راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

انقلاب یمن

نه آنست که ج. اسلامی می گوید

و نه آن که غرب تبلیغ می کند

ساویتسکایا راسیا- سرگی کوژمیاکین

ترجمه و تدوین

س. الف.آشنا و آزاده اسفندیاری

 

 

"در یمن شورشیان حوثی کاخ ریاست جمهوری و دیگر مواضع کلیدی پایتخت را اشغال  کردند."

این، کارپایه خبری تمام رسانه های غربی در دو هفته اخیر بوده است. کارپایه ای که هیچ اطلاعات درستی را در باره رویدادهای یمن بدست نمی دهد. واقعا در یمن چه می گذرد؟

کسی از رسیدن بادهای تند منطقه که مهر طالبان و داعش بر آنها خورده به یمن سخن نمی گوید، زیرا چنین بادی به این کشور 20 میلیونی که در حساس ترین نقطه استراتژیک قرار گرفته نرسیده است. درعین حال که نبردی پنهان و گسترده در این کشور برای تعیین سرنوشت حکومت جریان دارد.

یمن، یعنی "باب المندب" و باب المندب یعنی شاهرگ انتقال نفت از خلیج فارس و اقیانوس هند به اروپا. این خروجی کلید کنترل منطقه گسترده ای را در اختیار دارد که شامل شرق آفریقا و جنوب آسیاست. و این درحالی است که خود این کشور نیز علیرغم فقر و گرسنگی که گریبان مردم آن را گرفته از ذخایر عظیم نفت و گاز برخوردار است. همین اشاره ها کافی است تا بدانیم "یمن" به چراغ علاء الدین منطقه می ماند. چراغی که تاکنون در دست امریکا و عربستان بود و حالا این چراغ می رود تا خاموش شود.

در اوج بهار عربی علی عبدالله صالح که از منفورترین چهره های حاکم در منطقه بود، سقوط کرد و کاخ ریاست جمهوری را رها کرده و راهی عربستان شد. این کاخ را "منصور هادی" با گرایش شدید به غرب و عربستان سعودی اشغال کرد و چراغ علاء الدین را در دست های امریکا و عربستان سعودی نگه داشت و به این ترتیب بود که مردم یمن از مرحله سرنگونی عبدالله صالح عبور کردند و با مجموعه سیستم حاکم روبرو شدند.

رسانه های غربی و در حاشیه آنها، سیاست تبلیغاتی جمهوری اسلامی روی نارضائی اکثریت جمعیت شیعه یمن از تبعیض مذهبی متمرکز شدند، اما واقعیت تنها "تبعض مذهبی" نیست. واقعیت بزرگ فقر و بحران عمیق اقتصادی در یمن است که اکثریت و اقلیت مذهبی نمی شناسد و به همین دلیل اکثریت جمعیت 20 میلیونی یمن در برابر حکومت قرار گرفتند.

در دوران حکومت "منصور هادی" دولت یارانه فرآورده های نفتی را مطابق برنامه های دیکته شده بانک جهانی قطع کرد و قیمت نفت در تابستان گذشته به دو برابر قیمت رسید و بدنبال آن قیمت همه کالاها و مایحتاج عمومی مردم  افزایش یافت، چنان که تحمل آن بیش از چند ماه برای مردم ممکن نبود و شورش عمومی در سراسر یمن آغاز شد. این حقیقت دارد که رهبری اصلی این جنبش را جنبش انصارالله (صحابه خدا) بدست گرفت، اما ساده انگاری است اگر از یاد ببریم در جنوب این کشور هنوز ایده های دوران حکومت دمکراتیک یمن نه تنها زنده است بلکه به حسرت مردم تبدیل شده است. حکومتی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی ناچار شد تن به وحدت دو یمن بدهد و وحدت دو یمن یعنی رفتن کل کشور به سوی غرب و سقوط دولت دمکراتیک یمن.

پایه گذار جنبش انصارالله، حسین الحوثی است که در سال 2004 بدست دولت وقت کشته شد.

حکومت در این سالها برای سرکوب جنبش فقیران یمن که آن را شورش حوثی ها معرفی می کند از تمامی روش های ممکن استفاده کرده است. ابتدا قبایل سنی عرب را علیه زیدی ها تحریک کرد و تنور اختلافات مذهبی را گرم کرد که برای مدتی به جنگ مذهبی تبدیل شد. به بهانه این جنگ از عربستان سعودی یاری خواسته شد و نیروهای نظامی آن کشور بصورت آشکار وارد یمن شدند تا به بهانه مقابله با شیعه ها به نفع زیدی ها، با حوثی ها بجنگند. به بهانه همین جنگ، دولت وقت بیشترین کمک را از امریکا دریافت کرد و آن کشور به بهانه کمک های فنی و مشورتی، وارد مداخله مستقیم در امور داخلی یمن شد. هواپیماهای بدون سرنشین این کشور وارد عملیات نظامی شدند و نقاطی از کشور را که جنبش اعتراضی در آنها وسیع تر بود بمباران شد. از کل آمار تلفات تاکنون اطلاع دقیقی منتشر نشده اما درباره نخستین حمله هواپیماهای بدون سرنشین گفته می شود حداقل 120 کشته بر جای ماند که در میان آنها زنان و کودکان بیشترین شمار را داشتند. این حملات جنبش را نه تنها تضعیف نکرد بلکه بر دامنه آن افزود و جنبه ملی به آن داد. ملی به معنای دفاع از استقلال کشور. کانون اصلی مبارزه به استان شمالی یمن "صعده" منتقل شد.

پس از سقوط عبدالله صالح و فرار او به عربستان، در سال 2011 حزب سنی "اصلاح " که در کنار نیروهای ارتش با حوثی ها و جنبش فقیران یمن می جنگید قدرت را بدست گرفت.

نیرو های ویژه عربستان سعودی و بخش هائی از گروه های جهادی که پیش از آن در سوریه می جنگیدند، وارد یمن شدند و تمام قدرت خود را برای تصرف استان شمالی "صعده" به خدمت گرفتند. آنها اوایل سال گذشته زیر نام "انصارالله" چند استان شمالی را تسخیر کردند و به پایتخت نزدیک شدند اما پیش از آن که بتوانند پایتخت را تصرف کنند، با یک جنبش جدید اعتراضی در خیابان های پایتخت روبرو شدند. جنبشی که به خیابان آمده بود مقامات حکومتی را متهم به خیانت به استقلال کشور کردند. در همین دوران جنبش فقیران و حوثی ها اعلام کردند که حکومت مرکزی با کمک عربستان و امریکا، با دامن زدن به جنگ های مذهبی، می رود تا یمن را به سرنوشت سوریه وعراق مبتلا کند.

با این هشدار تهاجم سراسری علیه حکومت مرکزی در نیمه دوم سپتامبر گذشته آغاز شد و جنبشی که اکثریت آن با حوثی هاست، توانست پایتخت را تصرف کند و در ماه های بعد تقریبا کنترل تمام غرب کشور منجمله بندر استراتژیک "حدیده" در دریای سرخ به کنترل آنها در آمد.

برای آن که بدانیم این جنبش پیش از آن که مذهبی باشد، جنبشی اجتماعی علیه فقر و برای تغییر سیستم اقتصادی در یمن است، به خواسته های مطرح شده از سوی آنها در نخستین بیانیه ای که پس از تصرف پایتخت منتشر کردند توجه کنید:

1- از سر گیری یارانه های دولتی روی فرآورده های نفتی

2- رفع تبعیض مذهبی در حکومت و پذیرش شیعیان در دولت.

3- مبارزه با فساد اداری و دولتی

4- احیای اقتصاد کشور

5- تشکیل یک مجلس ملی و منتخب مردم

 

دولت و شخص رئیس جمهور، از بیم سقوط کامل، موافقت کردند قیمت بنزین را 50 در صد کاهش بدهند و گام های عملی برای تشکیل یک دولت وفاق ملی را بردارند.

اینها وعده های خوبی بود، اما جنبش اعتراضی که تجربه گذشته را داشت و میدانست از حرف تا عمل فاصله بسیار است، برای ترک پایتخت عجله نکرد. حوادث بعدی نشان داد که پیش بینی آنها درست بود. دولت باصطلاح وفاق ملی تشکیل شد اما پست های کلیدی در اختیار وابستگان رژیم باقی ماند وبرای خود حفظ کردند. مجلسی که منتخب مردم نبود سد راه طرح های اقتصادی اپوزیسیون برای ریشه کن ساختن فساد و احیای اقتصاد شد و به همین دلیل رهبران جنبش با بهره گیری از فرصت تصمیم به تحکیم موقعیت خود گرفتند. آنها "عدن" پایتخت سابق یمن جنوبی را (یمن دمکراتیک) تبدیل به سنگر و پایتخت خود اعلام کرده درعین حال اعلام داشتند که حکومت مرکزی در "صنعا" را به رسمیت نمی شناسند. به این ترتیب، یکبار دیگر یمن به دو قسمت جنوبی و انقلابی و شمالی و زیر نفوذ امریکا و عربستان تقسیم شد.

در این فاصله، جنبش انقلابی موفق شد استان "مارب" که چاه های نفت و گاز یمن در آنجاست را  تصرف کند. از این مرحله به بعد، حزب حکومتی "اصلاح" با هدایت رئیس جمهور، برای چندمین بار اختلافات خود با "القاعده" را کنار گذاشته و با آنها متحد شد، اما این اتحاد دیگر مانند گذشته نمی توانست سد راه جنبش شود، زیرا با تصرف "عدن" و دست یابی به سلاح های حکومتی و با دراختیار داشتن چاه های نفت و گاز، دو ضعف اقتصادی و تسلیحاتی گذشته جنبش بر طرف شده بود.

از این مرحله به بعد ترور حکومتی اپوزیسیون در دستور کار دولت صنعا قرار گرفت و انفجارها  در"صنعا" و " ایبه " آغاز شد. این انفجارها تعداد زیادی کشته بر جای نهاد و القاعده مسئولیت این انفجارها را برعهده گرفت.

عکس العمل غرب در باره این رویدادها چه بود؟

رسانه های غربی مطابق معمول چشم خود را بر این واقعیت بستند و از شورش مذهبی حوثی ها داد سخن دادند! این درحالی است که در هر کشور مذاهب گوناگونی وجود دارد، اما آنچه موجب یک قیام می شود نه بخاطر مذهب بلکه نتیجه بحران های اجتماعی است. مثلا هرگز نمی توان گفت که در فلان کشور اروپائی که مردم آن مسیحی اند، وقتی برای دستمزد بیشتر و یا اعتراض به ساعات کار و یا گرانی به خیابان می آیند مسیحی ها به خیابان آمدند.

امریکا و عربستان و حتی جمهوری اسلامی با نرمش بیشتری جنبش را یک جنبش مذهبی معرفی کردند و در این میان امریکا و عربستان از تبلیغات جمهوری اسلامی سوء استفاده کرده و بقول خودشان "شورش حوثی های شیعه" و به قدرت رسیدن آنها را معادل و حتی بدتر از رژیم اسد در سوریه تبلیغ کردند و خطرناک تر از القاعده! بدنبال این تبلیغات آمریکا در ماه نوامبر، زمانی که پیروزی جنبش مردمی یمن قطعی به نظر رسید طرح قطعنامه تحریم حوثی ها را بعنوان خطری برای صلح و امنیت منطقه به سازمان ملل ارائه داد. در این طرح نیز، باز صحبت از جنبش مردم، دلیل و انگیزه این قیام و... صحبتی به میان نیآمد، بلکه جنبش به "حوثی" ها خلاصه شد و حوثی ها نیز شیعیانی که جمهوری اسلامی از آنها حمایت می کند. این که این جنبش از جانب جمهوری اسلامی حمایت شده باشد مورد بحث نیست، زیرا در لبنان و سوریه و عراق و حتی در بخش هائی از افغانستان این حمایت ها و ارتباط ها آشکار است، اما این ربطی به ماهیت و انگیزه جنبش در یمنی که بخش جنوبی آن سالها دارای حکومتی چپ و دمکراتیک بوده و در جنبش کنونی نیز حضور دارد ندارد. درعین حال که حوثی های یمن شیعه هستند اما اختلاف عمیق مذهبی با شیعیان 12 امامی دارند. آنها معروف به شیعیان 4 امامی اند، درحالیکه شیعیان ایران 12 امامی! جمهوری اسلامی که دراویش شیعه را در داخل کشور تحمل نمی کند، طبیعی است که اختلافات جدی مذهبی با حوثی ها دارد و همین اختلاف در آینده در مناسبات آنها با یکدیگر تاثیر خواهد گذاشت. حتی همین امروز هم حمایت و ارتباط جمهوری اسلامی با حوثی های یمن نه بخاطر ریشه های مشترک مذهبی، بلکه برای ایجاد پایگاهی در منطقه و در کنار عربستان است. بنابراین، حمایت جمهوری اسلامی از جنبش یمن و حوثی های آن کشور نیز پیش از آن که جنبه مذهبی داشته باشد، جنبه سیاسی دارد. همچنان که در سوریه و لبنان و حتی عراق همینگونه است.

20 ژانویه گذشته کاخ ریاست جمهوری یمن در صنعا به تصرف جنبش در آمد. جنبشی که پیشتر عدن را فتح کرده بود و حالا مجهز به سلاح های ارتشی و دولتی بود. آنها بلافاصله خواسته های جنبش را طی بیانیه ای اعلام کردند:

1- برگزاری انتخابات بدون فوت وقت

2- مخالفت با فدرالی کردن سیستم حکومتی با این استدلال که این سیستم زمینه سوء استفاده عربستان و غرب را برای تقسیم یمن به چند کشور و توطئه تسلط آنها بر مناطق نفت خیز کشور را فراهم می کند.

3- حضور فرماندهان جنبش در نیروهای مسلح یمن

4- برگماری نمایندگان جنبش در دستگاه دولتی

5- عدم دخالت کشورهای خارجی در امور داخلی یمن

6- تضمین جامعه بین الملل و بویژه کشورهای منطقه و در راس آنها عربستان سعودی برای حفظ تمامیت ارضی یمن.

 

بلافاصله وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس یک نشست اضطراری برگزار کردند و در پایان همین نشست، پیشروی های جنبش را کودتا اعلام کردند. متعاقب آن، رسانه های غربی و سپس تلویزیون الجزیره پا را فراتر گذاشته و محرک این کودتا را جمهوری اسلامی اعلام داشتند و آن را مرتبط با جنگ شیعه و سنی دانستند. بتدریج، همین رسانه ها، پا را فراتر نیز گذاشتند و بدنبال حوادث تروریستی اخیر در پاریس از قول مقامات مجهوالهویه اعلام کردند افرادی که دست به آن ترور زدند در اردوگاه های شبه نظامیان یمن آموزش دیده بودند!

با مطرح شدن نام "علی سالم" دبیرکل حزب سوسیالیست یمن که رهبری دولت را در بخش جنوبی این کشور برعهده داشت، بلافاصله عربستان نیز رئیس جمهور فراری یمن "علی صالح" را پیش کشید. بویژه پس از تظاهراتی که مردم یمن جنوبی برای بازگشت به دوران جمهوری یمن جنوبی برپا کردند. "علی سالم ال بیده" دبیرکل حزب سوسیالیست یمن در حال حاضر در لبنان زندگی می کند و عربستان می گوید که او رهبری تظاهرات اخیر در یمن جنوبی را رهبری کرده و با حوثی ها همآهنگ است.

هنوز سرانجام جنبش فقیران و جنبش استقلال در یمن نا معلوم است اما این احتمال را نمی توان از نظر دور داشت که امکان تقسیم دوباره یمن به دو بخش شمال و جنوب هست. دو منطقه خود مختار در شمال یمن و تحت کنترل حوثی ها و جنوب یمن در کنترل و رهبری حزب سوسیالیست یمن.

آنها که از نزدیک اوضاع یمن را زیر نظر دارند معتقدند، این گزینه در وضعیت کنونی مطلوب ترین وضعیت است زیرا فشار متمرکز روی حوثی ها را کم می کند و درعین حال از آغاز یک جنگ مذهبی بین سنی ها و شیعه ها جلوگیری می کند. طبیعی است که این گزینه با مقاومت غرب و بویژه عربستان همراه است که هرگز نمی خواهند یک دولت مترقی و چپ در بخشی از یمن دوباره شکل بگیرد. آنها از اتحاد دو ایالت خودمختار در شمال یمن که جنبش فقیران (حوثی ها) بر آن حاکمیت داشته باشند، با بخش جنوبی که پایتخت آن عدن و رهبری آن بدست حزب سوسیالیست یمن باشد وحشت دارند.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  494  -  30 بهمن 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت