چه اهدافی پشت سیاست روسیه ستیزی درایران خوابیده؟
|
با آنکه بنظر می رسد در ماه های اخیر دولت ایران تصمیم گرفته است روابط اقتصادی و سیاسی خود را با کشور روسیه گسترش دهد، شواهد نشان می دهد که تحول چشمگیری در این عرصه به چشم نمی خورد و دولت روسیه نیز تمایل چندانی به گسترش این روابط نشان نمی دهد. ولی این عدم گسترش چشمگیر روابط تنها به تمایل دولت های ایران یا روسیه مربوط نمی شود، بلکه موانع جدی در این راه وجود دارد که در پیوند با عوامل اقتصادی، سیاسی و سمتگیری های استراتژیک و منافع طبقاتی قرار دارند. مهمترین مانع ساختاری در گسترش روابط ایران و روسیه به سمتگیریهای متضاد اقتصاد این دو کشور باز می گردد. در حالیکه اقتصاد ایران در چارچوب فروش نفت و واردات کالاهای مصرفی و شبکه توزیع آن شکل گرفته است، سمتگیری اقتصاد روسیه در جهت تولید کالاهای مصرفی نیست. به همین دلیل ایران مثلا با چین راحت تر می تواند رابطه تجاری برقرار کند تا با روسیه. در واقع سمتگیری اقتصاد روسیه از دوران انقلاب اکتبر و اتحاد شوروی در جهت ایجاد صنایع سنگین و تکنولوژی های پیشرفته بود و نه کاربست این تکنولوژی ها در تولید وسیع کالاهای مصرفی. این امر دلایل خاص خود را داشت که از یکسو به ماهیت ایدئولوژیک دولت شوروی و از سوی دیگر به شرایط جنگ سرد و محاصره اقتصادی اتحاد شوروی و بلوک سوسیالیستی باز می گشت. اتحاد شوروی اصولا امکان کاربست تکنولوژیهای پیشرفته ای را که بدان دست یافته بود در تولید وسیع کالاهای مصرفی نداشت چرا که برای تولید این کالاها مواد خام لازم بود که اتحاد شوروی فاقد آن بود. برای تهیه این مواد خام شوروی باید مانند کشورهای غرب وارد مناسبات استعماری با جهان عقب مانده می شد، یعنی همان وضعی که تا دهه هفتاد وجود داشت و غرب از مواد خام مستعمرات بهره می گرفت. اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی از این امکان محروم بودند و اصولا ایدئولوژی آنها اجازه ورود به چنین مناسباتی را نمی داد. امکان خرید مواد خام را هم، مانند آنچه امروز چین انجام می دهد، نداشتند چرا که درهای خرید مواد خام هم در شرایط جنگ سرد بر روی این کشورها بسته بود. برای نمونه ایران در حالی که وسیع ترین مناسبات را با آلمان غربی داشت و به آن کشور نفت و مواد خام معدنی می فروخت و در ازای آن کالا وارد می کرد، جمهوری دمکراتیک آلمان (شرقی) را اصلا به رسمیت نمی شناخت، چه رسد به آنکه به آن کشور نفت یا مواد خام بفروشد. در نتیجه اقتصاد آلمان شرقی برای توسعه داخلی خود در این وضع جهانی ناگزیر بود به استخراج ذغال سنگ داخلی روی آورد که موانع و دشواریهای بسیاری در برابر توسعه صنعتی بیشتر آن کشور می گذاشت که موضوع بحث ما نیست. از سوی دیگر بفرض که امکان تولید وسیع کالاهای مصرفی هم وجود داشت، بازار فروش آن وجود نداشت. کشورهایی که حق نداشتند مواد خام به اتحاد شوروی و کشورهای سوسیالیستی بفروشند، چگونه اجازه داشتند از آنان کالا بخرند؟ کافیست واردات و صادرات ایران با اتحاد شوروی را که همسایه ما بود با غرب و آمریکا در آن سوی دنیا مقایسه کرد تا میزان وابستگی هیئت حاکمه ایران آشکار شود. در نتیجه همه اینها سمتگیری اقتصاد اتحاد شوروی اصولا در جهت تولید وسیع و جهانی کالاهای مصرفی نمی توانست باشد. اقتصاد روسیه کنونی نیز وارث این وضع شد. در ایران، برعکس نیروی محرکه اقتصاد بر روی واردات کالاهای مصرفی قرار داشت و یک چرخه وارد کننده، توزیع کننده و مصرف کننده کالاهای ساخت غرب در ایران شکل گرفت که بر صادرات و فروش نفت خام متکی بود و هست. صنایع آن نیز وابسته به مواد و کالاهای واسطه ای کشورهای غرب بود. در نتیجه نخستین مانعی که در برابر توسعه روابط ایران و روسیه وجود دارد آن است که ایران واردکننده کالاست و روسیه کالاهای چندانی برای صادرات به ایران ندارد. ایران و روسیه تنها می توانند در عرصه طرح ها و پروژه های بزرگ اقتصادی که سرمایه های کلان می طلبد و بهره برداری آنها طولانی است فعالیت کنند. یعنی در بخش دولتی. در اینجا نیز موانع دیگر اقتصادی و سیاسی و ایدئولوژیک وجود دارند. نخست اینکه ایران کالایی هم برای صادرات به روسیه در حجمی که طرح های بزرگ را تامین کند ندارد مگر نفت و گاز. در حالیکه روسیه خود صادرکننده نفت و گاز است. دوم اینکه این نوع طرح ها باید در سطح دولتی انجام شود و در این صورت لفت و لیس و سودی در آن وجود نخواهد داشت. در حالیکه اکنون اقتصاد ایران و طبقه حاکم و فعالان اقتصادی در آن تنها به سود می اندیشند. مشکل دیگر آن است که بخشی از تکنولوژی ها و ابزارهای بکار رفته در این صنایع بزرگ و سنگین، خود ساخته کشورهای غربی است که با ایران مشکل دارند و یا موانع و تحریم هایی برای فروش آنها به ایران وجود دارد. بالاخره از نظر ایدئولوژیک نیز طبقه حاکم ایران تسلیم غرب شده و معتقد است که دولت نباید در فعالیت های اقتصادی دخالت کند. بخش خصوصی هم نه توان آن را دارد و نه حاضر است در طرح های سرمایه بر درازمدت که پایه روابط ایران و روسیه می تواند باشد سرمایه گذاری کند. بنابراین سرمایه گذاری ها و طرح های درازمدت با روسیه هم منتفی است. همه این موانع در وضع کنونی قابل عبور بود اگر فضای سیاسی و تبلیغاتی مناسبی در جهت گسترش مناسبات میان دو کشور وجود داشت که آن هم وجود ندارد. ایران در کنار کشورهای امریکا، لهستان و اوکرائین در زمره کشورهایی است که وسیعترین حجم تبلیغات ضد روسی در آن به چشم می خورد و احتمالا از این کشورها نیز فراتر رفته است. روز و شبی نیست که مسئولان و سرداران و تلویزیون و مطبوعات و رسانه های ایران مطالبی را علیه روسیه به هر بهانه که باشد منتشر نکنند. از اتاق خواب کاترین گرفته تا وصیت نامه پطر کبیر، از ترکمانچای تا گلستان، از میرزاکوچک خان تا مصدق و حزب توده ایران و ... بهانه های کافی برای حمله به روسیه است. این حجم تبلیغات اگر درباره هر همسایه دیگری به جز روسیه وجود داشت قطعا کار به جنگ با آن کشور می کشید. در این عرصه بی مسئولیتی عجیبی در میان مسئولان کشور، صدا و سیما، رسانه ها و مطبوعات و شخصیت های سیاسی اعم از "اصلاح طلب" و "اصولگرا" وجود دارد. کافیست در نظر بگیریم اندک تبلیغاتی که همین روزها علیه ترکیه و عربستان در مطبوعات ایران می شود مورد نگرانی مسئولان سیاست خارجی کشور است ولی تبلیغات بی وقفه علیه روسیه - بدون آنکه اصلا مشکلی هم با ایران داشته باشد که چنین تبلیغاتی را توجیه کند – مورد نگرانی کسی نیست. دلیل این وضع هم روشن است. کشورهایی مانند ترکیه و عربستان با وجود آنکه یک صدم قدرت نظامی روسیه را هم ندارند، متحد غرب هستند و بنابراین اگر با آنها درگیری بوجود آید، غرب به پشتیبانی آنها برمی خیزد و می تواند برای حکومت دردسر درست کند. در حالیکه اگر ایران با روسیه درگیر شود غرب به پشتیبانی ایران بر می خیزد. با چنین ملاحظات زبونانه و کوته نظرانه ای هر چه دل تنگشان می خواهد علیه روسیه می گویند و تبلیغ می کنند و به این نکته نمی اندیشند که اگر روسیه از دودوزه بازی ایران خسته شود، یا تضعیف گردد و نتواند مقاومت کند آنوقت ممکن است به سازش با غرب متمایل شود و اگر متمایل شود با این سیاست نابخردانه و دشمن ساز از ایران چه چیز باقی خواهد ماند؟ این وضع تبلیغات لجام گسیخته برای روسیه طبعا قابل پذیرش نیست. بویژه اینکه در روسیه مشابه آن وجود ندارد. هیچیک از مطبوعات و رسانه های روسیه علیه ایران مطلبی منتشر نمی کنند و چشم درآوردن های نادرشاه و آقا محمد خان یا قتل گریبایدوف و کولومیتسف (سفیران روسیه و شوروی در ایران) را بهانه حمله تبلیغاتی به ایران نمی کنند. لابی های ضد ایرانی در آنجا وجود ندارد. هیچ حزبی نیست که مخالف گسترش روابط ایران با روسیه باشد. یعنی درست برعکس وضعی که در ایران وجود دارد. مهمتر اینکه روس ها، درست یا نادرست، معتقدند که هیئت حاکمه ایران سرتا پا به تجارت و واردات و فساد آلوده است و همه دعواهای میان آنان نیز بر سر آن است که کدامیک سرنخ تجارت و رابطه با غرب را در دست داشته باشد. این نکته ای است که در این اواخر دریادار شمخانی رئیس شورای امنیت ملی نیز بدان اشاره کرد. چنانکه در میان مذاکرات اتمی که روسیه و چین طرف ایران را گرفته بودند رئیس بعثه رهبری از یکسو و سردار رئیس پدافند غیرعامل از سوی دیگر روسیه و چین را مسئول حل نشدن بحران اتمی ایران معرفی می کردند! در نتیجه روس ها در این جو تبلیغاتی شبانه روزی ضد روسی حاضر نیستند روی تقویت بنیه اقتصادی و نظامی ایران سرمایه گذاری زیادی انجام بدهند و نگرانند این قدرت روزی به عنوان همپیمان غرب علیه خود آنان جهت گیرد. نمونه آن را در مخالفت قاطع این کشور با اتمی شدن نظامی ایران دیدیم که از نظر روسها ایران اتمی قطعا به وسیلهای در دست غرب برای فشار به روسیه تبدیل خواهد گردید. به این ترتیب با آنکه روسیه امروز یک کشور سرمایهداری است، بدلیل میراثی که از اتحاد شوروی بدان رسیده، تغییر در مناسبات ایران و روسیه نیازمند یک تغییر عمیق و بنیادین در سیاست و استراتژی اقتصادی ایران است. بنحوی که سمتگیری آن از اقتصاد مبتنی بر واردات و متکی بر سودجویی و تجارت باید به اقتصادی با سمتگیری صنعتی تبدیل شود که سرمایه گذاری های بزرگ دولتی موتور محرک آن باشد. بخش مهم بیم و نگرانی سرمایهداری تجاری ایران و ابزارهای رسانه ای آن و مخالفان گسترش مناسبات ایران و روسیه نیز در همینجاست که مبادا اقتصاد ایران از مسیر سودآوری تجاری بیرون رود. تغییر در مناسبات با روسیه ضمنا مستلزم یک تغییر بنیادین در سیاست خارجی کشور نیز هست که باید از سیاست غیرمسئولانه ناسزاگویی به روسیه از یکسو و شعار و تبلیغات پوچ علیه غرب از سوی دیگر دست بردارد و به سیاست مسئولیت پذیری، همزیستی و همکاری و در عین حال مبارزه واقعی با پایه های اقتصادی تسلط غرب روی آورد. این خود به معنای بسته شدن دکان مرگ بر امریکاست، دکانی که با هدف بستن فضای سیاسی و مطبوعاتی در داخل کشور ادامه دارد. بدینسان، برخلاف آنچه ایدئولوگ های سرمایه داری تجاری و مخالفان روابط اقتصادی دولت های ایران و روسیه وانمود می کنند که گویا گسترش این روابط به معنای تحکیم موقعیت انحصار طلبان و عقب افتادگی اقتصادی ایران خواهد بود، مسئله کاملا برعکس است و بدون یک تغییر عمیق و جدی در داخل کشور در سمت دموکراسی سیاسی، تنش زدایی جهانی و استراتژی توسعه صنعتی نمی توان انتظار گسترش کیفی این روابط را داشت. با این اوصاف و با وجود این موانع آیا امکان تغییر وضع کنونی وجود دارد یا باید تسلیم آن شد؟ اولا در سمت توده های وسیع مردم احساسات شدید ضد روسی که واردکنندگان کالاهای غربی یا مصرف کنندگان آن حامل آن هستند وجود ندارد؛ یا دلیلی برای داشتن آن ندارند. اکثریت مردم کشور ما توان خرید کالاهای گرانقیمت غربی را ندارند که بخواهند شیفته آن باشند یا نگران شوند که مبادا در گسترش روابط با روسیه از اینگونه کالاها محروم شوند. تبلیغات مربوط به مذهب و خدانشناسی که در گذشته در مورد اتحاد شوروی وجود داشت و بعضا بخشی از مردم را تحت تاثیر قرار می داد در مورد روسیه کنونی وجود ندارد یا نمی تواند مانند گذشته عمل کند. ثانیا اقتصاد نفتی ایران و توان آن برای ورود و مصرف کالا به بن بست رسیده و روز بروز بیش از این به بن بست خواهد رسید. ایران دیر یا زود بر سر این دوراهی قرار خواهد گرفت که یا سیاست صادرات مواد خام و واردات کالاهای مصرفی را که غرب مدافع آن است کنار بگذارد یا به سمت فروپاشی اقتصادی پیش رود. بالاخره شرایط جهانی و برنامه غرب برای موزائیکی کردن منطقه و فروپاشی و تجزیه کشورهای صاحب نفت نیز فضای زیادی را برای مانور و دودوزه بازی هیئت حاکمه ایران و سیاست شریک دزد و رفیق قافله بجای نخواهد گذاشت. برنامه های دولت روحانی در جهت برقراری نظم و حساب و کتاب و مبارزه با فساد در داخل و تنش زدایی و برقراری مناسبات شفاف در جهان و بالاخره فضای آزادتر سیاسی و مطبوعاتی آخرین راه حل ایران است. در این فضا شرایط بهتری برای توضیح ضرورت ها و نیازهای گسترش روابط ایران و روسیه و لزوم تغییرات بنیادین در سمتگیری سیاسی و اقتصادی ایران نیز فراهم خواهد شد. تحقق این سیاست، نیازمند تدوین یک برنامه دقیق تبلیغاتی از یکسو و فاش سازی ریشه های روسیه ستیزی است.
|
راه توده 534 دهم دیماه 1394