بخش 24 پایان سخن یادمانده هائی از پیوند حزب توده ایران با انقلاب 57 علی خدائی |
این گفتگو که "با آغاز سخن" آغاز شد و اکنون با "پایان سخن" دفتر آن بسته می شود، بیش از دو سال ادامه داشت. در طول گفتگو، حوادث و رویدادهای مهمی در ایران بوقوع پیوست – از جمله انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و شکل گیری جنبش سبز- که فرصت تداوم منظم آن را نداد و به همین دلیل، برای آغاز ادامه آن، گاه چاره ای نبود جز اشاراتی به گذشته و آنچه که گفته شده بود. به همین دلیل، گاه بر حسب ضرورت نگاه به رویدادهای روز، این گفتگوها از حصار "یادمانده" خارج شده و در آن به مسائل روز نیز پرداخته شده است. همانگونه که از آغاز گفته شد و در طول گفتگو نیز بارها تکرار شد، آنچه بعنوان یادمانده ها گفته و منتشر شد، تنها بخش اندکی از حضور توده ایها در صحنه سیاسی ایران، چه در سالهای پیش از انقلاب بهمن 57 و چه – بویژه- پس از پیروزی انقلاب و سالهای فعالیت علنی حزب توده ایران تا یورش به آنست. چنان که آن را می توان تلاش برای بازگوئی بخشی از تاریخ حزب نیز قلمداد کرد. با این نگاه، من این یادمانده ها را بخشی از سرگذشت و یادمانده های همه توده ایها می دانم. از خویش راضی ام که توانستم زبان و قلم آنهائی شوم که سر "دار" از آنها شد "بلند". همچنین، آنهائی که چنین فرصت و امکانی را نداشته اند تا بقول "فرزاد جهاد" - در بیدادگاهی که توده ایها را در آن به محاکمه کشیده بودند- بگویند و بنویسند که «سربازان ساده و گمنام انقلابی بودند که آرمان های واقعی آن در شعار تاریخی "استقلال- آزادی- عدالت اجتماعی" خلاصه شده بود.»
این یادمانده ها که با بهره گیری از حافظه بیان شده، بی تردید در فرازهائی با پرش های ذهنی من همراه است. امیدوارم خوانندگان، این پرش ها را بر من ببخشایند و به یاد آورند که در طول عبور از تونل پر پیچ و خم چهار دهه پر حادثه و پر فراز و نشیب، چنین پرش های ذهنی گریز ناپذیر است. از یاری دو همراه استوار ایمان و سئوال کننده در این گفتگوها، یعنی علیرضا خیرخواه و جعفر پویا که گاه به کمک حافظه من نیز شتافتند از صمیم قلب سپاسگزارم. این سپاسگزاری کامل نیست، اگر از اشتیاق و تشویق خوانندگانی که پیوسته خواهان ادامه این گفتگوها و انتشار آنها بوده اند یاد نکنم و آن را به دیده منت نگذارم. چگونه می توانم از همت آنهائی که به رغم دشواری های بی نیاز از شرح آنها، در داخل کشور این یادمانده ها را تاکنون در چند نوبت چاپ سفید و تکثیر و توزیع کرده اند یاد نکنم؟ شتاب آنها برای انتشار این یادمانده ها چنان بود، که بارها از آنها خواسته شد دست نگهدارند تا نسخه ویراستاری شده بار دیگر در راه توده منتشر شود. دست همه آنها را به گرمی می فشارم! چنان که به یاد همه آنها که سر "دار" از آنها شد "بلند"، بوسه برخاک خاوران می زنم و سنگ قبر آن یاران و پیشگامان و پیشکسوتانی که در بهشت زهرا و یا زیر دیوارها و گذرگاه های گورستان قدیمی تهران، یعنی "مسگر آباد" که اکنون پارک فدائیان اسلام شده خفته اند را با آب چشم می شویم! پارکی که نامش باید " پارک افسران توده ای اعدام شده در کودتای 28 مرداد" باشد. دراین یادمانده ها کوشش کردم شرط انصاف را رعایت کنم، جوانمردی را پاس بدارم و از جاده مروت خارج نشوم. چرا که میدانم: بسی تیر و مرداد و اردیبهشت بیاید که ما، خاک باشیم و خشت
بخش های پیشین را میتوانید به ترتیب از روی لینک زیر به شماره های گذشته راه توده مراجعه کرده و بخوانید. بزودی مجموعه لینک های گذشته نیز بصورت یکجا منتشر خواهد شد:
|
راه توده 532 26 آذر ماه 1394