنونی، اساسی است. انتخاب بلافصلی که وجود دارد هرج و مرجی است که در بهترین حالت به ایرانی ضعیف، ناتوان و بی طرف که لقمه سهل الوصولی برای شوروی است می انجامد. در نتیجه باید شاه را متقاعد کنیم که هم سرسختانه از ایشان حمایت می کنیم و هم این که ایشان باید در جهتی حرکت کنند که ما اساسی می دانیم.
در این بین باید رهنمود نامه کنت هانسن، رئیس سابق «گروه مشاوران هاروارد»، را در نظر گرفت. او که پس از بازگشت به امریکا به مقام معاونت دفتر بودجه دولت رسیده بود، به رئیس جمهور می نویسد: هر چه باشد از زمانی که آمباسادور هولمز با موفقیت تلاش کرد شاه را از برانداختن امینی بر حذر دارد، چند ماهی بیشتر نگذشته است. با این که رهنمودنامه ها محقق اند که به حسادت شاه نسبت به دکتر امینی اشاره داشته باشند، به عقیده من استناد محتاطانه اما هدفمند به اهمیت تداوم حمایت شاه از اقدامات دکتر امینی سودمند و کم خطر تر از یک پرهیز از پیش اندیشیده شده از بحث و گفت گو خواهد بود. تحت شرایط بحران های مکرر در ایران روابط میان این دو مرد کماکان با مشکلاتی مواجه خواهد بود. اما نباید اهمیت امینی را به عنوان تنها سیاستمدار هوشمند ایرانی، والامقام و جسور برای دنبال کردن یک سیاست اصلاح طلبانه با امکان پیروزی نادیده بگیریم. احیانا آنچه حائز اهمیت بیشتری است این است که قاطعانه به شاه برسانیم که از نظر ما پیشرفت اقتصادی و اجتماعی، خاصه در این مرحله از توسعه ایران، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است و این که ایالات متحده آماده است که در این راستا به طور قابل ملاحظه ای مساعدت کند.
سه شنبه، 21 فروردین ماه 1341، وقتی که دولت کندی از هر جهت آمادگی لازم برای پذیرایی و گفتگو با پادشاه ایران را کسب کرده بود، شاه و ملکه عازم امریکا شدند. آن ها شب اول سفر را در نیویورک گذراندند. روز چهارشنبه، هنگام ورود به واشنگتن، مورد استقبال رئیس جمهور امریکا و خانم ژاکلین کندی قرار گرفتند. همان شب ضیافتی به این مناسبت برای مهمانان عالی قدر در کاخ سفید برگزار شد. نخستین دور مذاکرات شاه با جان اف. کندی ساعت نه و نیم پنجشنبه، 12 آوریل (23 فروردین)، در اتاق جلسات هیئت وزیران کاخ سفید واشنگتن آغاز شد. در این جلسه آقایان عباس آرام وزیر خارجه ایران، دین راسک وزیر خارجه ایالات متحده، رابرت مک نامارا وزیر دفاع، فیلیپس تالبوت مدیر کل وزارت خارجه، ویلیام گود معاون اداری عمران بین المللی، جولیوس هولمز سفیر امریکا در ایران و حسین قدس نخعی سفیر ایران در امریکا، حضور داشتند. پس از تعارفات معموله، محمدرضا شاه و جان اف. کندی برای چند دقیقه مذاکره خصوصی که یادداشتی از آن برداشته نمی شد، به دفتر رئیس جمهور رفتند. در این فاصله سایر حضار جوانب مختلف وضعیت سیاسی در منطقه سنتو و سایر نقاط جهان را مورد بررسی قرار دادند... طرفین توافق داشتند که حضور دولت امریکا در افغانستان و عراق جهت جلوگیری از خطر وابستگی این دو کشور به شوروی، ضروری است. در این هنگام شاه و رئیس جمهور به حضار پیوستند و رئیس جمهور نکات مهم مذاکره خصوصی خود را با شاه شرح داد: رئیس جمهور گفتند که در باره مسائل کلی مورد علاقه دو کشور با شاه مذاکره کردند. شاه نظر ما را در مورد موقعیت نظامی جویا شدند و رئیس جمهور اظهار داشتند که هیچ نوع تجهیز نظامی ایران به آن کشور امکان نخواهد داد که بدون معاضدت ما در برابر حمله شوروی مقاومت کند؛ به گفته رئیس جمهور، «اگر شوروی ها کلا خواستار جنگ باشند، مستقیما به ایالات متحده حمله خواهند کرد. در نتیجه ایران احتیاجی به ارتش خیلی بزرگ ندارد»، شاه در باره دورنمای افغانستان در پنج سال آینده اظهار نگرانی کردند. علاوه بر این، شاه با این که نیروهای مسلح اش را به خود وفادار می داند، راجع به بی قراری بسیاری از افسرانش که می بینند ایالات متحده به سایر کشورها بیش از ایران کمک نظامی می کنند ابراز نگرانی می کنند و می گویند امریکا با ترکیه مانند همسر و با ایران مانند صیغه رفتار می نماید. رئیس جمهور اظهار داشتند که ما شدیدا احساس می کنیم که مشکل اصلی ایران داخلی است و خاطر نشان نمودند که پشتیبانی شاه از یک دولت مقتدر در ایران، از جمله یک وزیر خارجه برجسته و یک نخست وزیر کارآمد، موجب شده که شاه بیش از گذشته در بسیج پشتیبانی جهت هدف های دراز مدت خود برای ایران موفق گردند. رئیس جمهور گفتند در باره دو موضوع باید گفت و گو کنیم: نحوه پرداختن به مسائل نظامی و این که چگونه می توانیم نسبت به حل مشکلات اقتصادی ایران کمک کنیم...
شاه از خلاصه ای که رئیس جمهور ارائه داد تشکر کرد و سپس از میزان کمک نظامی روس ها به افغانستان ابراز نگرانی نمود. او گفت که عراق نیز مشکل عجیبی را ایجاد کرده. قاسم [عبدالکریم] به هیچ گونه توسعه اقتصادی نپرداخته و حکومت وحشت بر قرار نموده است؛ با این حال، به رغم جنگ با کردها موفق شده خود را سرپا نگه دارد. برداشت شاه این است که کلیه ایلات کرد به استثنای یکی از آن ها اکنون علیه قاسم متحد شده اند و اگر قاسم نتواند آن ها را کنترل کند، مشکلات عظیمی ایجاد خواهد شد. هر چند که کردهای ایران آریایی حقیقی هستند، معهذا هر اقلیتی می تواند دچار بی تابی شود و چه بسا امنیت ایران به خطر بیفتد. این خطر ممکن است به ترکیه هم که یک اقلیت چهار میلیونی کرد دارد سرایت کند. بنابراین به تحرک بیشتر نیروهای زمینی ایران و تعداد زیادتری هواپیما احتیاج دارد. شوروی ها در مسئله عراق دخالت نکرده اند، اما اگر اوضاع وخیم شود، بعید نیست دخالت نمایند. بسیاری از کردهای بارزانی که 15 سال در شوروی زندگی کرده اند باید عوامل شوروی باشند. عراق دارای مقادیر زیادی تسلیحات ساخت شوروی است و در شرایط کنونی، حضور نظامی شوروی در آن جا می تواند به نتایج غیر قابل محاسبه ای منجر شود. قاسم دست دوستی ای که ایران به سویش دراز کرده را پس زده است. روابط ایران با عراق در اثر اوضاع شط العرب پیچیده شده؛ زیرا که قرارداد اسفبار کنترل رودخانه را به دست عراقی ها سپرده. عراق می تواند با غرق یک کشتی در رودخانه یگانه بندر اصلی ایران را مسدود کند. شاه اظهار داشت که سوریه و مصر خود را به تسلیحات نظامی ساخت شوروی مجهز نموده و کمک نظامی چشمگیری از روسیه دریافت کرده اند. مصر آبستن حوادث نگران کننده بیشتری است. پان عربیسم موثر واقع نشده؛ اکنون دم از سوسیالیسم عربی می زند. که آن هم با شکست روبه رو خواهد شد، زیرا با افکار اعراب سازگار نیست. آن گاه که با شکست مواجه شود، کمونیسم است که در مصر مستقر می شود، و برای ارضای ملت های بی قرار عرب، احتمال دارد که به نوعی ماجراجویی خارجی دست بزنند که ایران از آن بیمناک است. شاه گفت ایران می تواند با حداکثر بهره برداری از منابعش و حداکثر کمک از سایر کشورها، سطح زندگی بالا و اقتصاد قدرتمندی بنیاد نهد که به آن امکان می دهد بار تسلیحات مورد نیاز خود را حمل کند. رئیس جمهور اضافه کرد که می دانم کشورهای عربی بی ثبات اند، اما حمله نظامی آن ها متوجه اسراییل خواهد بود، نه ایران. شاه تصدیق کرد، اما افزود که رهبران عرب میل دارند خلیج فارس را نیز زیر سلطه خود در آورند. روس ها نمی توانند در امر تولید از دنیای غرب سبقت جویند، اما با تصرف منابع نفت خاورمیانه می توانند اقتصاد غرب را فلج کنند. رییس جمهور گفت که در حال حاضر بی ثباتی منطقه ای که ایران در آن قرار دارد، بیشتر موجب دل نگرانی ایالات متحده است.
رییس جمهور از وزیر دفاع خواست که شاه را در جریان ارزیابی امریکا نسبت به موقعیت نظامی و سوق الجیشی ایران قرار دهد. وزیر دفاع اظهار داشت که تصور می کنیم تقلیل حدود 25 درصد نیروی انسانی ارتش معقول است. در صورتی که ایران با تقلیل ابعاد نیروهای مسلح خود موافقت نماید. ایالات متحده حاضر است برنامه پنج ساله ای برای تامین تجهیزات ضروری ارتش ایران به مورد اجرا بگذارد. رییس جمهور از وزیر خارجه اش خواست در باره موضوع کمک اقتصادی به ایران صحبت کند. وزیر خارجه بر اهمیت توسعه اقتصادی در دنیای امروز تاکید کرد و نسبت به پیشرفت های ایران تحت رهبری شاه ابراز اطمینان فراوان نمود. او گفت ایالات متحده قصد دارد تا سرحد امکانات خود به ایران کمک نماید. شاه گفت: ای کاش وام های امریکا برای برنامه های عمران و توسعه چهل ساله بود. شاه اظهار داشت که ایران به ادامه کمک ایالات متحده در زمینه تامین کسری بودجه کماکان محتاج است. رییس جمهور خاطر نشان ساخت که ایران از این پس نباید انتظار چنین وام هایی داشته باشد. به درخواست رییس جمهور، آقای گود، معاون اداری عمران بین المللی، تدابیری را که ایران می تواند جهت مقابله با مشکلات بودجه اش اتخاذ کند، ارائه داد. آقای گود پیشنهاد نمود که ایران بودجه های دولتی، عمرانی و نظامی خود را تلفیق کند و اقداماتی برای افزایش درآمد و بسیج منابع بومی به عمل آورد؛ صرفه جویی بیشتری بنماید و دستگاه اداری را کارآمد سازد. اظهارات جنبی دیگری نیز در این جلسه به میان آمد که از آن می گذریم. این جلسه در ساعت یازده و پنجاه و نه دقیقه پایان یافت. همان شب شاه و ملکه میزبان جان اف. کندی و همسرش در سفارت ایران در واشنگتن شدند. چون این مجلس رسمی بود، در باره اظهارات کوتاهی که در جریان ضیافت به عمل آمد، سندی وجود ندارد. دومین جلسه مذاکرات شاه با رییس جمهور امریکا روز 13 آوریل 1962 (24 فروردین ماه 1341)، در کاخ سفید تشکیل شد:
... رییس جمهور با اشاره به برنامه توسعه اقتصادی ایران گفت که ما نیز مانند شاه امید زیادی به این برنامه داریم و مایل به کمک هستیم. برای این که [در این برنامه] سهیم باشیم و بتوانیم در جهت تشکیل کنسرسیومی مرکب از سایر کشورهای کمک دهنده مساعدت نماییم، مهم است که جزییات برنامه به بهترین شکل ممکن تنظیم شود. رئیس جمهور اظهار داشت که هیچ چیز به حیثیت شاه آن قدر کمک نکرده که برنامه عمرانی ایران. از بابت این که شاه چنین نخست وزیر ممتازی یافته، به ایشان تبریک گفت و افزود که ما بسیار مایل هستیم در امر توسعه اقتصادی تا آن جا که می توانیم همکاری کنیم... رییس جمهور خاطر نشان ساخت که اگر او به عنوان رییس جمهور از شغل کنونی خود کناره گیری کند، ایالات متحده مسیری را که پیش گرفته ادامه خواهد داد، اما اگر شاه از مقام خود کنارگیری نماید، ایران سقوط خواهد کرد...
دیدار رسمی شاه و مذاکرات او با مقامات عالی رتبه دولت کندی در روز چهاردهم آوریل به پایان رسید؛ گرچه ملکه و شاه چند روز دیگر در امریکا ماندند و به سیر و سیاحت در این کشور پرداختند.
طبق قرار قبلی، شاه و ملکه می بایست در روز 18 اردیبهشت ماه به تهران مراجعت می کردند و در فرودگاه مورد استقبال نخست وزیر قرار می گرفتند که روز 19 اردیبهشت ماه برای اجرای مناسک حج عازم مکه بود. اما شاه مراجعت خود به ایران را به تعویق انداخت. نگارنده به خاطر می آورد که پادشاه در سر راه ایران، از ژنو به دکتر امینی تلفن کردند و اطلاع دادند که به علت دندان درد شدید ناچارند دو روز دیرتر از موعد تعیین شده به تهران برسند. پادشاه در این گفتگو تلویحا از پدرم خواست سفر به مکه را تا بازگشت ایشان به تعویق بیندازند. اما پدرم صریحا به عرض رساند که معذور است و مناسک حج تاریخ معینی دارد که نباید مورد عدول قرار گیرد. این جانب از واکنش تلفنی پادشاه به پدرم بی اطلاعم، اما شایان ذکر است که پس از این تلفن دکتر امینی یک روز سفر خود را جلو انداخت و در روز 18 اردیبهشت ماه عازم مکه معظمه شد. در این سفر آقایان شمس الدین جزایری که از سوی پدرم به سمت امیرالحاج تعیین شده بود و آقای دکتر ناظرزاده کرمانی، نویسنده و شاعر، پدرم را همراهی می کردند.
نخست وزیر در فرودگاه طی مصاحبه ای این پیام کوتاه را به مردم ایران داد:
امیدوارم در غیبت من که بیش از هشت روز طول نخواهد کشید و مصادف با تشریف فرمایی شاهنشاه به مملکت است، توفیق خدمت نسبت به پادشاه و مملکت داشته باشید و خداوند به همه ما توفیق بدهد که امسال بیشتر به مملکت خدمت کنیم.
دکتر امینی در مدت مسافرت خود به عربستان سعودی دو بار با ملک سعود پادشاه و امیر فیصل ولیعهد، نایب نخست وزیر و وزیر امور خارجه آن کشور ملاقات و پیرامون همکاری دول اسلامی مذاکره به عمل آورد. او قبل از بازگشت به تهران [شنبه 29 اردیبهشت] در جده اظهار داشت:
در صحنه سیاسی خاورمیانه ما نباید رل تماشاچی را داشته باشیم و همین طور بنشینیم ببینیم دیگران چه می کنند. تا ما هم از آن ها پیروی کنیم. کشور ما در خاورمیانه موقعیت خاص و مناسبی دارد و همان طور که رژیم کشور ما یک رژیم ثابت و مستحکم است، باید در سیاست نیز یک روش قاطع و ثابت داشته باشیم.
بخش های گذشته خاطرات علی امینی از کتاب "بر بال بحران" را می توانید از روی لینک های زیر بخوانید: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/fbrye/494/amini.html2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/496/amini.html 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/497/amini.html4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/march/498/amini.html5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/april/500/amini.html6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/april/501/amini.html7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/april/502/amini.html8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/mey/503/amini.html9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2015/juiye/514/amini.html
|
راه توده 516 22 مرداد 1394