راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

 

"بسیج کارگری"

جلوه دیگری

از سمت گیری

فاشیستی سپاه

 

هفته گذشته محمد باقر خزایی مسئول سازمان به اصطلاح "بسیج کارگری" تهران بزرگ در جریان یک همایش تاکید کرد که  در ۱۵۴ شرکت صنعتی تهران، بسیج کارگری راه اندازی شده است. به گفته وی "تحول جدیدی در بسیج رخ داده، به نحوی که همه پایگاهای بسیج در مراکز صنعتی به صورت تخصصی سازماندهی شده اند." براساس همین خبر، در پایان این همایش مدیر عامل شرکت دارویی "جابربن حیان"، مدیر عامل شرکت" شیمی دارو پخش"، و یکی از مدیران شرکت "ایساکو" به عنوان هیئت رئیسه شورای عالی قشر بسیج کارگری تهران بزرگ انتخاب شدند.

شرکت های جابربن حیان و داروپخش از بزرگترین شرکت های شیمیایی و دارویی خاورمیانه هستند که در جریان خصوصی سازی ها از سازمان صنایع ملی جدا و به سپاه واگذار شدند. بی گمان بخش بزرگ یا همه 154 واحد صنعتی دیگر که در آنها به اصطلاح بسیج کارگری راه اندازی شده نیز دیگر شرکت ها و موسسات بزرگی هستند که از طریق خصوصی سازی در اختیار سپاه قرار گرفته است. در همه آنها نیز به شکلی مدیران و کارفرماهای سپاهی به عنوان فرماندهان و مدیران "بسیج کارگری" فعالیت می کنند.

در خارج از تهران و در سراسر کشور نیز همین وضع برقرار است. چنانکه در یک خبر دیگر از آذربایجان شرقی نیز آمده است: محمد علی عسگری، مدیر عامل شهرک‌های صنعتی، رئیس قشر بسیج کارگری استان است. یا مدیر عامل شرکت تراکتورسازی ایران رئیس کارگروه اقتصادی بسیج کارگری است.

از مجموعه اخبار چنین بر می آید که سپاه بسرعت در حال متشکل کردن کارفرماها و مدیران کارخانه های سپاهی در سازمانی است که نام آن را "بسیج کارگری" گذاشته اند. در واقع این بسیج کارگری برعکس نام خود نوعی اتحادیه کارفرمایی است که هدف اولیه آن مقابله با اوجگیری مطالبات کارگری در کارخانه ها و بنگاه های اقتصادی وابسته به سپاه است.

گذاشتن نام بسیج کارگری بر این اتحادیه کارفرمایی تنها برای فریب و نیرنگ نیست. می خواهند شماری کارگر را هم وارد آن کنند ولی در چارچوب یک سازماندهی نظامی. یعنی مدیران نوعی فرمانده نظامی هستند و کارگران هم نوعی فرمانبران نظامی و محیط کارخانه هم محیط جنگ و جبهه. بهانه این سازماندهی نظامی امروز عبارتست از "اقتصاد مقاومتی" و ضرورت افزایش تولید. مثلا به گفته مسئول سازمان بسیج کارگری آذربایجان شرقی، مدیران صنعت "فرماندهان جنگ اقتصادی در خط اول تولید"‌ هستند. سال ها قبل در اولین سال روی کار آمدن دولت احمدی نژاد، سردار ذوالقدر رئیس وقت بسیج نیز همین فکر را مطرح کرده و گفته بود "در کارخانجات باید فرهنگ جبهه و پشتکار توسعه یابد ... محیط کار را باید محیط فداکاری و جهاد قرار دهیم تا رکود اقتصادی را پشت سر گذاشته به شکوفایی دست پیدا کنیم". بعبارت دیگر محیط کارخانه‌ ها باید محیط "جبهه" یعنی محیط نظامی باشد. یکی از اهداف سازماندهی شاخه کارگری بسیج که تحت عنوان نظامی "فرماندهان بسیج کارگری" نامگذاری شده اند همین نظامی کردن محیط کارخانه است.

در عین حال هدف از متشکل کردن کارفرماها و مدیران و کارگران در سازمان واحد بسیج کارگری ایجاد نوعی توهم همکاری طبقاتی است که بویژه رژیم های فاشیستی بر آن تکیه می کنند.

مجموعه فعالیت ها و تقلاهای فرماندهان سپاه و بسیج و مدیران و کارفرماهای کارخانه های خصوصی سازی و نظامی سازی شده در محیط های کارگری نشاندهنده آن است که سپاه می کوشد برای تضادهای ناشی از حاکمیت آن بر اقتصاد و سیاست راه حلی بیابد. اما این تضاد در نهایت راه حلی ندارد، مگر بطور موقت و در چارچوب یک فضای نظامی و جنگی. اگر دولت های نازی و فاشیست آلمان و ایتالیا در برقراری الگویی که سپاه امروز از روی آن کپی برداری کرده موفق شدند از آن جهت بود که در اروپای آستانه جنگ دوم جهانی و سپس دوران جنگ فعالیت می کردند.

با تکرار مصنوعی واژه های جبهه و جهاد و "اقتصاد مقاومتی"‌ نمی توان شرایط کشور را نظامی کرد. برای این کار به یک فضای نظامی واقعی نیاز است. بویژه آنکه شرایط توزیع درآمد و اشتهای فرماندهان تازه به دوران رسیده سپاه به چنگ انداختن بر همه فعالیت های اقتصادی و کسب سود و جلوه فروشی به بروز خشن ترین جلوه های فقر و ثروت انجامیده که جبهه و جهاد و فداکاری و "اقتصاد مقاومتی" را برای مردم کشور ما به یک شوخی زشت و تلخ تبدیل کرده است. در این شرایط و در این جامعه فقر زده چه راهی برای فرماندهان نظامی باقی مانده جز فرار به جلوی باز هم بیشتر در نظامی گری؟

یکی از مهمترین دلایل مخالفت فرماندهان نظامی با مذاکرات و تفاهم هسته ای در همینجاست. آنها به فضای نظامی برای پیشبرد برنامه ها و تحمیل حاکمیت خود به مردم نیاز دارند. به همین دلیل کوشش برای ادامه و به نتیجه رساندن این مذاکرات اهمیتی بیش از پایان یافتن یا نیافتن تحریم ها دارد. این چیزیست که جامعه و مردم آن را حس می کنند. امید آنها به مذاکرات اتمی تنها از جهت بهبود اوضاع اقتصادی نیست، بلکه بیش از آن ناشی از آگاهی بر این واقعیت است که از این راه فضای تنش و نظامی گری و خطرهای بزرگی که همراه آن است کاهش خواهد یافت. این همان خواسته ایست که فرماندهان نظامی و بخش بزرگی از جناح راست حکومتی با آن مخالفند و بدین گونه در برابر خواست اکثریت مردم کشور و منافع ملی قرار گرفته اند.

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده  488   18دیماه 1393

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت