دیوار تازه ای پس از دیوار برلین تنظیم و تدوین آزاده اسفندیاری
|
خلق های قاره اروپا قرن ها بر اثر جنگ های طولانی دچار فقر، گرسنگی و شرایط نابسامان اجتماعی و اقتصادی ناچار به مهاجرت های نا خواسته شده بودند. آن ها برای فرار از رنج و عذاب زندگی در سر زمین های خودی و خلاصی از مشقات آن، جهت زندگی بهتر برای خود و فرزندان شان، تمامی خطر ها را به جان خریدند و خود را با قایق از طریق اقیانوس ها، به سواحل آمریکای شمالی و جنوبی رساندند. حتی برخی راه های طولانی تر و پر خطر تری را در پیش گرفتند و به استرالیا رسیدند. واقعیتی است که کشورهای اتحادیه اروپا جزو کشورهای ثروتمند جهان هستند و دهها سال است مردم شرایط آرام و بدون جنگی را پشت سر گذاشته اند. یکی دیگر از مزیت های این کشورها رعایت حقوق شهروندی در آنهاست. به همین دلیل رنج های مهاجرت های گذشته های دور به دست فراموشی سپرده شده است. در شرایط فعلی هیچ تهدیدی از طرف روسیه اروپا را تهدید نمی کند. اتحادیه اروپا 26 سال پس از تخریب" دیواربرلین" به کشیدن حصار و دیوار در مرزهای خود مشغول است تا بدین طریق بین خود و فراریان از جنگ و ویرانی، حائلی ایجاد کند. بنا بر نظر برخی از رهبران اتحادیه اروپا، سیل فرارمردم شمال آفریقا و خاورمیانه از جنگ و ویرانی که از طریق دریای مدیترانه و به جان خریدن خطر غرق شدن، به طرف اروپا روان است خطری جدی است. بدین ترتیب از سیاست های سخت گیرانه و غیر انسانی رهبران اروپائی، نئوفاشیست ها، راست های افراطی و حتی احزاب راستگرا به طرز باور نکردنی جان می گیرند و خطر دستیابی آن ها به قدرت بیشتر و بیشتر می شود. باید پذیرفت که سرازیر شدن سیل مردمی که در اثر جنگ و ویرانی خانه های خود را ترک می کنند و به طرف اروپا سرازیر هستند، تازه شروع بحران است. اگر کشورهای اتحادیه اروپا با دور نگری به استقبال مهاجرین نروند، حضور این موج عظیم پناهنده، می تواند مشکلات غیر قابل پیش بینی را برای اروپا به همراه داشته باشد. تصمیم گیری جمعی رهبران این اتحادیه برای چنین معضلی امری است حیاتی. این مسوولیت بزرگ تنها بر عهده ایتالیا و یونان قرار ندارد، چرا که این دو کشور، بدلیل موقعیت جغرافیائی اولین ایستگاه ورود پناهندگان به اروپا هستند. برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا با شانه خالی کردن از مسوولیت خود دربرابر این واقعه، عملا موجب تفرقه برای حل مشکل می شوند. سه دلیل اساسی برای به وجود آمدن مسئله مهاجرت وجود دارد: 1- نابسامانی اقتصادی کشور های بالکان، 2- نا آرامی در خاورمیانه 3- جنگ ها و درگیری های داخلی در آفریقا. اکنون به مسئله پناهندگان و مهاجرین، دلیل چهارمی هم اضافه می شود و آن هم جنگ در شرق اوکرائین است. بدین ترتیب، آنچه که باید بعنوان راه حل مسئله پناهجویان مورد توجه قرار بگیرد، تغییر سیاست و نگرش اروپا نسبت به کشورهائی است که از آنها سیل مردم به سوی اروپا روان است. اگر به لیبی حمله نظامی نمی شد و کشور از هم نمی پاشید، اگر امریکا به عراق لشکر کشی نمی کرد و حکومت آنجا را سرنگون نمی کرد، اگر در سوریه بدنبال تبدیل آن به لیبی و عراق بعدی نبودند، اگر در افغانستان به جای راه انداختن جنگ مذهبی در پی گفتگو با دولت وقت این کشور که ملی و دمکراتیک بود بر می آمدند و اگر به جای تشویق صدام حسین برای حمله نظامی به ایران، انقلاب این کشور را می پذیرفتند و با آن تعامل می کردند و اگر های بسیاری دیگر، اروپا امروز با مسئله ای بنام پناهجویان روبرو بود؟ اگر پولی که خرج سقوط رژیم های کشورهای یاد شده در بالا کردند، آن را هزینه کمک به اقتصاد این کشورها می کردند و به جای استفاده از نیروی ارزان کار در این کشورها، در پی تقویت صنایع تولیدی و بومی همین کشورها بودند و اشتغال ایجاد می کردند، امروز با مشکل هجوم پناهجویان روبرو بودند؟ بنابراین، آنچه که باید تغییر کند نه قانون پناهنده پذیری و یا مقررات جلوگیری از ورود پناهجویان به اروپا، بلکه نوع نگرش و سیاست اتحادیه اروپا در برابر افریقا و خاورمیانه و اکنون اوکرائین است.
یوشکار فیشر وزیر خارجه اسبق آلمان از حزب سبزهای این کشور مقاله ای در همین ارتباط نوشته و دیدگاه های خود را در باره مسئله پناهجویان مطرح کرده است که من بخش هائی از نظرات او را در این نوشته استفاده کردم و نتیجه گیری او در آن مقاله را عینا در ادامه می آورم. نقل این نظر به این دلیل است که با آن موافقم، خیر! نیستم. اما برای آشنائی با اندیشه های بی راهه ای که در اروپا برای معضل پناهجویان مطرح می شود آن را می آورم. او به جای پرداختن به تغییر نگاه و سیاست اتحادیه اروپا نسبت به افریقا و خاورمیانه و برخورد ریشه ای به مسئله مهاجرت به اروپا، نگاهی درون گرا به خود اروپا دارد و از بهره جوئی از نیروی پناهجویان می گوید و می نویسد: « رهبران اتحادیه اروپا باید ضعف های اقتصادی و صنعتی کشورهای ضعیف تر این اتحادیه را جبران کنند و با مشورت و اتخاذ یک سیاست واحد، زمینه جذب پناهندگان را در این اتحادیه فراهم کنند. در شرایط فعلی میانگین سنی شهروندان اروپائی بالا است و نیاز مبرمی برای جای گزینی آن وجود دارد. اتحادیه اروپا احتیاج فراوانی به نیروی کار دارد و می تواند با پذیرش مهاجرین خلاء موجود را جبران کند. پناهندگان برای اروپا یک فرصت هستند، باید این فرصت را مغتنم شمرد.» (منتشره در روزنامه آمریکائی "poriect syndicate")
بخشی از این مقاله را روزنامه "ساویستکایا راسیا" نیز منتشر کرده که از آن نیز استفاده کردم.
http://www.sovross.ru/modules.php?name=News&file=article&sid=600706
|
راه توده 519 12 شهریور 1394