راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برای آنها که می خواهند

با عمق تبهکاری ها آشنا شوند!

یونگه ولت – ترجمه رضا نافعی

 

 

 

دوستی  " ایمیلی"   برای من فرستاد و  نوشت : "ایتالیا و اروپا یکی از بزرگترین "بزرگان" خود را ازدست داد!

و حداقل به این بهانه بی بی سی فارسی هم در مورد تشکیلات P2 - که بدون شناخت آن نمی توان اروپا و یا حداقل تناقضاتِ حرف وعمل در سیاست خارجی ان را درک کرد- چند خطی جهت آشنایی فارسی زبانان با آن تشکیلات نوشت."

http://www.bbc.com/persian/world/2015/12/151217_an_italy_licio_gelli_mason 

 

این اشاره مرا بر آن داشت تا اندکی بیشتر در باره مجموعه این داستان که بسیار پیچیده تر، حیرت انگیز تر و در عین حال آموزنده تر برای شناخت امپریالیسم و سرمایه داری واقعا موجود و برخی از  شیوه های  واقعی اش در عرصه جهانی است بپردازم. برای اینکه هیچ سوء تفاهمی پیش نیاید میل دارم همینجا تاکید کنم که این فقط یک نمونه، آن هم نمونه  ای کوچک و نسبتا کم خطر است. نگاهی به آنچه که امروز در خاورمیانه می گذرد ابعاد بزرگتری از جنایات امپریالیستی را نشان می دهد.

آنچه امروز، دست کم برای بخشی از اروپائی هایی که مسائل سیاسی را دنبال می کنند، آشکار شده و میتوان آن را درسی آموزنده برای همگان دانست این است که این آگاهی که امروز برای همگان حاصل شده، آسان و یکشبه بدست نیامده است. کشف آن جزء به جزء، ذره، ذره بوده و برای هر "ذره" آن انسانهای فراوانی جان داده اند و انسان های از جان گذشته دیگری برای کشف حقایق پنهان سالها تحقیق کرده و کتابها نوشته اند تا فقط پرده از چهره" یک"رویداد "جنگ سرد" بردارند. آنچه ما امروز در این مورد می دانیم حاصل نبردی است که  دست کم   از قبل از سال 1981 آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است. آنچه مرا بر اشاره به این نکته برانگیخت بحثی است که در روزها و هفته های اخیر از جمله در فیس بوک میان برخی از هم میهنان در باره علل فروپاشی اتحاد شوروی مطرح شده و دوستانی چند به اظهارنظرهائی در این باره پرداخته اند که نظراتشان دست کم  تا آنجا که می شود دید و خواند متکی بر تحقیق های جدی نیست – یا لا اقل دوستان اصرار دارند منابع اطلاعات خود را آشکار نکنند – چرا؟ معلوم نیست!  

 

چه کسی  برلوسکونی را به قدرت رساند؟

 

روزنامه ایتالیائی "لارپوبلیکا" که یک روزنامه لیبرال چپ است، مقاله ای در باره نقش فاشیستی که در سال 1919 متولد شد، نوشت "گلی" داوطلبانه به پیراهن سیاهان موسولینی رهبر فاشیست های ایتالیائی پیوسته بود. در پایان سال 1944 از سوی سازمان اطلاعاتی  موسولینی به  عنوان نفوذی به یک واحد پارتیزانی بورژوازی فرستاده شد. او بعد ها نقش قاطعی در ایجاد یک رژیم شبه فاشیستی ایفا کرد که از 1994 تا 2011 برلوسکونی، بعنوان نخست وزیر در راس آن  قرار داشت.

"گلی" که پس از 1945 به آرژانتین فرار کرد در سال های دهه 60 به ایتالیا بازگشت. پس از بازگشت CIA و گروه " گلادیو"، سازمان مخفی ناتو، او را در رإس لژ سری P2 قرار دادند. لارپوبلیکا می نویسد رئیس واقعی لژ سری P2  آندره ئوتی بود که بارها نخست وزیر ایتالیا شد. او بود که موجبات ترقی " گلی " را فراهم آورد.

پس از آن که در 17 مارس 1981 لژ P2 کشف شد، فهرست اعضای این لژ بدست مقامات تحقیق افتاد. در میان 1000نامی که در فهرست درج شده بود نام شخصیت های با نفوذنظامی ، سازمانهای اطلاعاتی، سیاستمداران، اقتصاد ، دادگستری، مافیا و MSI -سازمان جانشین سازمان فاشیستی موسولینی- و اسقف های عالیمقام  واتیکان نیز قرار داشت. رپوبلیکا می نویسد" این افراد بخشی از طبقه  نخبگانِ گردانندۀ ایتالیا بودند که مستقیم یا غیر مستقیم در رویدادهای فاجعه آمیز این دوران نقش داشتند.

پس از لو رفتن P2 " گلی" به آرژانتین فرار کرد. 1982 او به سوئیس رفت تا حساب های خود را در بانک(SBG) سوئیس مسدود کند، حساب هائی که در آنها صد ها میلیون دلار پنهان شده بود. " گلی" دستگیر شد ولی موفق شد باز هم به آرژانتین فرار کند.

 

گرچه فعالیت لژ P2 در ایتالیا ممنوع شد ولی به جرم تشکیل یک سازمان تبهکار مورد تعقیب قرار نگرفت. در سال 1987 "گلی" به ژنو بازگشت  و در فوریه 1988 به ایتالیا تحویل داده شد. او در ایتالیا به دلیل ارتکاب جرائم اقتصادی به 12 سال حبس محکوم شد که بخش عمده آن را در حصر خانگی در ویلای خود در Arezzo گذراند...

ممانعت    به هر قیمت

 در گفتگوئی با روزنامه "لا رپوبلیکا" که در ماه سپتامبر صورت گرفت، "جیاچینو لا باربرا"  رئیس مافیای سیسیل موسوم به " کوزا نوسترا" ، شرکت سازمان های اطلاعاتی را در قتل های صورت گرفته بدست مافیا مورد تایید قرار داد. او در این گفتگو اطلاعاتی کلی در باره آن شبکه ای  که تحت رهبری CIA و "گلادیو"(سازمان مخفی ناتو)، همراه با سازمانهای اطلاعاتی ایتالیا، مافیا، برجستگان واتیکان ونخبگان سیاسی بوجود آمده و در  کانون آن لژ فاشیستی و کودتاچی   (P2)  قرار داشت، در اختیار گذاشت. عامل مرکزی در این شبکه "جولیو آندره ئوتی" بود، کسی  که 7 بار به نخست وزیری ایتالیا رسیده بود.

"باربرا" کسی بود که  روز 23 ماه مه 1992 در بزرگراه A29  کمی قبل از خروجی Capaci با منفجرکردن یک بمب 500 کیلوئی "جیووانی فالکونه" دادستان سیسیل را همراه با همسرش و سه تن محافظان او بقتل رسانید. دلیل این که "جیووانی فالکونه" بقتل رسید این بود که او در  تحقیقات خود به کشف تبهکاری های "آندره ئوتی"  نزدیک شده بود  و بیم آن میرفت که این راز او از پرده به در افتد.  "باربرا" در طول محاکمه حاضر به همکاری  با مقامات دادگستری شد و طبق قانون ارفاق به مجرمین در صورت همکاری با مقامات قضائی  به 14 سال حبس محکوم شد و پس از گذراندن بخشی از دوران محکومیت خود مورد عفو قرار گرفت و هم اکنون با  نامی دیگر و تحت حفاظت پلیس زندگی می کند. آنچه را که  او برملا کرد  از مدت ها پیش برای مقامات تحقیق روشن بود اما دادستان ها  و قضات تحقیق از ترس آن که مبادا به سرنوشت " فالکونه" گرفتار شوند، علیه سازمانهای اطلاعاتی و مقامات عالیه دولتی  پای به میدان نمی گذاشتند. یکی از استثنائات " جیانکارلو کاسلی " دادستان " پالرمو" بود که در مارس 1993، با اتکاء به تحقیقات "فالکونه"، علیه "آندره ئوتی"  به جرم عضویت در مافیا   اعلام جرم کرد.

حالا  شبکه   حامی مقتدر خود را از دست داده بود: "سیلویو برلوسکونی"، عضو رهبری سه گانه لژ  P2،  لژی که  هزینه امپراتوری رسانه ای او را تامین می کرد، او را در سال 1994 برای نخستین بار در مقام نخست وزیری قرار داد . در جائی که  ثروتمندترین مرد  ایتالیا، بنا به نوشته  روزنامه چپ ایتالیائی "ایل مانیفستو" در 15 ماه مه، توانست "  دولتی سیاه با شرکت فاشیست ها، سلطنت طلبان، صاحب کارخانه ها، آدمهای لگا نورد، عوضی های دموکرات مسیحی، وکلای دعاوی و مدیران هولدینگ برلسکونی که بیش از300 موسسه را در خود متمرکز کرده بود، برسرکار آورد. برلوسکونی میان سالهای 1994 و 2011 ، با وقفه هائی در میان، در  راس سه دولت شبه فاشیستی، به همدستی با  مافیا ادامه داد و در کمپینی تعصب آمیزنه تنها  به ضدیت  با کمونیست ها، بلکه با تمام چپ ها پرداخت و با تمام امکاناتی که در اختیار داشت  مانع پیگیری تحقیق علیه سازمانهای تبهکار شد. از سال 2011 که او ساقط شد پیشرفت هائی در تعقیب مافیا بدست آمد و ارتباط های آن با محافل سیاسی، اقتصادی و فاشیست ها آشکار شد.

 

ماماهای گلادیو  

تقریبا یک سال و نیم پیش از سوءقصد به "فالکونه" در 24 اکتبر 1990  موجودیت گروه مخفی ناتو موسوم به Stay-behind که در ایتالیا " گلادیو" خوانده می شود، کشف شد. با این کشف اطلاعاتی تازه بر تحقیقات فالکونه افزوده گشت. چون گلادیو در سال 1964، در زمانی که " اگیده آندره ئوتی " وزیر دفاع بود، با این هدف برپا شد، که  علیه دولت "آلدو مورو"، رهبر جناح چپ حزب دموکرات مسیحی کودتا کند، زیرا "آلدو مورو" در دسامبر 1963 با سوسیالیست ها ائتلاف کرد و دولت چپ میانه را تشکیل داد. "روبرتو فائنزا" نمایشنامه نویس و رساله نویس ایتالیائی در کتاب خود که در سال 1978  با عنوان  „Il Malaffare“ ( کسب و کار ننگین) منتشر ساخت نشان داد که  مشاورات  "فردریک راینهارد" سفیر آمریکا در رم، با وابسته نظامی  سرهنگ " ورنون والترز" علیه "مورو" چگونه بوده است. والترز خواستار آن بود که " ایالات متحده  بدون معطلی ایتالیا را تسخیر نظامی کند، ولی واشنگتن می خواست مسئله را از طریق کودتا حل کند. این کار را باید " جیووانی  دِ لورنزو" ، افسر نئوفاشیست ایتالیائی و رئیس اطلاعات ارتش  که فرماندهی  ژاندارمری را نیز بدست خود گرفته بود فیصله می داد. علاوه بر این، برای انجام کودتا یک گروه مزدور تشکیل شد، برای تشکیل این گروه  "توماس کارامسینس" رئیس " سیا" در رم، از آرشیو خود نام 2 هزار نفر از  اعضای ارتش موسولینی، ازجمله اعضای   Brigate Nere   ، " اس اس " های ایتالیائی ، را در اختیار گذاشته بود. گرچه  کودتا کشف شد و شکست خورد ولی گروه مزدوری که تشکیل شده بود دست نخورده باقی ماند. دو کارشناس اطلاعاتی بنام " جیوانی بلو" و " جوزپه داوانزو" در کتابی که در سال 1991 تحت عنوان "روزهای گلادیو" منتشر کردند، نوشتند که از  میان آن  گروه  مزدور لشکر 1200 نفری گلادیو بوجود آمد.

بهانه تشکیل این لشکر هم آن بود که اگر شوروی ایتالیا را تسخیر کند گروه Stay- behind-    در پشت خطوط دشمن دست به عملیات علیه شوروی بزند. ولی گلادیو بنا بگفته ژنرال " ژراردو سرواله" در برابر کمیسیون پارلمان که برای بررسی عملیات این گروه، که برخلاف قانون اساسی   تشکیل شده بود ، گفت این گروه عمدتا برای " عملیات محرمانه" بکار گرفته می شد،  هدف عملیات این بوده که " باید به هر قیمت ممکن مانع  راه یافتن کمونیست ها  به چرخه قدرت دولتی شد". " سیا" با باصطلاح "استراتژی ایجاد اضطراب" که  مضمون آن قتل و حملات تروریستی بوده تا اوائل سالهای هشتاد  350 نفر را بقتل رسانید و هزاران نفر را مجروح ساخت. سازمان دهی  عملیات با " سیا" بود  و اجرای بخش عمده  آن بدست واحد های  گلادیو صورت گرفت.

 

رئیس مخفی P2

 

"سیا" بموازات گلادیو با ایجاد لژ مخفی فراماسونی P2 ساختاری بوجود آورد برای محافل خاصی  که هدف آنها دور نگاه داشتن کمونیست ها از قدرت و بطور کلی    ایجاد نوعی رژیم فاشیستی بود تا برای همیشه مانع دوری ایتالیا از خط مشی ناتو گردند. خط مشی ناتو مبتنی بود بر رویاروئی دو بلوک شرق و غرب،  در حالی که  پایان دادن به رو در روئی بلوک ها هدفی بود که "آلدو مورو" در پی تحقق آن بود. اندک زمانی پس از کشف گلادیو روزنامه " اسپرسو" چاپ میلان در روز 25 نوامبر 1990 افشا کرد که " تئودور شکلی " رئیس عملیات محرمانه "سیا" درایتالیا،  در سال 1969 راجع به پروژه P2 با ژنرال " آلکساندرهیگ" که بعدا سرفرمانده نیروهای ناتو شد و " هنری کیسینجر" که در آن زمان مشاور امنیت ملی کاخ سفید آمریکا بود، صحبت کرده است. فاشیست قدیمی "لیچیو گلی"  نیز بعنوان استاد اعظم لژ منصوب شده است. پس از آن که در ماه مارس 1981 لژ P2  کشف شد روزنامه هائی چون Europeo  روز 15 اکتبر 1983 افشا کردند که" رئیس واقعی P2 "جولیو آندره ئوتی " است. "لارا لازارینی " منشی و معشوقه " گلی" نیز در برابر کمیسیون P2 پارلمان گفت که رئیس واقعی "آندره ئوتی" است. ژنرال های اطلاعاتی " فدریگو مانوچی" و " لوئیجی بیتونی" نیز تایید کردند که رئیس "گلی" در لژ " آندره ئو تی " بوده است.

به فرمان ژنرال " آلکسانر هیگ " 400 نظامی بلند مرتبه  برای عضویت در P2  استخدام شده بودند، از جمله 43 ژنرال، و همچنین مجموعه بلند پایگان سازمانهای اطلاعاتی و  ستاد کل ارتش. در فهرست کامل اعضاء لژ که بعدا، در سال 1981 کشف شد،  نام 47 تن از کارخانه داران بزرگ، 119 بانکدار و  افراد بالای امور مالی، سه وزیر از کابینه دولت، سه معاون وزیر،18 عضو عالیرتبه دادگستری، 22 روزنامه نگار برجسته، از جمله سردبیر فرستنده دولتی RAI   و روزنامه "کوریرِ دلا سرا"، 38 نماینده مجلس از احزاب موتلفه دولتی و حزب فاشیستی MSI نیز قرارداشت.  

قبلا از برلوسکونی نام بردیم، در کنار او " بتینو کراکسی"، رئیس حزب سوسیالیست، و"لیچو گلی "، نیز بودند که  سه نفری رهبری  لژ را  دردست داشتند. تعداد زیادی  از رؤسای مافیا نیز به عضویت در آمده بودند، از جمله مجموعه  رهبری " کوسا نوسترا" که  " سالواتوره" توتو" ریئینا " در رأس آن قرار داشت، فردی که به بدنامی شهره بود. "روبرتو کالوی" رئیس بانک "آمبورزیانو" نیز که به اولقب "بانکدار خدا" داده بودند، چون حافظ علائق واتیکان بود. او در عین حال رابط  مافیای سیسیلی- آمریکائی نیز بود. پس از افشای P2 این بانک ورشکست شد، واتیکان مجبور شد بابت این ورشکستگی 250 میلیون دلار خسارت بپردازد. یوهانس پاول دوم  رهبر کلیسای کاتولیک برای آن که  مانع تحقیقات بیشتر در باره بانک گردد مجبور شد خود شخصا مسئولیت را برعهده بگیرد. "کالوی" که قبل از آغاز تحقیقات به لندن گریخته بود، همانجا بدست مافیا بقتل رسید ودر 18 ژوئن 1982 جسد از حلق آویخته اش را  زیر پل Black Friars Bridge یافتند. او تهدید کرده بود که اگر تحقیقات علیه او متوقف نشود " نام های پر طنین " را افشا خواهد کرد. این تهدید راجع می شد به یوهانس پاول دوم،  رهبر کاتولیک های جهان، که محرمانه یک میلیارد دلار در اختیار لخ والسا، رهبر اتحادیه کارگری زیر زمینی " سولیدانش " در لهستان گذاشته بود. عامل انتقال بخشی از این پول   کالوی بود. پاپ که   لهستانی بود، هنگام سفر به  ورشو بخش بزرگی از این پول را شخصا در چمدان دیپلماتیک خود  به آنجا حمل کرده بود.

 

توطئه برای قتل مورو

 

در ژانویه 1978 پس از آن که حزب کمونیست ایتالیا از دولت پشتیبانی کرد،  " آلدو مورو" با " انریکو برلینگوئر" دبیر کل حزب کمونیست ایتالیا، قراردادی امضاء کرد که "سازش تاریخی" نام گرفت. مضمون قرار داد این بود کمونیست ها با استیضاح موجب سقوط دولت نگردند. روز 16 مارس 1978 که مورو برای طرح و تصویب این قرارداد عازم پارلمان بود، او را ربودند و 55 روز بعد بقتل رساندند. آنها که سرنخ در دستشان بود انجام این کار را به " بریگاد سرخ " سپردند که از همان  آغاز تاسیسش در 1970 ، سازمانها های اطلاعاتی در آن نفوذ کرده بودند.

مخالفان مورو در واشنگتن برای تخریب وی او را " آلینده ایتالیا" خطاب می کردند و " بد تر از کاسترو" می خواندند. "مینو پکورلی"  روزنامه نگار افشاگر ایتالیائی و ناشر بولتن " ابزرواتوره پلیتیکو" روز 13 سپتامبر  1975نوشت، یک مقام برجسته "مورو" را مورد تهدید قرار داده و با اشاره به بقتل جان.اف.کندی گفته است اگر به سیاستی که در پیش گرفته ادامه دهد "  ایتالیا هم یک ژاکلین کندی پیدا خواهد کرد". پس از آن که " پکولری" اعلام کرد نقش " آندره ئوتی" را در قتل مورو افشاء خواهد کرد، روز 20مارس 1979 جلوی  محل کارش در خیابان " ویا تاسیتو" در رم بدست یکی از    آدمکشان مافیا  بضرب گلوله بقتل رسید.

"مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی" که تحت مدیریت " سیا" قرار داشت و افرادی چون رونالد ریگان، هیگ، کیسینجر و ویلیام کلبی (که دیرزمانی رئیس "سیا" در رم بود و بعدا مدیر این سازمان اطلاعاتی در امریکا شد و کودتا علیه سالوادور آلنده را سازمان داد) عضو این مرکز بودند، پس از آن که حزب کمونیست ایتالیا در 1976 به موفقیت چشمگیر انتخاباتی دست یافت (با کسب 34 درصد از آراء) مرکز مطالعات تصمیم گرفت "با قاطعیت در ایتالیا دست به کار شود" و نگذارد این کشور از طریق دولتی با شرکت کمونیست ها" راه بی طرفی میان دو بلوک " را در پیش گیرد.

خواست جناح راست حزب دموکرات مسیحی این بود که آندره ئوتی نخست وزیر شود. مورو و برلینگوئر برای آرام کردن آمریکائی ها تن به پذیرش این خواست  دادند و آندره ئوتی نخست وزیر شد. سناتور سرجیو فلامینگی (از حزب کمونیست) عضو کمسیون تحقیق پارلمان که مامور تحقیق در باره قتل مورو شده بود، رویهم رفته  در پنج کتاب با شرح جزئیات به اثبات رسانیده که آندره ئوتی، بعنوان رئیس مخفی P2 و همدست مافیا چگونه مورو را  بدست بریگاد سرخ ، که بوسیله افراد نفوذی سازمان های اطلاعاتی اداره می شد، داد تا اعدامش کنند و از این طریق اتحاد دولت با کمونیست ها را برای بیطرف کردن ایتالیا بین دو بلوک  شرق و غرب با شکست مواجه سازد.

P2 که تحت حمایت نخست وزیر بود موفق شد با 57 عضوی که در مواضع کلیدی دستگاه امنیتی داشت مانع از آن گردد تا" زندان" بریگاد سرخ کشف شود. "کامیلو گولیلمی" سرهنگ سازمان اطلاعات، محل ربودن مورو  را در خیابان " ویا فانی" زیرنظر داشت. او رئیس پایگاه ناتو در " کاپ ماراجیو" در جزیره ساردینی بود و کارش از جمله عبارت بود از سرپرستی آموزش  به عوامل نفوذی   در بریگاد سرخ بود. "سراواله "، ژنرال گلادیو، بعدا تایید کرد آن تیراندازی که  پنج محافظ مورو را از پای درآورد یک کارشناس نظامی با مهارت ممتاز بود. اطلاعاتی ها نشانه هائی را که می توانست موجب شناسائی کسانی شود که در ربودن مورو سهیم بودند، پنهان می کردند. از جمله عکسهائی را که  صاحب یک تعمیرگاه اتومبیل در محل، که در آن لحظه حضور ذهن داشته و بلافاصله شروع به عکس گرفتن از حادثه می کند. عکس هائی که می شد تمام افراد دخیل در کار را که بدون ماسک بودند، در آنها دید و تشخیص داد.  دستگاه اطلاعات خود آپارتمانی را در خیابان " ویا گرادولی" اجاره کرده و دراختیار بریگاد سرخ گذاشته بود، این آپارتمانی بود که عمدتا مورد استفاده  "ماریا مورتی" رئیس بریگاد سرخ قرار می گرفت. 39 پوکه فشنگ که در محل یافت شده بود، پوکه هائی که انحصارا متعلق به ناتو بودند و در اختیار واحد های گلادیو قرار داشتند، ناگهان غیبشان زد. چیز دیگری که  در باره آن حرفی زده نشد این بود که پس از پیدا شدن جسد مورو، در برگردان پاچه شلوار او، ماسه هائی دیده میشد که مال تپه های " تولفا" واقع در شمال رم بودند، همان جائی که پایگاه کلادیو بود. در پاسخ  ادعاهائی از این دست که محل نگاهداری مورو را نمیشد پیدا کرد، روزنامه "لیبراسیونه"در تاریخ 23 اکتبر 2007 از قول جیوانی گالونی، معاون دبیر حزب دموکرات مسیحی نوشت: ایالات متحده آمریکا می دانست زندان آلدو مورو کجاست. و " فرانچسکو کاسیگا ( وزیر کشور) نیز بسیار بیش از آن  می دانست که  در سالهای بعد  برزبان آورد."

 

 حذف با خبران

 

پس از مرگ مورو تا سالهای دهه 90 تمام سیاستمداران یا ماموران تحقیق که به حریم آندره ئوتی نزدیک می شدند بدست آدمکشان مافیا بقتل می رسیدند. این افراد از جمله عبارت بودند از "پیولا توره" نماینده حزب کمونیست در پارلمان که در آوریل سال1982 بعنوان عضو کمیسیون ضد مافیائی پارلمان که به تحقیق در باره همدستی حزب دموکرات مسیحی با مافیا پرداخت و به نام "آندره ئوتی" برخورد. او یک لایحه قانونی تدارک دید که طبق آن برای نخستین بار عضویت در یک سازمان تبهکار جرم شناخته میشد، آن اعضای مافیا که اعتراف می کردند مشمول ارفاق در مجازات می شدند و بانک ها موظف می شدند برای تعقیب اعضای مافیا اطلاعات خود را دراختیار بگذارند. " کارلو آلبرتو دالاچی یستا " ژنرال ژاندارمری، با دست یافتن به سندی به رازی خطرناک پی برد، که نمی بایست به آن پی میبرد. او بعنوان مسئول مبارزه با تروریسم، در اکتبر سال 1978، در یک پایگاه بریگاد سرخ در میلان به یادداشت هایی که  مورو در " زندان خلق" بریگاد سرخ نوشته بود، دست یافت. در این اسناد که به " فرانچسکو کوسیگا " وزیر کشور تسلیم و بعد ناپدید  شد نیز نشانه هائی از نقش " آندره ئوتی" مشهود بود. در آوریل 1892 " دلا چی یستا" بعنوان افسر ارشد برای مبارزه با مافیا به  پالرمو اعزام شد. فرزند او "ناندو دلا چی یستا"  بعدها بخش هائی از دفتر خاطرات پدرش را منتشر کرد، از جمله این  نکته را که او "ملاحظه حزب دموکرات مسیحی را نخواهد کرد". مجله   Avvenimenti در شماره 47 سال1992 به  نقل از آن دفتر خاطرات نوشت که " آندره ئوتی" با تهدید ژنرال به او خاطرنشان می سازد که مافیا انها را که " خاموش نمانند" از پای در می آورد. همین طور هم شد. روز سوم سپتامبر 1982 چهارتن از آدمکشان مافیا، در پالرمو، وسط خیابان ، ژنرال "دلا چی یستا"همراه با همسر دومش ، که تازه با او ازدواج کرده بود و نیز فرد محافظش  را به رگبار گلوله بستند، چنان که  پیکرهای آنان بمعنی واقعی کلمه شبیه آبکش شده بود .

در ماه مارس 1993 ، در یک زمان ، دو دادرسی علیه "آندره ئوتی " آغاز شد که در آنها به شرکت او  در توطئه علیه مورو  اشاره شد : او  در دادگاه  پالرمو متهم به  همدستی با مافیا  بود، در دادرسی دوم در "پروجیا" متهم به تحریک به قتل " پکورلی " ناشر نشریه  Osservatore Politicoبود. در ادعانامه دادستان در پالرمو آندرئوتی متهم  به ارتکاب دو جرم  بود  اولا   " کمک برای حفاظت از  علائق سازمان، ثانیا کمک به سازمان برای رسیدن به هدف هایش" بویژه " در ارتباط با محاکمه نمایندگان شناخته شده سازمان". این نیز آشکار  شد که  پیش از محاکمه "آندرئوتی" در دیوان عالی کشور، قاضی "کورادو کانواله" در صدها دادرسی  احکام صادره علیه فاشیست ها و اعضای مافیا را لغو کرده بود و به همین دلیل هم معروف به  " قاتل احکام " شده است. "آندره ئوتی" مانع تحقیقات  علیه " لیچیو گلی" و لژ مخفی  P2 شده بود که هر دو متهم به  فعالیت های براندازانه، تدارک کودتا،عضویت در یک سازمان مسلح و تبهکار بودند. یکی از رؤسای مافیا اعتراف کرد که تماس با "آندره ئوتی" از طریق لژ مخفی " صورت می گرفته است. آندره ئوتی محکوم به 24 سال زندان شد. ولی در دادگاه تجدید نظر بدلیل نقص ادله قضائی حکم محکومیت اولغو شد. دومین دادگاه برای رسیدگی به اتهام تحریک به قتل پکورلی نیز با همان نتیجه پایان یافت. اما از این محکمات یک موفقیت نسبی نیز بدست آمد. مردی که ده ها سال قدرتمند ترین سیاستمدار ایتالیا بود نه سال بر سکوی اتهام نشسته بود و جنایاتی که او متهم به ارتکاب آنها بود، علننا در سطح کشور مطرح شده بودند. آندره ئوتی  دیگر موفق به کسب مسئولیت دولتی نشد. پس از افشاء نقش او در گلادیو، پس از انتخابات  آوریل سال 1992 دیگر از او خواسته نشد که نخست وزیر شود. تلاش او برای دست یابی به ریاست جمهوری که میخواست فصل پایانی و افتخار آمیز فعالیت سیاسی او گرد نیز با شکست روبرو گردید.  

http://www.jungewelt.de/2015/10-05/002.php

 

http://www.jungewelt.de/2015/12-19/034.php 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  533 سوم  دیماه  1394

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت