راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گزارشی از اوضاع ایران

کار دخالت رهبر

در تمام امور

به جنون کشیده شده!

 

هر کس در این روزها به ایران سفر کند، تمدن اسلامی مورد ادعای آقای خامنه ای و اطرافیان و نزدیکانش را با تمام وجود حس خواهد کرد. تمدنی که در اقتصاد با بی ثباتی، تورم، رکود و انواع فسادهای مالی روبروست. در فرهنگ با سقوط اخلاق و معنویات و در جامعه با انواع بیماری های متعدد اجتماعی. در سیاست با ریا، تندروی، چاپلوسی و حکومت ملوک الطوایفی و در محیط زیست با آلودگی هوا و زمین خواری. حتی در دین هم شاهد دین گریزی و پا گرفتن فرقه های متعدد اسلامی و غیر اسلامی روبرو می شود.

برای من که هر شش ماه یکبار به ایران سفر میکنم همه آنچه که در بالا برایتان بر شمردم آشکارتر از روز است. از همان بدو ورود به فرودگاه با همه این پدیده ها روبرو می شوید.

در این آخرین سفرم، وقتی از قسمت گذرنامه و گمرک عبور کردم و داشتم چمدان هایم را در صندوق عقب تاکسی جا میدادم یکنفر به پشتم زد و سلام کرد و گفت "من پلیسم و میخواهم چمدان هایت را ببینم". کارتی نشان داد که معلوم نبود چه نوع پلیسی است. گذرنامه ام را گرفت و ده بیست تا سوال کرد که اسمت و کارت چیست و چرا آمدی ایران و چرا بارداری و از این حرفها. کار من با خونسردی و نشان دادن سوغاتی ها به او پایان یافت ولی داشتم شاخ در می اوردم که همین سوالات را مگر مامور گذرنامه یا کارکنان گمرک نمیتوانند بپرسند؟ یا وسایل مرا بگردند که پلیس حتما باید در خیابان اینکار را بکند؟ سوار که شدم از راننده تاکسی دلیل را پرسیدم. گفت تعجب نکن. اینجا جمهوری اسلامی است و چون تازگی باندی از کارکنان گمرک و باربرهای گاریچی فرودگاه امام را با قاچاق سنگین لوازم ممنوعه گرفته اند حالا به افراد بی گناهی مثل شما گیر میدهند. گفت مثلا فردی با ده تا پانزده چمدان میامده و باربرها با هماهنگی قبلی با افراد و گمرک این چمدانها را رد میکرده اند و برای هر چمدان چند میلیون میگرفتند.

در تهران این نوع فسادها تا دلتان بخواهد هست. هشت سال حکومت احمدی نژاد با نظر خامنه ای کشور را از قانون تخلیه کرده است و حتی مردم هم براحتی تن به تخلف های کوچک و بزرگ میدهند.

وقیح ترین فسادها در قوه قضائیه جاریست. من که برای موضوعی نیاز به وکیل و مراجعه به قوه قضائیه داشتم نیمه راه عطای آن کار را به لقایش بخشیدم. وکلا با وقاحت تمام صحبت از مبالغ کلان، زدوبندهای کلان تر و حتی در صحنه هایی نقش عربده کش ها و شرخر ها هم بازی میکنند تا باصطلاح حق موکلشان را بگیرند. فکر کنید وکیلی به موکلش توصیه کند اگر ما قتل هم بکنیم و بتوانیم به اموالتان برسیم ایرادی ندارد و میشود موضوع را با قضات هماهنگ کرد.

فساد اسنادی از قدیم در دفترخانه ها رایج بوده ولی این فسادها امروزه با شوخی و خنده انجام میشود و عملا مشروعیت پیدا کرده است. از طرف خود من وکالتی تنظیم شده بود با امضا جعلی که دلیلش را که پرسیدم با مزاح گفتند سخت نگیرید برای تسریع کار ناچار بودیم. خوشبختانه اداره ثبت بسرعت در حال متمرکز کردن معاملات و آنلاین کردن آنهاست که یکی از طرحهای دولت روحانی برای جلوگیری از اینگونه فسادها خصوصا در مبارزه با کلاهبرداریها است اما اگر نظر من را بخواهید، تا ریشه فساد عمیق در قوه قضائیه خشک نشود، تلاش کامپیوتری هم به جائی نمی رسد. شما نمی دانید چه فسادی در قوه قضائیه حاکم است.

تهران مملو از کارگران حاشیه نشین یا مهاجرهای شهرستانهاست. در رستوران ها و فست فودها، در پیمانکارهای شهرداری، در تعمیرگاهها، در نانوایی ها و قنادیها حضور آنها بوضوح دیده میشوند. آنها اکثر با حداقل حقوق بدون بیمه و مزایای مسکن کار می کنند و در حاشیه های تهران زندگی. کمتر چهارراهی در تهران بوسیله حاشیه نشین ها برای فروش گل یا بادکنک یا تکدی گری قرق نشده است. زندگی مشقت بار این کارگران که اکثرا موقت و بدون پشتوانه است با مخاطرات بسیاری از جمله افتادن بدام اعتیاد روبروست. حداقل حقوق وزارت کار با مزایا به 860 هزار توان میرسد که بسیاری از کارفرماها با انواع و اقسام جریمه ها و تهدیدها همین مبلغ را هم از آنها دریغ میکنند.

محل مورد علاقه صبح های من دکه های روزنامه فروشی ها بود. دکه ها همه شلوغند ولی بیشتر به فروش سیگار و نوشابه و تنقلات مشغولند تا روزنامه. من که عادت به خرید چند روزنامه دارم در کمتر خانه ای رفتم که روزنامه خریده باشند. دلیلش را هم که میپرسیدم میگفتند ما انلاین خبرها را دنبال میکنم. در حالیکه روزنامه ها واقعا جای خواندن و دنبال کردن دارند و تحلیل های بسیار دقیقی در آنها منتشر میشود. بطور مثال محاکمه زنجانی در نشریات تندروها در حد انتشار ژست های او یا عکسهای مسافرتهایش  یا رقص تاجیکیش و طعنه هایش به دادگاه بود ولی مثلا مصاحبه دقیق نعمت احمدی با یکی از نشریات اصلاح طلب در صفحات میانی اش را کسی دقت نکرده که پدیده زنجانی را بعنوان فساد ساختاری در دوران احمدی نژاد معرفی و ثابت و افشاء کرده و از جمله با تاکید به همراهان پشت پرده او به جشن بازداشت زنجانی در ویلای خود وی توسط همین افراد پرده برداشت. رسانه های خبری تنروها بسیار فعال و بر موج های متعدد ساختگی سوار میشوند تا توجه مردم را به مسیرهای انحرافی بکشانند. بطور مثال کانالهای متعدد تلگرام بصورتی باورنکردنی در ایران رشد کرده اند و بطور دائم در حال خبر سازی، انتشار جوک و پخش مسایل انحرافی هستند و شبکه های  خبری مثل بی بی سی و رادیو فردا خیلی دیر به این عرصه وارد شدند. سرعت اینترنت و سرعت تغییر سلیقه جوانها در ایران باعث شده بسیاری از شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک با استقبال کمی مواجه شوند. این روزها تلگرام و چرخش اخبار از طریق کانالهای آن حرف اول را در ایران میزند.

اقتصاد ایران در انحصار شبکه های مالی بانکی است. تاکید دولت روحانی به جمع آوری نسبی صندوق های غیرمجاز قرض الحسنه فقط تلنگری به این شبکه است. انحصارهای مالی بانکها را به طرز عجیبی در راستای اهداف خود قرار داده اند. از طرفی با ایجاد شرکت های وابسته به بانکها سرمایه آنها را به دلالی و تجارت و زمین بازی اختصاص داده اند، از طرفی با گرفتن وامهای کلان توصیه ای عملا آنها را به معظلی برای دولت تبدیل کرده اند. فرض کنید این عوامل شرکتی تحت عنوان بازنشستگان بانکها تاسیس کرده اند و صاحبانش افراد خاصی هستند که کاری با صدها هزار نفر بازنشستگان بانکی هم ندارند ولی با اعمال نفوذ در بانکها به یکی از واردکنندگان و دلالهای اتومبیلهای های خارجی بدل شده اند و عملا مشغول پولشویی هستند. اخبار ورشکستگی دو صندوق قرض الحسنه در مشهد و تهران را در ایام حضورم در ایران خواندم که بیرون آمدن نوک قله فسادهای مالیست.

شهرداری تهران کاملا در قامت یک حزب سیاسی - فاشیستی عمل میکند. تمامی تبلیغات تندروها توسط شهرداریها در سطح شهر انجام میشود. بنرها و پلاکاردهای تهران روزانه تغییر می کند. نشریه همشهری با ضمایم صد صفحه ای به آرامی در حال پخش نظریات سیاسی شهرداری است. شهرداری بانک شهر را دارد و تمامی عملیات مالیش را بدور از نظارت دولت انجام میدهد. نیروهای ضربتی دارد برای برخورد با متخلفین که سیاهپوش هستند و روزانه با دستفروش ها درگیر میشوند.

نابسامانی های اجتماعی در شهرهای ایران خیلی عیان تر از آنست که از چشم کسی پنهان بماند. مردم افسره و عصبی هستند و آستانه تحملشان بسیار پایین آمده است. زد و خوردهای خیابانی در تهران عادی است. بیکاری بین تحصیل کرده ها بیداد میکند. به خانه ای نرفتم که یکی دوتا تحصیل کرده در آن نباشد و توانسته باشد کار دایمی پیدا کند. جوانها برای ازدواج انگیزه ای ندارند. بسیاری از بستگان خودم قید ازدواج را زده اند.

در شهرستانها اوضاع بنوعی دیگر است. تعدد مراکز تصمیم گیری و اعمال فشار نهادهای منسوب به خامنه ای به دولت بوضوح دیده میشود. ستادهای امامان جمعه، مراکز بسیج و سپاه و حراست ادارات و مسولان قوه قضاییه هر کدام ساز خودشان را میزنند و بیشترین نیرو را صرف از کار انداختن دولت و تاخیر در احرای طرحهای دولت روحانی میکنند.

با همه این وجود زیر پوست شهر مردم در حرکت اند. هنر به مرکز ثقل مهمی برای حرکت مردم تبدیل شده است. از خط و نقاشی و موسیقی گرفته تا سلیقه های متفاوت در عرصه سینما و نمایشگاههای متعدد هنری. همه آنها بسیاری از جوانها را بخود جذب کرده که نویدی است برای پویا بودن جامعه ایران. علاوه بر آن مردم به مسایل سیاسی اشراف کامل دارند. روزی سوار تاکسی بودم و بحث فسادها و محاکمه زنجانی بود. مسافری گفت ما که نمیدانیم کی واقعا کشور را اداره میکند که راننده تاکسی با قاطعیت گفت خوب معلوم است همه این گرفتاریها بدست خود خامنه ایست ولی همیشه از مسئولیت فرار کرده است. مردم ما سر بزنگاهها همیشه عاقلانه تصمیم گرفته اند و فریب تندروها را نمیخورند. خصوصا تجربه 8 ساله احمدی نژاد این ترس را به جان مردم انداخته که حاکم شدن تندروها به معنای جنگ و رویارویی با دنیا خواهد بود.

در مورد روسیه مخالفت ها علیه روسیه یک ریشه اش در شعارهای سال 88 است که برای مخالفت با خامنه ای که شعار مرگ بر امریکا میداد مردم شعار مرگ بر روسیه میدادند. از طرفی طیف وسیعی از اصلاح طلبها موضعی ضد روسی دارند و پاسدارها را متکی به روسیه میدانند. از جمله عبدالله رمضان زاده که علنا علیه روسیه مطلب مینویسد.

با دوستان كه نمايشگاهها يا سينما يا أمور هنري را دنبال ميكردم متوجه مي شدم كه هنوز جاي اميدواري باقيست. مردم براي أحيا خودشان به اين أمور اهميت بيشتري ميدادند. ولي نابساماني هاي اجتماعي كه بخش عمده اش در بيكاري و ورشكستگي اقتصادي ناشئ از دوران احمدي نژاد است مردم را کلافه کرده است.

فشارهاي بيت خامنه اي كه هنوز با بسيج و سپاه، از طريق دستگاههاي عريض و طويل ستادهاي نماز جمعه، از طريق حراست ادارات، از طريق شهرداري تهران و از طريق نيروهاي انتظامي و انواع و اقسام ادارات متعددي كه زير نظر دولت نيست به جامعه فشار مياورد و حتي عمدا كارشكني ميكند در انجام أمور مصوب دولت مشهود است و مردم از آن بی خبر نیستند.

رهبر حتي در مباحث خرد اداري و اقتصادي هم ميخواهد نظر خودش تحمیل کند و یکی از دلائل نرفتن روحانی به جلسات مجمع مصلحت نظام در اعتراض به همین دخالت هاست.

کاهش سطح  شرکت ایران در  جنگ سوریه واقعیت دارد. اوضاع در سوریه  و پیرامون آن  تا حدی پیچیده  و نامشخص  و غیر قابل پیش بینی است. نمی توان در باره هیچ چیز  و  از جمله نقش ایران  پیشگویی کرد.

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  532   26 آذر ماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت