سرمقاله راه توده 518 تدوین کاریکاتور "خط امام " در دستور کار قدرت است!
|
چندی است که آقای خامنه ای و دسته بندی های راستگرا و خشک اندیش هوادارایشان، پس از گذشت نزدیک به سی سال، همزمان و ناگهانی به یاد تبیین "خط امام" افتاده اند. علاوه بر خود آقای خامنه ای که در مراسم درگذشت آیتالله خمینی بر "ضرورت مقابله با تحریف شخصیت امام" و بازخوانی خط ایشان تاکید کرد، برخی پیشکارهای ایشان از نوع حدادعادل و حتی امثال کوچک زاده و رسایی که هنوز در مجلس اند نیز در این اواخر مدام از خط امام دم می زنند و طرفداران اصلاحات و تحولات را به دور شدن از خط امام متهم می کنند، یا می گویند که عده ای خود را وارث امام می دانند چون روزگاری با ایشان آش خورده اند. از آن طرف محمود احمدی نژاد که فعلا خودش و همه معاونان و کارگزاران دولتش در زیر انبوه پرونده های دزدی و فساد و اختلاس و سوء مدیریت و فشار سنگین دولت به قوه قضاییه برای رسیدگی به آن قرار گرفته پس از ملاقاتی با آقای خامنه ای "بازخوانی و تبیین آرمان های امام" را وظیفه خود شمرد و مدعی شد: "خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدم و برنامه بازخوانی آرمان های امام (ره) و انقلاب را خدمت ایشان عرض کردم، ایشان راهنمایی ها و رهنمودهایی را بیان فرمودند و در نتیجه، این بازخوانی تکلیف بنده شد." بدنبال آن دار و دسته احمدی نژاد سمیناری با عنوان "نشست سراسری تبیین مبانی و آرمان های انقلاب اسلامی و بازخوانی خط نورانی امام راحل" تشکیل دادند و در آن به حساب خود به تبیین خط امام دست زدند. در این میان روزنامه رسالت ـ روزنامه ای که آقای خمینی فرستادن آن به جبهه ها را ممنوع کرده بود– نیز وارد میدان تبیین خط امام شد و سردبیر این روزنامه بقول خود 7 اصل از اصول خط امام را از "نطق رهبر انقلاب" استخراج نمود. (البته منظور وی از رهبر انقلاب آقای خامنهای است نه رهبر واقعی انقلاب.) دلایل این توجه به بازخوانی "خط امام" روشن است. امروز تقریبا اکثریت مردم به این نتیجه رسیده اند که آقای خامنه ای پس از رسیدن به رهبری همه اطرافیان و شاگردان و روحانیون نزدیک به آقای خمینی و نیروهای موسوم به خط امام را کنار زده و خانه نشین کرده و سپس به زندان و حصر انداخته و بجای آنها افراد بی ریشه و مخالف رهبر انقلاب 57 را که به "جریان راست" معروف بودند بر کشور حاکم کرده است. اوج این رفتار، کودتا علیه میرحسین موسوی بود که به نزدیکی به آیتالله خمینی شهرت داشت. بویژه که خانواده آیتالله خمینی هم حاضر به همراهی و صحه گذاشتن بر اقدامات آقای خامنه ای نیست و صرفنظر از نقش و دیدگاه های سید حسن خمینی، در این اواخر خاطره ای از دختر آیتالله خمینی در تایید هاشمی رفسنجانی دردسر دیگری را برای ایشان و طیف هوادار ایشان بوجود آورد. در ابعاد خمینی زدایی دوران آقای خامنه ای کافیست نگاهی به ترکیب مجمع باصطلاح تشخیص مصلحت نظام بیاندازیم که با بهره گیری از تعبیر آقای روحانی به "خم رنگرزی" یک جناح تبدیل شده و جای شخصیت هایی نظیر آیتالله خوئینی ها یا محمد خاتمی را در آن افراد مقام طلب و بدنامی از نوع محسن رضایی و میرسلیم و نبی حبیبی و باهنر و صفار هرندی گرفته اند. این کودن ها بجای همراهان آیتالله خمینی نشسته اند و قرار است مصلحت نظام را تشخیص دهند و خط امام را تبیین کنند. به هر حال، به گفته انبارلویی، سردبیر روزنامه رسالت، آقای خامنه ای تا کنون "7 اصل از اصول خط امام را بازخوانی فرمودند" که به قرار زیر است:
۱-
دفاع
از اسلام ناب محمدی(ص) و مبارزه با اسلام آمريكايی
اصل یکم این هفت اصل خط امام از نظر آقای خامنهای دفاع از اسلام ناب محمدی و مبارزه با اسلام امریکایی است. ولی چه کسی از سوی آقای خمینی متهم بود که اسلامش امریکایی است؟ به جز خود آقای خامنه ای و جناح راست و مخالفان دولت موسوی و گردانندگان روزنامه رسالت؟ آیت الله مهدوی کنی در خاطراتش به صراحت می نویسد که مردم، ما و جناح راست را مصداق اسلام امریکایی مورد نظر آقای خمینی می دانستند و به همین دلیل نزد ایشان رفتم و گله کردم و خواستم کتبی بنویسند که نظر ایشان این نیست که نپذیرفتند. اگر آقای خمینی هم اکنون زنده بود مواضع مخالفان تفاهم اتمی را همچنان مصداق اسلام امریکایی نمی دانست؟ جز این است که جنگ طلب ترین و ارتجاعی ترین محافل حاکمه اسرائیل و امریکا نیز مخالف این تفاهم هستند؟ آیا ایشان تندترین تعابیر و اصطلاح اسلام امریکایی را اتفاقا درباره سید محمد خامنهای، برادر رهبر، در جریان اعتراض سالوسانه وی به مسافرت نماینده امریکا به ایران در زمان جنگ بکار نبرد؟
آقای خامنهای یکی دیگر از اصول خط امام را اعتماد به اراده مردم و احترام به رأی ملت عنوان کرده است. در این زمینه هم چندان سخن نگوییم بهتر است. همه می دانند تنها چیزی که اکنون در جمهوری اسلامی وجود ندارد احترام به رأی ملت است. از استصوابی کردن نظارت شورای نگهبان که به تایید صلاحیت همه متهمان به اسلام امریکایی و رد صلاحیت طرفداران خط امام و نزدیکان آقای خمینی انجامید، تا تبدیل کردن نظارت استصوابی به ضرورت احراز صلاحیت و عدم پاسخگویی در مورد رد صلاحیت ها و جناحی کردن انتخابات و کودتا علیه رأی مردم و به خون کشیدن اعتراض مسالمت آمیز و راهپیمایی سکوت مردم در انتخابات 88 و نحوه برخورد با منتخبان و شخصیت های پاکدست و مورد احترام مردم نشاندهنده میزان اعتقاد به اراده مردم و احترام به رای ملت است! تا چند ماه دیگر قرار است انتخابات مجلس شورا و خبرگان برگزار شود و همه دعوای آقای خامنهای و جناح راست طرفدار ایشان بر سر این است که مردم حق گزينش و تعیین صلاحیت ندارند و این کار را باید شورای نگهبان انجام دهد. این معنای احترام به رأی ملت است؟
یک بند بامزه دیگر که آقای خامنهای از خط امام تبیین کرده حمایت از محرومان و مستضعفان است. واقعا که در دوران رهبری ایشان و بویژه در هشت ساله نکبت بار دوران احمدی نژاد فاصله فقیر و غنی و رژه تجمل و فساد و غارت به حد و مرحله ای رسید که نه تنها مردم محروم را قربانی بیعدالتی ها کرد بلکه انسجام و بقای جامعه را نیز در معرض تهدید قرار داد که نتیجه آن را در میزان بی سابقه جرم و جنایت و فحشا و اعتیاد به مواد مخدر و الکل و کارتن خوابی و دردبدری مردم می بینیم. در هیج زمانی از تاریخ اخیر ایران دره فقر و ثروت اینچنین عمیق نبوده است که در زمان رهبری آقای خامنهای شد.
اصل پاسداری از وحدت ملی و مقابله با تفرقه افکنی را هم که شاهد بودیم به جایی کشاندند که اجازه حضور یک نماینده اهل تسنن در هیئت رئیسه مجلس یا باز کردن یک مسجد به آنان را ندادند و آنقدر در این زمینه به افراط رفتند که قدرت های جهانی توانستند منطقه را به جنگ شیعه و سنی بکشانند.
چه می توان گفت که این آقایان با همان معیارهای خودشان از خط امام هم جز مخالفت با آن خط و نابود کردن همه دستآوردهای کشور کاری دیگر نکرده اند. باید به آقایان توصیه کرد که بهتر است از تبیین و بازخوانی خط امام در گذرید که از این یک نمد لااقل کلاهی نصیب شما نخواهد شد.
|
راه توده 518 5 شهریور 1394